نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق


نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

زمانی که حضرت امام به عراق آمدند چگونه مطلع شدید؟ فضای عمومی شهرهای شیعه نشین نسبت به ورود حضرت امام(ره) چگونه بود و از ایشان چطور استقبال کردند؟ زمان ورود امام نزد مرحوم آیت الله رضوانی (شورای نگهبان) شرح منظومه می‌خواندیم. نزدیک غروب بود که وسط درس خبر دادند که یک تلفنی از بغداد زدند به منزل آیت الله خویی و حاج آقا مصطفی گفته ما آمدیم عراق....

زمانی که حضرت امام به عراق آمدند چگونه مطلع شدید؟ فضای عمومی شهرهای شیعه نشین نسبت به ورود حضرت امام(ره) چگونه بود و از ایشان چطور استقبال کردند؟

زمان ورود امام نزد مرحوم آیت الله رضوانی (شورای نگهبان) شرح منظومه می‌خواندیم. نزدیک غروب بود که وسط درس خبر دادند که یک تلفنی از بغداد زدند به منزل آیت الله خویی و حاج آقا مصطفی گفته ما آمدیم عراق. همین که این را گفتند بلند شدیم و گفتیم نمی‌شود صحبت کرد و درس خواند. رفتیم مدرسه آیت‌الله بروجردی و آنجا که بودیم، دیدیم مدرسه پر از جمعیت است.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

نجف -آیت الله صادقی تهرانی در کنار امام خمینی در تصویر آیات شیخ مجتبی لنکرانی و شیخ نصرالله خلخالی نیز دیده می شوند

ما زنگ زدیم به آقای شیخ نصرالله خلخالی نماینده آقای بروجردی در عراق که مدرسه را ایشان ساخته بود. روحانی بسیار خوبی بود و وضع مالیش هم خوب بود یعنی کارهای تجارتی هم می‌کرد. شیخ نصرالله گفت من تازه از سوریه آمده‌ام و می‌روم بررسی می‌کنم و تماس می‌گیرم. حاج آقا مصطفی آدرس مسافرخانه‌ای را داده بود و از طریق آن آدرس می‌خواست پیگیری کند. بالاخره همه منتظر بودیم که زنگ بخورد که بالاخره زنگ به صدا درآمد و آقای خلخالی گفت با حاج آقا مصطفی در مسافرخانه نزدیک حرم حضرت موسی بن جعفر(ع) است.

من یادم هست اولین کسی بودم که پیشنهاد دادم به کاظمین برویم. غروب بود ۵، ۶ نفری راه افتادیم آمدیم ساحه الامام علی یعنی میدان امام علی که مینی بوس‌ها برای سوار شدن می‌ایستادند. یکی دو ساعت در راه بودیم تا رسیدیم کاظمین و رفتیم در همان مسافرخانه. پسر مسافرخانه‌چی گفت آقا را بردند منزل و من ایستاده‌ام که افراد را راهنمایی کنم. وارد خانه شدیم، شیخ نصرالله خلخالی و حاج آقا مصطفی نشسته بودند و آقا خوابیده بود. آقا مصطفی گفتند بروم آقا را صدا بزنم که البته تعارف بود و ما گفتیم راضی به این کار نیستیم و با حاج آقا مصطفی نشستیم به صحبت کردن.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

اولین اقامت امام درعراق “کاظمین”بود ۲روزبعدسامرا

حاج آقا مصطفی می‌گفت ما را از ترکیه که سوار هواپیما کردند، نمی‌دانستیم کجا می‌برند بعدفهمیدم بغداد هستیم. بعد همین مسافرخانه را که قبلاً آمده بودم می‌شناختم. اسم مسافرخانه جمیل “کاظمین”بود

ساعت ۱۲ شده بود که آمدیم در همین مسافرخانه و پشت بام تخت خواب گذاشته بودند. بیرون آمدیم، دیدیم دو تا مینی بوس و یک اتوبوس آمده همه از نجف آمده بودند. صبح حرم موسی بن جعفر(ع) حضرت امام را دیدیم و یکی دو روز کاظمین بودند که دیگر فوج فوج جمعیت می‌آمدند. ما همراه امام رفتیم سامرا و تقریباً شاید ۵۰ تا ماشین جمعاً پشت سر هم بودند.

استقبال شیخ اهل سنت سامرا از امام

نزدیک سامرا که رسیدیم شیخ اهل سنت و رئیس حوزه‌شان به استقبال آمد و جمله قشنگی گفت. همه ایستادند و امام از ماشین پایین آمد. ایشان هم مقابل امام ایستاد و گفت که “شما فکر نکنید که غریب هستید. شما چون برای اسلام قیام کردید هر کجا بروید، هر کشور اسلامی بروید آن کشور برای خودتان است!” خیلی تعبیر قشنگی بود و جمله خوبی گفت. سامرا یکی دو روز بودیم بعد رفتیم برای کربلا، کربلا هم خیلی خطرناک بود یعنی اصلا اینقدر جمعیت جمع شده بودند که باور کردنی برای ما نبود. از بیرون کربلا ماشین‌های ما را نگذاشتند داخل بیاید و فقط ماشین امام وسط جمعیت پیدا بود.

آیت‌الله سید یوسف طباطبایی‌نژاد در شهریور ۱۳۲۳

نماینده مردم اردستان در دوره سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی/عضویت در مجلس خبرگان رهبری

نماینده مقام معظم رهبری در کشور سوریه منصوب گردیدند/نماینده ولی‌فقیه و امام جمعه اصفهان/مصاحبه باتسنیم ۲۲ خرداد ۱۳۹۶

***

زمانی که حضرت امام به عراق آمدند چگونه مطلع شدید؟ فضای عمومی شهرهای شیعه نشین نسبت به ورود حضرت امام(ره) چگونه بود و از ایشان چطور استقبال کردند؟

زمان ورود امام نزد مرحوم آیت الله رضوانی (شورای نگهبان) شرح منظومه می‌خواندیم. نزدیک غروب بود که وسط درس خبر دادند که یک تلفنی از بغداد زدند به منزل آیت الله خویی و حاج آقا مصطفی گفته ما آمدیم عراق. همین که این را گفتند بلند شدیم و گفتیم نمی‌شود صحبت کرد و درس خواند. رفتیم مدرسه آیت‌الله بروجردی و آنجا که بودیم، دیدیم مدرسه پر از جمعیت است.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

نجف -آیت الله صادقی تهرانی در کنار امام خمینی در تصویر آیات شیخ مجتبی لنکرانی و شیخ نصرالله خلخالی نیز دیده می شوند

ما زنگ زدیم به آقای شیخ نصرالله خلخالی نماینده آقای بروجردی در عراق که مدرسه را ایشان ساخته بود. روحانی بسیار خوبی بود و وضع مالیش هم خوب بود یعنی کارهای تجارتی هم می‌کرد. شیخ نصرالله گفت من تازه از سوریه آمده‌ام و می‌روم بررسی می‌کنم و تماس می‌گیرم. حاج آقا مصطفی آدرس مسافرخانه‌ای را داده بود و از طریق آن آدرس می‌خواست پیگیری کند. بالاخره همه منتظر بودیم که زنگ بخورد که بالاخره زنگ به صدا درآمد و آقای خلخالی گفت با حاج آقا مصطفی در مسافرخانه نزدیک حرم حضرت موسی بن جعفر(ع) است.

من یادم هست اولین کسی بودم که پیشنهاد دادم به کاظمین برویم. غروب بود ۵، ۶ نفری راه افتادیم آمدیم ساحه الامام علی یعنی میدان امام علی که مینی بوس‌ها برای سوار شدن می‌ایستادند. یکی دو ساعت در راه بودیم تا رسیدیم کاظمین و رفتیم در همان مسافرخانه. پسر مسافرخانه‌چی گفت آقا را بردند منزل و من ایستاده‌ام که افراد را راهنمایی کنم. وارد خانه شدیم، شیخ نصرالله خلخالی و حاج آقا مصطفی نشسته بودند و آقا خوابیده بود. آقا مصطفی گفتند بروم آقا را صدا بزنم که البته تعارف بود و ما گفتیم راضی به این کار نیستیم و با حاج آقا مصطفی نشستیم به صحبت کردن.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

اولین اقامت امام درعراق “کاظمین”بود ۲روزبعدسامرا

حاج آقا مصطفی می‌گفت ما را از ترکیه که سوار هواپیما کردند، نمی‌دانستیم کجا می‌برند بعدفهمیدم بغداد هستیم. بعد همین مسافرخانه را که قبلاً آمده بودم می‌شناختم. اسم مسافرخانه جمیل “کاظمین”بود

ساعت ۱۲ شده بود که آمدیم در همین مسافرخانه و پشت بام تخت خواب گذاشته بودند. بیرون آمدیم، دیدیم دو تا مینی بوس و یک اتوبوس آمده همه از نجف آمده بودند. صبح حرم موسی بن جعفر(ع) حضرت امام را دیدیم و یکی دو روز کاظمین بودند که دیگر فوج فوج جمعیت می‌آمدند. ما همراه امام رفتیم سامرا و تقریباً شاید ۵۰ تا ماشین جمعاً پشت سر هم بودند.

استقبال شیخ اهل سنت سامرا از امام

نزدیک سامرا که رسیدیم شیخ اهل سنت و رئیس حوزه‌شان به استقبال آمد و جمله قشنگی گفت. همه ایستادند و امام از ماشین پایین آمد. ایشان هم مقابل امام ایستاد و گفت که “شما فکر نکنید که غریب هستید. شما چون برای اسلام قیام کردید هر کجا بروید، هر کشور اسلامی بروید آن کشور برای خودتان است!” خیلی تعبیر قشنگی بود و جمله خوبی گفت. سامرا یکی دو روز بودیم بعد رفتیم برای کربلا، کربلا هم خیلی خطرناک بود یعنی اصلا اینقدر جمعیت جمع شده بودند که باور کردنی برای ما نبود. از بیرون کربلا ماشین‌های ما را نگذاشتند داخل بیاید و فقط ماشین امام وسط جمعیت پیدا بود.

