فسقلی ویروس، همچنان با لبخند شیطنتباری نگاهم میکرد
همچنان با کرونا ویروس چین و ماچین! بخش دومدکتر حریرچی، معاون کل بهداشت و درمان که جای خود دارد. هربار که از سفرهای بی مورد هموطنان و دورهمیهای خطرناک آنان حرف میزند، انگار به قلب من تیر میاندازند و از حرص کووید ۱۹ نامرد، میخواهم کلهام را به دیوار بکوبم و بدون نیاز به سیر مراحل درمانی و حتی قرنطینه خانگی، یک راست به بهشت زهرا بروم.
خدایا؛ ناشکری نمیکنم، اما این دیگر چه بلایی بود که برای ما فرستادی؟ نه فقط ماسک و شیلد و پالس اکسیر اندازهگیری اکسیژن خون و محلولهای ضدعفونی و دستگاه اکسیژنساز و مینیاتور خانگی و تبسنج و امثالهم نتوانسته است این کرونای لعین را نابود کند، که متأسفانه حتی روغن بنفشه و عنبرنساء و شیر الاغ و پشگل ماچلاق هم نتوانسته حریف آن شود!
اما این فسقلی ویروس، کور خوانده است. ما بعضی از این کشورهای ویروس ندیده اروپایی و آمریکایی و استرالیایی و امثالهم نیستیم که با دیدن یک ویروس زپرتی، مردمانش به مغازهها هجوم ببرند و آنها را غارت کنند.
درست است که قیمتها چندین برابر شدهدرست است که قیمتها چندین برابر شده و بعضی از محرومان و مستضعفان و پابرهنگان سابق، کمکهای معیشتی گرفتهاند، اما خدا را شکر که هنوز برنج کیلویی ۴۰ هزار تومان و گوشت قرمز ۱۳۰ هزار تومانی و کله پاچه ۳۰۰ هزار تومانی و نظائر آنها پیدا میشود.
وگرنه یحتمل در مورد مغازههای ما هم اتفاق میافتاد! داشتم از«فسقلی ویروس» حرف میزدم که دوستم زنگ زد و گفت: فلانی، به گمانم مرا چشم زدی بس که هی گفتی خیلی سالم و گردن کلفت هستم. چون حس می کنم من هم کرونا گرفتهام! بیمارستان رفتم، گفتند که مداوایت از یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان تا ۳۰ میلیون تومان خرج دارد.
ـ نگفتند دلیل این همه تفاوت چیست؟
ـ گفتند اگر اتاقهای ۱۰ تخته بدون ناهار و شام و حمام و تلویزیون و میوه و عصرانه در بیمارستانهای دولتی را بخواهی، یک دوره درمان جنابعالی حداقل میشود یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان،
بیمارستانهای لاکچریاما اگر بیمارستانهای لاکچری میخواهی با تخت و مبلمان ایتالیایی و لوستر چک و یخچال و آبگرمکن آلمانی و تلویزیون آمریکایی و غذاهای مملو از میگو و خاویار و جوجه کباب و ساندویچهای آنچنانی همراه با ماساژ ۳ بار در روز و آرایشگر درجه یک حاضر در محل همراه با رنگ موها و گرفتن ناخن، حداقل میشود ۳۰ میلیون تومان به بالا!
دوستم اینها را گفت و من در کنج سقف اتاقم، همچنان شبهی از کرونا را میدیدم که زل زده به من و با لبخندی اسرارآمیز، مرا نگاه میکند.
ـ اگر مردی، صبر کن تا خدمتت برسم!
و صبر کرد تا خدمتش برسم. یک لنگه دمپایی را برداشتم تا حسابی خدمتش برسم که بر اثر اشتباه محاسباتی و یا شاید هم ای انسانی، لوستر اتاق را با «فسقلی ویروس» اشتباه گرفتم و به این ترتیب، خودم حساب خودم را رسیدم.
به من خبر رسیده بود که طرف به انگلستان سفرکرده و در آنجا تغییرنام و هویت داده تا وحشیانهتر کشتار کند. چارهای نداشتم که به هر قیمتی شده، در درجه اول برای نجات جان خودم و سپس در جهت نجات جهانیان و بشریت، حقش را کف دستش بگذارم.
بازدیدهای بدنیمأموران فرودگاه ابتدا ضمن بازدیدهای بدنی و انداختن سگهای قوی هیکل و زبان دراز به جان مسافران، کفش و کیف و موبایل و کمربند چرمی و سایر اسباب و لوازم قابل جداشدن را از ما گرفتند و در سبدی گذاشتند تا از خط تونل بازرسی بگذرد و سپس تکتک ما را از «گیت» مربوطه عبور دادند تا با خودمان کوکتل مولوتوفی، بمبی، نارنجکی، چیزی به داخل سالن فرودگاه نبرده باشیم، اما کووید ۱۹، بیهیچ ترس و تشریفات، خوشحال و خندان و قبراق و سرحال، در یک طرفهالعین، گیتهای حفاظت را رد کرد و حدود ۲۰۰ متر آن طرف تر، جلویم نشست. رو کردم بهش که:
ـ ببین، بی دلیل خودت و دوستانت رو به جان ما بیچارهها ننداز! واقعاً ما گناه داریم. این چند صد میلیون مبتلا و بستری و جان باخته برایت کافی نبود که باز هم دور مردم میگردی تا بقیه را هم مبتلا و بیمار کنی؟
فسقلی ویروس، همچنان با لبخند شیطنتباری نگاهم میکرد که از بلندگو شنیدم: «مسافران گرامی، لطفاً استفاده از ماسک و محلولهای ضدعفونی را فراموش نکنید. نداشتن ماسک، حداقل ۱۰۰۰ دلار جریمه دارد. بعداً نگویید نگفتید.»
