معراج–فاصله بین مسجدالحرام–مسجدالاقصی
اتفاقات ومشاهدات شب معراج +دیدارهای پیامبراسلام بادیگرانبیاء ومصاحبت با جبرئیل وفرشتگان نگهبان آسمانها.
سفر«معراج»درچه سالی وچه ماهی ،چه فصلی انجام گرفت؟ مبدأسفر،مسیرسفر …معراج چندساعت بطول انجامید؟..«اُم هانی»کیست؟
سُبْحَانَ الَّذِی« أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى» الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا/۱اسرا
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:
فاصله مکه تااورشلیم ۱۲۴۰کیلومتراست(هوایی)باهواپیما،حدود ۸۰دقیقه زمان می برد.
براى فرار از حوزه جاذبه زمین سرعتى ،حداقل معادل چهل هزار کیلومتر در ساعت لازم است.
معراج مشمول قواعد کلّی همه ی معجزات میشود، مانند معجزه حضرت موسی علیه السلام در شکافتن دریا با عصا و تبدیل شدن عصای ایشان به مار، همچنین معجزه حضرت عیسی (ع) در زنده کردن مرده و زنده شدن چهار پرنده به دست حضرت ابراهیم علیه السلام و سالم ماندن ایشان در آتش و ماجرای شق القمر به دست پیامبر اکرم (ص) میباشد، با این تفاوت که معراج رسول خدا (ص) یکی از بزرگترین معجزات الهی است که زمان و مکان مربوط به این معجزه – با بکارگیری همه توان علمی امروزی – برای ما قابل فهم و درک نیست.
«اسراء» به معنای سفر شبانه است. از آنجا که این سوره درباره سفر شبانه پیامبر (ص) از مسجد الحرام به مسجد الاقصی میباشد، به همین خاطر، نام «اسراء» بر این سوره گذشتهاند. این سفر شبانه مقدمه سفر بزرگ معراج پیامبر گرامی اسلاماست که در سوره نجم بدان تصریح شده است. سوره اسراء هفدهمین سوره براساس ترتیب مصحف و در مکه نازل شده و یکصد و یازده آیه دارد. «بنی اسرائیل» و «سبحان» از دیگر نامهای سوره مذکور میباشد.
معراج، مقدّس ترین سفر در طول تاریخ است، مسافر (پیامبر) ، فرودگاه( مسجد الحرام)، گذرگاه( مسجد الاقصی)، میزبان (خدا)، هدف آن دیدن آیات الهی، سوغاتی اش اخبار آسمانها و ملکوت و بالا بردن سطح فهم بشر از این دنیای مادی بوده است.
پیامبر اکرم (ص) یک سال قبل از هجرت، پس از نماز مغرب در مسجدالحرام، از طریق مسجدالاقصی به وسیلهی «براق» به آسمانها رفت و چون بازگشت، نماز صبح را در مسجدالحرام خواند.
«معراج » درچه سالی وچه ماهی بوده است؟
روایات مختلف ومتفاوتی نقل کرده اند:
براساس روایتی منسوب به امیرالمؤمنین علی (ع) سال سوم بعثت تعیین شده است.
برخی از مورخان ازچندماه تاچندسال پیش از هجرت و بعضی بعد ازهجرت نوشته اند.
صاحب مفاتیح« شیخ عباس قمی»(منتهی الآمال) ۳تاریخ ذکرکرده:
*۶ ماه پیش از هجرت(شب هفدهم ماه رمضان)
*۶ ماه پیش از هجرت(شب بیست و یکم ماه رمضان).
* دو سال بعد از بعثت(۱۷ ربیعالاول)
«آیت الله جعفر سبحانی» :کسانی که تصور کردهاند معراج پیش از سال دهم بعثت اتفاق افتاده، سخت در اشتباهند، زیرا رسول گرامی از سالهای هشتم تا دهم در شعب محصور بود و وضع رقتبار مسلمانان ایجاب نمیکرد که تکلیف زایدی از قبیل نماز بر دوش آنها بگذارد.
ایشان روایت «ابن اسحاق» راپذیرفته اند( سال دوازدهم بعثت را)فروغ ابدیت , ج ۱
زمان معراج(چه مدت طول کشید) ۶ساعت
شروع معراج ،بعد از نماز عشا بود و نماز صبح را در مسجدالحرام خواندند.
«مبدأسفر»ازکجابوده است؟
برخی از مورخین، پیامبر(ص) از خانه حضرت خدیجه(س) به معراج رفت و هنگام مراجعت نیز در همین خانه فرود آمد(بحار الانوار،مجلسی ج ۴۳/ الخلاف(شیخ طوسی) ج۳/ مختلف الشیعه(علامه حلی) ج ۵/جواهر الکلام(محمدحسین نجفی): ج ۲۲.
وامابیشترمورخین این مسافرت معجزه واررا از منزل «اُم هانی »خواهر-تنی-حضرت علی(ع) نوشته اند.
این خانه نزدیک مسجدالحرام قرار داشت و شاید از همین رو یا بر اثر واقعه معراج، از دیرباز نام یکی از درهای بیست و سهگانه مسجدالحرام، بابام هانی بوده است.
ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از امهانی ،اینچنین می گوید: رسول خدا(ص) آن شب را در خانه من بود و نماز عشاء را خواند،بقصد خواب رفت، نزدیکی های صبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ما هم با او نماز گزاردیم آن گاه رو به من کرده فرمود: ای امهانی من امشب چنانکه دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم سپس به بیتالمقدس رفته و چند نماز هم در آنجا خواندم و چنانکه مشاهده میکنید نماز صبح را دوباره در اینجا خواندم.
اگرشب معراج را۱۷ربیع الاول بدانیم که مصادف است بانیمه خرداد واگر۷رجب بدانیم ،مصادف است بااواخرشهریوراست./باتوجه به افق شرعی دراین ماه ،زمان آغازمعراج حدود۱۰شب می شود(وقت فضیلت نمازعشا رالحاظ کرده ام وزمان استراحت را)،نمازصبح ساعت ۴:۱۵ است.ازساعت۱۰شب تا۴صبح،چیزی حدود۶ساعت می شود.
هجرت پیامبراسلام :۵۳ سال بعد از عام الفیل-در سال سیزدهم بعثت فرمان هجرت به یثرب(مدینه)صادرشد.
روز دوشنبه اوّل ماه ربیع الاوّل( ۲۴ شهریور) از مکّه خارج شد و روز جمعه دوازدهم همین ماه وارد یثرب شدند.( ۱۶ سپتامبر ۶۲۲ میلادی).
بعثت پیامبراسلام :۲۷رجب سال چهلم عام الفیل .
عامل الفیل چیست؟
درسال ۵۷۰ میلادی«ابرهه»پادشاه حبشه بافیل سواران جنگجوبه خانه خدا(کعبه)حمله کرد-برای تخریب-هیچکس رایارای مقابله باآنهانبود،همه مردم مکه به کوه هاپناه بردند ..واما خداوند«ابابیل»رابه سرکوبی آنهافرستاد،بطوری که هرکدام ازاین پرندگان باسنگ ریزه های آتشین که همراه داشتند،مأمورکشتن یکی ازفیل سوران بودند،همه هم به هدف می خورد…همه تارومارشدند.
این حادثه عجیب ،نشانه ای شد درتاریخ(عامل الفیل).سالی که فیل سواران آمدندبه قصدحمله به کعبه.
«اُم هانی» کیست؟
همسراُم هانی« هُبَیره بن ابی وهب مخزومی»است که یکی ازشاعران و فرماندهان سپاه کفر(ابوسفیان) بود، او در جنگ خندق کشته شد.وامافرزندانش درخدمت اسلام بودند،یکی ازفرزندانش(جُعده)استاندارحضرت علی درخراسان بود.
