اشک های 2 مادر دل سوخته در دوراهی سخت / آرمان از قتل غزاله پشیمان است ! + فیلم و عکس
حوادث رکنا : همزمان در دهه فجرو روز شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها، جلوی برجی که محل سکونت پدر و مادر غزاله است، پدر و مادر آرمان به همراه چند نفر دیگر به نیت دعا برای غزاله در حال پخش نذری هستند.
به گزارش رکنا، توقف خودروها برای گرفتن نذری و بوق خوردروهای پشتی... تلاش و تقلای دوستان و اقوام آرمان برای پخش سریعتر نذری... از مردم می خواستند برای غزاله دعا کنند همینطور برای آرمان...
یکی از دوستان آرمان با چشمایی خیس پا به پای بقیه تلاش می کرد از رانندگان و مسافران عبوری پذیرایی می کرد ،در پاسخ به سوال خبرنگار" رکنا" مبنی بر اینکه چه شناختی ازغزاله و آرمان دارید ، گفت : آن دو خیلی همدیگر را دوست داشتند به خصوص آرمان که یکی دوسال کوچکتر از غزاله و محصل دبیرستان بود شدت عشقش خیلی بیشتر بود... آرمان ، غزاله رو می پرستید و همیشه می گفت می خواهم تا آخر عمر با او زندگی کنم، آرمان پسر با اخلاق وبا شخصیتی بود وبدون توجه به بقیه( البته کسانی بودند که می خواستند به آرمان نزدیک شوند ) غزاله را بسیار دوست می داشت یکی از آرزوهایش ازدواج با او بود. برایم قابل تحمل نیست که این اتفاق ناخواسته برای آن دو افتاده باشد . باور نمی کنم آخر آن همه عشق ، یک مصیبت باشد، آخرش اعدام و قصاص باشد، اصلا باورم نمی شود که غزاله و آرمان دیگه تو این دنیا نباشند.
خانمی که شیرینی پخش می کرد و از همکاران مادر آرمان بود می گفت: آرمان با اشتباهش پدر و مادر غزاله را مصیبت زده کرد و زندگی والدین خودش را هم تباه کرد. سال هاست شاهدم مادر و پدر آرمان پابه پای والدین غزاله دارند پیر می شوند، انگار ۴۰ سال شکسته شده اند، در این ۶ سال خیلی نذر و نیاز کردند تا اثری از غزاله جان پیدا بشه، ولی نشد، باورم نمیشد همکارم (مادر آرمان) را اینقدر نا امید ببینم... هق هق گریه دیگر اجازه صحبت به این خانم را نداد...
جمله انشاالله قبول باشه و صلوات ته دل سرد و ناامید همراهان والدین آرمان رو کمی گرم می کند... کور سو امیدی برای کمی گرم شدن دل پدر و مادر غزاله که ۶ سال از فرزندشان خبری ندارند... اندک امیدی برای تسکین آلام روان پر از درد پدر و مادر غزاله... شاید بخشش... شاید...
یکی از همسایه های پدرو مادر غزاله ، مرد جوانی بود ، در حالی که شیرینی نذری در دست داشت درپاسخ به سئوال خبرنگار" رکنا " مبنی براینکه در جریان اتفاقی که برای دوجوان عاشق افتاده است ، گفت : بله ، در جریان کامل آن هستم و حتی شاهد اشک های دو مادر دل سوخته یکی دخترش را ازدست داده و دیگری پسرش در انتظار قصاص ... دو جوانی که قصد ازدواج داشتند. البته نمی دانم پدر و مادر آنها در جریان رابطه آنها بودند یا نه ؟! اما جنون عشق و عاشقی دو خانواده را گرفتار مصیبت کرده است ، مادر آرمان هرازگاهی ملتسمانه برای طلب عفو و بخشش به خانه غزاله می آید و مادر غزاله نیز برسر دوراهی اشک می ریزد ، از طرفی جسد یا تکه پیراهنی از تنها دخترش را می خواهد و از طرف دیگر باید درباره جان جوانی که پشیمان است و مرتب کابوس مرگ را می بیند تصمیم بگیرد .
این مادر در تصمیم سرنوشت ساز با خود می جنگند ، که کدام راه را انتخاب کند ، آیا با قصاص آرمان غزاله بازمی گردد . یا اورا ببخشد و به آرمان عمر دوباره دهد . آرمان در این فرصت کوتاه روزی چندین بار می میردو زنده می شود و....برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.