«عروسک قاتل»؛ سوغاتی مبتذل از سینمای وحشت


«عروسک قاتل»؛ سوغاتی مبتذل از سینمای وحشت

باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: یکی از معدود علت‌هایی که در شُهره شدن فرنچایز نقش داشته مربوط به نوآوری هست که در قاتلِ سریالی یا فاعلِ ترس به وجود آورده است.

به گزارش سینما فارس، ژانر وحشت خیلی وقت است که در سینمای جهان -بالاخص هالیوود- به ابتذال و فضاحت کشیده شده و دیگر به سختی می‌توان حتی به اندازهٔ انگشتان یک دست آثار حداقل قابل‌تحمل در این ژانر پیدا کرد؛ آثارِ بسیاری برای مثال آوردن وجود دارند که همگی با اِلمان‌هایی کلیشه‌ای و سخیفی اشتراک رویه دارند و یکی از همین پرچم‌داران این انگلِ جانِ ژانر وحشت، اسلشرِ «بازی بچگانه» یا نام معروف‌تر آن «چاکی» است.

اولین قسمت این فرنچایز نحیف در سال ۱۹۸۸ با نام «Child’s Play» یا «بازی بچگانه» تولید شد که البته در عین ضعیف و یکبارمصرف بودن، بهترین پارت این فرنچایز است. پس از آن ۷ دنباله‌ بی‌ارزش ساخته شد که آخرین آن در سال اخیر میلادی (۲۰۱۹) برای لجن‌پراکنی روانه پرده سینماها شده است. [البته این قسمت جدید را بعنوان یک بازسازی باید در نظر گرفت و اولین فیلم در فرنچایز است که دنباله داستانی قسمت‌های پیشین نیست].

«عروسک قاتل»؛ سوغاتی مبتذل از سینمای وحشت

فیلمِ «بازی بچگانه» یا «چاکی» یکی از فرزندانِ خلفِ ژانر به ابتذال کشیده شده‌ وحشت است؛ با همان کلیشه‌ها و اِلمان‌های نخ‌نما و سخیف.

یکی از معدود علت‌هایی که در شُهره‌شدن این فرنچایز نقش داشته مربوط به نوآوری‌ای هست که در قاتلِ سریالی یا فاعلِ ترس به وجود آورده است. پیش از این بَد-من‌ها یا قاتلان فیلم‌های اسلشر و ترسناک اغلب یا بیماران روانی با تیپ‌های مختلفِ شخصیتی بودند یا از جهان جن و پری و اصطلاحاً ماورالطبیعه شروع به ترساندن و کشتارِ کارکترها و البته مخاطبان می‌کردند، اما در «بازی بچگانه» بدعتی که شکل گرفت در تغییرِ کالبدِ قاتل و اسلشر به وجود آمد و برخلاف روتین و روالِ پلاتِ فیلم‌های ژانر وحشت، با یک فانتزی کوچک در طرح و پلات قصه، نفسِ شیطانی قاتل را به درون کالبدی بی‌جان و پلاستیکیِ یک عروسک انتقال دادند تا با این جان‌بخشی مخاطب اینبار ترس را از جانب یک عروسک تجربه کند.

امّا چه فایده که همه‌ این نوآوری و ابداعات تنها یک ماکت و روکشِ ظاهری‌ است و باید بدانیم که یک بدعت، نوآوری یا آوانگاردیسم ابداً به خودیِ خود یک حُسن محسوب نمی‌شود. به غیر از حدودِ خفیفی از قسمت اول و سر سوزنی هم در قسمت ششم، این فرنچایز کاملاً مبتلا به اپیدمیِ موجود در ژانر است که گل سرسبد این اپیدمی، «ترس -های- لحظه‌ای» است که به اشکال مختلف (صداگذاریِ ماکسیمومِ انفجاری، عمقِ میدانِ تاریک، شوکِ انزجاری و …) پیکره‌ ژانر وحشت و به تبع این فرنچایز را کاملاً در نوردیده است.