«ام هانی» تا هنگام فتح مکه در این شهر ماند. در دوران فتح مکه، جایگاه او نزد رسول خدا(ص) بیشتر آشکار شد؛ زیرا در روز فتح، در خانه او منزل گزید. همچنین مجرمانی چون حارث بن هشام و زهیر بن ابی امیه یا عبدالله بن ابی ربیعه را کهام هانی به آنها امان داده بود، بخشود. امان دادن او در روز فتح مکه، مستندی برای جواز امان دادن زنان در اسلام دانسته شده است. بیان احکام و فرمانهایی در خانهام هانی از جانب پیامبر(ص)، علی بن ابیطالب(ع) و عبدالله بن عباس، ازدیگر شواهد اهمیت جایگاه اجتماعیام هانی در آن دوره است.
ام هانی در پی فتح مکه، همراه دیگر زنان مسلمان با پیامبر(ص) بیعت و سپس به مدینه هجرت کرد. جایگاه ویژه وی نزد رسول خدا(ص) حسادت برخی را برانگیخت؛ اما پیامبر بر حمایت ازام هانی و بنیهاشم تأکید کرد. او در سال دهم ق. و در حجه الوداع همراه پیامبر بود که این خانم از نخستین راویان غدیر خُم بوده است
نوشته اند: آن است که پیامبر(ص) در آن شب در خانه« امهانی »دختر ابیطالب بود و از آنجا به معراج رفت و مجموع مدتی که آن حضرت به سرزمین بیتالمقدس و مسجدالاقصی و آسمانها رفت و بازگشت از یک شب بیشتر طول نکشید، به طوری که صبح آن شب را در همان خانه بود و در تفسیر عیاشی است که امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) نماز عشاء و نماز صبح را در مکه خواند، یعنی اسراء و معراج در این فاصله اتفاق افتاد و در روایات به اختلاف عبارت از رسول خدا(ص) و ائمه معصومین روایت شده که فرمودند:
«جبرئیل» در آن شب بر آن حضرت نازل شد و مرکبی را که نامش «براق» بود برای او آورد و رسول خدا(ص) بر آن سوار شده و به سوی بیتالمقدس حرکت کرد و در راه در چند نقطه ایستاد و نماز گزارد، یکی در مدینه و هجرتگاهی که سالهای بعد رسول خدا(ص) بدانجا هجرت فرمود، یکی هم مسجد کوفه، دیگر در طور سینا و بیتاللحم – زادگاه حضرت عیسی(ع) – و سپس وارد مسجد اقصی شد و در آنجا نماز گزارده و از آنجا به آسمان رفت.
و نیز در روایات آمده که در آن شب دنیا به صورت زنی زیبا و آرایش کرده خود را بر آن حضرت عرضه کرد ولی رسول خدا(ص) بدو توجهی نکرده و از وی درگذشت.
سپس به« آسمان دنیا» صعود کرد و در آنجا «آدم ابوالبشر» را دید،
آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روی خندان بر آن حضرت سلام کرده و تهنیت و تبریک گفتند، و بر طبق روایتی که علی بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق(ع) روایت کرده رسول خدا(ص) فرمود: فرشتهای را در آنجا دیدم که بزرگتر از او ندیده بودم و(بر خلاف دیگران) چهرهای درهم و خشمناک داشت و مانند دیگران تبریک گفت و خنده بر لب نداشت و چون نامش را از جبرئیل پرسیدم گفت: این مالک، خازن دوزخ است و هرگز نخندیده است و پیوسته خشمش بر دشمنان خدا و گنهکاران افزوده میشود. بر او سلام کردم و پس از اینکه جواب سلام مرا داد از جبرئیل خواستم دستور دهد تا دوزخ را به من نشان دهد و چون سرپوش را برداشت لهیبی از آن برخاست که فضا را فرا گرفت و من گمان کردم ما را فرا خواهد گرفت، پس از وی خواستم آن را به حال خود برگرداند.
در آن جا ملک الموت را نیز مشاهده کرد که لوحی از نور در دست او بود و پس از گفتگویی که با آن حضرت داشت عرض کرد: همگی دنیا در دست من همچون درهم-سکه- است که در دست مردی باشد و آن را پشت و رو کند، و هیچ خانه ای نیست جز آنکه من در هر روز پنج بار بدان سرکشی میکنم و چون بر مردهای گریه میکنند بدانها میگویم: گریه نکنید که من باز هم پیش شما خواهم آمد و پس از آن نیز بارها میآیم تا آنکه یکی از شما باقی نماند،
در اینجا بود که رسول خدا(ص) فرمود: براستی که مرگ بالاترین مصیبت و سخت ترین حادثه است و جبرئیل در پاسخ گفت: حوادث پس از مرگ سخت تر از آن است.
پیامبر:از آنجا به گروهی گذشتم که پیش روی آنها ظرفهایی از گوشت پاک و گوشت ناپاک بود و آنها ناپاک را می خوردند و پاک را می گذاردند،
از جبرئیل پرسیدم: اینها کیاناند؟
جبرئیل: افرادی از امت تو هستند که مال حرام میخورند و مال حلال را وامیگذارند،
پیامبر:مردمی را دیدم که لبانی چون لبان شتران داشتند و گوشتهای پهلوشان را چیده و در دهانشان می گذاردند.
اینها چه کسانی هستند؟
جبرئیل: اینها کسانی هستند که از مردمان عیبجویی میکنند، مردمان دیگری را دیدم که سرشان را به سنگ می کوفتند
پیامبر: حال آنها را پرسیدم .
جبرئیل:اینان کسانی هستند که نماز شامگاه و عشاء را نمیخواندند و میخفتند.
پیامبر:مردمی را دیدم که آتش در دهانشان میریختند و از نشیمنگاهشان بیرون میآمد و چون وضع آنها پرسیدم.
جبرئیل: اینان کسانی هستند که اموال یتیمان را به ستم میخورند.
گروهی را دیدم که شکم های بزرگی داشتند و نمی توانستند از جا برخیزند .
پیامبر: اینها چه کسانی هستند؟
جبرئیل: کسانی هستند که ربا میخورند.
پیامبر:زنانی را دیدم که بر پستان آویزانند، پرسیدم: اینها چه زنانی هستند؟
جبرئیل: زنان زناکاری هستند که فرزندان دیگران را به شوهران خود منسوب میدارند .
پیامبر: به فرشتگانی برخوردم که تمام اجزای بدنشان تسبیح خدا میکرد.
و از آنجا به آسمان دوم رفتیم و در آنجا دو مرد را شبیه به یکدیگر دیدم و از جبرئیل پرسیدم: اینان کیاناند؟
گفت: هر دو پسر خاله یکدیگر یحیی و عیسی(ع) هستند، بر آنها سلام کردم و پاسخ داده تهنیت ورود به من گفتند و فرشتگان زیادی را که به تسبیح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده کردم.
و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتیم و در آنجا مرد زیبایی را دیدم که زیبایی او نسبت به دیگران همچون ماه شب چهارده نسبت به ستارگان بود و چون نامش را پرسیدم جبرئیل گفت: این برادرت یوسف است، بر او سلام کردم و پاسخ داده و تهنیت و تبریک گفت و فرشتگان بسیاری را نیز در آنجا دیدم.
از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتیم و مردی را دیدم و چون از جبرئیل پرسیدم گفت: او ادریس است که خدا وی را به اینجا آورده، بر او سلام کردم پاسخ داد و برای من آمرزش خواست و فرشتگان بسیاری را مانند آسمانهای پیشین مشاهده کردم و همگی برای من و امت من مژده خیر دادند.
