مسی کاشتهزدن را از این چهره مطرح فوتبال یاد گرفت + عکس
رکنا: چهره پیشکسوت دنیای فوتبال در نشستی خبری به دوران تمرین با مسی اشاره کرد و گفت که فوق ستاره بارسا کاشته زدن بلد نبود.
دیگو مارادونا از روز گذشته رسما کار خود به عنوان سرمربی جدید خیمناسیا را شروع کرد. این اولین بار پس از سال ۲۰۱۰ است که دیگو در آرژانتین مربیگری میکند. او پس از ناکامی با آلبی سلسته در جام جهانی آفریقای جنوبی دیگر در کشور خود مربیگری نکرد، اما حالا انگیزههای بالایی برای هدایت خیمناسیا دارد.
مارادونا در نشست خبری خود گفت: «پس از جام جهانی ۲۰۱۰ افسرده شدم، چون میدانستم مردم از من انتظار داشتند تا آرژانتین را قهرمان جهان کنم. در بازی با آلمان اوتامندی خیلی زود آن اشتباه را مرتکب شد و ما گل اول را دریافت کردیم و سپس سه گل دیگر به ما زدند. پس از حذف از جام جهانی شرایط روحی بسیار بدی داشتم و دیگر نمیخواستم به آرژانتین برگردم. البته هرگز احساس شرمساری نداشتم، ولی نسبت به مردم کشورم احساس مسئولیت میکردم.»
کار با مسی: «من بهترین مسی را در اختیار داشتم و این را به همه گفته ام، ولی او روی ضربات کاشته خوب کار نمیکرد. مسی در تمرینات هر دروازه بانی را به یک قهرمان تبدیل میکرد. پیش از بازی دوستانه با فرانسه و پس از اتمام تمرین تصمیم گرفتم که با او ضربات کاشته را تمرین کنم. او همه توپها را به وسط دروازه میزد؛ به طوری که گلر ما حتی مجبور نمیشد برای مهار توپ حرکت کند. به مسی گفتم این نوع ضربه زدن که کاری ندارد، وقتی به تو کاشته زدن یاد بدهم، باید به من اسکار بدهند.»
جالب اینکه مسی قبل از تمرین با مارادونا فقط یک گل از روی ضربه کاشته به اتلتیکو زده بود، اما حالا از بهترینهای دنیا در ضربات کاشته است.
مارادونا در مورد اتهام دوپینگ در جام جهانی ۱۹۹۴ گفت: «برای صعود به آن جام جهانی کارمان به بازی پلی آف برابر استرالیا کشید و من به تیم ملی برگشتم. بدون ما نمیتوانستند ورزشگاهها را در جام جهانی پر کنند. تا سالها آن قضیه دوپینگ را باور نمیکردم؛ اینکه چگونه من را از جام بیرون کردند و باعث شکست آرژانتین شدند. آن تیم ملی از بهترین تیمهایی بود که درش بازی کرده بودم. بازیکنانی مثل ردوندو، سیمئونه، کانیگیا، باتیستوتا، بالبو و ... را در اختیار داشتیم و میتوانستیم به راحتی فاتح رقابتها شویم، اما نگذاشتند.»
بازی کنار سیمئونه: «یادم میآید وقتی توپ به سیمئونه میرسید، آن را میگرفت و جلو میرفت. یک بار به او گفتم چولو، برادر من، کجا میروی؟ کدام حرف من است که درکش برای تو مشکل است؟ جلوتر از من نیا، چون وقتی من توپ را از دست بدهم، چه کسی قرار است آن را پس بگیرد؟»