آیت‌الله سید یوسف طباطبایی‌نژاد در شهریور ۱۳۲۳

نماینده مردم اردستان در دوره سوم و چهارم مجلس شورای اسلامی/عضویت در مجلس خبرگان رهبری

نماینده مقام معظم رهبری در کشور سوریه منصوب گردیدند/نماینده ولی‌فقیه و امام جمعه اصفهان/مصاحبه باتسنیم ۲۲ خرداد ۱۳۹۶

***

هادی انصاری: حوزه علمیه نجف أشرف، نخستین حوزه علمیه ویژه شیعیان است که در سدهٔ پنجم قمری در شهر نجف عراق در کنار بارگاه امیر المومنین علی ابن ابی طالب ع از سوی شیخ طوسی برپا شد. حوزه علمیه نجف بیش از هزار سال سابقه دارد.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

وی که از شاگردانِ برجسته شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) و سید مرتضی علم الهدی (متوفی ۴۳۶) بود، پس از وفات علم الهدی ،ریاست علمی شیعیان بغداد را برعهده گرفت. اندکی پس از ورود طغرل سلجوقی به بغداد، درسال ۴۴۹ هجری ، در اثر فتنه ای میان اهل تسنن وشیعیان بغداد ، خانه و کتابخانه او را در حالی که خود وی قبلا به نجف مهاجرت کرده بود آتش زدند. مدتی بعد، شیخ فعالیت علمی خود را در این شهر آغاز کرد و حوزه بزرگ نجف أشرف ،با تلاش‌های او پاگرفت. شیخ توانست اوضاع تحصیلی آشفته و نابسامان نجف را تحت نظم درآورد و حلقه‌های درسی را تشکل بخشد. عده‌ای اندک، از کسانی که همراه شیخ از بغداد به نجف رفته یا شهرتش را شنیده بودند، به او پیوستند و دیری نپایید که شهر نجف ،مرکزیت علمی و فکری تشیع را از آن خود کرد. کتاب امالی یا المجالس شیخ ،گواهِ انضباطی است که او در حوزه نو تأسیس نجف در انتقال علوم به شاگردانش برقرار کرده بود.

کار سترگ دیگر شیخ، سوق دادن علما و شاگردان خود به فقه استدلالی و اجتهادی بود.اغلب و اکثر طلاب حوزه نجف أشرف ، به جز عراقی ها، از ملیت‌های گوناگونی همچون ایرانی ها ،افغانی ها ، پاکستانی ها ، هندی ها ، تبتی ها ، عربستانی ها ، سوری ها ، لبنانی ها ، بحرینی ها ، ترک ها ، و جز اینها را تشکیل می دادند ؛ و همواره در طول تاریخ این حوزه ، از همه پرشمارتر ایرانیان و فارس‌ها بوده‌اند وشکوفایی ونوآوری ومرجعیت عامًه را اغلب از آنِ خود داشته ودارند.

این حوزه دوره های گوناگونی را با فراز ونشیب های نه چندان اندک ، پشت سر نهاده تا اینکه با آغاز قرن سیزدهم ، که تا کنون ادامه یافته است را عصر کمال و اوج درخشش و زعامت علمی حوزه نجف أشرف می توان بشمار آورد.

با آغاز فعالیت علامه بحرالعلوم در نجف و عالمان و فقیهان بسیاری که به همت آیه الله وحید بهبهانی تربیت شده بودند، حوزه نجف ،عظمت و شکوه خود را بازیافت و از نو به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل گردید.

تعداد استادان و طلاب حوزه نجف به شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق و نجف بستگی داشت.به عنوان مثال پیش از اشغال کامل عراق در ۱۳۳۵ هجری از سوی انگلیسی‌ها، شمار طلاب نجف را بیش از ده هزار و در حدود ۱۳۷۶ق/ ۱۳۳۶ش نزدیک به دو هزار نفر برآورد کرده‌اند.در اوضاع بحرانی، تعداد آنان رو به کاهش می‌نهاد و بعضی روانه حوزه‌های علمیه دیگر شهرها می‌شدند، چنانکه بارها طاعون عامل این نوع مهاجرتها شد. یا پس از تنگناهایی که رژیم عراق در ۱۳۴۹ش/ ۱۹۷۰ ایجاد کرد، حوزه علمیه قم پذیرای بسیاری از طلاب و استادان حوزه نجف شد.

دوران شکوفایی حوزه در قرن حاضر را می توان به حدود بیش از نیم قرن پیش بشمار آورد که حوزویان ، ضمن برخورداری از آزادی أجتماعی ، با وجود تنگدستی مالی وسختی های رسیدن وجوه شرعیه از ایران ودیگر نقاط شیعه نشین منطقه وجهان ، با این وجود شمار طلاب واساتید آن به بیش از ده هزار نفر رسیده وچهره های علمی وستارگان برجسته ای در این دوران به ظهور آمدند.

همواره در طول چند قرن أخیر ، شخصیتهای تأثیر گزاری در نجف أشرف حضور داشتند که در اینجا این دو گروه را به خدمتگزاران در بازار نجف ودیگر ، خدمتگزاران أمور مالی حوزه وبه بیانی ، کارگزاران بانکی حوزه ، نام

گزاری می کنم. برخی از آنان که از بازرگانان بنام ایرانی ونوعا یزدی بودند به قصد مجاورت از سویی وخدمت به طلاب وأساتید وسربازان امام زمان عج به نجف، هجرت کرده ونسل به نسل با در أختیار قرار دادن خوار وبار ونیازهای حوزویان ،که أغلب بصورت نسیه بود وگاه باز پرداخت آن به ماهها وسال کشانیده می شد ، خدمات گسترده ومهمی را در راه رفاه حال طلاب بوجود می آوردند وجالب اینکه هیچگاه رسم بر این نداشتند که طلب خویش را مطالبه نمایند ودر این راستا بود که گاه شخصیتها وبازرگانان مشهوری که به زیارت آمده ووجوهات خویش را تقدیم به مرجع ویا مراجع آن هنگام حوزه کرده واز آنجا که دادن وجوهات را بدهی وحقً خود بشمار می آوردند ، تصمیم می گرفتند که برای کمک به حوزه وحوزویان ، هدیه ای را تقدیم دارند که این نوع اقدامات ،گوناگون بوده وبرخی با آگاهی از وجود چنین مکانهایی در بازار ودفتر حساب روحانیون ، به سوی این بازرگانان نجفی ویا اصطلاحا بقًالها آمده وبر حسب وقعیت ومقدار هدیه ، گاه تمام بدهی طلاب ویا هاشمیان از آنان ویا فقیهان را پرداخت می نمودند که چه رسم زیبایی بوده واز سنت های پایدار وبرجسته آن هنگام بود که با شرایط سخت مالی حاکم در آن هنگام ، خود راهگشای مهمی بشمار می آمد.

گروه ویا افراد دیگر ، شخصیت های بازرگان وگاه روحانیون والامقامی بودند که با داشتن امکانات مالی ویا جایگاه اعتماد نزد مراجع وحوزویان از سویی ، ودر میان بازرگانان ونیکوکاران ایرانی وجز اینها از سوی دیگر ، دست به خدمات رسانی مالی وبه بیانی پشتیبانی ویا بانک حوزه زده وجایگاه مهمی را در این راستا به عهده می گرفتند.

در دوران وقرن اخیر شخصیتی همچون حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ نصر الله خلخالی ، در این راستا گام نهاده وخدمات گسترده ومهمًی را به حوزه وحوزویان تقدیم داشت.

از آنجا که مرحوم «حاج شیخ نصر الله خلخالی »سیط خدمات وگسترده گی فعالیتهایش نه تنها کم نظیر بلکه بی نظیر بوده ومی توان قاطعانه اذعان نمایم که شخصیتی در قرن گذشته ودر شرایط خاصً وبحرانی عراق، وجود نداشته است چنین خدمات فراوانی را در زمینه های متعدد فراهم آورده وبدون بیم از دولت عراق از سویی ، واعتماد والای مراجع وحوزویان وایرانی تباران وبطور کلی جامعه نه تنها نجف بلکه جامعه شیعه عراق ، توانست زمینه های موفقیت وخدمت رسانی را در این مرد به اوج خود رساند که گاه بازگویی آن برای نسل جدید ، بصورت افسانه بشمار می رود.

«حاج شیخ نصر الله فرزند حسن ، فرزند علی رشتی ماسوله ای بود»

که پدرش ، شیخ حسن ، در حوالی یک قرن ونیم پیش به عشق مجاورت با بارگاه امیر المومنین ع به نجف أشرف مهاجرت کرده واز آنجا که این خانواده یعنی« شیخ حسن وپدرش شیخ علی رشتی »،شغل برنج فروشی در دیار خود را داشتند ،

«در نجف به عنوان حسابدار بازرگانی بنام شیخ احمد خلخالی گردید »

از«رشتی»به خلخالی

که نام خانوادگی خلخالی را از این هنگام به خود گرفت.

نصر الله در سال ۱۳۱۶ هجری در نجف ودر این خانواده دیده به جهان گشود. به علت شیوع بیماری وبا در عراق ، این خانواده به ایران هجرت کرده ودر قم سکونت اختیار نمودند.

«شیخ نصر الله» پس از تحصیلات ابتدایی ، به حوزه قم وارد شد وتوفیق یافت که در درس مرحوم آیه الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری ، موسس حوزه علمیه قم شرکت نموده وبا امام خمینی از دوران جوانی ، روابط گسترده وخانوادگی بوجود آورد.

«شیخ نصرالله »فامیل امام خمینی بود

تا آنجا که نخستین فرزند شیخ نصرالله«دکتر محمد» که بعدها پزشک شده وخود ادامه دهنده راه پدر گردید باهمسر مرحوم آیه الله إشراقی(دامادامام خمینی) ، خواهر وبرادر رضاعی بشمار می آمدند.

حاج شیخ نصر الله مشهور به «خلخالی »برای ادامه تحصیلات حوزوی خود ، مجددا راهی نجف أشرف گردید وتحصیلات خود را بدانجا رسانید که توانست در درس مرحوم میرزای نایینی شرکت جوید.

«شیخ نصرالله» ازمتمولین نجف بود

توان مالی«شیخ نصرالله» از سویی وجایگاه واعتمادی که در میان بزرگان ومراجع آن هنگام حوزه نجف أشرف پیدا کرده بود.

او را به گونه معتمد مراجع نمود که وکالت مطلق را از آیات عظام بروجردی ، سید احمد خوانساری ، خویی وخمینی وجز اینها از دیگر مراجع وقت را بدست آوردکه این خود آغازی برای فعالیت های گسترده او از سوی مرجعیت عامًه هر هنگام بود.

شیخ نصرالله ازخیرین نجف بود

حاج شیخ نصر الله خلخالی که نماینده و«وکیل مطلق مرحوم آیه الله بروجردی در عراق بود».

به دستور معظم له دست به ساخت ۲ مدرسه آیه الله بروجردی، مشهور به (کبری )و (صغری) در نجف ، یک مدرسه در کربلا وحسینیه وحمام آیه الله بروجردی در «سامراء »زد که تا سال ۱۹۹۱ میلادی ، خدمات گسترده ای را به حوزویان وشیعه إرائه می داد ودر این هنگام بود که اغلب این مراکز به دستور صدام ، با خاک یکسان گردید.

