لطیفه های درهم به خاطر نیاز مبرم مردم به لبخند!
لبخندهای درهم!
عوض شدنزن و مردهای جوان امروزی که سعی می کنند راه یکدیگر را دنبال کنند، درست به کاسبرگها و گلبرگهای یک گل می مانند که جایشان با هم عوض شده باشند!
سرزنش و ستایشپدر با لحن سرزنش آمیزی به پسرش گفت:
– پسر جان!…باور کن این فوتبال بازی تو، آخر و عاقبت خوبی نداره. از بام تا شام، تو کوچه و پس کوچهها دنبال توپ دویدن و درس و مدرسه را ول کردن، نتیجه خوبی نداره و آخرش یک روز پشیمون می شی. از من گفتن!…
چند سال بعد همین پدر به همین پسر گفت:
– پسرم، باور کن من به داشتن پسر فوتبالیستی مثل تو که نامش در عالم ورزش بلند آوازه شده، افتخار می کنم!
سفید و سیاهبچه سفید پوست: پدرم میگه سیاهپوستان آدمهای پوست کلفتی هستند… راست میگه؟
بچه سیاهپوست: آره که راست میگه… اگر پوست کلفت نبودند تا حالا نژاد ما از شبیخون زدنهای سفید پوستان هفت تا کفن پوسونده بودند!
آرزوهایک روز نزدیکیهای ظهر، دوتا آس و پاس در پارک شهر، بدون ماسک به صورت، روی نیمکت نشسته بودند و باهم گپ می زدند:
اولی در حالی که دستی به شکم تو رفته اش می مالید، گفت: رفیق، می دونی دلم چی می خواد؟
یک پرس چلوکباب برگ با دو سیخ کوبیده اضافی و یه سیخ گوجه فرنگی و یک ظرف ماست موسیر و یه نوشابه تگری. خب تو دلت چی می خواد؟
دومی گفت:
– یک آه… تا با ناله سودا کنم!
کنده!مربی کشتی سرتمرین داشت برای کشتی گیران مبتدی انواع و اقسام فنون کشتی را شرح می داد که رسید به فن «کنده» . دراین هنگام ناگهان بوی زننده ای درمکان تمرین پیچید. مربی کشتی در حالی که تا بنا گوش سرخ شده بود، گفت:
ـ این بو از چیست؟
صدایی از یکی از کشتی گیران برخاست:
ـ چیزی نیست قربان، دود از کنده بلند شده!
فسفر!خوردن ماهی برای نویسندگان مفید است. چون ماهی «فسفر» دارد و فسفر هم برای تقویت مغز خیلی مؤثر است. اما نکته اینجاست که برخی نویسندگان برای تقویت مغز خود نیاز به خوردن «نهنگ» درسته دارند!
گفت و گو– من که دیگر چشمها و گوشهایم پر شده است.
– از چی؟
– از وعده و وعیدهای صد تا یک غاز که در رادیو و تلویزیون و روزنامهها می دهند.
– کدام وعده و وعیدها؟
– یکی و دوتا نیستند که!
– چندتایش را بگو ببینم، مثلاً چی؟
– مثلاً ارزانی اجناس!
– دیگه چی؟
– خانه سازی کارمندان و کارگران و…
– دیگه چی؟
– آزاد شدن کالا به قیمت تعاونی!
– دیگه چی؟
– برچیده شدن صفهای ارزاق عمومی که این روزهای کرونایی، دارد دوباره تشکیل می شود!
– دیگه چی؟
– گرفتن جلوی گران فروشان!
– دیگه چی؟
– به دام انداختن محتکران!
– دیگه چی؟
– از بین بردن بیکاری بیکاران!
– دیگه چی؟
– ارزان شدن مصالح ساختمان!
– دیگه چی؟
– ای بابا… تو گفنی چندتایش را ردیف کنم حالا که یک قطار شد!
– پس سوار همین قطار شو، برو به شهر «تحقق وعدههای مسؤولان»!
وعده!– خوش به حالت که گوشهایت سنگین است.
– چه گفتی؟
– گفتم: خوش به حالت که گوشهایت سنگین است.
– بلندتر بگو نمی شنوم.
– خوش به حالت که گوشهایت سنگین است.
– چرا؟
– چون مجبور نیستی به وعده و وعیدها گوش بدی؟
گاو!– این روزها گوشت مرغ، گاو و گوسفند از نظر افزایش قیمت با هم در حال مسابقه هستند. به نظرت کدام شان جلوتر می زند؟
– حتماً گاو. بالاخره بزرگی گفتن، کوچکی گفتن!
تعادل اقتصادی!ریال را پرسیدند: چرا تلو تلو می خوری؛ نکند تو هم کرونا گرفتی؟
گفت: نه،تعادل اقتصادی خود را از دست داده ام!
ضرب المثلهای جدید مرغی!*یکی پول نداشت مرغ ماشینی بخره، می گفت: مرغ محلی مغذی تره!
*کوه به کوه نمی رسه، اما از ما بهترون به مرغ روز می رسه!
*کسی که هر روز مرغ گرم می خوره، از اغنیای کبیره است!
*مرغ نمی تونه بخره میگه: من گیاهخوارم!
*گر صبر کنی، قیمت مرغ از قیمت گوشت هم بیشتر می شه!
*یکی پول نداشت مرغ بخره، سراغ بوقلمون رو می گرفت!
*به میهمانی کسی برو که تو خونه اش مرغ روز داشته باشه!
*کسی که مواجب بگیره، قید خرید بال مرغ رو هم می زنه!
نویسنده : عباس وثوقی لاهیجانی در روزنامه اطلاعات