فیلم| زندگی یک معلول فلج مغزی
لیلا مدتی است به بیماری لوپوس مبتلا شده و این بیماری شرایط او را با مشکلات بسیاری همراه کرده است و هزینههای مضاعفی را بر دوش خواهر و برادرش که از طریق زبالهگردی امرار معاش میکنند، گذاشته است.
در حوالی این شهر شلوغ و در ازدحام کوچه پس کوچههای آن در خانهای کوچک که پُر شده از وسایل ضایعاتی دختری زندگی میکند که اگرچه به دلیل بیماری فلج مغزی (CP) دستها و پاهایش دفرمه است و حتی قادر به حرکت نیست و در گوشهای از اتاق خوابیده، در نگاههایش اما مهربانیست، چشمهایش برایت حرف میزند؛ چشمهایش از غصهها و رنجی که در این سالها به دلیل بیماری و فقر کشیده میگوید؛ فقط چشمی میخواهد برای دیدن نگاههایش و ذهنی کنجکاو برای باور کردنش.
لیلا اگرچه قادر به صحبت نیست، اما بسیار باهوش و کنجکاو است، به گفته خواهرش، مادر او زمانی که لیلا را باردار بوده، به دلیل مشکلات خانوادگی، قرص اعصاب مصرف میکرده است و زمانی که لیلا با بیماری پا به این دنیا میگذارد، برای همیشه او و خواهر و برادرش را ترک میکند. البته این روزها مادر گهگاهی به لیلا سر میزند.