من هم کرونا گرفتم/ موسیقی ایرانی درحال سقوط است/ تفکیکهای جنسیتی را قبول ندارم/ نیم بیشتر اهالی موسیقی بانوان هستند
پری ملکی (موسیقیدان، آوازخوان و موسس و سرپرست گروه بانوان خنیا) است. او میگوید: من هم پیش از اپیدمی شدن ویروس کرونا، به این بیماری مبتلا شدم و روزهای سختی را گذراندم اما خدا را شکر بهبود یافتم. او درباره وضیعت امروز موسیقی هم میگوید: متأسفانه موسیقی سیری نزولی را پیش گرفته و به سمت سقوط میرود.
پری ملکی (موسیقیدان، آوازخوان و موسس و سرپرست گروه بانوان خنیا) است. او میگوید: من هم پیش از اپیدمی شدن ویروس کرونا، به این بیماری مبتلا شدم و روزهای سختی را گذراندم اما خدا را شکر بهبود یافتم. او درباره وضیعت امروز موسیقی هم میگوید: متأسفانه موسیقی سیری نزولی را پیش گرفته و به سمت سقوط میرود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اغلب آثار تولید شده توسط اغلب بانوان موسیقیدان زن به لحاظ شنیداری عمری کوتاه دارند و در میان آنها کمتر اثری را میتوان سراغ داشت که در لیست ماندگاران موسیقی ایرانی قرار گیرد. البته این اتفاق صرفا منحصر به موسیقی بانوان نیست و در تمام بخشها و گونهها به چشم میخورد اما از آنجا که بخش زیادی از جمعیت فعالان موسیقی را بانوان تشکیل میدهند و گروههای متعددی با محوریت بانوان در زمینه موسیقی فعال هستند، این کاستی شکل و شمایلی جدیتر و پررنگتر به خود میگیرد.
پری ملکی که یکی از پیشگامان موسیقی بانوان ایران محسوب میشود، موسیقیدان و بانوی آوازخوانی است که در دهه هفتاد باوجود محدودیتهای بسیار گروه موسیقی بانوان «خنیا» را تشکیل داد و در شرایط سخت آن دوران چندین کنسرت را روی صحنه برد و چند سال بعد با همراهی و همخوانی آقایان برای عموم به اجرای برنامه پرداخت.
پری ملکی که آواز سنتی را نزد هنرمندانی چون محمود کریمی، نصراله ناصرپور و علی جهاندار آموخته و طی سالها و دهههای گذشته مستمرا در زمینه آموزش فعال بوده و شاگردان متعددی را تربیت کرده، میگوید: نوازندگان خانم بسیار خوبی داریم اما زمانی که آثار آنها صرفاً برای بانوان اجرا میشود و هیچ انگیزهای برای ارائه آثار با کیفیت و ماندگار وجود ندارد، آنها صرفا به اجرا میاندیشند و از باقی مسائل سرسری میگذرند.
برای تشکیل گروه موسیقی بانوان «خنیا» در دهه هفتاد یعنی آن زمان که موسیقی ما با محدودیتهای بسیار مواجه بود و بانوان در آن نقش زیادی نداشتند، چه دشواریهایی را پشت سر گذاشتید و چرا به فکر تشکیل گروه افتادید؟
آن زمانی که گروه «خنیا» را تشکیل دادم، یعنی در سال هفتاد و دو، یافتن چند نوازنده خانم کار بسیار بسیار سختی بود و واقعاً تعداد آنها نیز زیاد نبود. در آن مقطع بالاخره توانستم با کمک استادان و همکارانم چند نوازنده خانم پیدا کنم و بالاخره گروه «خنیا» تشکیل شد. حالا وقتی آثار آن دوران را گوش میکنم متوجه این موضوع میشوم که اعضای «خنیا» طی سالهای فعالیت، با وجود همه مشکلات و کاستیها چقدر خوب کار کردهاند و چه آثار درخوری از خود به جای گذاشتهاند. در آن سالها حتی سالن اجرا نبود و به ما سالنی نمیدادند. ما در خانههایمان به اجرای برنامه میپرداختیم و اما باز برای آن مجوز دریافت میکردیم. به هر حال، همه این دوران را طی کردهایم. آنچه برای من مسلم بود و به آن اعتقاد داشتم این بود که پا برجا بمانم و به هیچ قیمتی کارم را رها نکنم. بعد حفظ گروه «خنیا» مهم بود. همیشه تلاشم این بوده که در جهت رفاه آنها و به سمت تولید آثار بهتر گام بردارم و تنهایشان نگذارم. مبنای فعالیت من و دیگر اعضا فعالیت گروهی بوده است.