سپس به آسمان پنجم رفتیم و در آنجا مردی را به سن کهولت دیدم که دورش را گروهی از امتش گرفته بودند و چون پرسیدم کیست؟ جبرئیل گفت: هارون بن عمران است، بر او سلام کرده و پاسخ داد و فرشتگان بسیاری را مانند آسمانهای دیگر مشاهده کردم.
آن گاه به آسمان ششم بالا رفتیم و در آنجا مردی گندمگون و بلند قامت را دیدم که میگفت: بنی اسرائیل پندارند من گرامیترین فرزندان آدم در پیشگاه خدا هستم، ولی این مرد از من نزد خدا گرامیتر است و چون از جبرئیل پرسیدم: کیست؟ گفت: برادرت موسی بن عمران است، بر او سلام کردم جواب داد و همانند آسمانهای دیگر فرشتگان بسیاری را در حال خشوع دیدم.
سپس به آسمان هفتم رفتیم و در آنجا به فرشتهای برخورد نکردم جز آنکه گفت: ای محمد حجامت کن و به امت خود نیز سفارش حجامت را بکن و در آنجا مردی را که موی سر و صورتش سیاه و سفید بود و روی تختی نشسته بود دیدم و جبرئیل گفت، او پدرت ابراهیم است، بر او سلام کرده جواب داد و تهنیت و تبریک گفت، و مانند فرشتگانی را که در آسمانهای پیشین دیده بودم در آنجا دیدم، و سپس دریاهایی از نور که از درخشندگی چشم را خیره میکرد و دریاهایی از ظلمت و تاریکی و دریاهایی از برف و یخ لرزان دیدم و چون بیمناک شدم جبرئیل گفت: این قسمتی از مخلوقات خداست.
و در حدیثی است که فرمود: چون به حجابهای نور رسیدم جبرئیل از حرکت ایستاد و به من گفت: برو!
«سدره المنتهی»چیست؟
سرانجام به «سدره المنتهی» در آسمان هفتم و «جنهالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».
آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الیالله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید. خداوند در این سفر، دستورها و سفارشهای بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیتالحرام ـ و به گفته بعضی، از خانه امهانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرهالمنتهی پایان پذیرفت. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، بازگردد.
پیامبر هنگام بازگشت، در بیتالمقدس فرود آمد و از آنجا راه مکه را در پیش گرفت. ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن میگشتند. پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجر در خانه «ام هانی» از مرکب فضاپیمای خود فرود آمد.
در حدیث دیگری فرمود: از آنجا به «سدره المنتهی» رسیدم و در آنجا جبرئیل ایستاد و مرا تنها گذارده گفت: برو! گفتم: ای جبرئیل در چنین جایی مرا تنها میگذاری و از من مفارقت میکنی؟ گفت: ای محمد اینجا آخرین نقطهای است که صعود به آن را خدای عزوجل برای من مقرر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم میسوزد، آن گاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا آنگاه که در دریای نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت به نور وارد میکرد تا جایی که خدای تعالی میخواست مرا متوقف کند و نگهدارد آن گاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانی گفت.
و در اینکه آن سخنانی که خدا به آن حضرت وحی کرده چه بوده است در روایات به طور مختلف نقل شده و قرآن کریم به طور اجمال و سربسته میگوید: «فاوحی الی عبده ما اوحی»، (پس وحی کرد به بندهاش آنچه را وحی کرد)
و از این رو برخی گفته اند: مصلحت نیست در این باره بحث شود، زیرا اگر مصلحت بود خدای تعالی خود میفرمود، و بعضی هم گفتهاند: اگر روایت و دلیل معتبری از معصوم وارد شد و آن را نقل کرد، مانعی در اظهار و نقل آن نیست.
و در تفسیر علی بن ابراهیم آمده که آن وحی مربوط به مسئله جانشینی و خلافت علی بن ابیطالب(ع) و ذکر برخی از فضایل آن حضرت بوده، و در حدیث دیگر است که آن وحی سه چیز بود: ۱٫ وجوب نماز ۲٫ خواتیم سوره بقره ۳٫ آمرزش گناهان از جانب خدای تعالی غیر از شرک. در حدیث کتاب بصائر است که خداوند نامهای بهشتیان و دوزخیان را به او وحی فرمود.
و به هر صورت رسول خدا(ص) فرمود: پس از اتمام مناجات با خدای تعالی بازگشتیم و از همان دریاهای نور و ظلمت گذشته در«سدره المنتهی» به جبرئیل رسیدم و به همراه او بازگشتیم.
دیدارپیامبراسلام بافرشتگان ودیگرپیامبران -شب معراج
درباره چیزهایی که رسول خدا(ص) آن شب در آسمانها و بهشت و دوزخ و بلکه روی زمین مشاهده کرد روایات زیاد دیگری نیز به طور پراکنده وارد شده که ما در زیر قسمتی از آنها را انتخاب کرده و برای شما نقل میکنیم:
در احادیث زیادی که از طریق شیعه و اهل سنت از ابن عباس و دیگران نقل شده آمده است که رسول خدا(ص) صورت علی بن ابیطالب را در آسمانها مشاهده کرد و یا فرشته ای را به صورت آن حضرت دید و چون از جبرئیل پرسید در جواب گفت: چون فرشتگان آسمان اشتیاق دیدار علی(ع) را داشتند خدای تعالی این فرشته را به صورت آن حضرت خلق فرمود و هر زمان که ما فرشتگان مشتاق دیدار علی بن ابیطالب میشویم به دیدن این فرشته میآییم.
و در حدیث نیز آمده که صورت ائمه معصومین پس از علی(ع) را تا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در سمت راست عرش مشاهده کرد و چون پرسید بدان حضرت گفته شد که اینان حجت های الهی پس از تو در روی زمین هستند و آخرین ایشان کسی است که از دشمنان خدا انتقام گیرد.
و نیز روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود: در آن شب خداوند مرا مامور کرد که علی بن ابیطالب را پس از خود به جانشینی و خلافت منصوب دارم و فاطمه را به همسری او درآورم.
پیامبر:انبیایی را دیدم از من سؤال میکردند« وصی خود علی را چه کردی»؟
پاسخ میدادم: او را در میان امت خود به جای نهادم و آنها میگفتند: خوب کسی را جانشین خویش در میان امت قرار دادی.
شیخ صدوق در امالی نقل کرده چون رسول خدا(ص) به آسمان رفت پیرمردی را دید که در زیر درختی نشسته و بچه هایی اطراف او را گرفته اند،
از جبرئیل پرسید: این مرد کیست؟
جبرئیل: پدرت «ابراهیم» است.
پیامبر: این کودکان که اطراف او هستند کیستند؟
جبرئیل: اینها فرزندان مردمان با ایمانی هستند که از دنیا رفته اند و اکنون ابراهیم به آنها غذا میدهد.
شیخ صدوق درادامه می نویسد که پیامبردرمسیر ، پیرمرد دیگری را دید که روی تختی نشسته و چون نظر به جانب راست خود میکند خوشحال و خندان میشود و هرگاه به سمت چپ خود می نگرد گریان می گردد، از جبرئیل پرسید:
پیامبر:این پیرمرد کیست؟
جبرئیل : این پدرت« آدم» است که هرگاه می بیند کسی داخل بهشت میشود خوشحال و خندان میگردد و چون کسی را مشاهده میکند که به دوزخ میرود گریان و اندوهناک می شود.