همچنین وی دست به بازسازی دو مدرسه آخوند، معروف به ( کبری ) ودیگری ( صغری ) در نجف زد .

و نیز مدارس دیگر حوزه، همچون مدرسه قوام ، ساخت مدرسه بهبهانی در نجف ، وترمیم وبازسازی مدرسه صدر أعظم إصفهانی در بازار بزرگ نجف أشرف ودهها موقوفه دیگر در این راستا را بر عهده گرفت.

شیخ نصرالله «بانکدار»بود

حاج شیخ نصر الله خلخالی از سال ۱۹۵۸ میلادی(۱۳۳۸شمسی) ، دست به احداث شبکه بانکی قدرتمندی زد که در آن هنگام وبا شرایط ویژه سیاسی عراق ، تسهیلات فراوانی را برای انتقال ملیونها دینار وجز اینها از واحدهای پول کشورهای ایران وخلیج فارس وهند وپاکستان ودیگر کشورهای اروپایی که به سوی حوزه نجف أشرف سرازیر بود را مدیریت نمود که در این نقل وانتقالات مالی وحواله ها ، حتی یک مورد تخلًف ویا تصرف غیر شرعی وشکایتی از ایشان کسی سراغ ندارد.

مهاجرت ازعراق به سوریه ( شیخ نصر الله خلخالی)
گفتنی است این شبکه نقل وانتقال گسترده مالی به ویژه از ایران که رقم قابل ملاحظه ای بود ، سالها إدامه یافت وپس از هجرت مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی به سوریه از بیم حکومت بعث در عراق ، همچنان از سوی فرزندش «حاج علی خلخالی» ومرحوم «سید حسن مدنی» که پدر زن حاج علی بشمار آمده وبرادر مرحوم آیه الله حاج سید أسد الله مدنی ( شهید محراب ) بود ، بصورت بسیار منظم وگسترده ادامه یافت وملیونها دینار وواحدهای دیگر نقدی وحواله ها ،بدون هیچگونه تخلًف وبا حفظ امانت داری ونکته زیباتر اینکه حفظ اسرار افراد وعدم فاش ساختن هرگونه نقل وانتقال مالی مردم ، سالها تا نزدیکی پیروزی انقلاب در ایران ، ادامه یافت.

موقوفات شیخ نصر الله خلخالی
یکی دیگر از خدمات مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی ، این بود که بیش از هشتاد مدرسه ، حسینیه ، خانه های وقفی وجز اینها از اموال عمومی وموقوفات ، بنام او بود.

خرید«خانه» برای ایرانی هادرعراق
علاوه براین بیش از یکصد وهشتاد خانه ایرانیان وحوزویان ودیگر ملیت هایی که بر طبق قوانین عراق ، حقً مالکیت در عراق را نداشتند ، بنام ایشان بود.

شیخ نصر الله خلخالی«۲تابعیتی» بود
لازم به یاد آوری است که وی از معدود ایرانیانی بود که دارای شناسنامه وگذرنامه عراقی بود که از این روی می توانست املاک زیادی را بنام خویش داشته باشد.

مصادره اموال شیخ نصر الله خلخالی توسط صدام
جالب آنکه در سال ۱۹۸۰ میلادی(۱۳۵۹شمسی) ، صدًام حسین قانون مصادره اموال خارجی تباران در عراق را صادر نمود ، ودر این راستا اموال واملاک فراوانی که بنام عراقی ها وجز اینها بود که مالکیت آنها از آنِ ایرانی تباران بود ، همه مصادره گردید وتنها املاک بنام نصر الله بن حسن بن علی الخلخالی از مجلس رهبری انقلاب عراق موسوم به (مجلس قیاده الثوره) استثناء گردید!

فرزند شیخ نصر الله خلخالی« ازپزشکان متخصص ومتنفذعراق بود»
علًت این رخداد این بود که در این هنگام که مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی به سوریه گریخته بود ، فرزندش دکتر محمد خلخالی که خود فارغ التحصیل پزشکی در رشته ارتوپدی از دانشگاه ( العین ) قاهره بود ، ودر نجف مشغول به طبابت وکار در بیمارستان ومطب بود ،

رفع توقیف اموال پدر توسط فرزندپزشک(شیخ نصر الله خلخالی)

اقدام به شکایت علیه دولت عراق نموده وبا گرفتن وکلای قدرتمند ، در برابر دولت بعث ایستادگی نمود که این املاک همه از آنِ خاندان وی می باشد وتاوان آن را که «چند ماه زندان بود» نیز برخود ارزانی داشت ، تا سرانجام قانون یاد شده صادر شده و از تمام املاک وموقوفاتی که بنام پدرش بود محافظت نمود.

از«متمولین» عراق بود
حاج شیخ نصر الله خلخالی که به یکی از ثروتمندان قدرتمند عراق ، تغییر یافته بود ودر حوزه وروحانیت از جایگاه ویژه ای برخوردار بود ، هیچگاه پارا از گلیم خود فراتر ننهاده ودر طول این مدت وفعالیت گسترده ، سوء استفاده ، تخلًف مالی ، دفاع از افراد بد عقیده ویا منحرف مذهبی ، جبهه گیری بر علیه مرجعی ، وجز اینها از کارها در پرونده او ثبت نگردیده است.

خانه وجایگاهش به گونه ای بود که مرحوم آیه الله سید محمد محقق داماد ونیز دو سفر مرحوم آیه الله العظمی حاج سید احمد خوانساری ، در هنگام تشرف به نجف بر وی وارد شدند.

کمک به بازسازی عتبات
اعتماد وجایگاه این مرد بدانجا رسیده بود که تمام دربهای طلای اعتاب مقدسه عراق ، ونیز فرشها ولوسترها ، که از سوی نیکوکاران ایرانی وجز اینها به اعتاب مقدسه عراق تقدیم می گردید ، از راه حاج شیخ نصر الله خلخالی بود ونام او بر تمامی موارد اشاره شده دیده می شد.

رابطه آیت الله سیستانی بافرزندشیخ نصرالله خلخالی

آگاهان بیاد دارند که در دوران محاصره اقتصادی عراق از سوی إمریکا وشرایط سخت ورنج آوری که برای ملت عراق بوجود آمده بود وامریکا ، صدور نفت در برابر غذا را فقط برای کشور وملت عراق ، آزاد گزارده بود ، این آیه الله العظمی سیستانی بود که با قرار دادن ملیونها دینار عراقی در اختیار دکتر محمد خلخالی ، هزینه دارو ودرمان تنگدستان در نجف وکربلا ودیگر شهرهای مورد نیاز را فراهم ساخت

که دکتر خلخالی با در اختیار قرار دادن هزینه های درمان وویزیت پزشکان به پزشکان وداروخانه ها ، که همه بصورت مخفیانه وپنهانی صورت می گرفت ، بار مهمی را از دوش مردم ستم کشیده عراق برداشت که در آن هنگام این اقدامات ، در رژیم بعث عراق بسیار متهورانه بشمار آمده وهرلحظه خود را در چند قدمی مرگ می دید،

لیکن اخلاص در خدمت وفداکاری وحسً خدمتگزاری موجود در این خاندان ، توانست خدمات گسترده خاندان خلخالی که سلولهای تمامی آنان از مرحوم حاج شیخ نصر الله خلخالی ودو یادگارش مرحوم حاج علی خلخالی ودکتر محمد خلخالی ، سرشار از خدمت وگسترده دلی بود ، همه به نتیجه رسیده واکنون پس از گذشت بیش از هشت دهه خدمت این خاندان به حوزه شیعه ومیراث ماندگار آن ، تمامی مدارس وحسینیه ها وموقوفات وخانه های شخصی افراد که بنام مرحوم حاج شیخ نصر الله بوده

وپس از درگذشت او در سال ۱۳۹۸ هجری قمری(۱۳۵۶شمسی) در دمشق ، همه ارث به دو یادگارش رسیده بود ، بدون هیچگونه تصرفی وبصورت کمال وتمام ، به صاحبانش بازپس داده شد ، که گفتنی است در این راستا چه مبالغی به عنوان مالیات ، این خانواده از اندوخته های مالی خویش پرداخت کرده تا اینکه اموال عمومی وخصوصی را به صاحبان ومتولیان آن باز گردانند.
این خاندان با عملکرد زیبا وشرعی وقانونی خود به گونه ای گردیده بودند که سخن آنان ، نزد بزرگان ومراجع ورموز شیعه ، موثق ومورد تایید قرار داشت.

خدمات «شیخ نصر الله خلخالی»درسوریه

حاج شیخ نصر الله خلخالی با هجرت به سوریه ، نیز در آنجا آرام نگرفت وبا خریدن تمام املاک وخانه ها وفروشگاههای پیرامون حرم مطهر حضرت رقیه (س) ، دست به توسعه حرم زده که اکنون با حرم وبارگاه گسترده ای ، زائران حضرتش روبرو می گردند.

همچنین او با کمک نیکوکاران ایرانی ، دست به توسعه حرم مطهر حضرت زینب ع در زینبیه زد وبارگاهی گسترده را برای این بزرگ بانوی کربلا وحماسه آفرین وپیام آور رخداد کربلا به جهانیان ، بوجود آورد.

«فوت» شیخ نصر الله خلخالی
سرانجام در بیست ونهم ربیع الاول سال ۱۳۹۸ هجری قمری(۱۸ اسفند۱۳۵۶شمسی) ، این بزرگ مرد ،با کتابی قطور از خدمات ارزنده به حوزه وشیعیان ومیراث شیعه ، آسوده خاطر جان به جان آفرین تسلیم نمود وغریبانه پیکرش را به صحن وسرای مقتدایش ، امیر المومنین ع آورده ودر حجره کنار مقبره مرحوم آیه الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی ، بخاک سپردند.

وفات فرزندشیخ نصرالله(علی)
از آن پس نیز در دوسال پیش دیگر یادگار خدمتگزارش ، مرحوم حاج علی خلخالی پس از خدمات فراوان ودر شرایط سخت ، جان به جان آفرین تسلیم نمود ، وامروز نیز بیست وپنجم آبان ماه ۱۳۹۷ ، برابر با روز شهادت امام حسن عسکری ع یعنی هشتم ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری ، دکتر محمد خلخالی ، پس از تحمًل یک دوره بیماری سرطان ، در نجف چشم از جهان فرو بست.

