بازشناسی مفهوم صداقت در قرآن؛ شاهکلید طلایی موفقیت انسان
یکی از گزارههای اخلاقی و شگفتانگیزی که فرهنگ قرآن به آن عنایت ویژهای داشته موضوع «صداقت و راستی» است. شاهکلید طلایی که آثار فراوان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را برای جامعه انسانی به ارمغان میآورد. در این نوشتار تلاش داریم بعد از واکاوی معنای این کلیدواژه طلایی، جایگاه و اهمیت آن را در فرهنگ قرآن مورد واکاوی قرار دهیم.
به گزارش ایکنا، خدای متعال هر آنچه مایه سعادت و خوشبختی و کمال انسان بوده را از دریچه قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) در اختیار جامعه انسانی قرار داده است. گزارههای اخلاقی که در فرهنگ قرآن در پیشروی بشریت گذاشته شده به درستی قوام بخش زندگی انسانی بوده و آثار و برکات مادی و معنوی فراوانی را برای آحاد افراد به ارمغان آورده است.
یکی از گزارههای اخلاقی و شگفت انگیزی که فرهنگ قرآن به آن عنایت ویژهای داشته موضوع «صداقت و راستی» است. شاهکلید طلایی که آثار فراوان فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را برای جامعه انسانی به ارمغان میآورد. در این نوشتار تلاش داریم بعد از واکاوی معنای این کلیدواژه طلایی، جایگاه و اهمیت آن را در فرهنگ قرآن مورد واکاوی قرار دهیم.
مفهومشناسی صداقت
خلیل،[۱] ابن دُرَید،[۲] صاحب بن عباد[۳] و جوهری[۴] صِدق را ضد کذب معنا کردهاند و صَدق را به معنای «کامل هر چیزی» و یا «استواری هر چیزی» تعریف کردهاند[۵] و صدیق را از این واژه دانستهاند. راغب اصفهانی در مفردات این چنین بیان میدارد: الصِّدْق و الکذب: راست و دروغ، اصلشان در قول و سخن است چه ماضی و چه حال و مستقبل، چه وعده راست و دروغ باشد و یا غیر از این ها.
صِدِّیق: کسی است که صدق و راستی از او زیاد سر زده است، و گفته شده به چنان شخصی از آن جهت - صدّیق- گویند که هرگز دروغ نمی گوید و نیز - صِدِّیق- کسی است که، چون عادت به راستگویی دارد دروغی از او سر نمی زند و همچنین گفته اند بلکه - صِدِّیق- به کسی گفته میشود که با قول و اعتقادش چیزی را به راستی میگوید و صدق خود را با عملش و کردارش ثابت و محقّق می دارد.[۶]
راغب اصفهانی معنای اصطلاحی صدق را این چنین بیان میکند: «الصِّدْق: مطابقت قول با نیت و ضمیر و یا چیزی است که از آن خبر داده شده است و این هر دو با هم است یعنی (صدق نیت و صدق مورد خبر) و هر گاه یکی از این دو شرط نباشد و جدا شود آن سخن به تمامه صدق نیست».[۷] جایگاه و اهمیت صداقت در فرهنگ قرآن آیات متعددی از قرآن کریم موضوع و مسأله صداقت را مورد توجه قرار داده به طوری که از محتوای این آیات به خوبی میتوان به اهمیت این کلید واژه طلایی در فرهنگ قرآن دست پیدا کرد.
۱- هم رنگ خدا شدن با عنصر صداقت
در آیات متعددی خدای متعال خود را با صفت «صدق» به بندگان خویش معرفی کرده است. این مورد یکی از بهترین و زیباترین مواردی است که گویای اهمیت و ارزش صداقت در فرهنگ قرآن به شمار میآید؛ چرا که اگر این صفت دارای ارزش و جایگاهی نبود هیچ گاه شایستگی این را نداشت که از جمله اوصاف الهی قرار گیرد. «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قیلا[۸] و چه کسی از خدا راستگوتر است؟».
در آیه دیگر خدای متعال میفرماید: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدیثا[۹] و چه کسی راستگوتر از خداست؟». یکی از اهداف راهبردی اخلاق اسلامی این است که انسان بتواند خود را به اوصاف الهی نزدیک نمایند و رنگ خدایی به خود بگیرد اگر انسان بتواند زندگی خود را با اوصاف الهی رنگ آمیزی نماید، سعادت دنیوی و آخروی را برای خود بدست آورده است. «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ؛[۱۰] این است نگارگرى الهى؛ و کیست خوش نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانیم».