حال برویم به سراغ جدیدترین قسمت که با بازگشتن به نام اولیه این مجموعه یعنی «Child’s Play» و البته قطع‌کردنِ روند داستانی فرنچایزِ «چاکی» به نوعی اولین بازسازی در این فرنچایز/اسلشر به حساب می‌آید. تفاوت این فیلم با قسمت‌های پیشین و خصوصاً قسمت‌های اولیه در تجدد و اصطلاحاً امروزی شدن و تکنولوژیزه شدنِ چاکی است که همه‌ این تجددها تنها در پلات و طرح اولیه داستان وجود دارد، اما در پیرنگ و پرداخت نه تنها هیچ تفاوتی با آثار پیشین ندارد بلکه با خود-درگیری و درجا زدن در انتخاب یک نقطه‌نظرِ روایی (کمدی/تراژدی/هجویه) از آثار پیشین خود نیز بی‌ارزش‌تر جلوه و نمود پیدا می‌کند.

ابتدا با نیروی شیطانی رسوخ کرده در عروسکِ چاکی شروع کنیم که عملاً حتی هیچ و پوچ هم نیست! در اولین قسمت فرنچایز حداقل یک پرداختِ دست و پا شکسته‌ اولیه پیرامون فردی که قرار بود -خوی شیطانی- خود را در درون عروسکِ چاکی حلول کند مشاهده کردیم، اما اینجا یک نا-آدمیزاد که هیچ چیزش معلوم نیست و تنها از لباس و محیطِ او باید فهمید کارگرِ کارخانه «کزلن» (کارخانه تولیدِ عروسک چاکی) هست، آنهم بدون کوچکترین پرداخت و تنها با یک مفعولِ شماتت-قرار-گیری مثلاً خویِ خود را که هیچ چیزش مشخص نیست درون یک تراشه آپلود کرده و درونِ چاکیِ بروز شده و تکنولوژیک قرار می‌دهد! و بعد هم خودکشی!

حال در ادامه با کودکِ اصلی فیلم یعنی «اندی» آشنا می‌شویم، اما آشنایی که نه، در واقع وجودِ دکوراتیو به اقتضای فرنچایز که در فیلمنامه چپانده شده است مواجه می‌شویم. اندی با مادر جوانِ خود در آپارتمانشان زندگی می‌کنند، اما خب بازهم پرداخت در اثر صفر صفر است. اندی در اولین قسمتِ فرنچایز حداقل یک میلِ کودکانه‌ احساسی به داشتنِ یک عروسک داشت، اما اندیِ این فیلم هیچ چیزش حتی از یک تعینِ نیمچهِ صحیح روایی برخوردار نیست؛ نه جنس و حتی نوع تنهایی و انزوایش مشخص است تا ورود چاکی یا حتی دوستان به زندگی او چیزی اضافه کنند، نه رابطه‌اش با مادرش معلوم است و نه حتی استعداد یا قابلیتی از جانب او برای پُرکردنِ زوایای شخصیت‌پردازی‌اش می‌بینیم. از جانب فیلمنامه و فیلمساز ما فقط و فقط باید بر اساس کلام و حرف کارکترها پی به چگونگی وجود آن‌ها ببریم که البته در همین کلام‌گرایی هم تعین و تداومی روایی در فیلم دیده نمی‌شود.

«عروسک قاتل»؛ سوغاتی مبتذل از سینمای وحشت

خانوادهٔ فیلم که شامل اندی و مادرش می‌شوند، هیچ چیزشان پرداخت و تعیّنی روایی برای دراماتیک کردنِ فیلم ندارند.

