ایاز نیازی، «عالمی بی‌بدیل» یا «خطیبی عوام‌گرا»؟


ترور دکتر ایاز نیازی، از خطیبان نامدار نمازهای جمعۀ کابل، که به روز سه شنبه، 13 جوزای 1399 خورشیدی، صورت گرفت واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشت و بیشتر از پیش توجه افکار عمومی افغانستان را به کارنامه و دیدگاه‌های آقای نیازی جلب...

ترور دکتر ایاز نیازی، از خطیبان نامدار نمازهای جمعۀ کابل، که به روز سه شنبه، 13 جوزای 1399 خورشیدی، صورت گرفت واکنش‌های گسترده‌ای را در پی داشت و بیشتر از پیش توجه افکار عمومی افغانستان را به کارنامه و دیدگاه‌های آقای نیازی جلب کرد.
مرگ خونین نیازی موجی از احساسات مثبت هوادارانش را برشوراند و موجب شد که به او القابی همچون «امام شهید»، «عالم بی‌بدیل» و «شیخ‌الاسلام» بدهند و او را با اقطاب علمی جهان اسلام مقایسه و این‌طور القا کنند که رفتن او ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر برای جامعۀ علمی و مذهبی افغانستان است.
پرسش این است که آیا واقعاً دکتر ایاز نیازی عالم دینی بی‌همتا و از جایگاه رفیع علمی برخوردار بود؟

خطیبی که رعایت حال عوام می‌کرد؛
با آن‌که ایاز نیازی استاد الهیات دانشگاه کابل نیز بود، اما عمدۀ شهرتش را از جهت اشتغالش به خطابت در مسجدی در محلۀ وزیر‌محمد اکبرخان، از مناطق مرفه‌نشین شهر کابل، به دست آورده بود. اکثریت مخاطبانش را شهری‌های مذهبی تشکیل می‌دادند. نیازی به قدر کافی از مهارت سخنوری بهره‌مند بود و به همین جهت می‌توانست مقتدیانش را به آسانی تحت تأثیر قرار دهد؛ مقتدیانی که از دانش دینی یا دنیوی وسیعی برخودار نبودند و معمولاً سخنان امام‌شان را به تمام و کمال می‌پذیرفتند. وجود چنین طیفی از مخاطبان باعث شده بود که ایاز نیازی تلاش زیادی برای ارتقای کیفیت خطبه‌هایش به خرج ندهد و سطح خطابه‌ هایش را پایین نگه دارد. البته ارتقای کیفیت سخنرانی‌هایی که قرار است هر هفته ایراد شود کاری دشوار و نیازمند انگیزه‌ای نیرومند است که چنین انگیزه‌ای در نزد او-حالا به هر دلیلی- وجود نداشت. ایاز نیازی مثل تقریباً همۀ ملا‌امامان مساجد افغانستان، به دیالوگ علاقه‌ای نشان نمی‌داد و همیشه می‌کوشید از موضع برتر با مخاطبان خود سخن بزند و آن‌ها را با استناد به آیات و روایات و اقوال ائمه تسلیم سخنان خود بسازد.

بعضی‌ها در مقام دفاع از رویکرد عوام‌گرایانۀ خطیبان مساجد می‌گویند، از آن‌جایی که افراد جامعۀ ما از سطح بلند سواد و آموزش برخوردار نیستند، باید خطیبان سطح فهم و درک مردم را درنظر بگیرند و آن‌ها را به اندازۀ فهم‌شان از دین بگویند و مظروف دین را در ظرف تنگ هاضمۀ فکری آن‌ها جای دهند. این‌ها به این سفارش دینی هم استناد می‌کنند که:«کلموا الناس علی قدر عقولهم.»
در پاسخ به این افراد می‌توان گفت، اگر قرار باشد برداشت‌های ناقص و عقب‌گرایانۀ خود را از متون دینی به بهانۀ رعایت حال عوام به خورد مردم بدهیم به مرور زمان چیزی از دین باقی نمی‌ماند. اصلاً در چنین اوضاع و احوالی ادعای ابلاغ دین چه معنا خواهد داشت؟ پیامبران الهی سنت‌شکن و پیشرو بوده‌اند نه سنت‌پرست و دنباله‌رو توده‌ها. آنان پیام‌آوران تغییر و دگردیسی بوده‌اند نه مروِّج گذشته‌گرایی و عوام‌زدگی.

سخنگوی دین خدا؛
یکی از موضوعاتی که به صورت پررنگ در خطابه‌های نیازی نمود پیدا می‌کند تأکیدش بر این نکته است که او که در این جایگاه نشسته «سخن حق» را بر زبان می‌آورد و پیام‌های خدا و رسول او را به مردم می‌رساند و تمایلات و هوس‌های شخصی‌اش را در ابلاغ دین دخالت نمی‌دهد. این هم از شگردهایی است که متصدیان اموردینی برای اقناع مخاطبان به کار می‌گیرند، خاصه آن‌که معمولاً خطابه‌های‌شان را مزین به آیات قرآنی و احادیث نبوی و دیدگاه‌های سَلَف صالح می‌کنند و طبعاً مخاطب عام را یارای مقابله با سرچشمه‌های نخستین دین نیست. حال آن‌که واقعیت آن است که هر مبلّغ دین تنها برداشت‌هایش را از متون دینی بیان می‌کند؛ برداشت‌هایی که بشری و نا‌مقدس است و ممکن است گاهی برخاسته از تفسیر به رأی و آلوده به مرض و غرض باشد.