یادگار سوم این خاندان خدمتگزار ، «دکتر حسین خلخالی» استاد دانشگاه دمشق در رشته اقتصاد می باشد که هم اکنون عهده دار وحافظ ونگهدارنده میراث پدر گردیده وهمچون آن بزرگان ، به رسالت دراختیار وی قرار داده شده اش عمل می نماید. /۲۹ آبان ۱۳۹۷خبرآنلاین.

***

شیخ نصرالله صدقی حسنی معروف به «خلخالی»

سیزدهم اسفند ماه سالروز وفات یکی از یاران با وفای امام خمینی مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی است. وی که از سرشناس‌ترین چهره‌های حوزه‌های علمیه عراق و محور بسیاری از امور حوزه‌ها بود به دلیل این که از سالها قبل از ورود امام به عراق از دوستان و ارادتمندان صمیمی امام بود و در سفرهای خود به ایران به طور مکرر در قم محضر امام را درک کرده بود؛ با ورود امام به عراق با تمام توان خود در پشتیبانی و حمایت از امام کوشید و در گسترش مرجعیت امام به تمام کشورهای اسلامی به ویژه شیعیان هند، پاکستان، افغانستان و حجاز به ویژه پس از رحلت آیه‌الله حکیم، بیشترین نقش را ایفاء کرد.
نصرالله صدقی حسنی معروف به «خلخالی» در سال ۱۲۸۶ش در شهر نجف اشرف به دنیا آمد.

پدرش حاج حسن خلخالی نجفی از تجار ایرانی مقیم نجف اشرف بود که در آن شهر به برنج‌فروشی اشتغال داشت و از متمولین آن شهر بود.

او به خاطر اشتهار به تدین و درستی، مورد وثوق علمای ایرانی و عراقی بود. او مقدمات، سطح و نیز خارج فقه و اصول را در حوزه علمیه نجف اشرف و نزد اساتید و مدرسین دروس دینی آن حوزه فراگرفت و هم‌زمان همراه پدر به تجارت پرداخت و به یکی از متمولین نجف اشرف بدل شد. او مثل پدر به تدین و درستکاری مشهور بود و به همین خاطر همانند او مورد وثوق علما و مراجع تقلید قرار گرفت تا جایی که وجوه شرعی بزرگانی چون آیات: اصفهانی، بروجردی، حکیم و خوانساری به وسیله وی از ایران به حوزه نجف می‌رسید.

در دوره زعامت آیت‌الله العظمی بروجردی نماینده و وکیل تام الاختیار ایشان در نجف بوده و مدرسه آیت‌الله بروجردی در نجف و چندین موسسه حوزوی را تاسیس و مدیریت می‌کرده است.

چنان که به دستور آیت‌الله بروجردی، در صدد تحول در حوزه نجف و امتحان‌گیری از طلاب برآمد (تا آن موقع امتحان‌گیری از طلاب مرسوم نبود)، که با مقاومت برخی از مدرسین حوزه نجف مواجه گردید. او از دوستان دوران جوانی و نزدیک امام خمینی بود که در هنگام سفر به ایران بر امام وارد می‌شد و نسبت به حضرت امام، اظهار ارادت عمیق می‌کرد. با آنکه از نظر موقعیت اقتصادی، مقام ممتازی داشت ـ درآمد بالای او در خاورمیانه کم‌نظیر بود ـ همواره نسبت به معظم له اظهار ارادت می‌کرد.

در مقابل، امام خمینی نیز به او علاقمند بوده و در نخستین سفر خود به عتبات عالیات بر ایشان وارد شده و اولین نامه صحیفه امام خمینی که در جلد نخست این کتاب ثبت شده است، مربوط به سال ۱۳۱۲ ش. می‌باشد که امام در نجف اشرف مهمان او بوده‌اند.

پس از قضایای خرداد ۱۳۴۲ نامه مراجع حوزه علمیه قم مبنی بر تایید مرجعیت امام خمینی را از طریق آیت‌الله محمد مومن به اطلاع آیت‌الله العظمی حکیم رسانید. امام خمینی پس از تبعید به ترکیه با ارسال نامه‌ای به ایشان، ورودشان را به آن کشور به اطلاع وی رسانید و در آن می‌نویسد: «حضرت حجت الاسلام آقاى خلخالى- دامت افاضاته‏؛ به عرض عالى مى‏رساند، ان شاء‌الله مزاج شریف خالى از نقاهت است. از قرار مسموع، مکه مشرّف شده بودید. ان شاء‌الله زیارات شما مقبول است. حالت این جانب بحمد‌الله سلامت است. و چند روزى است در اسلامبول هستم. امروز حرکت مى‏کنم به بورسا. جنابعالى و سایر دوستان نگران نباشید. آنچه خداوند تعالى مقرر فرموده صلاح است، و از آن متشکرم. خدمت حضرت حجت الاسلام آقاى لواسانى اگر تا رسیدن مکتوب، عتبات هستند سلام مى‏رسانم. از جنابعالى تقاضاى دعاى خیر براى حُسن عاقبت دارم.».
«شیخ نصرالله خلخالی» از معدود افرادی است که پس از اطلاع از تبعید امام خمینی به ترکیه به دیدار امام شتافت و خبر سلامتی امام را به اطلاع دیگران رساند.

وی همواره همراه با روحانیون مبارز نجف اشرف از جمله آیت‌الله سیدجعفر کریمی با برقراری جلسات توجیهی به حمایت از اهداف امام خمینی درمبارزات می‌پرداخت و با تنظیم تلگراف و ارسال آن به سفارتخانه‌های دولت‌های اسلامی در بغداد، آنان را از حوادث ایران مطلع می‌کرد.

پس از ورود امام خمینی به عراق، نخستین فردی بود که توسط حاج آقا مصطفی خمینی از ورود امام به عراق مطلع شده و علاوه بر این که خود به استقبال معظم له شتافت، زمینه استقبال گسترده علما و روحانیون نجف از امام خمینی را فراهم کرد و

امام خمینی پس از ورود به نجف اشرف در «منزل شیخ نصرالله» ساکن شد.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

آیت‌الله سیدجعفر کریمی ،متولد ۱۳۰۹ بابل .

آیت‌الله سید جعفر کریمی در باره جزئیات این واقعه می‌گوید: «من روزها طرف عصر، یک بحث کفایه در مدرسه مرحوم آقای بروجردی داشتم، که یک روز رفتم مدرسه، هنوز بحث شروع نشده بود که،

دیدم آقا شیخ نصرالله خلخالی در آن وقت روز و در هوای گرم، سراسیمه به مدرسه آمد، گفتم: آقا شیخ خیر است! چه شده است؟

گفت: هیچی، خوب شد شما را دیدم، یک تلفنی به من زدند که آقای خمینی آمده کاظمین، ولی نمی‌دانم مرا سر کار گذاشتند یا واقعیت دارد؟.

به او گفتم که از اداره مخابرات نجف سوال کن! تلفن آن وقت نجف از این تلفن‌های «هندلی» بود، گفتم بپرس این تلفنی را که ساعت فلان شده است، از کجا بود. گفت: خوب گفتی!

گفتند: این تلفن از کاظمین، از «مسافرخانه عبدالامیر جمالی »بود.

گفتم: بسیار خوب! حالا با آن مسافرخانه تماس بگیر. با مسافرخانه تماس گرفت؛

«حاج آقا مصطفی» که هنوز در دفتر مسافرخانه نشسته بود، گوشی را برداشت

و آقا شیخ نصرالله خلخالی حال و احوال با ایشان کردند و گفتند: شما واقعاً به عراق آمدید؟

گفت: بله ما حدود« نیم ساعتی است که وارد کاظمین شدیم».

بعد از این خبر پرسیدیم: آقا(امام خمینی) کجاست؟

گفتند: آقا وضو گرفته و به حرم مشرف شده است.

آقا شیخ نصرالله خلخالی گفت ببین صاحب مسافرخانه هست یا نه؟

صاحب مسافرخانه رفیق و آشنای مرحوم حاج آقا شیخ نصرالله خلخالی بود.

گفت اتفاقاً او هم حضور داشت.

گفتند گوشی را به او بدهید.

وقتی گوشی را به صاحب مسافرخانه دادند به او گفت:

«می‌دانید چه شخصیتی به مسافر خانه شما آمده است؟! »

برای او(امام خمینی) مناسب نیست جایش در مسافرخانه باشد. یک منزلی تهیه کنید آنجا تشریف ببرند. مقدمات کار را فراهم کنید، تا فردا صبح که ما می‌آییم.

ما ( سیدجعفر کریمی)با آقا شیخ نصرالله در‌صدد این شدیم که حضور امام در کاظمین را به دیگران اطلاع دهیم.

استقبال ازامام خمینی(باگذاشتن سرویس ایاب وذهاب)توسط شیخ نصرالله

ماشین‌هایی را در نظر گرفتیم که طلبه‌ها اگر خواستند، برای دیدار امام به کاظمین بروند. شب تا ساعت ده یازده شب، مشغول تنظیم این گونه امور بودیم.

بعد از نماز صبح من و آقا شیخ نصرالله به طرف کاظمین حرکت کردیم.

امام خمینی در منزل« عبدالامیر» تشریف داشتند.(کاظمین)

سر سفره صبحانه نشسته بودند، که ما وارد شدیم

و سلام عرض کردیم و در کنارشان نشستیم. و آشنایی نزدیک من با امام از این جا شروع شد.

امام خمینی بعداز۲زوزاقامت درکاظمین به«سامرا»رفتند

امام دو روزی در کاظمین بودند و بعد یک سفر مختصری مشرّف سامرا شدند.

واز «سامرا» به کربلا رفتند،

دو روزی هم در کربلا بودند، و بعد عازم نجف شدند.

استقبال ازامام خمینی درمسیرکربلا-نجف

و در برگشت از کربلا به طرف نجف ما یک عده‌ای را دعوت کردیم برای استقبال امام،

مستقبلین تا «خان نُص» که نصف راه بین کربلا و نجف است، آمدند و امام از آن جا راهی نجف شد،

و شب را در منزلی که در نجف تهیه کرده بودند، خدمتشان رسیدیم،

و از آن به بعد هم ما در منزل امام، حضور داشتیم و تقریباً جزء خصیصین افرادی بودیم که با امام تماس داشتند.».

به هرحال باسعی‌ و تلاش‌ ایشان‌ استقبال‌ خوبی‌ از امام‌ در شهرهای‌ عراق به‌ عمل‌ آمد و در نجف‌منزلی‌ برای‌ امام‌ در نظر گرفت‌ و به‌ اصرار ایشان‌، امام‌،‌ درس‌ خود را شروع‌ وشهریه‌ پرداخت‌ کردند.