حضرت محمد(ص) در آن شب ،هنگام مراجعت ازمعراج، حضرت موسی رامی بیند ،آن پیامبرازحضرت محمد می پرسد:
خدای تعالی چقدر نماز بر امت تو واجب کرد؟
حضرت محمد: پنجاه نماز.
حضرت موسی : بازگرد و از خدا بخواه تخفیف دهد!
رسول خدا(ص) بازگشت و تخفیف گرفت.
درمراجعت مجدداًهمدیگررامی بینند، دوباره موسی گفت: بازگرد و تخفیف بگیر، زیرا امت تو(از این نظر) ضعیفترین امتها هستند و از این رو بازگرد و تخفیف دیگری بگیر چون من در میان بنی اسرائیل بوده ام و آنها طاقت این مقدار را نداشتند،
و به همین ترتیب چند بار رسول خدا(ص) بازگشت و تخفیف گرفت تا آنکه خدای تعالی نمازها را روی پنج نماز مقرر کردند.
باز موسی گفت: بازگرد،،تخفیف بیشتربگیر،حضرت محمدگفتند: دیگر از خدا شرم میکنم که به نزدش بازگردم.
و چون به «ابراهیم خلیل الرحمان» برخورد ،وی از پشت سر صدا زد: ای محمد امت خود را از جانب من سلام برسان و به آنها بگو: بهشت آبش گوارا و خاکش پاک و پاکیزه و دشتهای بسیار خالی از درخت دارد و با ذکر جمله «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوه الا بالله» درختی در آن دشتها غرس میگردد، امت خود را دستور ده تا درخت در آن زمینها زیاد غرس کنند.
شیخ طوسی در امالی از امام صادق(ع) روایت می کند که از رسول خدا(ص) گفتند:
در شب معراج چون داخل بهشت شدم قصری از یاقوت سرخ دیدم که از شدت درخشندگی و نوری که داشت درون آن از بیرون دیده میشد و دو قبه از در و زبرجد داشت.
از جبرئیل پرسیدم: این قصر از کیست؟
جبرئیل: از آن کسی که سخن پاک و پاکیزه گوید، و روزه را ادامه دهد(و پیوسته گیرد) و اطعام طعام کند، و در شب هنگامی که مردم در خوابند تهجد – و نماز شب – انجام دهد،
علی(ع) گوید: من به آن حضرت گفتم: آیا در میان امت شما کسی هست که طاقت این کار را داشته باشد؟
پیامبر: هیچ میدانی سخن پاک گفتن چیست؟
حضرت علی: خدا و پیغمبر داناترند.
پیامبر: کسی که بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر»
پیامبر:هیچ میدانی ادامه روزه چگونه است؟
حضرت علی: خدا و رسولش داناترند.
پیامبر: ماه صبر – یعنی ماه رمضان – را روزه گیرد و هیچ روز آن را افطار نکند
پیامبر:و هیچ دانی اطعام طعام چیست؟
علی: خدا و رسولش داناترند.
پیامبر: کسی که برای عیال و نانخواران – خود (از راه مشروع) خوراکی تهیه کند که آبروی ایشان را از مردم حفظ کند.
پیامبر: هیچ میدانی تهجد در شب که مردم خوابند چیست؟
علی: خدا و رسولش داناترند.
پیامبر:: کسی که نخوابد تا نماز عشا آخر خود را بخواند. – در آن وقتی که یهود و نصاری و مشرکین میخوابند.
مجلسی در بحارالانوار از کتاب مختصر حسن بن سلیمان به سندش از سلمان فارسی روایتی رااز رسول خدا(ص) نقل می کند:
پیامبر:چون به آسمان اول رفتیم قصری از نقره سفید دیدم که دو فرشته بر در آن دربانی میکردند، به جبرئیل گفتم:
بپرس این قصر از کیست؟
آن دو فرشته پاسخ دادند: از جوانی از بنی هاشم.
چون به آسمان دوم رفتیم قصری بهتر از قصر قبلی از طلای سرخ دیدم که به همانگونه دو فرشته بر در آن بودند و چون به جبرئیل گفتم و پرسید آن دو فرشته نیز در پاسخ گفتند: از جوانی از بنی هاشم است.
در آسمان سوم قصری از یاقوت سرخ به همان گونه دیدم و چون از دو فرشته نگهبان آن پرسیدیم گفتند: مال جوانی است از بنی هاشم .
در آسمان چهارم قصری به همان گونه از در سفید بود و چون جبرئیل پرسید؟ باز هم دو فرشته نگهبان قصر گفتند: از جوانی از بنی هاشم است.
و چون به آسمان پنجم رفتیم چنان قصری از در زرد رنگ بود و چون جبرئیل به دستور من صاحب آن را پرسید گفتند: مال جوانی از بنی هاشم است.
در آسمان ششم قصری از لؤلؤ و در آسمان هفتم از نور عرش خدا قصری بود و چون جبرئیل پرسید باز همان پاسخ را دادند.
چون بازگشتیم آن قصرها را در هر آسمانی به حال خود دیدیم به جبرئیل گفتم بپرس: این جوان بنی هاشمی کیست؟
و همه آسمانهافرشتگان نگهبان گفتند: او علی بن ابیطالب(ع) است.
درخواست جبرئیل-شب معراج
عیاشی در تفسیر خود از ابو سعید خدری روایت کرده که رسول خدا(ص)می گوید:
در آن شبی که جبرئیل مرا به معراج برد چون بازگشتیم بدو گفتم: ای جبرئیل آیا حاجتی داری؟ گفت: حاجت من آن است که خدیجه را از جانب خدای تعالی و از طرف من سلام برسانی.
رسول خدا(ص) چون خدیجه را دیدار کرد سلام خداوند و جبرئیل را به خدیجه رسانید ،حضرت خدیجه گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی جبرئیل السلام».
نشانه های که پیامبر داد–ازمعراج زمینی هارامشاهده کرد
ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از امهانی روایت کرده که گوید:
رسول خدا(ص) آن شب را در خانه من بود و نماز عشاء را خواند و بخفت، ما هم با او به خواب رفتیم، نزدیکیهای صبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ما هم با او نماز گزاردیم آن گاه رو به من کرده فرمود: ای امهانی من امشب چنانکه دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم سپس به بیتالمقدس رفته و چند نماز هم در آنجا خواندم و چنانکه مشاهده میکنید نماز صبح را دوباره در اینجا خواندم.
این سخن را فرموده برخاست که برود من دست انداخته دامنش را گرفتم به طوری که جامه اش پس رفت و بدو گفتم: ای رسول خدا این سخن را که برای ما گفتی برای دیگران مگو که تو را تکذیب کرده و میآزارند، فرمود: به خدا! برای آنها نیز خواهم گفت!
امهانی گوید: من به کنیزک خود که از اهل حبشه بود گفتم: به دنبال رسول خدا(ص) برو و ببین کارش با مردم به کجا میانجامد و گفتگوی آنها را برای من بازگوی. کنیزک رفت و بازگشته گفت: چون رسول خدا(ص) داستان خود را برای مردم تعریف کرد با تعجب پرسیدند:
نشانه صدق گفتار تو چیست و ما از کجا بدانیم تو راست میگویی؟
پیامبر(ص)جواب داد: نشانه اش فلان کاروان است که من هنگام رفتن به شام در فلانجا دیدم و شترانشان از صدای حرکت «بُراق »رم کرده یکی از آنها فرار کرد و من جای آن را به ایشان نشان دادم و هنگام بازگشت نیز در منزل ضجنان(۲۵ میلی مکه) به فلان کاروان برخوردم که همگی خواب بودند و ظرف آبی بالای سر خود گذارده بودند و روی آن را با سرپوشی پوشانده بودند و کاروان مزبور هم اکنون از دره تنعیم وارد مکه خواهند شد، و نشانه اش آن است که پیشاپیش آنها شتری خاکستری رنگ است و دو لنگه بار روی آن شتر است که یک لنگه آن سیاه میباشد.