۲- پیامبران الهی فاتح قله صداقت و راستی
یکی از تکنیکهای تربیتی در فرهنگ قرآن معرفی الگویهای برتر زندگی سعادتمندانه است که تبعیت و پیروی از آنها میتواند کمال دینی و اخلاقی را برای انسان به ارمغان آورد. از طرفی با مطالعه و بررسی شخصیتهای مثبت قرآنی به این نکته دست پیدا میکنیم که یکی از مواردی که به خوبی گویای اهمیت و جایگاه «صدق و صداقت» در فرهنگ قرآن به شمار میآید معرفی اولیای الهی با ویژگی و عنصر صداقت است.
از طرفی جامعه انسانی اگر خواهان خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت میباشد لازم و ضروری است که از اسوههای پرهیز کاری تبعیت و پیروی نمایند. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیا؛[۱۱] و در این کتاب، ابراهیم را یاد کن که او راست گفتار و درست کردار پیامبری بود». «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْریسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیا وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیا؛[۱۲] و در این کتاب، از ادریس یاد کن، همانا او راستگفتار پیامبری بود و او را به جایگاهی بلند و والا برداشتیم».
۳- راه سعادت همگام شدن با صادقین
در فرهنگ قرآن روی این تکینک و راهکار طلایی و سعادت آفرین تکیه شده است که، اگر جامعه انسانی خواهان کمال و خوشبختی در حیات مادی و معنوی است، میبایست خود را با صادقینی که مدنظر فرهنگ قرآن است همراه و همگام نماید. همراهی و تبعیت از پیامبران و اوصیای الهی موضوعی است که در آیه ۱۱۹ سوره توبه آمده است: «یا أَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصادِقِینَ»؛[۱۳] اى کسانى که ایمان آوردهاید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید».
از مجموع آیات قرآن کریم میتوان این چنین برداشت کرد که «صادقین» آنهایى هستند که تعهدات خود را در برابر ایمان به پروردگار به خوبى انجام مى دهند، نه تردیدى به خود راه مى دهند، نه عقب نشینى مى کنند، نه از انبوه مشکلات میهراسند، بلکه با انواع فداکاریها، صدق و ایمان خود را ثابت مى کنند. البته در این خصوص شکی نیست که این صفات مراتبى دارد، بعضى ممکن است در قله آن قرار گرفته باشند که ما نام آنها را حضرات معصومین (علیهم السلام) میدانیم، و بعضى در مراحل پائین تر».[۱۴]
البته اگر چه مفهوم صادقین همانگونه که در بالا ذکر کردیم، مفهوم وسیعى است، ولى از روایات بسیارى استفاده می شود که منظور از این مفهوم در اینجا تنها «معصومین» هستند چنانکه سلیم بن قیس هلالى چنین نقل میکند: «که روزى امیر مؤمنان علی (علیه السلام) با جمعى از مسلمانان گفتگو داشت از جمله فرمود: شما را به خدا سوگند مىدهم آیا می دانید هنگامى که خدا "یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ" را نازل کرد سلمان گفت: اى رسول خدا(ص) آیا منظور از آن عام است یا خاص؟ پیامبر (صل الله علیه و آله) فرمود: مأمورین به این دستور همه مؤمنانند و، اما عنوان صادقین مخصوص برادرم على (علیه السلام) و اوصیاء بعد از او تا روز قیامت است. هنگامى که على (علیه السلام) این سؤال را کرد، حاضران گفتند آرى این سخن را از پیامبر (صل الله علیه و آله) شنیدیم».[۱۵]
علی بیرانوند
[۱] . فراهیدى، کتاب العین، ج۵، ص ۵۶. (الصِّدْقُ: نقیض الکذب و الصَّدْقُ: الکامل من کل شیء).
[۲] . ابندرید، جمهرة اللغة، ج۲، ص ۶۵۶.
[۳] . صاحب، المحیط فی اللغة، ج۵، ص ۲۵۷.
[۴] . جوهرى، الصحاح، ج۴، ص ۱۵۰۵.
[۵] . عبدی، تحلیل صفات روایات مکارم اخلاق، ص ۱۵۷.
[۶] . راغب اصفهانى، مفردات الفاظ قرآن، ج۲، ص ۳۸۲.
[۷] . همان.
[۸] . سوره مبارکه نساء؛ آیه ۱۲۲.
[۹] . همان: ۸۷.
[۱۰] . سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۸.
[۱۱] . سوره مبارکه مریم، آیه ۴۱.
[۱۲] . همان، آیات ۵۶ و ۵۷.
[۱۳] . سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹.
[۱۴] . تفسیر نمونه، ج۸، ص ۱۸۰.
[۱۵] . تفسیر نمونه، ج۸، ص ۱۸۱، به نقل از: تفسیر برهان ج ۲ ص ۱۷۰.