«شیخ نصرالله »وکیل امام خمینی-مسئول امورمالی
پس از استقرار امام خمینی در نجف وی وکیل امام در امور مالی شد و از طرف‌ امام‌ پرداخت‌شهریه طلاب‌ را متقبل‌ شد و به‌ سبب‌ تمکن‌ مالی‌ که‌ داشت کاملاً از عهده آن بر می‌آمد. چنان که اموال شرعی رسیده از ایران با سرپرستی او به مصارف آموزشی و عمرانی و… می‌رسید. همچنین در این مقطع، به عنوان واسطه و رابط مراجع عظام تقلید در ایران با امام خمینی بود و مراجع تقلید در ایران نامه‌های خود را خطاب به امام خمینی به ایشان ارسال می‌کردند که این امر نشان از جایگاه ویژه او نزد امام دارد.

همه این عوامل باعث شد همواره تحت نظر رژیم بعث قرار گیرد و به خاطر تداوم این اقدامات، توسط رژیم بعث دستگیر و به لبنان تبعید شد. پس از بازگشت از تبعید به حمایت خود از امام خمینی ادامه داد و به این دلیل مدتی بازداشت شد. وی در عین حال تمام امور اقتصادی و پرداخت شهریه امام را در نجف، تقبل کرد. در آن زمان که امکان ارسال پول به امام از ایران وجود نداشت، او کمک شایانی به تامین هزینه‌های مورد نیاز حضرت امام می‌نمود. طرفداران علما تلاش‌های بسیاری کردند که« شیخ نصرالله» را جذب خودشان کنند، ولی در این راه توفیقی نیافتند.

بعدها از مناطق اطراف خلیج فارس و دیگر جاها، سهم امام برای حضرت امام می‌آمد و ایشان هم تمام آن را در اختیار آقای خلخالی قرار می‌داد و او هم آنها را برای شهریه طلاب و نیز استمرار مبارزه صرف می‌کرد.

ایشان« شیخ نصرالله» با استفاده از این سهم امام، به روحانیون مبارز و مشتاقان دیدار امام خمینی که به نجف اشرف می‌رفتند، مساعدت مالی می‌کرد.

او مروج مرجعیت امام خمینی نیز بود و در این راه بسیار کوشید که این امر باعث ناراحتی طرفداران برخی از مراجع شده بود.

علاوه بر آن، از معتمدین امام خمینی بود و در صدور اجازه دخالت در امور حسبیه و شرعیه به روحانیون، امام به وی اعتماد داشت.

پس از اخراج جمعی از علما و روحانیون ایرانی مقیم عراق توسط رژیم بعث عراق، بیوت آنان را خریداری کرد تا مانع از توقیف آنها توسط رژیم بعث گردد.

« شیخ نصرالله» همزمان مدیریت مدارس آیت‌الله العظمی بروجردی در دو شهر نجف و کربلا را برعهده داشت و مدرسه بزرگ آیت‌الله بروجردی در نجف را به پاتوق اصلی طرفداران امام و محل سکونت آنان تبدیل کرد

و نماز جماعت امام در مغرب‌ها در این مدرسه برگزار شود و هم چنین در مناسبت‌های زیارت مخصوصه امام حسین علیه السلام که امام به کربلا مشرف می‌شد،

نماز جماعت امام در حسینیه آیه‌الله بروجردی در کربلا که تحت مدیریت ایشان بود، اقامه می‌شد.
شیخ نصرالله خلخالی از ابتدا به فعالیت‌های دینی همانند گسترش بناها، به‌خصوص مشاهد شیعی، اهتمام ویژه‌ای داشت و از طرف آیت‌الله العظمی بروجردی مامور مرمت بنای حرم مطهره حضرت رقیه دخت امام حسین و توسعه مقبره و حرم برآمد.

توسعه حرم حضرت رقیه

لذا خانه‌های اطراف را با کمک مردم خیر محل خریداری می‌کرد که در این میان عده‌ای راضی نشدند. وی طی سالهای طولانی پس از آن اهتمام می‌ورزید این مهم را به سامان برساند و بدین منظور تعداد زیادی از خانه‌های اطراف حرم حضرت رقیه را خریداری کرد و قصد داشت حرم مزبور را توسعه دهدکه اجل مهلت نداد.

فوت شیخ نصرالله :۱۳ اسفند ۱۳۵۶

که در ۱۳ اسفند ۱۳۵۶(٢۴ ربیع الاول ١٣٩٨) در منزل خود در شهر دمشق در سوریه درگذشت. پیکرش به نجف اشرف منتقل و در آن شهر به خاک سپرده شد. متعاقب آن مراسم و مجالس ختم به این مناسبت برگزار شد و نام و یاد امام در آن مجالس مطرح گردید.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:آقای هادی انصاری(ازخیرین درامورعتبات)فوتش را۲۹ ربیع الاول ۱۳۹۸ هجری قمری(۱۸ اسفند۱۳۵۶شمسی)گفته است.

نارضایتی(کدورت)شیخ نصرالله خلخالی با بیت امام خمینی؟

آیت‌الله سیدجعفر کریمی:گفته می‌شود مرحوم شیخ نصرالله خلخالی در اواخر عمر خود با توطئه ساواک دچار سوء تفاهماتی با برخی از افراد دفتر امام خمینی گردید.

نارضایتی از«سیدمصطفی» نبود

عوامل ساواک تلاش کردند آن را به فرزند گرامی امام نسبت دهند که امام در این باره می‌فرمایند:

[«راجع به کدورت ایشان از اشخاص مرقوم، باید عرض کنم، مطلب به هیچ وجه به مصطفى ارتباط نداشت، ولى مغرضین که پى فرصت مى‏گردیدند، کار خود را انجام دادند.

علت مسافرت« شیخ نصرالله خلخالی»به لبنان؟

و اما مسافرت ایشان (به لبنان) را من نمى‏دانم روى چه اصلى بود. خودشان هم به من اظهارى نکردند. لکن از آقاى مدنى ظاهر مى‏شد که مربوط به محاسبات است.

و اما قصه «حواشى» (اطراقیان) آن هم صحیح نیست. من حواشى ندارم. فقط یک نفر که نسبت دروغ على الظاهر به او دادند، در بیرونى این جانب است براى استفتاء. در هر صورت من متاسف هستم که پس از دوستى چهل ساله یا بیشتر با آقاى خلخالى، چنین سوء تفاهمى پیش آمد، و مغرضین دامن‏ زدند و چنین شد»].

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:منبع این قسمت(مصاحبه کریمی)سایت جماران است،بااصلاحات،ضمناً

مطلب داخل [کروشه] ازامام خمینی است.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق.

برخی از مسؤولیت‌های آیت‌الله سیدجعفر کریمی:
ریاست دادگاه عالی انتظامی قضات با حکم امام خمینی در سال ۱۳۶۱
نمایندگی مجلس خبرگان رهبری در دوره اول و سوم از طرف مردم استان مازندران
مسؤولیت بررسی پرونده‌های زندانیان محاکم عمومی با حکم امام خمینی در سال ۱۳۶۲
عضو جامعه اسلامی مدرسین حوزه علیمه قم از سال ۱۳۵۸ تا کنون.

عضو شورای استفتاء امام خمینی و مقام معظم رهبری»است

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

آیت‌الله سید محمد شیرازی از امام خمینی در کربلا+ سید مصطفی خمینی +سید محمود مرعشی نجفی

***

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

اولین روحانی عراقی که به استقبال امام خمینی آمد-کربلا-آبان۱۳۴۴

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

آیت الله سیدمحمدشیرازی به دیداردوست صمیمی اش آمد۱۳اسفند۱۳۵۸قم

بعد از حضور امام در نجف اشراف در دوران تبعید و ورود به شهر کربلا، سید محمد شیرازی استقبال خوبی از رهبر کبیر انقلاب به‌عمل آورد و حتی محل نماز خویش را در کربلا به امام راحل سپرد.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

سال۱۳۴۴ آیت‌الله سید محمد شیرازی در کنار برادرانش سید صادق و سید مجتبی شیرازی

بعد از پیروزی انقلاب خاندان شیرازی‌ها همگی به ایران آمدند و سید محمد شیرازی به مرجعیت خود در قم آزادنه ادامه داد. در سالهای جنگ تحمیلی، سید محمد شیرازی که خود در دوران حزب بعث از عراق به کویت فرار کرده بود و برادرش سید حسن شیرازی نیز در سوریه توسط بعثی‌های عراق به شهادت رسیده بود، فتوا به حرمت جنگ علیه عراق داد!! اقدامی که عملاً به نفع رژیم بعث عراق بود و در طول آن دوران وی و سایر اعضای خاندان شیرازی حرفی علیه صدام نمی‌زدند./سید محمد شیرازی در سال ۱۳۸۱ از دنیا رفت.

***

وقتی خبر به نجف رسید که امام خمینی به عراق آمده است، همه علما برای استقبال از امام اقدام کردند و به کاظمین رفتند، امام خمینی بعد از زیارت کاظمین به سامرا رفت که مورد استقبال باشکوهی هم قرار گرفت و بعد از آن نیز به کربلا مشرف شدند که آیت‌الله سید محمد شیرازی استقبال بزرگی از ایشان کردند. در همان زمان بود که آیت‌الله سید محمد شیرازی آن کتاب “دنیا بازیچه یهود” را هم نوشتند. آقایان مدرسی هم به‌خصوص آقای هادی مدرسی خیلی زحمت کشیدند که تمام هدایت‌گری‌ها آنها از جانب شهید شیخ محمد منتظری صورت می‌گرفت. ایشان نقش عظیمی در انقلاب اسلامی داشتند، دوست و دشمن این موضوع را قبول دارند. مرحوم مهندس بازرگان می‌گفت “هوشی‌مینه انقلاب ما محمد منتظری است” (هوشی‌مینه رهبر انقلاب ویتنام است).

در همان اول آیت‌الله سید محمد شیرازی در استقبال به امام گفت که “شما اگر به نجف بروید دیگر نمی‌توانید به کربلا بیایید، همین الآن که به کربلا آمده‌اید قصد ۱۰ روز (عشره) بکنید” که امام این موضوع را پسندیدند و به حرم رفتند نزدیک غروب که شد آقای سید محمد شیرازی به امام گفت که “شما به‌جای من در حرم نماز بخوانید” و امام در آن چند روزی که در کربلا بودند در صحن حرم امام حسین(ع) نماز مغرب و عشاء را اقامه کردند. همه این موارد را شخصاً حضور داشتم و البته این به‌معنای تأیید همه امور بیت فعلی آیت‌الله شیرازی نیست.