شما موسیقی ایرانی را از محضر بزرگانی چون محمود کریمی، علی جهاندار و نصرالله ناصحپور آموختهاید. آن آموزهها چقدر باعث بروز خلاقیت در ارائه آثار نو شده؟
من از اساتیدی که گفتید بسیار آموختهام. اصولاً در موسیقی آدمی دگم نیستم و این را همیشه بیان کردهام. به هرحال موسیقی پویایی خودش را دارد و من نیز هرگز نخواستهام در یک نقطه و یک جا ساکن بمانم. همیشه علاقهمند بودهام طی این مسیر تجربههای فراوان کسب کنم و به آن نوع موسیقی که دوست دارم و حرفی برای گفتن دارد، بپردازم.
بخشی از این ویژگی متعلق به نسل شماست که در محدودیت؛ خلاقیت به خرج میدادند. نسلهای پس از شما آنطور که باید به تولید آثار نو نپرداختند.
من هم با شما موافقم. متأسفانه کمتر شاهد ارائه آثار خلاقانه از سوی فعالان عرصه موسیقی هستیم و اغلب آثاری که میشنویم تکراری است و حرفی برای گفتن ندارد.
به طور کلی نسلهای پس از شما خیلی به یادگیری درست موسیقی دستگاهی و ردیف و مکاتب مربوط به آن علاقهای ندارند. این عدم توجه چه آسیبهایی را در پی خواهد داشت؟
واقعیت این است که هیچگاه نمیتوانیم منکر ردیف و اصالتهای موسیقی ایرانی شویم و هیچ خوانندهای نمیتواند این دو مقوله مهم را نادیده بگیرد. بنابراین برای تولید آثار درخور و ماندگار باید بر اساس مولفهها و عناصر موسیقی ایرانی پیش برویم. در حال حاضر شاهدیم که به علت نادیده گرفتن بسیاری از عناصر و مولفهها، حتی آثار خوانندگان بزرگ نیز تأثیری بر شنونده نمیگذارد و به اصطلاح شنونده را تکان نمیدهد. به دیدن فلان کنسرت میرویم و پس از اتمام برنامه انگار نه انگار اتفاقی افتاده است. یا اثری را میشنویم بیآنکه احساسی جدید در ما ایجاد کند.
به دلیل همین بیتاثیر بودن آثار است که پس از مدتی فراموش میشوند؟
بله؛ در طول سال آثار بسیاری تولید میشوند، ولی میآیند و میروند و تأثیری از خود بر جای نمیگذارند. این رویه اصلاً اتفاق خوبی نیست و قطعاً به موسیقی ما لطمه خواهد زد. اگر توجه کنید هیچکدام از آثار امروز به جایگاهی نرسیدهاند که موسیقی ایرانی قرار دارد، درحالیکه ما همواره وامدار هنرمندان گذشته و موسیقی قدیمی ایرانی هستیم، با این حساب باید در جهت درست حرکت کنیم و بر اساس موسیقی درست پیش برویم. من در بسیاری مواقع در کنسرتهایم به اجرای آثار جدید میپردازم و همین که هنگام خروج از سالن میبینیم که مخاطبان آثار اجرا شده را زمزمه میکنند، معنایش این است که کارمان موفق بوده است. با اینحال معتقدم متأسفانه موسیقی سیری نزولی را پیش گرفته و به سمت سقوط میرود.
درباره موسیقی بانوان نیز همین نظر را دارید؟
واقعا نمیتوان درباره موسیقی بانوان نظر داد. در حال حاضر نوازندگان خانم بسیار خوبی داریم اما زمانی که آثارشان فقط برای بانوان اجرا میشود و هیچ انگیزهای برای ارائه آثار با کیفیت و ماندگار وجود ندارد، آنها نیز صرفاً به اجرا میاندیشند و از باقی مسائل در راستای ارائه اثر درخور، سرسری میگذرند. حال آنکه در حال حاضر گروههای متعددی از بانوان داریم اما اغلب آنها یک شکل اجرا میکنند. یعنی اغلب یکسری آثار فولکلوریک را همراه با رقص روی صحنه میبرند که همان رقصها هم اصلاً دوستداشتنی نیستند و حرفی برای گفتن ندارند.
چرا گروه «خنیا» ادامه حیات نداد؟
از سال ۱۳۷۸ به بعد بود که برگزاری و اجرای کنسرتهای مختلط را با همراهی خوانندگان مرد آغاز کردم؛ زیرا تصورم این بود که دوره موسیقی بانوان به آن صورت که ما اجرا میکردیم، تمام شده و من باید قدم بعدی را بردارم و آن اینکه اجراهایم بر اساس همخوانی باشد تا صدای من و دیگر بانوان به نوعی شنیده و مطرح شود. یعنی من به عنوان خانمی خواننده بتوانم صدایم را به همه مردم برسانم. به طور طبیعی زمانی که کنسرتی اجرا میشود ترجیحم این است که در کنار یک آقا و خانم باشم اما صدایم شنیده شود و فعالیتم به عنوان یک خانم مورد توجه قرار گیرد.
به طور قطع نمیتوان مخاطبان یک برنامه هنری را بر اساس جنسیت دستهبندی کرد.
