معجزات پیامبران
حضرت عیسی
حضرت عیسی در گهواره با مردم سخن می گفت و اشاره به رسالت خود داشت.
«من از جانب خدا معجزی آوردهام و آن معجزه این است که از گل، مجسمه ساخته و بر آن، نفس قدسی بدمم تا به امر خدا مرغی گردد؛ و کور مادرزاد و مبتلای به پیسی را (لاعلاج) به امر خدا شفا دهم و مردگان را به امر خدا زنده سازم و به شما از غیب خبر دهم که در خانههاتان چه میخورید و چه ذخیره میسازید. این معجزات برای شما حجت و نشانه حقانیت من است اگر شما اهل ایمان هستید.»
أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّـهِ ۖ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّـهِ ۖ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿۴٩آل عمران﴾
معجزات حضرت موسی
قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ ﴿١٨﴾ قَالَ أَلْقِهَا یَا مُوسَىٰ ﴿١٩﴾ فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّهٌ تَسْعَىٰ ﴿٢٠﴾ قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ ۖ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا الْأُولَىٰ ﴿٢١﴾ وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَهً أُخْرَىٰ ﴿٢٢﴾ لِنُرِیَکَ مِنْ آیَاتِنَا الْکُبْرَى ﴿٢٣طه)
تبدیل شدن عصا به مار عظیم و بلعیدن تجهیزات ساحران .. ید بیضاء یا درخشیدن دست موسی همچون یک منبع نور ..نشانه های آیت الهی.
وَقَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آیَهٍ لِّتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ ﴿١٣٢اعراف﴾ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آیَاتٍ مُّفَصَّلَاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا مُّجْرِمِینَ ﴿١٣٣اعراف﴾
حوادثی،چون: طوفانهای کوبنده،ملخ،قمل وضفادع…برای تنبیه وتنبه مردم.
شکافته شدن دریا به گونهای که بنی اسرائیل توانستند از آن بگذرند/ وَإِذْ فَرَقْنَا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَیْنَاکُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿۵٠بقره)
وَظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ ۖ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَـٰکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ﴿۵٧بقره﴾
سایه های معلق وتغذیه (مائده)آسمانی-مَنَّ وَالسَّلْوَىٰ
وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ ۖ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَهَ عَیْنًا ﴿١۶٠اعراف)جوشیدن چشمه ها از سنگ باضربه عصا.
معجزات حضرت سلیمان
همه موجودات ،لشکرسلیمان بودند وفرمانبردار،.«باد»هم مُسخّر سلیمان بود./وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَهً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا﴿٨١اعراف﴾
باد را به تسخیر سلیمان قرار دادیم… از دیوها و اجنه را نیز در اختیار او قرار داد تا از آنها در کارهای دشوار استفاده کند..عاصف برخیا(ازلشکریانش(طی الارض داشت)
***
معجزات پیامبراسلام خاتم الانبیا محمدمصطفی(ص)
علاوه برقران
۱٫ اسراء(معراج)
«اسراء» همان حرکت شبانگاهى پیامبر(ص) از مسجد الحرام تا مسجدالاقصى است. (ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج ۸، صص ۶۴-۸۵) این سفر در «یک شب»، در بیدارى و با همین پیکر مادى تحقّق یافت؛ نه در شبها و روزهاى طولانى یا در عالم خواب و با روح به تنهایى. آیات قرآنى و شواهد تاریخى، بر وقوع این سفر دلالت آشکار دارند. قرآن کریم مىفرماید: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» (اسرا ـ ۱)؛ «منزّه است آن [خدایى که بندهاش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى – که پیرامونش را برکت دادهایم – سیر داد تا از نشانههاى خود به او بنمایانیم که او همان شنواى بینا است».
این رویداد از طریق شیعه و اهل سنت نقل و در کتابهاى روایى و تاریخى، فراوان به آن پرداخته شده است. البته جابجایى در فضا و پیمودن مسافتهاى طولانى در زمان کوتاه، در زندگانى دیگر پیامبران نیز سابقه داشته است؛ چنانکه درباره سلیمان(ع) مىخوانیم: «وَلِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ…» (سبا ـ ۱۲) ؛ «و باد را براى سلیمان [رام کردیم] صبحگاهان مسیر یک ماه را مىپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را».
افزون بر این، شواهد عینى و تجربى بسیار وجود دارد که برخى از اولیاى الهى، مسافتهاى طولانى را در زمانى کوتاه پیموده و به اصطلاح «طى الارض» داشتهاند. البته آنچه گفته شد، تنها درباره «اسراء» و حرکت شبانگاهى پیامبر(ص) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى است که خود مقدمه «معراج» به شمار مىآید. «معراج» از معجزات ویژهاى است که اسرار و لطایف عمیقترى دارد و از نشانههاى برترى پیامبر اسلام(ص) و شرافت وى بر تمام جهانیان است.