** آیت‌الله خویی ۱۰ ماشین برای استقبال از امام فرستاد

اینکه برخی مغرضین می‌گویند که در نجف کسی از امام استقبال نکرد دروغ و تحریف تاریخ است. قریب ۱۰ تا ماشین از طرف آیت‌الله العظمی خویی به‌استقبال امام آمدند همچنین از طرف آیت‌الله حکیم هم چند ماشین به‌همراه افراد مهم بیتش به‌استقبال حضرت امام آمدند. ‌آیت‌الله العظمی شاهرودی، آیت‌الله سید حسین حسینی همدانی ابوالزوجه عموی ما ــ رحمه الله علیهما ــ مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی، آیت‌الله بجنوردی و علما و فضلای برجسته نجف اشرف که از علاقه‌مندان به امام و جزو علمای درجه یکی بودند که یا ماشین برای استقبال امام فرستادند یا خودشان شرکت کردند. زمانی که امام به نجف رسیدند برای زیارت به حرم مطهر امیرالمؤمنین رفتند و بعد از زیارت به منزلی که برای ایشان تدارک دیده بودند راهنمایی شدند.

** اولین مرجعی که در نجف به دیدار امام خمینی آمد

اولین کسی که به منزل امام رفتند آیت‌الله شاهرودی بودند که به شیخ المراجع مشهور بودند، به‌یاد دارم که ایشان سنشان از آیت‌الله حکیم هم بیشتر بود. زمانی که ایشان آمدند من هم حضور داشتم و روبه‌روی امام و آیت‌الله شاهرودی نشسته بودم و وقتی برای آیت‌الله شاهرودی چای را با قند آوردند، امام قند را برای ایشان با دست شکست که این نشان از توجه امام به شرایط سن ایشان بود. در عراق قند مرسوم نبود البته قندهایی مربعی و مستطیلی بود که از بلژیک می‌‌آوردند.

آیت‌الله شاهرودی شوخ‌طبع بودند، برای اینکه قاشق چای‌خوری برای همزدن چای نگذاشته بودیم، عصایشان را دور استکان چرخاندند که همه خندیدند و امام به من گفتند “برو یک قاشق چای‌خوری بیاور”. من هم رفتم و از آشپزخانه آوردم و به امام دادم. ایشان استکان چای را برداشت و قندها را در چای انداختند و چای را شیرین کردند که این‌ها همه درس‌های تعامل و تربیتی دینی بود که ما یاد گرفتیم که چگونه مراجع عالی‌قدر را احترام کنیم.

آیت‌الله العظمی خویی معمولاً که برای نماز مغرب و عشاء می‌رفتند بلافاصله درس می‌گفتند، اولین بار بعد از درس برای دیدار امام رفتند، خناس‌ها گفتند که “خوب بود ایشان قبل از نماز به‌دیدار امام می‌آمد” در حالی که ایشان به کوفه می‌رفتند و از آنجا به نماز می‌آمدند و بعد کلاس را برگزار می‌کردند و آن شب جلسه خصوصی در منزل خودشان را هم تعطیل کردند. از ابتدا که وارد خانه امام شدند و ایشان را دیدند شروع به گریه کردند و آیه برادران یوسف را خواندند و امام ایشان را در آغوش گرفتند. امام زیاد اهل صحبت کردن نبود عده‌ای می‌گفتند که چرا امام بحثی را مطرح نکردند اما متوجه نبودند که آن جلسه جای بحث کردن نبود و ایشان رفتند و دوباره فردا بعد از درس فقه‌شان به دیدار امام آمدند البته من نبودم اما دیگر دوستان که بودند به من اطلاع دادند.

آیت‌الله حکیم به‌گمانم شب دوم یا سوم بود که به‌دیدار امام آمدند، اکثر فضلای شهر نجف به‌دیدار امام آمدند و امام هم کاری کردند که هیچ کس نکرد. اولین کار امام این بود که به‌ترتیب سریع به دیدار مراجع بزرگی که به‌دیدارشان آمده بودند رفتند. به‌یاد دارم که اول به منزل آیت‌الله خویی رفتند که ایشان استقبال بسیار خوب و پذیرایی فوق‌العاده خوبی از امام کردند و امام هم از آیت‌الله خویی تشکر کردند و فرمودند: “شما، ما و همه علما را در همه جا همراهی و پشتیبانی کردید”.

** ماجرای دیدار آیت‌الله حکیم با امام خمینی

آیت‌الله حکیم با این ملاقاتها با حضرت امام علاقه ویژه به حضرت امام پیدا کردند و حضرت امام بازدید آیت الله حکیم رفتند. امام که به بازدید آیت‌الله حکیم رفتند به ایشان گفتند “آقا، به هر حال ما از شما انتظار بیشتری داشتیم من می‌دانم که شما چه قدرت بالایی دارید، آیا شما می‌دانید که در ایران چه‌تعداد مقلد دارید؟ ای‌کاش به ایران می‌آمدید تا ببینید چه جایگاه قوی‌ای دارید”. آیت الله حکیم فرمودند “ما توپ‌های توخالی بودیم، توپ‌هایی که گلوله ندارد، ما سرباز نداشتیم” که امام فرمودند “من سرباز شما، شما هم جلودار ما باشید”.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

آیت‌الله حکیم فرمودند “ما توپ‌های توخالی بودیم، توپ‌هایی که گلوله ندارد، ما سرباز نداشتیم” که امام فرمودند “من سرباز شما، شما هم جلودار ما باشید”.

آیت‌الله حکیم به‌زبان گله گفتند که “من برای شما نامه فرستادم که همه بیایید و اینجا یک تصمیم کلی در رابطه با ایران بگیریم”، امام گفت “من قصد تمرد از حرف شما را نداشتم”. آیت الله حکیم گفتند “پس برای چی نیامدید?”، امام گفتند “آیا به‌یاد دارید که دولت عراق بدرفتاری کرد و آیت الله نائینی و کمپانی و حتی آیت‌الله کاشف‌الغطا به قم آمدند. من آن موقع جوان بودم و به‌دیدار این بزرگان رفتم و گفتم که «اشتباه کردید به اینجا آمدید شما را که بیرون نکردند، قهر کردید به اینجا آمدید حالا خواستید بازگردید اگر راهتان ندادند می‌خواهید چه‌کار کنید؟»، ما هم اگر به نجف می‌آمدیم و شاه هم پا روی دنده بی‌ادبی می‌گذاشت و می‌گفت «این‌ها را راه ندید بیایند»، چه‌کار می‌کردیم، آیا ما از ملت جدا نمی‌شدیم و دیگر می‌توانستیم کاری بکنیم؟ با پای خودمان از ایران بیرون بیاییم”، که آیت الله حکیم گفتند: “حرفت درست است” امام فرمودند: “من آن موقع به آیت الله کاشف الغطا گفتم که «شما که عراقی هستید شما برای چه به ایران آمدید از مردم خودت قهر کردی؟»، امام دوباره این حرف را به آیت الله حکیم گفتند: «قصد ما معاذالله بی‌اعتنایی به دعوت شما نبود».

آیت‌الله ‌العظمی حکیم گفته بودند که “شرایط به‌نحوی نبود که کار پیش برود و سرباز نداشتم” که امام گفته بودند “من سرباز شما هستم، شما می‌آمدید و می‌دید که من چگونه جمعیت را پشت سر شما می‌آوردم که دشمن فرار کند”.

جالب‌تر زمانی است که آیت‌الله حکیم به‌دیدار امام خمینی آمدند، مشی ایشان از جهاتی شبیه امام خمینی بودند متین، مرتب و هیچ وقت توجهی به اینکه سر و دست می‌شکستند دستشان به ایشان برسد نداشتند و از این کارها خوششان نمی‌آمد، از نظر برخورد مثل امام بودند.

** امام گفت “آیت‌الله حکیم رئیس‌کل است”

از توجه امام به جایگاه مراجع خاطره‌ای از آیت‌الله حاج آقا شیخ حسن صانعی نقل کنم که می‌فرمودند “با امام برای اقامه نماز مغرب و عشا به‌سمت مدرسه بروجردی می‌رفتیم، من که از ایران آمده بودم آشنایی به نجف نداشتم امام به من گفت «آقا شیخ حسن، آن ماشین را که جلوی صحن ایستاده می‌بینی؟»، گفتم: «بله آقا»، امام گفت: «ماشین آقای حکیم است». ماشین باابهتی داشتند. امام فرمودند که ایشان رئیس‌کل است، در حالی که هنوز اذان نگفتند نماز را اقامه می‌کند»، چون آیت الله حکیم قائل به غروب آفتاب بودند و وقتی یک رکعت از نمازشان گذشته بود تازه اذان صحن پخش می‌شد اما کسی جرئت نمی‌کرد به ایشان حرفی بزند، نظرشان به جایگاه مهم مرجعیت آیت‌الله حکیم به‌ویژه در عراق بود”.

از شهید سیدمحمد باقر حکیم نقل می‌کنم که می‌گفت “پدرم همه ما را جمع کردند و فرمودند «من این مرد بزرگ را نمی‌شناختم بعد از این دیدارها که با ایشان داشتم متوجه بزرگی‌شان شده‌ام، حرام است بر فرزندان من که با ایشان که مهمان ما هستند مخالفت کنند، هر کسی با ایشان مخالفت کرد از خانه من بیرون برود»”، من خودم این حرف را از آقا سید محمد باقر حکیم شنیدم، در دو، سه جلسه‌ای که امام با آیت‌الله حکیم دیدار داشتند، آیت‌الله حکیم به امام نظرشان جلب شد و امام هم نسبت به ایشان توجهشان جلب شد.

آیت‌الله حکیم تا زمانی که زنده بودند با امام خمینی خیلی محترمانه برخورد می‌کرد، منتها ایشان از لحاظ دیپلماسی بسیار بالا بود مثلاً یک وقتی امام کسالت پیدا کرده بودند ــ به دقت‌های امام توجه کنید ــ از بیت آیت‌الله حکیم با بیت امام تماس گرفته بودند که “ایشان می‌خواهند به دیدار امام بیایند” که دفتر امام گفته بودند “در حال استحمام است”. در نجف رسم بود که بعد از نماز مغرب و عشاء علما به دیدار هم می‌رفتند. امام که استحمامش تمام شد متوجه موضوع شد و فهمید آیت‌الله حکیم برای زیارت راهی حرم امیرالمؤمنین شدند.