در ادامه چاکی به زندگی اندی وارد می‌شود، اما تفاوت دیگری که در اینجا نسبت به قسمت‌های پیشین به چشم می‌آید، عدمِ خودآگاهیِ چاکی است؛ یعنی مخاطب با یک چاکیِ آرام و بدونِ غرض‌ورزی‌هایِ شیطانی مواجه می‌شود که البته این مورد هم تنها سطحِ داستان را شامل می‌شود و حُسنی درکار نیست. درکل تنها نکته‌ پرداختی و قابل توجهی که برای نقد آن هم به طور بسیار خفیفی در این فیلم پیدا می‌شود همین رابطه چاکی و اندی هست که در اینجا باید اذعان کرد این عروسکِ بی‌جانِ درحالِ یادگیری از تمامی به اصطلاح آدمیزادهای فیلم پرداخت بهتری دارد، اما چاکی هم جز در همان اوایل فیلم و میل خفیف و اندکی که از جانب او برای جلب نظرِ اندی می‌بینیم خیلی سریع وارد خون‌بازی‌ها و اسلشر بازی‌های فیلمساز می‌شود.

درکل و درادامه‌ این متن، ما دیگر در اینجا به داستان و پرداخت‌ها کار نداریم، چون عملاً چیزی برای پرداخت وجود ندارد، اما نکاتی که در این فیلم که قابل توجه است، اما از اپیدمی ژانر وحشت بی‌نصیب نمانده را ذکر می‌کنیم تا چگونگی به فضاحت کشیده شدن این ژانر برای شما مخاطبان ملموس‌تر شود.

از طرفی فیلم در نقطه نظر روایی نیز لنگ می‌زند؛ ابتدا با نمایش اندی و مادرش یک ملودرام را می‌خواهد نشان دهد، سپس با واردشدنِ دوستانِ اندی لحن فیلم کمیک می‌شود و در آخر نیز با کشتار بی‌رحمانه و رحم نکردن به بعضی کارکترهای -مثلا- مهم قصد دارد تراژیک جلوه کند! درحالیکه هیچ‌یک از این‌ها در پیرنگ فیلم جایی ندارند و درامی خلق نمی‌کنند تنها بازی‌های رواییِ فیلمنامه هستند که فقرِ باطنی‌اش را با اینچنین کارهای نخ‌نمایی بپوشاند!

البته نگاهی در فیلم هست که در سرتاسر آن قابل‌توجه می‌نماید، آنهم نگاهِ بظاهر ضد تکنولوژی-پرستی در فیلم است که در سطح و مفهوم، نگاهی انسانی‌ است، اما هیچ مسیر و کشفی در این فیلمِ معلوم‌الحال برای آن تعبیه نشده است، پس قطعاً برعکس جلوه کرده و با این همه کشتار و خدایی کردن توسط چاکیِ بروز شده و تکنولوژیست که با تکان‌دادنِ انگشتی مصیبت می‌آفریند، به نفعِ تکنولوژی-پرستی عمل می‌کند.

«عروسک قاتل»؛ سوغاتی مبتذل از سینمای وحشت

در واقع اصلی‌ترین علتِ بازسازیِ فرنچایز «چاکی» هماهنگ‌سازی آن با هشتگ‌های نخ‌نمای روزِ حالِ حاضرِ سینمای آمریکا و جهان است.

در پایان باید متذکر شد که ژانر وحشت که روزگاری، آثاری همچون «جن‌گیر»، «روانی» یا «بچه رزماری» و … را در خود می‌دید و مفهوم ترس در آن‌ها نه یک خودارضایی حیوانی یا ترساندن‌های مشمئزکننده بلکه یک ترس انسانی و شناختی بود تا یک مسیرِ شناخت را در مقابل مخاطب قرار دهد و مخاطب به کمک آن با ذهن و دل خود اندیشه کند. نه اینکه در روزگار الان برای دو ساعت وقت و پول مخاطب را برای اینچنین آثار سخیف و مبتذلی که روز به روز به تعدادشان افزود می‌شود و به تبع مخاطبِ سینما را نیز بزدل و کج‌سلیقه تربیت می‌کنند، اتلاف کنند.

۵۷۵۷

کد خبر 1359730

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عکس پروفایل روز مادر _ عکس نوشته مادرانه