استرس و افسردگی پس از سانحه در کودکان را جدی بگیرید/ کودکان بعد از سیل نمیتوانند به زندگی عادی خود بازگردند
مقدم به عوارض استرس در بلایای طبیعی بر کودکان اشاره کرد و توضیح داد: کودکان ممکن است از طریق ناخن جویدن، مکیدن انگشت، شب ادراری و رفتارهایی از این قبیل بروز دهند. چراکه مانند افراد بزرگسال نمیتوانند خود را قانع کرده و دوباره زندگی عادی را شروع کنند.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ در شرایط بحران، کودکان آسیب پذیرترین بخش جامعه هستند. درد و رنج از دست دادن خانواده و دوستان و خانه و کاشانه آنها را در شوک فرو میبرد و اگر به درستی با آنها ارتباط برقرار نشود، زندگی و آیندهشان از دست میرود.
کودکی را تصور کنید که در آرامش کنار خانوادهاش زندگی میکند، تلویزیون میبیند، با دوستانش بازی میکند و به مهدکودک یا مدرسه میرود اما یکدفعه خانه و زندگیشان زیر آب میرود. حالا دیگر نه از آرامش خبری هست و نه از تلویزیون دیدن و بازی کردن و مدرسه و مهد رفتن.
در شرایط سیل حتی کودکان نمیتوانند سر وقت غذا بخورند یا بخوابند و پدر و مادری که تا دیرزو برای رفاه حال او تلاش می کردند نیز در حال تلاش برای نجات دادن خانه و زندگی هستند.
کودکان توان روحیشان برای تحمل این شرایط سخت و کمتر است و درکشان از شرایط اطراف نیز بسیار متفاوت از آن چیزی است که بزرگترها میبینند و میفهمند. بنابراین در چنین شرایطی بسیاری از آسیبهای روحی و روانی به سراغ آنها میآید که ممکن است تا آخر عمر با آنها همراه باشد. به همین خاطر است که باید برنامهریزیهایی را برای کمک و رسیدگی به مردم آسیبدیده از سیل در نظر بگیریم تا شرایط روحی و روانی آنان لطمه کمتری ببیند.
در این رابطه با نسرین مقدم، روانشناس کودک، در خصوص آسیبهایی که حوادث طبیعی بر روان کودکانمان میگذارد گفتوگو کردیم که در ادامه می خوانید.
مقدم با بیان اینکه بچهها به این خاطر که توان روحی و جسمی بسیار کمتری نسبت به بزرگترها دارند، گفت: این گروه از جامعه آسیبپذیرتر هستند و باید هرچه زودتر از شرایط بحران مثل چادرنشینی، در گل و لای فرورفتن، گرسنگی و نداشتن دارو و امکانات پزشکی خارج شوند.
او با بیان اینکه یکی از اقداماتی که میشود در این شرایط انجام داد سپردن کودکان برای مدت کوتاهی به بستگان یا آشنایان در شهرهای امن است، توضیح داد: در این شرایط بچهها وضعیت به سامانی خواهند داشت و از شرایط بحرانی و درد و رنج تا دود زیادی دور میشوند.
این روانشناس کودک در پاسخ به اینکه با دلتنگی و بیقراری کودک در صورت دور بودن از والدین چه میتوان کرد، خاطرنشان کرد: طبیعتا بچهها، دور از خانواده احساس دلتنگی میکنند اما قرار گرفتن در یک محیط امن و آرام برای مدت کوتاه، آسیبهای بحران را برای آنها کمتر میکند. ضمن اینکه ضرورت دارد حتما خانوادهای که بچه به او سپرده میشود، مورد اعتماد باشد و پدر و مادر با او در ارتباط باشند تا دوری از خانواده، عوارض کمتری داشته باشد.
مقدم با تاکید بر اینکه یکی از مهمترین آسیبهای روانشناختی که کودکان حادثه دیده را تهدید میکند، عارضه «استرس پس از سانحه» یا «PTSD» است، گفت: این اختلال برای افرادی اتفاق میافتد که در معرض یک سانحۀ ناگوار بوده و از مرگ رهایی یافتهاند. سپس هر محرکی که یادآور آن واقعه و پیامدهای مربوط به آن باشد، به شدت آنها را دچار استرس خواهد کرد.
او افزود: کودکانی که در حوادث مربوط به سیل اخیر درگیر بودهاند، اگر تحت درمان توسط متخصصان روانشناسی قرار نگیرند، استرس و اضطراب آنها به طرز صحیح تخلیه نشود و به مرور زمان با شرایط سازگار نشوند، ممکن است با دیدن ابری شدن هوا و باریدن باران، دوباره استرسی بسیار شدید به خاطر ترس ناشی از سیل گذشت را تجربه کنند.
این روانشناس به عوارض استرس در بلایای طبیعی بر کودکان اشاره کرد و توضیح داد: کودکان ممکن است از طریق ناخن جویدن، مکیدن انگشت، شب ادراری و رفتارهایی از این قبیل بروز دهند. چراکه مانند افراد بزرگسال نمیتوانند خود را قانع کرده و دوباره زندگی عادی را شروع کنند.
مقدم با اشاره به اینکه افسردگی پس از سانحه از دیگر موضوعات جدی است که کودکان سیلزده را تهدید میکند، عنوان کرد: چون کودک تمام وقت خود را در محیطی میگذراند که آسیبهای زیادی را تجربه کرده و تمام مردم در حال تجربۀ یک سوگ اجتماعی هستند. همین موضوع باعث میشود که کودکان دچار گوشهگیری، بیقراری، گریه کردنهای مداوم و مواردی از این قبیل شوند.
او در پایان به حساسیت کودکان تاکید کرد و گفت: والدین باید به صحبتهای کودکان در خفا توجه کنند و برای آن پاسخ مناسبی داشته باشند. به عنوان مثال طبیعی است برای کودک در هر سنی سوال پیش بیاید که چرا این بلاها به سر او و خانوادهاش آمده؟ مگر خدا آنها را دوست ندارد؟ در این مواقع بسیار مهم است برای کودکان با زبان خودشان توضیح داده شود که این نعمت خداست که بهخاطر برنامهریزی نکردن و مدیریت درست نداشتن، تبدیل به مصیبت شده است. این باعث میشود که بچهها هم نگاه خداشناسانه درستی داشته باشند و هم این ذهنیت را داشته باشند اگر آدمها کارشان را درست انجام ندهند، چه مشکلاتی پیش میآید.