امام از این بزرگ‌منشی ایشان خوشحال شدند. وقتی به هم رسیدند آیت‌الله حکیم گفت “شنیدم شما کسالت دارید می‌خواستم به ملاقاتتان بیایم اما وقتی متوجه شدم که در حال استحمام هستید خوشحال شدم، الحمدلله استحمام علامت سلامت شماست. اگر نرسیدم به ملاقات شما بیایم مرا معذور بدارید”. امام هم از ایشان تشکر می‌کنند. در عین حال امام هم چند روز بعد به‌دیدار آیت‌الله حکیم رفتند. ایشان پیام دادند که “می‌خواهم به دیدارتان بیایم” که اینها در سطح‌های بالا بسیار مهم است.

** نقش سفارت ایران در بغداد بر تفرقه‌افکنی در بیت آیت‌الله حکیم

رابطه آیت‌الله حکیم با امام خوب بود. خیلی‌ها تند بودند و می‌گفتند که بعضی از اعضای بیت آیت‌الله حکیم با سفارت ارتباط دارند. پدرزن آقای سیدمحمد باقر حکیم، مرحوم آیت‌الله ممقانی است. ایشان با امام خمینی خوب نبودند. اگر کتاب خاطرات مرحوم عمید زنجانی را بخوانید متوجه خواهید شد. ایشان به‌صراحت نوشته‌اند که “ما وقتی به بیت آیت‌الله حکیم می‌رفتیم کسی ما را آدم حساب نمی‌کرد و نمی‌گذاشتند که ما به دیدار‌ آیت‌الله حکیم برویم، تازه این برای زمانی بود که امام در تبعید ترکیه بود و هنوز به نجف نیامده بودند. شخص حضرت آیت‌الله حکیم از حضرت امام شناخت عمیقی نداشتند. علاوه بر نقش سفارت ایران در بغداد بر تفرقه‌افکنی در بیت آیت‌الله حکیم، افرادی هم بودند مخالف نهضت امام خمینی بودند و این رفت‌وآمدهای آیت‌الله حکیم با امام موجب شده بود که ایجاد علاقه مناسبی را در پی داشته باشد که فعلاً مجال ذکرش نیست”.

آیت‌الله خویی با حاج آقا مصطفی خیلی رابطه بسیار خوبی داشت و به ایشان گفتند که “در سن تو و در زمان خودم ملایی به‌خوبی تو در نجف ندیده‌ام”. آیت‌الله خویی می‌گفتند “دلم برای حاج آقا مصطفی تنگ شده” و ایشان را به خانه خود دعوت می‌کرد و با هم ناهار می‌خوردند. این نشان از رابطه خوب آیت‌الله خویی با ایشان داشت، البته حاج آقا مصطفی هم ملا و والامقام و انسان متینی بود و با این بزرگان رفت‌و‌آمد کردن کار آسانی نبود. در نجف اگر کسی ادعای آیت‌اللهی می‌کرد ولی سوادش را نداشت کسی دیگر نگاهش نمی‌کرد و هو می‌شد.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

گفتگوی– چالشی- آیت الله حکیم باامام خمینی

آیت الله سید محسن حکیم، مرجع تقلید عام مردم عراق در آن روز بوده و پدر شهید سید محمدباقر حکیم و برادرش مرحوم سید عبدالعزیز است که اخیرا درگذشت.

بر اساس خاطرات به دست آمده حجت الاسلام سمامی از سالهای اقامتش در نجف در(۲۷مهر۱۳۴۴)٢٣ جمادی الثانیه ١٣٨۵ «قرار بر این شد که آقای خمینی نماز مغرب و عشاء را در مدرسه آقای بروجردی (کبری) اقامه نمایند . البته این ابتکار از حاج شیخ نصرالله خلخالی بود.-تاریخ۲۷ازاینجانب است.مدیرسایت.

نماز مغرب و عشاء را ایشان در حیاط مدرسه خواندند. حیاط مدرسه شلوغ و مملو از جمعیت بود. سجاده ایشان در سمت راست در ورود به حیاط کوچک انداخته شد. الحق و الانصاف نماز ایشان بسیار گیرا و باحال بود.

پس از اتمام نماز عشاء ایشان حرکت کردند. عده ای از طلاب و حقیر در خدمت ایشان حرکت کردیم. معلوم شد که جهت بازدید به طرف منزل اقای حکیم می روند.

از طرف بازار قبله و سرطمه و از کنار مدرسه قزوینی عبور کردند وارد بازار شدند و سپس به منزل آقای حکیم رفتند، و هیچ کس جز خادم در منزل (یعنی در بیرونی) نبود. هنوز آقای حکیم به بیرونی نیامده بودند.

ایشان در اتاق آقای حکیم راهنمایی شد و کنار مسند آقای حکیم نشستند. حقیر دنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقر مقابل ایشان، پشت به ارسی قرار گرفتم.

لحظاتی نگذشته بود که آقای حکیم تشریف آوردند. تعارفات معمولی بین ایشان و آقای حکیم رد و بدل گردید.

مجلس که مستقر گردید آقای خمینی به آقای حکیم گفتند: شنیدم کسالت دارید. خوب است به ایران برای مداوا تشریف ببرید و در ضمن قضایای ایران را از نزدیک لمس کنید.

حکیم: من از تمام قضایا کاملا واقف هستم.

امام: گمان نمی کنم که از همه قضایا مطلع باشید. چه اگر مطلع بودید در قضایای اخیر ایران شما کوتاه نمی آمدید.

حکیم: آنچه وظیفه شرعی بود بجا آوردم، و شما هنوز از اوضاع سیاسی جهان باخبر نیستید. یک عده افراد سودجو این قضایا را ایجاد می کنند که خود سود ببرند، و باید خیلی متوجه و بیدار باشیم.

امام: شاید مطلع نباشید که آمریکا و انگلستان می خواهند دول اسلامی را محو و نابود کنند و فعلا از ایران شروع کردند. تمام منافع ایران را می برند و می خواهند خون این ملت ها را بمکند. باید متوجه بود و بیدار شد و ما بدین جهت قیام کردیم، و محمد رضا شاه پهلوی اصلا معتقد به اسلام نیست.

حکیم : بلی آن طور که شما می گویید صحیح است، ولی راه ایستادگی و مقاومت با آن ها آن طور که شما اقدام کردید درست نبود. چون ما که سلاح و قدرت نداریم. سلاح و قدرت ما همین مردم هستند. این ها هم حرکتشان از طرف باد است (یعنی با باد می آیند و با باد می روند.) و ما تجاربی از انقلاب ۱۹۲۰ عراق داریم و می دانیم که چگونه با ما انگلیسی ها رفتار کردند و نتیجه قیام و انقلاب ما به کجا منتهی شد. خیلی محتاطانه باید حرکت کرد و به اندک غفلت ممکن است مسلمان ها ذلیل و نابود گردند؛ و من خود را در مقابل این مسائل مسؤول می دانم. بعضی از قضایا را که شما بیان کردید ما تحقیق کردیم آن طور نیست.

امام: البته من بدون تحقیق و تتبع اقدام نکردم و من مدارک مستدل دارم.

حکیم : شما جواب خدا را در این خون ریزی چه می دهید؟

امام: امام حسین (علیه السلام) که قیام کرد و خود و عده ای شهید شدند برای چه بود؟ برای حفظ اسلام بود. پس باید این اعتراض را هم به او بنماییم.

حکیم عصبانی شدند و با عصبانیت گفتند: ای آقا! شما خود را با امام حسین قیاس می کنید؟ امام حسین(ع) امام مفترض الطاعه و عالم و مأمور از جانب خداوند بود. شما چرا امام حسن (ع) را نمی گویید. هر کاری که می خواهید بکنید و هر خونی که می خواهید ریخته شود امام حسین(علیه السلام) را در میان می آورید. ریختن یک قطره خون بی گناه در نزد خداوند مسؤولیت عظیم دارد.و سپس سکوت کردند و آقای خمینی هم صحبت نکردند.

چند لحظه بعد آقای خمینی بلند شدند و آقای حکیم تا در اتاق از ایشان مشایعت کردند و از منزل خارج شدیم.البته تمام مجلس حدود بیست دقیقه به طور انجامید. در خلال این مدت آقای سید یوسف حکیم و بعضی از آقازادگان و حواشی آقای حکیم آمدند.

آقای خمینی از منزل آقای حکیم به طرف منزل آقای خوئی رفتند. هنوز آقای خوئی در درس نیامده بود. لحظاتی بعد آقای خوئی آمدند و در حدود ربع ساعت این بازدید به طول انجامید. مطالب مهمی بحث نشد.

و سپس به منزل آقای شاهرودی رفتند. البته مطالبی که راجع به آقای حکیم و آقای خمینی نوشته شد نقل به طور خلاصه و با تغییر بعضی از عبارات بود، چون آقای حکیم فارسی شکسته صحبت می کرد.»

طبعا دراین قبیل خاطرات به خصوص آنها که در زمان حادثه نوشته شده است، ممکن است صراحتی باشد که برخی را خوش نیاید. اما به هر حال، آنچه در زمان حادثه نوشته شده، طبعا و حتما بسیار دقیق تر از خاطراتی است که سالها پس از رخدادها به نگارش در می آید. چنان که در حال حاضر بیش از نود و پنج درصد خاطرات منتشر چنین بوده و اساسا در حجیت آنان و دست کم در لحن بیانشان تردید وجود دارد.