۲٫ شق القمر
از دیگر معجزات برجسته پیامبر اسلام(ص) «شق القمر» است. قرآن مىفرماید: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» (قمر ـ ۱)؛ «قیامت بسیار نزدیک شد و ماه شکافت». «انشقاق قمر»، در پاسخ مشرکانى صورت گرفت که درخواست چنین کارى داشتند، تا به ارتباط پیامبر(ص) با علم و قدرت بىپایان الهى پى برند. (تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۹)
از آنجایى که حضرت محمد(ص) واپسین پیامبر است، دوران پس از وى «آخر الزمان» خوانده مىشود و بعثت او، نشانه نزدیک شدن قیامت است؛ زیرا در مقایسه با عمر جهان هستى، زمان پس از پیامبر اسلام اندک مىنماید. بهترین دلیل بر وقوع این حادثه در زمان آن حضرت، آیه بعد همین سوره است که از سرسختى و تداوم انکار مشرکان – با وجود رؤیت این معجزه شگفتآور – پرده برمىدارد: «وَ إِنْ یَرَوْا آیَهً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ»( قمر ـ آیه ۲)؛ «و هرگاه نشانهاى ببینند، روى بگردانند و گویند، سحرى همیشگى است».
البته چنین انشقاقهایى در زندگانى پیامبران گذشته نیز سابقه داشته و به صورت ضعیفتر جلوهگر شده است؛ چنان که درباره موسى(ع) آمده است: «فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً» ( طه ـ ۷۷)؛ «و راهى خشک در وسط دریا براى آنان باز کن». در بخشى دیگر از داستان آن حضرت مىخوانیم: ضربه عصاى موسایى سنگ را شکافت و دوازده چشمه آب جوشید:
«َقَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْباطاً أُمَماً وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ…» ( اعراف (۷)، آیه ۱۹۰)؛ «و آنان را به دوازده عشیره که هر یک امتى بودند، تقسیم کردیم و به موسى – وقتى قومش از او آب خواستند – وحى کردیم با عصایت بر آن تخته سنگ بزن؛ پس از آن دوازده چشمه جوشید و هر گروهى آبخور خود را شناخت».
گفت و شنود درختان
در نهج البلاغه آمده است: روزى پیامبر(ص) براى ایجاد انگیزه گرایش به اسلام در یکى از افراد قریش، در برابر دیدگان او درختى را مخاطب قرار داد. درخت از جاى خود حرکت کرد و نزد پیامبر(ص) ایستاد و سپس به دستور آن حضرت به جاى اولیه خود بازگشت. (ابن ابىالحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۳، ص۲۱۴) در واقعهاى دیگر، درختى به رسالت پیامبر اعظم گواهى داد. (قاضى عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفى، ج ۱، ص ۲۹۸).این دو معجزه نیز مورد اتفاق علماى شیعه و اهل سنت است و در کتابهاى متعدد آنها نقل شده است. البته گفت و گو و فرمانبرى جمادات، گیاهان و حیوانات در زندگانى پیامبران گذشته نیز سابقه داشته است؛ چنان که «هدهد» و دیگر حیوانات از سلیمان(ع) فرمانبرى داشتند.(نمل (۲۷)، آیه ۲۰) چهار پرنده کوبیده شده نیز به فراخوان ابراهیم(ع) پاسخ مثبت دادند و پرواز کنان به سوى او شتافتند: «قالَ فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً…» (بقره ـ ۲۶۰)؛ «[خداوند] فرمود: [اى ابراهیم] پس چهار پرنده برگیر و آنها را پیش خود ریز ریز گردان، سپس بر هر کوهى پارهاى از آنها قرار بده؛ آنگاه به سوى تو مىآیند».آنچه گفته شد، نمونههایى از توانمندى انسانهاى کامل است که در پرتو بندگى خدا و اتصال به قدرت بىانتهاى او، در برابر دیدگان مردمان جلوهگر شده است.
۴٫زنده کردن یک جوان از انصار که مادر پیر نابینایی داشت.
(منتهی الآمال ج۱ ص ۹۳)
۵٫ آن حضرت با فاطمه بنت اسد در قبر صحبت کردند.( بصائر، ص ۲۸۷).