و چون مردم این سخنان را شنیدند به سوی دره تنعیم رفته و کاروان را با همان نشانی ها که پیامبرداده بود مشاهده کردند که از دره تنعیم وارد شد و چون آن کاروان دیگر به مکه آمد و داستان رم کردن شتران و گم شدن آن شتر را از آنها جویا شدند همه را تصدیق کردند.
مشزکان وکفار، چون صدق گفتار آن حضرت معلوم شد و راهی برای تکذیب و استهزا باقی نماند آخرین حرفشان این بود که گفتند: این هم سحری دیگر از محمد!
حکمت های معراج :
۱. دیدن عظمت خداوند در پهنه آسمانها با همین چشم ظاهری، که قرآن میفرماید: لنریه من آیاتنا (تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم).
۲. رسیدن پیامبر به شهود باطنی.
۳. تحصیل درک بالا و دید تازه ای برای هدایت و رهبری انسانها توسط پیامبر اکرم (ص). حضرت به مسائل زیاد و مهمی از فرشتگان و بهشتیان و دوزخیان و ارواح انبیاء آگاهی یافت که در طول عمر مبارک خود الهامبخش او در تعلیم و تربیت خلق خدا بود.
۴. احترام به فرشتگان و ساکنان آسمانها به واسطه قدوم مبارک حضرت. در این زمینه از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمودند: خداوند هرگز مکانی ندارد و زمان بر او جریان نمیگیرد؛ لکن او میخواست فرشتگان و ساکنان آسمانش را با قدم گذاشتن پیامبر (ص) در میان آنها احترام کند و نیز از شگفتیهای عظمتش به پیامبرش نشان دهد تا پس از بازگشت برای مردم بازگو کند.
۵. جواب به تقاضای حال حضرت رسول (ص). مرحوم علامه طباطبایی در این باره میفرماید: اینکه فرمود: «انّه هو السمیع العلیم» بیان علت سیر دادن او به منظور نشان دادن آیات است؛ یعنی خدا چون شنوا به گفتههای بندگان و بینای به افعال ایشان است و تقاضای حال رسول خود را دید که چنین اکرامی را اقتضاء میکند او را برای نشان دادن پارهای از آیات و نشانههایش شبانه سیر داد.
جابجا شدن اجسام
قرآن در خصوص جابجایی اجسام بصورت خارق العاده اشارهای به داستان تخت بلقیس در زمان حضرت سلیمان علیه السلام میکند که بوسیله مردی به نام آصف بن برخیا در یک چشم بهم زدن این تخت از یمن به شام (محل حضور حضرت سلیمان علیه السلام) آورده میشود، قرآن در این باره میفرماید: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیکَ طَرْفُکَ»؛ و آن کس که دانشی فراوان از کتاب الهی نزد خود داشت به سلیمان گفت: من آن را پیش از آنکه نگاهت به تو بازگردد برای تو می آورم. حضرت سلیمان (ع) به او رخصت داد و ناگهان تخت پدیدار شد. وقتی سلیمان دید تخت نزد او قرار گرفته است گفت: این از فضل پروردگار من است. البته پیش از آصف بن برخیا یکی از جنّیان حاضر در مجلس به حضرت سلیمان (ع) عرض کرد من توان آن را دارم که تخت بلقیس را حاضر کنم پیش از آنکه شما از جایتان بلند شوید. این، علاوه بر توانایی و قدرت این جنّی در جابجایی اجسام از مسافتهای بسیار دور، نشان دهنده درجه و سطح پایینتر توانایی او در برابر آصف بن برخیا بود.
به آیه فوق توجه کنید، آصف بن برخیا به شهادت قرآن دارای مقدار کمی از علم کتاب بود – «عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» – و نه همه علم کتاب، چنین شخصی تنها با داشتن اندکی از علم کتاب توانست تخت بلقیس را صدها کیلومتر جابجا کند و در برابر دیدگان حضرت سلیمان (ع) قرار دهد، لذا با عنایت به این موضوع چرا ما باید در خصوص جابجا شدن رسول اکرم (ص) – که عقل کل هستند و دارای همه علم کتاب میباشند – از مکه به مسجد الاقصی و از آنجا به آسمانها، دچار شک شویم.
البته در اینجا یکی از پرسشهایی اساسی که در خصوص معراج پیامبر (ص) مطرح میشود این است که با توجه به فاصله میلیاردها سال نوری میان ستارگان و کهکشانها، آن حضرت با چه سرعتی مسافت میان زمین تا عرش خدا را طی نموده و چگونه میشود آن حضرت (ص) این مسافت را بدون اینکه عوارض جسمی مانند پیر شدن در ایشان مشاهده شود، طی کرده باشند؟
علم و جابجایی اجسام با سرعت نور
گفته میشود زمانی که سرعت جسمی به سرعت نور نزدیک میشود، جرم آن به شدت افزایش مییابد. اگر جسمی با سرعتی برابر نور حرکت کند، جرم آن و انرژی مورد نیاز برای حرکت دادن آن بینهایت میشود. از این رو است که هیچ جسم معمولی قدرت حرکت کردن سریعتر از سرعت نور را ندارد.
پرسش اصلی درباره سرعت نور در بالا تشریح شد، اما حال پاسخ این پرسش چیست: اگر انسان بتواند با سرعتی نزدیک به نور یا حتی بالاتر از آن حرکت کند چه خواهد شد؟ در چنین شرایطی انسان اثرات جالبتوجهی را تجربه خواهد کرد. یکی از مشهورترین آنها اتساع نام دارد، پدیدهای که منجر به کند شدن گذر زمان برای اجسامی خواهد شد که با سرعتی بالا در حرکتند. امروز علم در این خصوص حرفهایی میزند که قرنها پیش نمونه عملی آن در معراج پیامبر اکرم (ص) رخ داده اما از آن زمان تا کنون بشر همواره در حال تشکیک در این معجزه الهی به سر میبرد.
بنابر این اگر قرار است یک انسان از زمین به ستارهای که در فاصله یک ملیارد سال نوری با زمین قرار دارد حرکت کند، به یک میلیارد سال وقت نیاز دارد تا با سرعت نور به آنجا برسد، این درحالی است که رسول خدا (ص) در شب معراج هفت طبقه آسمان را در نوردید و به نقطهای دست یافت که حتی جبرئیل قادر به حضور در آنجا نبود. آن حضرت پس از پایان سفرش و این ماموریت خاص آسمانی به زمین بازگشت درحالی که میلیاردها میلیارد سال نوری را در یک شب طی کرده بود.
برخی خداباوران با اینکه به آیات و معجزات الهی اعتقاد دارند اما با این حال نمیتوانند معراج پیامبر (ص) را آن گونه که باید بپذیرند و درک و باور این موضوع برایشان بسیار دشوار است. البته طبیعی است که همه نتواند این معجزه الهی را باور کنند چراکه معراج گل سر سبد همه معجزات الهی است و اتفاق بی نظیری است که برخی به دلیل استناد به دانش فعلی بشر و ادله ناقص علمی او، معراج جسمانی پیامبر (ص) را غیر قابل تصور میدانند و معراج آن حضرت را تنها در حد یک سفر روحانی قبول دارند.
مصاحبت خدا با رسولش در شب معراج
در این سفر آسمانی، رسول خدا (ص) به نقطهای رسید که جبرئیل دیگر قادر به همراهی با ایشان را نداشت و تنها رسول خدا باید به تنهایی به پیش میرفت تا در عالم ملکوت با خدای خویش خلوت کند.