این خاطره را کسان دیگری هم منتشر کرده اند. از جمله آقای «سید صادق طباطبایی»،فرزند آیت الله سلطانی طباطبایی(برادرخانم حاج احمدآقا) این گونه آن را در خاطرات خود نقل می کند:

با تبعید امام به ترکیه، امام موسى صدر به واتیکان سفر مى‏کند و طى ملاقاتى طولانى و فشرده از پاپ اعظم مى‏خواهد که براى رهایى امام از تبعید اقدام کنند. در اروپا نیز بیانیه‏هاى متعددى توسط برادران انجمن اسلامى سازمان UMSO در حمایت از امام و قیام روحانیت در ایران صادر مى‏گردد. در تهران و قم و مشهد، در بازار و دانشگاه نیز اعتراضات به تبعید امام ادامه یافت سرانجام امام و حاج آقا مصطفى در ۱۳ مهر ماه ۱۳۴۴ از ترکیه به عراق تبعید مى‏گردند.
شاه خیال مى‏کرد، شرایط حوزه نجف امام را در خود تحلیل برده و حرکت ایشان به خاموشى خواهد گرایید.
گفتگوى ایشان با آیت‏ الله حکیم در نجف در همان روزهاى اول ورودشان، روشنگر همه چیز هست الاّ سکوت و یا تصمیم به سکوت پیرامون حوادث ایران.
مطالب رد و بدل شده میان ایشان و آیت‏الله حکیم عیناً نقل مى‏گردد:
چند روز پس از تبعید امام از ترکیه به عراق،

امام خمینى در شب ۲۷ مهرماه ۱۳۴۴ در نجف اشرف به دیدار مراجع تقلید رفت. گفتگوى آن حضرت با آیت ‏الله حکیم بیانگر عزم راسخ امام در انجام رسالت خویش در حوزه نجف و همچنین نشان‏دهنده تفکر و فضاى حاکم بر این حوزه است که عیناً نقل مى‏شود:
امام خمینى: «خوبست براى تغییر آب و هوا به ایران بروید و اوضاع آن‏جا را از نزدیک ببینید و مشاهده کنید که بر این ملت مسلمان چه مى‏گذرد. در زمان مرحوم بروجردى عدم اقدام ایشان را علیه دولت جابره حمل بر صحت مى‏کردم و مى‏گفتم مطالب را به ایشان نمى‏رسانند. نسبت به جناب‏عالى هم این‏طور معتقدم که فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمى‏رسانند والا شما هم ساکت نمى‏ماندید.
در تهران به عنوان ۲۵ سال سلطنت پهلوى جشن گرفتند و به زور چهارصد هزار دلار از این مردم فقیر براى مصارف جشن گرفتند، ۸۰۰ دختر و ۸۰۰ پسر را به عنوان دعا در محلى به جان هم انداختند. به عنوان دعا چه کرده‏اند! از گفتنش خجلم.
حکیم: شما که این‏جا هستید، به من لطفى ندارد ایران بروم؛ وانگهى چه مى‏شود کرد، چه اثرى دارد؟
امام: قطعاً اثر دارد، ما با همین قیام تصمیمات خطرناک دولت را متوقف کردیم، چطور اثر ندارد؟ اگر علما اتحاد داشته باشند قطعاً مؤثر است.
حکیم: اگر احتمال عقلایى نیز داشته باشد و از طریق عقلایى اقدام شود خوبست.
امام: قطعاً تأثیر دارد، چنانچه اثر هم دیدیم و منظور ما از اقدام، اقدام عاقلانه است و اقدام غیرعاقلانه اصلاً مورد بحث نیست. مقصود، اقدام علما و عقلاء ملت است.
حکیم: اقدام حاد کنیم مردم از ما تبعیت نمى‏کنند… براى دین سینه چاک نمى‏کنند.
امام: عرض کردم که مردم در پانزده خرداد جوانمردى و صداقت خود را نشان دادند.
حکیم: اگر قیام کنیم و خونى از بینى کسى بریزد، سروصدایى بشود مردم به ما ناسزا مى‏گویند و سروصدا راه مى‏اندازند.
امام: ما که قیام کردیم از احدى بجز مزید احترام و سلام و دستبوسى ندیدیم و هر که کوتاهى کرد حرف سرد شنید و مورد بى‏ارادتى مردم واقع شد. در تبعید ترکیه به یکى از دهات ترکیه که اسمش یادم نیست رفتم. اهالى آن ده گفتند وقتى آتاتورک مشغول عملیات ضد دینى خود شد علماى ترکیه جمع شدند و به اتفاق مشغول فعالیت علیه تصمیمات آتاتورک شدند. آتاتورک ده را محاصره و چهل نفر از علماى ترکیه را به قتل رسانید. من شرمنده شدم، پیش خود فکر کردم که آن‏ها سنى مى‏باشند. وقتى خطر را به دین اسلام نزدیک مى‏بینند، چهل نفر کشته مى‏دهند ولى علماى شیعه در این خطر عظیمى که بر دیانتمان وارد آمده خون از دماغمان نیامد (نه از دماغ من و نه شما و نه دیگرى). واقعاً جاى خجلت است.
حکیم: چه باید کرد بایستى احتمال اثر بدهیم، کشته دادن چه اثر دارد؟
امام: عملیات ضد دینى دو جور است. یکى مثل رضاخان، بى‏دینى مى‏کرد و مى‏گفت: من مى‏کنم و نسبت به شرع نمى‏داد. البته موضوع اقدام علیه او از باب نهى از منکر بود ولى شاه فعلى هر عمل ضد قرآن و مذهب مى‏کند و مى‏گوید: از دین است، نظر قرآن چنین است، من از قرآن کریم مى‏گویم. این بدعت عظیم که بر اساس دیانت لطمه وارد مى‏کند قابل تحمل نیست. باید جانبازى کرد، بگذارید تاریخ ثبت کند که وقتى دین مورد حمله واقع شد عده‏اى از علماى شیعه قیام کردند و دسته‏اى از آن‏ها کشته شدند.
حکیم: تاریخ چه فایده‏اى دارد باید اثر داشته باشد.
امام: چطور فایده ندارد؟ مگر قیام حسین‏بن على علیهماالسلام به تاریخ خدمت مؤثرى نکرد؟ و چه بهره بزرگى از قیام آن حضرت مى‏گیریم؟
حکیم: راجع به امام حسن چه مى‏فرمایید؟ ایشان که قیام نکردند.
امام: اگر امام حسن هم به اندازه شما مرید داشت قیام مى‏کرد. در اول امر قیام کرد، دید مریدها فروخته شده‏اند لذا فتح نکرد. اما شما در تمام ممالک اسلامى مقلد و مرید دارید.
حکیم: من که نمى‏بینم کسى را داشته باشم که اگر اقدامى کردیم تبعیت نماید. امام: شما اقدام و قیام نمایید من اولین کسى خواهم بود که از شما تبعیت خواهم کرد!
مرحوم حکیم: لبخند و سکوت…»
یکى از دلایل اساسى مشکلات ما در انتشار بیانیه‏هاى روحانیون و امام در آن زمان در اروپا، سکوت سایه افکنده بر حوزه نجف و بخش اعظم روحانیت و مراجع در ایران بود. حاکمیت ارتجاع بر اوضاع نجف به حدى بود که امام دوران اقامت خود را در نجف از تلخ‏ترین دوران حیات خود مى‏نامند.

اما آقای سمامی که خود در آن صحنه حاضر بوده همان زمان مطالبی را که میان این دو مرجع وقت رد و بدل شده را یادداشت کرده اند. نکته مهم در این خاطره تفاوت دیدگاه های آیت الله حکیم و امام درباره نحوه مبارزه به خصوص دفاع از نهضت روحانیون در ایران است.

یک مسأله اختلاف برداشت میان دو مجتهد و مرجع تقلید است که امری طبیعی و مطابق اصول است. اما شاید یکی از طبیعی ترین دلایل این اختلاف نظر تفاوت اوضاع عراق با ایران باشد و تجارب دو طرف و نوع تعامل آنان با مردم باشد. شاید تفاوت دیگر در نوع نگاه یک مرجع در داخل ایران با یک مرجع در خارج ایران نسبت به مسائل داخل ایران باشد.

نکته دیگر در تفاوت میان آنان، اعتمادی است که امام خمینی به ملت ایران دارد و به عکس تردیدی است که آیت الله حکیم نسبت به عراقی ها دارد. امام احساس حمایت مردمی بیشتری داشته است مردمی که به رغم همه فشارها همراهی خود را با مرجعیت در برابر نظام پهلوی حفظ کردند. اما در عراق وضعیت متفاوت بود. در آنجا حدود شصت و اندی درصد شیعه بودند در حالی که در ایران نود درصد بود. طبیعی بود که مرجعیت نمی توانست مطمئن حرکت کند. به نظر می رسد تجربه آقای حکیم مربوط به عراق بود اما امام ایران را به خوبی می شناخت.

آقای حکیم نسبت به سوابق مبارزات مردم عراق و شکستی که از ناحیه انگلیسی ها بر شیعیان وارد شده بود آگاهی کامل داشت. به علاوه آیت الله حکیم خود از مبارزان آن انقلاب بود و به خوبی اوضاع عراق را درک می کرد. وی در عراق با دولت شاهی و بعثی درگیر شد./آبان ۱۳۸۹پارسینه بنقل ازآینده

***

«آیت الله محمدسمامی » کیست؟

آن مرحوم در سال ۱۳۲۳ در شهر کربلا به دنیا آمد، او فرزند مرحوم عبداللطیف سمامى تنکابنى بود و دروس حوزوى را تا درجه اجتهاد در حوزه علمیه نجف ادامه داد، او در دوران تحصیل در این حوزه از اساتیدی همچون امام خمینی، آیت الله العظمی خوئی و آیت الله شهید سید محمدباقر صدر تتلمذ کرد.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

این عالم برجسته از جمله شاهدانى بود که در دوران اقامت امام خمینی در نجف اشرف، تحولات مرتبط با آن را از نزدیک مشاهده کرد و کتاب خاطرات از او بیان کننده تحولات سیاسى و اجتماعى عراق در زمان سکونت امام راحل در عراق و نقش دولت انگلستان در تحولات داخلى عراق بود که در آن اطلاعات ارزشمندى درباره موضع‌گیرى علماى شیعه، به‌خصوص آیت‌الله العظمی حکیم در برابر اختلافات ایران و عراق و دخالت بیگانگان بیان شد.

«سمامی حائری» در سال ۱۳۵۰ به علت مبارزات سیاسى از عراق اخراج شد و به ایران آمد.

نقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراقنقش “شیخ نصرالله خلخالی” درزمان تبعیدامام خمینی درعراق

وی همچنین اجازه اجتهاد، امور حسبیه و نقل روایات و احادیث را از علماى بسیارى همچون امام خمینى و آیات عظام سیستانى، میرزا جواد تبریزى، وحیدى، فاضل لنکرانى، سید محسن حکیم، خوئى، سید موسى شبیرى زنجانى، بهجت و شهاب‌الدین مرعشى نجفى کسب کرد.

وى سابقه تدریس در جامعه الزهراء(س) را داشت و مقالات بسیار متعددى به زبان عربى و فارسى از او منتشره شد که مقاله “بیست سال از تاریخ حوزه علمیه نجف اشرف” که در کتاب «آموزگار جاوید، یادنامه آیت‌الله‌ حاج میرزا هاشم آملی» منتشر شد از جمله این مقالات است.

“احسن الاثر فی ترجم اعلام الشیعه فی القرن الرابع عشر”، “وفیات الاعلام”، “بزرگان رامسر”، بزرگان تنکابن” و “خاطرات سیاسی” از جمله آثار به جای مانده از مرحوم آیت الله سمامی حائری است.

فوت:آیت الله محمدسمامی حائری روز پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸در۷۵سالگی



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

کپشن در مورد چتر ؛ جملات کوتاه عاشقانه و غمگین برای چتر