کلی‌گویی‌های بی‌محتوا؛
دکتر ایاز نیازی از نظر فکری در سطح جهانی به اخوان‌المسلمین و در سطح محلی به جمعیت اسلامی افغانستان نزدیک بود. از این‌رو، آموزه‌های اسلام سیاسی در خطابه‌ها و سخنرانی‌هایش گاهی مجال بروز می‌یافت. مثلاً بارها بر این نکته پای می‌فشرد که،«اسلام حلّال همۀ مشکلات جامعه‌های اسلامی است. اگر اقتصاد ما اسلامی باشد، اگر سیاست ما اسلامی باشد، اگر نظام آموزشی ما اسلامی باشد، بساط همۀ این بی‌سامانی‌های موجود برچیده خواهد شد. (نقل به مضمون)» نیازی از آن‌جایی که آدمی منبری بود و اهل تن دادن به پرسش و پاسخ نبود به همین کلی‌گویی اکتفا می‌کرد و به جزییات وارد نمی‌شد و از باب مثال، نمی‌گفت که مقصودش از اقتصاد یا سیاست اسلامی دقیقاً چیست و چه تعریفی از این مقولات در ذهن دارد؟ اصلاً آن مرحوم به اقتضای منبری بودن در پی پاسخ به پرسش‌های احتمالی مخاطبان نبود بلکه مخاطبان را دست کم می‌گرفت و می‌خواست سخن خود را بزند و برود.

حرف زدن برای مخاطبانی آشنا؛
از آن جهت که خطیبان مساجد (و نیازی هم در این زمره شامل است) بیشتر با دین‌باوران عوام سر‌و‌کار دارند، با مخالفان و شکاکان نمی‌توانند وارد گفتگو شوند و ویژگی‌های فکری و روانی آن‌ها را درک کنند. از همین‌رو، گاهی حرف‌هایی می‌زنند که ممکن است مخاطبان موافق و عوام را پسند افتد، اما مخاطبان پرسشگر و کنجکاو را منزجر و به عکس‌العمل منفی وا‌دار می‌کند. به ویژه در روزگاری که تکنولوژی مدرن حرفی را که در گوشه‌ای از جهان زده می‌شود به سرعت به همۀ دنیا پخش می‌کند. موضع‌گیری جنجال‌برانگیز دکتر نیازی دربارۀ ماجرای محاکمۀ صحرایی فرخنده و نیز مخالفت او با قانون منع خشونت علیه زنان و همچنین مخالفت اخیرش با بستن مساجد به خاطر جلوگیری از شیوع کرونا را می‌توان در این راستا بررسی کرد.

فقدان آثار مکتوب؛
ایاز نیازی دکترایش را از دانشگاه الازهر مصر، یکی از مراکز مهم علمی در جهان اسلام، به دست آورده بود و پس از این‌که به کشور برگشته بود در دانشگاه کابل سرگرم تدریس شده بود. با این‌همه، تا هنوز آثار مکتوبی از او به جا نمانده که در دسترس عموم قرار داشته باشد و برای ناظران این فرصت را بدهد که در مورد جایگاه علمی وی به صورت دقیق و مستند و منسجم قضاوت کنند. بیشتر ملاهای افغانستان تا هنوز هم در چارچوب فرهنگ شفاهی زندگی می‌کنند و به نوشتن و مکتوب کردن علاقه‌ای نشان نمی‌دهند. دانشمندان علوم ارتباطات می‌گویند، گفتار و نوشتار دو وسیلۀ ارتباطی هستند که از دو شیوۀ اندیشیدن منشأ می‌گیرند. در فرهنگ گفتاری خبری از دست‌نوشت و کتاب نیست بلکه معرفت و دانش دهان به دهان از استاد به شاگرد انتقال می‌یابد. استاد برای این‌که سخنش را جذاب و نظر مخاطب را جلب کند خود‌آگاه یا نا‌خود‌آگاه سخنانش را با چاشنی مبالغه و هیجان و احساسات و نوادر و غرائب درهم می‌آمیزد. در گفتار بیشتر تمرکز بر تحریک عواطف و احساسات صورت می‌گیرد. سخنرانی‌های ایاز نیازی نیز کما‌بیش دارای این شاخص‌ها بود.

نتیجه‌گیری؛
مرحوم ایاز نیازی از جمله نامبردارترین عالمان دین در افغانستان بود و پیروان پرشماری داشت. عمدۀ موفقیت نیازی در این راستا مدیون زبان‌آوری و نرم‌خویی و ادب و تواضع و مردم‌آمیزی‌اش بود. با این حال، مرتبۀ علمی‌اش به هیچ وجه متناسب با شهرتش نبود. او هرچند بی‌میل نبود-مثل هر عالم دین دیگر- که به مرجعیت دینی قابل اتکا بدل شود، اما تنها عاملی که او را در این راه کمک می‌کرد اقبال عوام بود. در کنار آن، باید کارنامۀ قابل دفاع علمی عرضه می‌کرد که تا زمانی که چشم از این جهان بست در این زمینه توفیق چندانی حاصل نکرده بود.

مهران موحد


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

شعر غمگین شب یلدا + مجموعه اشعار زیبای غم و ناراحتی شب یلدا