در حدیثی آمده است که آن حضرت (ص) فرمود: «فَلَمَّا بَلَغَ إِلَی سِدْرَهِ الْمُنْتَهَی فَانْتَهَی إِلَی الْحُجُبِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ لِی أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَکَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَهً لَاحْتَرَقْتُ»؛ چون به حجابهای نور رسیدم جبرئیل از حرکت ایستاد و به من گفت: برو! ای محمد اینجا آخرین نقطهای است که صعود به آن را خدای عزوجل برای من مقرر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم میسوزد، آن گاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا آنگاه که در دریای نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت به نور وارد میکرد تا جایی که خدای تعالی میخواست مرا متوقف کند و نگهدارد آن گاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانی گفت.
از رسول خدا بعد از بازگشت ایشان از معراج پرسیدند: «بأی لغه خاطبک ربک لیله المعراج؟»؛ پروردگار تو به چه زبانی در شب معراج با تو سخن گفت؟ حضرت فرمود: «خاطبنی بلسان علی» خدا در شب معراج با زبان علی با من حرف زد.
ایشان برای اطمینان بیشتر، خدای عز و جل را خطاب قرار میدهند و میفرمایند: «قلتُ یا رب تخاطبنی ام علیُ»؛ گفتم خدای من تو با من حرف می زنی یا علی؟ جواب رسید: «اطلعت علی سرائر قلبک»؛ به محرم خانه قلبت نگاه کردم، «فلم اجد فیه احد احب الیک من علی بن ابی طالب» دیدم در اون قلب نازنین محبوبتر از علی وجود ندارد، «فخاطبتک بلسانه» با زبان او با تو حرف زدم.
در این سفر آسمانی پس از دیدن عظمت الهی در پهنه آسمانها و رسیدن به شهود باطنی و مشاهده آنچه باید ببیند توسط رسول خدا (ص) زمان بازگشت فرا میرسد. عیاشی در تفسیر خود از ابو سعید خدری روایت کرده که رسول خدا (ص) فرمود: در آن شبی که جبرئیل مرا به معراج برد چون بازگشتیم بدو گفتم: ای جبرئیل آیا حاجتی داری؟ گفت: حاجت من آن است که خدیجه را از جانب خدای تعالی و از طرف من سلام برسانی و رسول خدا (ص) چون خدیجه را دیدار کرد سلام خداوند و جبرئیل را به وی رسانید و او در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی جبرئیل السلام».
خبر دادن رسول خدا (ص) از کاروان قریش
ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از امهانی روایت کرده که گوید: رسول خدا (ص) آن شب را در خانه من بود و نماز عشاء را خواند و بخفت، ما هم با او به خواب رفتیم، نزدیکیهای صبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ما هم با او نماز گزاردیم آن گاه رو به من کرده فرمود: ای امهانی من امشب چنانکه دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم سپس به بیتالمقدس رفته و چند نماز هم در آنجا خواندم و چنانکه مشاهده میکنید نماز صبح را دوباره در اینجا خواندم.
این سخن را فرموده برخاست که برود من دست انداخته دامنش را گرفتم به طوری که جامهاش پس رفت و بدو گفتم: ای رسول خدا این سخن را که برای ما گفتی برای دیگران مگو که تو را تکذیب کرده و میآزارند، فرمود: به خدا! برای آنها نیز خواهم گفت!
امهانی گوید: من به کنیزک خود که از اهل حبشه بود گفتم: به دنبال رسول خدا (ص) برو و ببین کارش با مردم به کجا میانجامد و گفتگوی آنها را برای من بازگوی. کنیزک رفت و بازگشته گفت: چون رسول خدا (ص) داستان خود را برای مردم تعریف کرد با تعجب پرسیدند: نشانه صدق گفتار تو چیست و ما از کجا بدانیم تو راست میگویی؟ فرمود: نشانهاش فلان کاروان است که من هنگام رفتن به شام در فلان جا دیدم و شترانشان از صدای حرکت براق رم کرده یکی از آنها فرار کرد و من جای آن را به ایشان نشان دادم و هنگام بازگشت نیز در منزل ضجنان (۲۵ مایلی مکه) به فلان کاروان برخوردم که همگی خواب بودند و ظرف آبی بالای سر خود گذارده بودند و روی آن را با سرپوشی پوشانده بودند و کاروان مزبور هم اکنون از دره تنعیم وارد مکه خواهند شد، و نشانهاش آن است که پیشاپیش آنها شتری خاکستری رنگ است و دو لنگه بار روی آن شتر است که یک لنگه آن سیاه میباشد. و چون مردم این سخنان را شنیدند به سوی دره تنعیم رفته و کاروان را با همان نشانیها که فرموده بود مشاهده کردند که از دره تنعیم وارد شد و چون آن کاروان دیگر به مکه آمد و داستان رم کردن شتران و گم شدن آن شتر را از آنها جویا شدند همه را تصدیق کردند.
شهر بیت المقدس که پیش از اسلام به نامهایی؛ چون «اورشلیم »و« ایلیا» نیز خوانده میشد، از جمله شهرهایی است که هر یک از ادیان اسلام، مسیحیت و یهود، تقدس خاص و ویژهای برای آن قائلاند.
در این شهر تپهای وجود دارد که به تپۀ موریا شهرت دارد و در بالای آن، مکانی است که به مجموع محدودۀ آن، حرم شریف گفته میشود. این مکان، جایگاههای زیارتی بسیاری دارد که تعدادی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردارند. در این مقال به تشریح تعدادی از آنها میپردازیم. این مکان، مقدسترین بخش شهر برای مسلمانان است.
در قسمت جنوب غربی حرم نیز دیواری وجود دارد که از سنگهای بزرگی ساخته شده است که برای یهودیان تقدس بسیار دارد؛ آنان معتقدند که این دیوار تنها قسمت بازمانده از هیکل سلیمان است؛ لذا این مکان به صورت تمام وقت به روی بازدید کنندگان باز بوده و یهودیان در کنار آن به دعا و ندبه می پردازند و به همین دلیل به آن دیوار ندبه و در عربی حائط المبکی و در زبان انگلیسی به آن Western Wall، گفته میشود.
در میان مسلمانان نیز معروف است که پیامبر در شب معراج، براق خود را بر این دیوار بست. «پیامبر براق خود را به حلقهای بست که انبیاء گذشته چهارپایان خود را بدان میبستند».
در هر صورت این دیوار بیشتر برای یهودیان معتبر است و آنان این مکان را بسیار مقدس و با ارزش میدانند.
اما مسیحیان، مکانی در شهر بیت المقدس که آن را کلیسای قیامت مینامند، مقدسترین مکان شهر میدانند و آن همان مکانی است که به اعتقاد مسیحیان، عیسی در آن جا به صلیب کشیده شده و از آن جا به آسمان رفت. این مکان نیز همیشه توسط مسیحیان مقدس بوده است.
حرم شریف
در محدوده بالای تپه« موریا »حصاری کشیده شده است که مسلمانان تمام آن را «حرم شریف» مینامند، این حرم شریف همان مسجد الاقصیای است.