دقیقاً همینطور است. به هرحال زمانی که به عنوان خواننده خانم این فرصت به من داده شده تا به صورت مختلط برای مخاطبان آقا و خانم به اجرای برنامه بپردازم، چرا باید به شکل محدود کنسرت برگزار کنم و اگر این اتفاق رخ دهد اثر من ماندگار نخواهد شد، زیرا افراد کمی آن را دیده و شنیدهاند. به طور کلی این تفکیکهای جنسیتی را قبول ندارم و هیچوقت فکر نکردهام که مثلاً یک نوازنده یا خواننده خانم از یک نوازنده یا خواننده آقا ضعیفتر است؛ هرچند آقایان همیشه دستشان برای فعالیت و تولید و اجرا بازتر بوده است.
اگر قرار باشد نحوه فعالیت آقایان فعال در عرصه موسیقی را با فعالیت خانمها مقایسه کنید، این مقایسه چگونه خواهد بود؟
کار نیکو کردن از پر کردن است. زمانی که یک آقا ۲۴ ساعته فعال است و به اجرای برنامه و تولید اثر میپردازد مسلماً صدایش بیشتر و بهتر شنیده میشود و بیشتر رشد میکند. متأسفانه نمیدانم این محرومیتی که برای خانمها وجود دارد تا کی ادامه خواهد یافت، درحالیکه نیم بیشتر اهالی موسیقی بانوان هستند. خوشبختانه در حال حاضر تعداد خوانندگان خانم کم نیست و اتفاقاً صداهای متفاوت و رنگارنگی نیز دارند.
شنیده شدن صدای بانوان چه مزیتهایی برای مخاطبان دارد؟
صدای بانوان میتواند فضای جامعه را تلطیف کند و به نظرم یکی از دلایل اینکه مخاطبان امروز به موسیقی سخیف روی آوردهاند کم توجهی به موسیقی بانوان و صدای خوانندگان خانم است، زیرا از یکنواختی خسته شدهاند. شما اگر به موسیقیهای قدیمی توجه کنید متوجه خواهید شد که مثلاً فلان خواننده بزرگ آقا با فلان خواننده بزرگ خانم اثری در کنار هم اجرا کردهاند.
شما شاگردان بسیاری تربیت کردهاید. آیا آموزش همچنان برایتان جدی است؟
بله؛ من همچنان در زمینه آموزش فعالم. من آموزشگاهی دارم که نامش «خنیا» است و توسط پسر و عروسم اداره و مدیریت میشود و من نیز آنجا مشغولم، علاوه بر این در آموزشگاههای دیگر نیز به تدریس میپردازم. به جز اینها، روزهایی را نیز در منزل به تربیت شاگردانم مشغولم.
آیا شیوع کرونا بر فعالیتهای شما تأثیری نگذاشته است؟
حتی در شرایط فعلی که بیماری کرونا مردم را با چالش مواجه کرده، نیز فعالیتهای آموزشیام را دارم و برای شاگردانم که اتفاقاً تعدادشان زیاد است، کلاسهای آنلاین برگزار میکنم. یکی از لذتبخشترین کارها برایم آموزش و تدریس است و هیچگاه از آن خسته نمیشوم. من هرآنچه را از استادان یا به صورت خودآموخته یاد گرفتهام، باید به شاگردانم و نسلهای بعدی انتقال دهم و از این لحاظ وامدار آنها هستم و تا آنجایی که بتوانم این رویه را ادامه خواهم داد. طی سالهای فعالیتم هیچگاه و تحت هیچ شرایطی به پول و مسائل مالی فکر نکردهام و در وهله اول کار، هدف و وظیفه اجتماعی، انسانی و هنریام برایم اهمیت داشته و در اولویت بوده است.
از فعالیتهای آیندهتان بگویید.
آخرین کنسرتی که برگزار کردیم «نگاه آبی ماه» نام داشت. قرار بود به اتفاق اعضای گروه این کار را در استودیو ضبط کنیم که متأسفانه به شرایط بحرانی فعلی به دلیل شیوع بیماری کرونا برخوردیم و این اتفاق میسر نشد و به محض مهیا شدن شرایط آن را ضبط خواهیم کرد. کار دیگری را نیز در دست تدارک داریم که پس از بهبود فضای بحرانی فعلی تمرینات آن را آغاز خواهیم کرد و برنامه بعدیمان خواهد بود. مورد دیگر اینکه کتابی درباره من به قلم توکا ملکی منتشر شده که «آوای یک زندگی» نام دارد و در واقع گفتگویی مفصل با من است و توسط انتشارات هفت رنگ به مدیریت آقای ابراهیم حقیقی به چاپ رسیده است. این اثر روز اول آذرماه سال گذشته رونمایی شد و اتفاق خوب اینکه چاپ اول آن تمام شده و به چاپ دوم رسیده است. البته این را هم بگویم که من در دیماه سال گذشته پیش از اپیدمی شدن ویروس کرونا به این بیماری مبتلا شدم و روزهای سختی را گذراندم اما خدا را شکر به هرحال بهبود یافتم.