۶٫تازیانه نورانی
ابـن شـهـر آشـوب روایـت کـرده کـه قـریـش طـُفـَیـْل بـن عـَمـْرو را گـفـتـنـد کـه چـون در مـسـجـدالحـرام داخـل شـوی پـنبه در گوشهای خود پر کن که قرآن خواندن محمّد(ص) را نـشـنوی مبادا تو را فریب دهد؛ چون داخل مسجد شد هر چند پنبه در گوش خود بیشتر فـرو مـی بـرد صدای آن حضرت را بیشتر می شنید پس به این معجزه مسلمان شد و گفت: یـا رسـول اللّه! مـن در مـیـان قوم خود سرکرده و مطاع ایشانم، اگر به من علامتی بدهی ایـشـان را بـه اسلام دعوت می کنم. حضرت فرمود: خداوندا، او را علامتی کرامت کن؛ چون بـه قـوم خـود بـرگـشـت از سـر تـازیـانـه او نـوری مـانـنـد قندیل ساطع بود. (ناقب ابن شهر آشوب ـ ۱۵۹ ـ ۱۶۰ )
۷٫ تسبیح گفتن انگور
بـه سـنـد مـعـتبر از امّ سلمه منقول است که روزی فاطمه(س) آمد به نزد حـضـرت رسـول(ص) و امـام حسن و امام حسین را برداشته بود و حـریـره سـاخـتـه بـود و بـا خود آورده بود چون داخل شد حضرت فرمود که پسر عمّت را بـرای مـن بطلب. چون امیرالمؤمنین(ع) حاضر شد امام حسن(ع) را در دامن راست و امام حـسـین(ع) را در دامن چپ و علی و فاطمه را در پیش رو و پسِ سر خود نشانید و عبای خیبری بر ایـشـان پـوشـانـیـد و سـه مـرتـبـه گـفـت: خـداونـدا! ایـنـهـا اهل بیت من اند؛ پس از ایشان دور گردان شکّ و گناه را و پاک گردان ایشان را پاک کردنی. و مـن در مـیـان عـَتـَبـه در ایـسـتـاده بـودم، گـفـتـم: یـا رسـول اللّه! مـن از ایـشـانم؟ فرمود: که بازگشت تو به خیر است امّا از ایشان نیستی. پـس جـبـرئیـل آمـد و طـبـقـی از انـار و انـگـور بـهـشـت آورد چـون حـضـرت رسـول (ص) انـار و انـگـور را در دست گرفت هر دو تسبیح خدا گـفتند و آن حضرت تناول نمود؛ پس به دست حسن و حسین داد و در دست ایشان سبحان اللّه گـفـتـنـد و ایـشـان تـنـاول نـمـودنـد؛ پس به دست علی(ع) داد تسبیح گفتند و آن حـضـرت تـنـاول نـمـود؛ پـس شـخـصـی از صحابه داخل شد و خواست که از انار و انگور بـخـورد. جـبـرئیـل گفت: نمیخورد از این میوهها مگر پیغمبر یا وصیّ پیغمبر یا فرزند پیغمبر (بحار الانوار ج۱۷، ص ۳۵۹)
سایر معجزات پیامبراسلام
* سلام کردن سـنـگ و درخـت بـر آن حـضـرت (امالی شیخ طوسی، ص ۳۴۱، حدیث ۶۹۲، مجلس ۱۲)
* تـسـبـیـح سـنـگریـزه در دسـت آن حـضـرت (مناقب ابن شهر آشوب ج ۱، ص ۱۲۶)
* شـمـشـیـر شـدن چـوب بـرای عـُکـّاشـه در بـَدْر(همان ماءخذ ج ۱، ص ۱۶۰) .
* برای عـبـداللّه بـن جـَحـْش در اُحـُد (همان ماءخذ ج۱، ص ۱۶۱) .
* شـمـشـیـر شـدن بـرگ نـخـل بـرای ابـودُجـانـه بـه مـعـجزه آن حضرت (همان ماءخذ) .
* فرو رفتن دستهای اسب سـُراقـه بـر زمـیـن در وقـتـی کـه بـه دنـبـال آن حـضـرت رفـت در اوّل هجرت (خرائج راوندی ج ۱، ص ۲۳) .
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ماجرای سراقه بن مالک
سراقه بن مالک بن جُعشُم از طایفه بنى مُدلِج وساکن قُدَید بود،مهارت عجیبی در«ردزنی»داشت،چیزی شبیه کارگاه های ماهرپلیسی امروزی.
پیامبر اکرم، توسط جبرئیل خبر دار شد که قریش، قصد کشتن او را دارند، شبانه از مکه خارج شد و على(ع)را به جاى خود گذاشت. وقتى که قریش از ماجرا مطّلع شدند، حضرت را تعقیب کردند« سراقه بن مالک »مأمورتعقیب پیامبر(ص) شد وموفق شد به پیامبربرسد،متکبرانه سرمست ازاین صیدبزرگ بزرگ بودکه به تورش افتاده است.
واما خداکه همیشه حافظ اوازگزنداشرارومشرکین بود،جنودش را به یاری رسول مکرمش فرستاد، را گرفت، یک دفعه ۲پای مرکبش(اسب)به زمین فرو رفت و «سرافه»از گردن اسب به زمین افتاد، در حالى که زمین خشک وهمواربود،اومجدداً مرکبش را به حرکت درآوردواما این سقوط تکرارشد وامااینبارنتوانست اسبش رانجات دهد. و سرافه متوجه شد، که این یک اتفاق معمولی نیست که ازپیامبرعذرخواهی کرد وکمک طلبید ومتعهدشد که نه متعرضش بشود ونه محل اختفایش را افشاکند.
بادعای حضرت محمد(ص)دعا کرد و اسب او به پا خاست مثل اینکه گره را از پایش باز کرده باشند و او شخص با هوشى بود. قضیه را فهمید از پیامبر امان نامه گرفت.