البته در این محوطه مسجدی وجود دارد که به آن نیز مسجد الاقصی گفته میشود، اما با توجه به دلایل و شواهد، مسجد الاقصیای که در قرآن آمده و قبلۀ اول مسلمانان بود که خداوند درباره آن فرمود: «بَارَکْنَا حَوْلَه»، همین محوطۀ حرم شریف است. البته سخنان دیگری نیز وجود دارد که مسجد موجود در آن حرم را مسجد الاقصی حقیقی میدانند. اما ادلهای وجود دارد که قول اوّل را تأیید میکنند:
۱٫ مکانی که امروزه مسجد الاقصی نامیده میشود، بعد از اسلام ساخته شده و پیش از اسلام بنایی به این نام وجود نداشت، بلکه عبدالملک مروان خلیفۀ مروانی آن را بنا کرده است. پس نمیتوان منظور از مسجد الاقصی در قرآن را این بنایی دانست که در زمان نزول قرآن، هیچ وجود خارجی نداشت.
۲٫ مفسران در تشریح کلمه مسجد الاقصی که در قرآن آمده، آوردهاند که منظور از آن بیت المقدس است. بیت المقدس در ادبیات قبل از اسلام، اشاره به مکانی دارد که جایگاه هیکل سلیمان بوده و در بالای کوه موریا قرار داشت و امروزه نیز در بخش غربی حرم دیواری وجود دارد که آن را دیوار ندبه مینامند و یهودیان معتقدند، این دیوار باقی مانده از هیکل سلیمان است. پس بیت المقدس محوطهای بزرگ تر از محوطهای است که امروزه مسجد الاقصی نام دارد؛ لذا نمیتوان مقصود از بیت المقدس را آن مکانی دانست که مسجد الاقصی نامیده میشود، بلکه منظور از مسجد الاقصای مذکور در قرآن، همان بیت المقدس است که امروزه بدان حرم شریف میگویند.
مسجد الاقصی
در قسمت جنوبی حرم شریف، مکانی وجود دارد که آن را مسجد الاقصی مینامند. این مسجد با گنبدی تقریباً سبز رنگ مزین شده و از نظر معماری بنایی جالب توجه است. بنای این مسجد توسط عبدالملک مروان نهاده شد. این بنا به مرور زمان آسیبهای جدی به خود دید که در دورههای مختلف نیز مورد بازسازی قرار گرفت، امّا همان گونه که بیان شد، این مکان با این که اسم مسجد الاقصی را به همراه دارد، اما به هیچ عنوان تمام مسجد الاقصی نیست، بلکه بخشی از مسجد الاقصی است که در اسلام، مقدس شمرده شده است.
«صخره »شب معراج چیست؟
درباره قطعه سنگی که در بیت المقدس هست و در روایات و تاریخ به عنوان «صخره» مطرح شده، مطالب مختلفی وجود دارد.
می گویند: حضرت رسول (ص) از بالای این سنگ به معراج رفتند
در روایات دیگری نیز وارد شده که: سنگ نیز خواست با حضرت به سوی آسمان رود و همین که بلند شد، حضرت فرمودند: قِف (یعنی بایست) و سنگ در همان حال به طور معلّق در هوا ایستاد. بنیامیه احترام فراوانی به این سنگ میگذاشتند. البته در اصل این که آن تخته سنگ همین سنگ موجود در مسجد الاقصی است یا سنگ دیگری میباشد، اختلاف هست. روایات مختلفی هم در فضیلت نماز خواندن در سمت راست این سنگ و دعا نمودن در اطراف آن و نیز فضیلت آن در روز قیامت وارد شده است که بعضی از این روایات ارزش سندی ندارد و از طریق راویانی مثل ابوهریره نقل شده است.
ولی کسانی که قبل از انقلاب به فلسطین سفر کردهاند، میگویند آن تخته سنگ اکنون بر روی تلی از خاک قرار دارد و معلق نیست.
در واقع قبه الصخره مکانی است که پیامبر شریف اسلام، در شب معراج از فلسطین، پای خویش را بر سنگی به نام قبه الصخره نهاد و از آنجا به معراج روحانی و جسمانی رفت. این سنگ بعد از آن زمان در هوا معلّق باقی ماند، اما در زمان اشغال فلسطین، یهودیان متجاوز و اشغالگر، زیر آن سنگ معلّق خاک و کلوخ ریخته و در واقع آن را روی زمین قرار دادند.
قبه الصخره
در بالاترین قسمت «کوه موریا»، صخرهای وجود دارد که بر روی آن ساختمانی بنا شده است. این صخره بالاترین نقطه کوه است که منابع تاریخی میگویند پیامبر از روی این صخره به معراج رفت. در کنار این صخره گودالی چند متری نیز وجود دارد که در دورانهای مختلف کاربردهای مختلفی برای آن ذکر شده است و حتی امروزه نیز این گودال موجود است.
در مورد این صخره گفتارهایی در میان مردم شایع است مبنی به این که این صخره در هوا معلّق بوده است، این ادعا در بعضی از کتاب ها نیز آمده، اما مورد تایید نیست، در هر صورت بر روی این صخره ساختمانی بنا شده است که ساختمانی هشت ضلعی با گنبدی زرد رنگ است و معمولاً توسط رسانهها، به عنوان مسجد الاقصی نشان داده میشود. این بنا نیز توسط عبدالملک مروان ساخته شد.
در عکس زیر میتوان مسجد الاقصی، قبه الصخره و را مشاهده کرد.
لازم به ذکر است که در فتح بیت المقدس توسط مسلمانان که با صلح بین دو طرف صورت پذیرفت، خلیفۀ دوم وارد بیت المقدس شد و در قسمتی از حرم نماز گذارد که در آن مکان مسجدی بنا شد.
البته در این که آن مکان، کدام بخش بوده، چندان روشن نیست. تاریخ در تشریح این حادثه این گونه آورده است:
«خلیفه دوم عمر در فتح بیت المقدس حاضر شد و از صخره سؤال کرد، پس آن را یافت در حالی که تبدیل به زباله دانی شده بود. او آن جا را از زباله ها پاک کرد و بر روی آن مسجدی بنا کرد …».
حال با توجه به این که در روایات علاوه بر صخرهای که از آن صحبت شد، از تمام کوه موریا نیز تعبیر به صخره شده است، فهم این روایت دچار مشکل میشود و نمیتوان دقیقاً جای آن مسجد را مشخص کرد. اگرچه انصرافش به خود صخره بیشتر است و امروزه نیز اصطلاح مسجد عمر در مورد مسجد قبه الصخره به کار میرود./تیر ۱۳۹۴باشگاه خبرنگاران /
فاصله ۷آسمان چقدراست؟
«حسین امیدیانی»عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران در برنامه شب آسمانی شبکه قرآن و معارف سیما به موضوع شگقتیهای آفرینش پرداخت و بیان داشت: در خلقت خداوند هرگز نمیتوان بی نظمی دید، بلکه تمامی خلقت خداوند دارای نظم است، دانشمندان از قبل میدانند که در چه زمانی و در کجا خورشید گرفتگی و ماهگرفتگی صورت میگیرد. کهکشان شناسان پیشگو نیستند بلکه بر روی نظم موجود زمانها را حساب میکنند و به همین دلیل است که در قرآن میفرماید “مَّا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَی مِن فُطُورٍ” یعنی در آفرینش رحمان هیچ ناهماهنگی نمی بینی، پس چشم خود را برگردان.
آیات مختلفی داریم که در آن به هفت آسمان اشاره شده، مفسرین دو نگاه دارند، بعضی از مفسرین بیان میدارند که هفت به معنای همان عدد ۷ است و آنچه که ما میتوانیم ببینیم همان آسمان اول است. یک سری میگویند همه اینها آسمان اول است یعنی همه کهکشانها و منظومه شمسی آسمان اول است.
