تاریخ ترور؛ آیا حمله انتحاری اختراع مسلمانان است؟
حمله انتحاری یک شیوهی بسیار خطرناکِ ترور و تروریسم است. چون عامل حمله حاضر است برای کشتن دیگران خود را نیز بکشد، مهار و کنترل آن بسیار سخت است. با کسی که تصمیم گرفته کشته شود، چه میتوان کرد؟ پس از سال ۲۰۰۱، برخی کشورهای اسلامی از جمله...
حمله انتحاری یک شیوهی بسیار خطرناکِ ترور و تروریسم است. چون عامل حمله حاضر است برای کشتن دیگران خود را نیز بکشد، مهار و کنترل آن بسیار سخت است. با کسی که تصمیم گرفته کشته شود، چه میتوان کرد؟ پس از سال ۲۰۰۱، برخی کشورهای اسلامی از جمله افغانستان و عراق شاهد موج از حملات انتحاری بوده که عمدتاً «خاستگاه» بنیادگرایی دینی دارند. حمله کنندگان تندرو برای رفتن به بهشت و ثوابِ آخرت، بارها خارجیها و نیروهای امنیتی داخلی را هدف حملات انتحاری قرار داده که در نتیجه آن آدمهای زیاد از جمله کودکان خردسال کشته شدهاند. در آخرین حمله انتحاری در کابل، مولوی ایاز نیازی، یکی از عالمان برجسته دینی در یک مسجد کشته شده است. ریشههای تاریخی این روش مخوف و هولناک آدمکشی به کجا برمیگردد؟ آیا انتحاری از نظر تاریخی «خاستگاه» اسلامی دارد و مسلمانان «مخترعان» حمله انتحاریاند؟
نه؛ حمله انتحاری، از نظر تاریخی، یک پدیدهی تازه نیست و اختراع کنندگان آن مسلمانان نیستند. سابقه انتحاری به عهد عتیق برمیگردد و اولین انتحارکنندگان نیز یهودیان «زیلوت» (zealots) بودند؛ یک جنبش سیاسی یهودی در قرن اول میلادی که با رومیها و امپراتوری روم به دلایل سیاسی درگیر جنگ و ستیز بودهاند. این گروه یهودی که علیه امپراتوری وقت شورش کرده، ادعا داشته که سرزمینشان توسط رومیهای قدرتمند اشغال شده است. مثلاً اعضای این گروه در میان سربازان رومی میرفته، با چاقو به یک سرباز حمله میکرده و گاهی گردن سرباز را میبریده. در حالیکه میدانسته دیگر سربازان رومی در محل ایستاده بوده و حمله کنندهی چاقو بدست را میکشته. برخی محققان تاریخ تروریسم، این حملات یهودیان زیلوت را اولین حملات انتحاری در تاریخ میدانند.
موج دوم حملات انتحاری در قرن یازدهم و دوازدهم توسط «حشاشین» اسماعیلیه (assassins) انجام میشود. حشاشین گروهی از پیروان مذهب اسماعیلیه بودند که با سلطان وقت مخالفت داشتند و به آنها حمله میکردند. آنها یک پیام یا تهدید نامه نیز به جا میگذاشتند به این عبارت: «منطقهی ما را ترک کنید و مارا به حال خودمان رها کنید، والا حملات دیگری صورت خواهد گرفت.» این افراد که در جنگهای رودررو با لشکر سلطان توان مقابله نداشتند، رهبران دشمن را ترور میکردند و کلمه «ترور» یا assassination در انگلیسی هم از اسم همین طایفه (حشاشین) گرفته شده است. تحقیقاتی که شماری از محققان دانشگاه شیکاگوی امریکا روی تروریسم انتحاری انجام شده، نشان میدهد اکثریت مطلق حملات انتحاری که از۱۹۸۰ تا ۲۰۰۱ در سراسر جهان انجام شده، نه تنها ربط مستقیم به اسلام و باورهای اسلامی نداشته، بلکه در کل با «دین» بی ربط بودهاند. به بیان دیگر، هدف و «انگیزه» انجام حملات انتحاری، دینی نبوده است. تعداد قابل ملاحظهی از حملات انتحاری توسط کسانی مدیریت و انجام شده که اصلاً مذهبی نبوده؛ باورهای سکولار داشتهاند. مثلاً، ازجمله ۸۸ حمله انتحاری که میان سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۱ ثبت شده، تنها ۷۵ حمله انتحاری توسط «ببرهای تامیل» در سریلانکا انجام شده که یک گروه مارکسیستی - لنینیستی است و اعضای آن هندوهای «مخالف» دیناند.
در زمانهی حاضر، انجام حملات انتحاری در برخی کشورها از جمله افغانستان، با افراطگرایی دینی رابطه تنگاتنگ دارند. باورهای رادیکال دینی عدهیی را انگیزه میدهد انتحارکنند. اما در طول تاریخ، آنگونه که برخی تحقیقات نشان میدهد، دلایل و انگیزه تروریسم انتحاری، سیاسی بوده است. یک وجه مشترک و استراتژیک در بسیاری حملات انتحاری نیز مخالفت با دموکراسیهای غربی و بیرون راندن قدرتها و کشورهای «بیگانه» از سرزمینهای بوده که انجام دهندگان انتحارمی گفتهاند«اشغال» شده است. نظم سیاسی محلی و حاکمیت قانون وضع شکننده داشته است. به بیان دیگر، وقتی به بلاهت ویرانگر تروریسم وانتحار نگاه میکنیم، مساله تنها به دین و باورهای افراد گرایانه دینی خلاصه نمیشود؛ پیچیدگی دارد. دین یک ابزار بسیار خطرناک برای گروهای است که اهداف سیاسی-اقتصادی دارند. این وجهه مساله راهم از یاد نبریم.
پ.ن: چند سال پیش، یکی-دو کتاب در باب تاریخ تروریسم و رابطه انتحار با اسلام خوانده بودم. امروز چشمم به نوتهای افتاد که آن زمان برداشته بودم.
عارف یعقوبی