کروناخاناما جناب کروناخان، بدون هیچ مشکلی از میان جمعیت و مأموران فرودگاه گذشت و وارد شهر شد. با عجله خودم را به او رساندم. سوار مترو شد و در میان انبوه مسافران، شروع کرد به وورجه ووُرجه کردن.
کسانی که ماسک زده بودند، سعی میکردند خودشان را از بدون ماسکها دور کنند. جستی زدم تا بگیرمش، که قطار به ایستگاه رسید و از واگن پیاده شد و پا به فرار گذشت. ماجرا را به پلیس مترو گفتم. چپ چپ نگاهم کرد و گفت:
ـ ما که چیزی نمیبینیم. اگر تو دفعه بعد هم گمان کردی او را میبینی، لطفاً قبل از هر اقدامی، به روانپزشک مراجعه کن؛ چون ممکن است کار دست خودت بدهی!
دیگر خسته شده بودم.
پول ۳ صندلی هواپیما را پرداختم و برگشتم به خانه، اما او زودتر از من رسیده بود و خستگی سفر را از تنم به در میکرد. نگاهش کردم. انگار با اشاره چشم میگفت که تلویزیون را روشن کنم:
#gallery-1 { margin: auto; } #gallery-1 .gallery-item { float: right; margin-top: 10px; text-align: center; width: 100%; } #gallery-1 img { border: 2px solid #cfcfcf; } #gallery-1 .gallery-caption { margin-left: 0; } /* see gallery_shortcode() in wp-includes/media.php */ هر ۴ دقیقه، یک هموطن«هر ۴ دقیقه، یک هموطن قربانی کرونا میشود… هر ۴ دقیقه یک هموطن…»، و بعد: «با توجه به تعطیلات پیش رو از مردم عزیز خواهش میکنیم به سفر نروند. بهخصوص شهرهای قرمز شمال کشور.»
فسقلی ویروس،گویا از این تذکر ناراحت شده بود. اخمهایش را درهم کشید و احتمالاً با خود گفت: ببین این آقای نمکی و دوستانش چطور کار و کاسبی ما را خراب میکنند!»
به او گفتم: فلان فلان شده! دیگر کارت حسابی ساخته است. برو روزنامهها را بخوان، ببین چه واکسنهایی برای نابودیات ساخته شده. از فایزر بگیر تا مدرنا و سینوفارم و سینووک تا استرازیکا اکنتورد و اسپوتینگ وی؛ به علاوه واکسنهای ایرانی که انشاءالله به زودی به سراغت میآیند.
بخش بعدی خبر درباره شیوع ویروسهای جدید انگلیسی و آفریقایی بود و این که ۵ تا ۱۷ سالهها بیشتر از گذشته به این ویروس مبتلا میشوند. دقت که کردم، متوجه شدم که فسقلی ویروس، یک مقدار تغییر قیافه داده و شبیه صورت یک روباه پیر شده است.
نابودی کووید ۱۹ـ ای نامرد! حالا که دانشمندان برای نابودی کووید ۱۹ به موفقیتهایی رسیدهاند، تغییر شکل دادی و همهگیر شدی که با شدت بیشتری مردم را مبتلا کنی؟
با تمامی توان به طرفش حمله بردم تا خفهاش کنم، که دستم را گاز گرفت و فرار کرد. سعی کردم به روی خودم نیاورم. تلویزیون را دوباره روشن کردم که کارشناسی میگفت فایزر بخریم بهتر است و دیگری میگفت نخیر، مدرنا بهتر است.
مسئولی معتقد بود سینوفارم و سینووک و استرازیکا ـ آکسفورد، اثربخشی بیشتری دارد و دیگری باور داشت که اسپوتینگ وی کارسازتر است. گروه دیگری از مسئولان و کارشناسان هم معتقد بودند که واکسن ایرانی، خیلی بهتر است و به تحقق شعار «ایرانی، جنس ایرانی بخر»کمک میکند.
و این بار،فسقلی ویروس، همراه دوستش ویروس انگلیسی، به شیشه پنجره اتاقم چسبیده بودند و نگاهم میکردند. انگار متوجه سرگیجه من از این همه اظهارنظرهای متفاوت و متضاد درباره واکسنها شده بودند و تعجب میکردند. فریاد زدم:«برین گم شین. از مقابل چشمام دور شید که دیگه تحمل دیدن شما ذلیل مردهها رو ندارم!»
انگار این حرفهای منطقی و دلسوزانه، روی آنها اثر گذاشت؛چون دیدم سرشان را از خجالت پایین انداختند و از آنجا رفتند.
تنگ بلورین ماهی قرمزنوروز که آمد، تنگ بلورین ماهی قرمز را حسابی ضدعفونی کردیم و منتظر آمدن عمو نوروز نشسته بودیم که پیامکی داد:
با عرض معذرت از عزیزانم؛ به خاطر توصیههای آقایان نمکی و حریرچی و خانم لاری، از شرکت در هرگونه دورهمی خانوادگی و غیرخانوادگی معذورم و امسال حتی سفر هم نمیروم و انشاءالله سال آینده جبران خواهم کرد. برایتان سالی خوب، همراه با سلامت کامل و جیبهای پر پول آرزو میکنم.
بعد هم عکسی از خودش را در حالی که ماسک زده بود، برایمان فرستاد و در ادامه عرایض فوق، خیلی صمیمی نوشت: «الهی کور بشه کسی که ماسک نزنه و ایام عیدی، کسی رو مبتلا کنه!»
نویسنده : بهروز قطبی در روزنامه اطلاعات
کارتون : علی رادمند
کرونا ویروس چین و ماچین و داستان طنز ماهی گُلی ماهنامه توفیق – بخش اول