در احادیث داریم که مقیاس آسمان اول به دیگر آسمانها مانند انگشتری در بیابان است، در حقیقت این حدیث به معنای آن است که این آسمان که قابل رصد است به مثابه همان انگشتر است. بعضی تفاسیر هم میگویند هفت، ۷ نیست بلکه منظور کثرت و تعدد است. یکی از سؤالاتی که فکر بشر را بسیار به خود مشغول کرده و دانشمندان نیز به شدت کنجکاو هستند که پاسخ این سؤال را دریابند بحث این است که آیا ما انسانها در عالم تنها هستیم و یا موجودات زنده فقط بر روی کره زمین وجود دارد؟ این سؤال مهم و زیبا و جذابی است.
عضو پیوسته انجمن فیزیک ایران افزود: قرآن کریم فرموده که چنین موجودی وجود دارد، دابه به معنی موجود زنده جنبندهای که در وجودش آب به کار رفته است در کرات آسمانی قطعا دیگر وجود دارد، چگونگیاش را نمیدانیم اما وجودش قطعی است.
همین الان هرجا که نشسته باشیم، زمین ۲۰ کیلومتر در دقیقه به دور خودش میچرخد گفت: خداوند خودش میفرماید که این چرخش از نشانههای من است، حتی در عبادات هم نگاه ما به آسمان است و نمازهایمان نیز بر طبق این گردشها زمانبندی شده اما ما از این امور میگذریم بدون آن که به آیات خداوند توجهی داشته باشیم.
در قرآن آمده است که “إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لاِولِی الاْءَلْبَابِ”همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف شب و روز، نشانه هایی برای خردمندان است، خداوند نمیفرماید نشانه برای الناس بلکه بیان داشته نشانه برای خردمندان زیرا هستند انسانهایی که ۷۰ سال عمر میکنند اما ۷ دقیقه در این نشانههای خداوند تعقلی ندارند.
این کارشناس نجوم و ستارهشناسی(امیدانی) تصریح کرد: ما اصلا در فضا ساکن نیستیم در عین حال که زمین دور خود میچرخد، با سرعت ۳۰ کیلومتر در ثانیه یعنی با سرعتی بسیار بالاتر از چرخش زمین به دور خود، به دور خورشید میگردد و خورشید و خانوادهاش نیز با سرعت ۲۴۰ کیلومتر در ثانیه به دور خود میچرخد. بنابراین کمی اگر دقت داشته باشیم متوجه میشویم که در ۳۰ دقیقه نه تنها ما ساکن نبودهایم بلکه مسافت زیادی را در فضا طی کردهایم.
اگر خورشید بخواهد به دور مرکز کهکشان راه شیری تنها یک دور بزند ۲۲۵ میلیون سال طول میکشد بنابراین از وقتی خدا آدم و حوا را آفریده بشر یک دور هم دور کهکشانی را طی نکرده است اینجاست که باید گفت لاحول و لا قوه الا باالله العلی العظیم. بحث فاصله برای تمامی تماشاگران آسمان بسیار جذاب است اگر دقایقی را به آسمان خیره شویم حس میکنیم که معلق هستیم و واقعیت نیز همین است.
اگر خوب به آیات خداوند نگاه کنیم متحیر خواهیم شد که چگونه ستارگان اینگونه منظم در مکانهای خود قرار دارند در قرآن در این باره آمده است “وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ” یعنی و چه بسیار آیه ها و نشانه ها در آسمان و زمین هست که با حالت اعراض از کنار آن می گذرند.
کاوشگران به سیارات منظومه شمسی رفتهاند اما اگر بخواهند از منظومه شمسی خارج شوند و به اولین ستاره بعد از خورشید بروند با آپولو یک میلیون سال طول میکشد تا به این ستاره برسند. بشر با شاتلهای فضایی امروز ۱۰۰ هزار سال در راه است تا به اولین ستاره بعد از خورشید برسد، یعنی از همان روز که بشر متمدن شده است اگر با سرعت شاتلهای امروزی راه افتاده بود ۹۰ هزار سال دیگر باید میرفت تا به این ستاره برسد.
امیدی گفت: اگر با سرعت نوری هم بسنجیم فاصله ما با اولین ستاره بعد از خورشید(پروکسیما قنطورس) ۲/۴ (چهارو۲)سال نوری است (هر سال نوری حدودا معادل ۱۰ میلیارد کیلومتراست)
یعنی ما که داریم به آسمان نگاه میکنیم در حقیقت به گذشته عالم نگاه میکنیم و بسیاری از ستارگان دیگر وجود ندارند زیرا ما گذشته آنها را میبینیم. فاصله ما تا کهکشان همسایه دو میلیون سال نوری است وقتی این فاصله را حساب کنیم به عظمت خداوند پی میبریم، در سوره واقعه قرآن به این فاصله قسم خورده شده و بیان میکند که این سوگند بزرگی است از طرفی پس از آن بیان شده که این قرآن، قرآن باعظمتی است و در حقیقت این نشانهها را هم دلیلی بر عظمت قرآن نیز میداند./مرداد ۱۳۹۳ خبرگزاری مهر.
***
محمد سهیلی(پژوهشگرقرآن) : هفت آسمان بر اساس تحقیقات صورت گرفته:
در آسمان اول «اتمسفر» زمین وجود دارد
در آسمان دوم منظومه شمسی.
آسمان سوم گروهی از ستارگان به همراه خورشید .
آسمان چهارم کهکشان ، راه شیری.
آسمان پنجم گروه محلی کهکشان ها (کلاستر ) .
آسمان ششم سوپر کلاسترها .
آسمان هفتم مجموعه کائنات،شبه کره ای که جهان را تشکیل میدهد ، قراردارد.
فاصله آسمان اول با سطح با پوسته زمین ۱۰۰ کیلومتر است.
محمد سهیلی در ادامه بزرگی آسمان را این گونه بیان کرد و افزود: در قرآن آمده است که گسترش بهشت همانند بزرگی و عظمت ۷ آسمان است/مرداد ۱۳۹۱باشگاه خبرنگاران جوان
***
علامه شهرستانى: در قرآن و حدیث آمده است که ما هفت زمین و هفت آسمان آفریده ایم. هفت زمین عبارتند از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشترى، زحل و اورانوس.و هفت آسمان همان جوّ اتمسفرى است که این سیارات هفتگانه را احاطه کرده است.
هنگامى که از علامه سید هبه الدین شهرستانى پرسیدند چرا نپتون و پلوتن را به حساب نمىآورید؟
پاسخ داد که این دو سیاره با چشم عادى دیدنی نیستند. از این رو در فهرست قرآن و حدیث نیامدهاند (بهبودی، هفت آسمان/صادقی، زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن). اشکال اصلى سخن علامه شهرستانى آن است که لفظ «ارض» در لغت و اصطلاح بر شش سیاره یاد شده اطلاق نمىشود.
برخى از علما: مقصود از آسمانهاى هفتگانه را مدارهاى سیاراتى میدانند که دور خورشید مىگردند
دکتر محمد جمال الدین الفندى: وی هفت آسمان قرآن را اینگونه تقسیم مىکند:
آسمان اول: منظومه شمسى است.
آسمان دوم: کهکشان راه شیرى است.
آسمان سوم: مجموعه اى از کهکشانهاست که نامش «المجموعه المحلیه» میباشد.
سمان چهارم: فلک «عناقید الدرجه الاولى» است که حدود ۲۰ تا ۵۰ میلیون سال نورى از ما دور است.
آسمان پنجم: فلک «عناقید الدرجه الثانیه» است که ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون سال نورى از ما دور است.
آسمان ششم: فلک «عناقید الدرجه الثالثه» هستند که ۲ ـ۳ بلیون سال نورى از ما فاصله دارد.
آسمان هفتم: آسمانى است که از امواج رادیویى آن خبر داریم.