دیگر دُم به تله نمی دهد موش دُم بریده
کاریکلماتورهای حسین مقدسی نیا* طنابی که پیچیده فکر می کرد گره خورد !
* چشمم را می بندم و دهانم را باز می کنم و جز آخ چیزی از دهانم بیرون نمی آید در مطب دندانپزشکی !
* از نظر نمک نشناس دست همه بی نمک است !
* شعر سفید در مقابل شعر کلاسیک قافیه را می بازد !
* کوردل رنگ خوشبختی را به چشم هم نمی بیند !
* برای آنکه فیلش یاد هندوستان نیفتد برای فیلش پاسپورت آفریقایی گرفت !
* آنقدر پا برهنه وسط حرف مردم دوید که برایش پاپوش درست کردند !
* دراز آویز زینتی نام دل آویزی برای کراوات نبود؛ اما دست آویزی شد برای حلق آویز کردنش !
* نام برده سر آورده !
* سر به هوا پا در هوا ماند چون تله ی جلوی پایش را ندید !
اینستاگرام شیرین طنز را دنبال کنید
* رسیده بود بلایی، بلا گردانی به جان خریدش و به گردش بردش !
* هر چند که خانه بدون زن از بلا به دور است، الهی که هیچ خانه ای بی بلا نباشد !
* تا تو نگاه می کنی دلم می رود حرف که می زنی سرم می رود !
* انگشت به دهان ماند تا دندانپزشک از دندانش عکس بگیرد !
* دلاور سر آورده بود دلبر سرم را برد !
* دیگر دُم به تله نمی دهد موش دُم بریده !
* وقتی که از زندگی دست کشید عزرائیل پا پس کشید !
* وقتی شکست عشقی خورد از زندگی سیر شد؛ مردِ عاشق !
* در قمار عاشقی وقتی که معشوق دلرُبا باشد، دل از کف می دهد عاشق !
* در قمار عاشقی شکست عشقی می خورد، عاشقی که دل نباخته باشد !
* در قمار عاشقی عاشق پاکباخته از معشوقِ دلرُبا دل می بَرد !
* معشوق دلرُبایی که از همه دل می بُرد در قمار عاشقی دلش را باخت !
* معشوق که سنگدل باشد دلشکسته می شود عاشق دل نازک !
* در بندش کردند بند بازی که دستش بند بود و بند را به آب داده بود !
* روی پای خودش بند نبود وقتی زیر پایش بند بود و دستش به جایی بند نبود، مرد بند باز!
* سرِ دار زیر پایش را که خالی کردند بال در آورد؛ سردارِ حلاجی که دلش زنده بود به عشق !
* وقتی که زبانت تند و تیز است من سکوت می کنم زخمم دهان باز می کند !