پشیمانی یا اقرار به عظمت مردم ایران؟
اردشیر زاهدی را بهدلیل اختلافاتش با خاندان سلطنتی و مخالفتش با شاه در موضوعات مختلف میشناسیم. اما مهمترین ویژگی او در سالهای اخیر مواضع همسو با سیاستهای جمهوری اسلامی بود.
گروه تاریخ-رجانیوز: محمد محبوبی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران نوشت: روز پنجشنبه 27 آبان ماه 1400، مردی دار فانی را وداع گفت که اگرچه از مهرههای مهم خاندان سلطنتی بود و مسئولیتهای خطیری در دوره محمدرضا پهلوی برعهده داشت، اما بواسطه مواضع متمایزش از سلطنت طلبها، جایگاه متفاوتی در افکار عمومی پیدا کرده بود.
اردشیر زاهدی پسر فضلالله زاهدی و داماد محمدرضا پهلوی مسئولیتهای مهمی در دوره پهلوی دوم برعهده داشت که آخرین آنها سفیر ایران در واشنگتن بود. غیبت اردشیر زاهدی در مقطع پیروزی انقلاب اسلامی، بهدلیل مأموریتش در واشنگتن باعث شد که از طوفان حوادث انقلابی در ایران فاصله داشته باشد.
اردشیر زاهدی را بهدلیل اختلافاتش با خاندان سلطنتی و مخالفتش با شاه در موضوعات مختلف میشناسیم. اما مهمترین ویژگی او در سالهای اخیر مواضع همسو با سیاستهای جمهوری اسلامی بود؛ مواضعی مثل مقاومت بر حق ایران در پرونده هستهای، مقاومت ایران در برابر تحریمهای دوره ترامپ و سیاستهای ایران در منطقه غرب آسیا و جنگ سوریه. این مواضع متمایز اردشیر زاهدی نسبت به اعضای خانواده سلطنتی و دولتمردان حکومت پهلوی در حالی صورت میگرفت که او هیچگاه نسبت به کارنامه سوابق و عملکرد خود، پدرش و حکومت پهلوی اعلام برائت نکرد و آنها را محکوم نمیکرد.
از این جهت میتوان نگاهی متفاوت به مواضع متأخر زاهدی داشت و دلایل این مواضع را هم در چند مورد زیر خلاصه کرد:
نخست؛ اختلاف زاهدی با خانواده پهلوی است. این اختلاف داخلی، خود را در سالهای دهه پنجاه در موضوعات مختلفی نشان داد که در منابع تاریخی متنوعی به آن اشاره شده است. بعد از پیروزی انقلاب هم این اختلافات به قدری دامنهدار بود که منجر به شکاف در خاندان سلطنتی شد و زاهدی و خانواده محمدرضا شاه، علیه یکدیگر مواضع شدیدی میگرفتند.
دوم؛ روحیه ایراندوستی و ملیگرایی زاهدی است. زاهدی چه در دوره پهلوی و چه در دوره جمهوری اسلامی روحیه ملیگرایی و ایراندوستی شدیدی داشت. به نحوی که متفاوت از سایر سلطنتطلبها هیچ گاه حاضر نشد علیه مردم خود موضعگیری کند.
مواضعی مثل محکوم کردن تحریمها علیه ملت ایران و حمایت از پرونده هستهای به نفع ملت ایران را میتوان ادامه همان روحیه ایراندوستی زاهدی دانست.
سوم؛ عظمت کارنامه جمهوری اسلامی در 40 سال گذشته است. جمهوری اسلامی در این سالها موفق شده دستاوردهایی را کسب کند که حکومت پهلوی حتی با وجود پشتیبانیهای خارجی موفق به کسب این دستاوردها نشد.
حفظ تمامیت ارضی ایران یکی از این مقولاتی بود که زاهدی بارها به آن اشاره کرد. او ضمن اعتراف به اشتباه حکومت پهلوی و خود در جدایی بحرین از کشورمان، همواره به موفقیت ایران در حفظ تمامیت ارضی اعتراف کرده بود.
میتوان اینگونه نتیجه گرفت که این مواضع زاهدی به نوعی اعتراف به موفقیت جمهوری اسلامی ایران هم به شمار میرود.
به عبارت دیگر اردشیر زاهدی که هم در شکاف عمیقی با خانواده پهلوی قرار داشت و هم با جمهوری اسلامی مخالف بود، اولاً هیچگاه از عملکرد خود در حکومت پهلوی اعلام برائت نکرد و دوماً با وجود اینکه جمهوری اسلامی را نظامی برحق نمیدانست «مجبور به اعتراف» شد و بقای سیاسی خود را در ضدیت با خانواده سلطنتی و تأیید کارنامه ایران در تأمین منافع ملی میدید.
اردشیر زاهدی نه نسبت به عملکرد خود در حکومت پهلوی «صادقانه پشیمان شد» و نه هیچگاه نظام جمهوری اسلامی را نظامی «مشروع بر پایه اراده ملت» دانست. بلکه در دوگانه خانواده سلطنتی و نظام جمهوری اسلامی سعی میکرد ضلع سومی را تشکیل دهد تا بتواند مرزبندی خود با هر دوی آنان را رعایت کرده باشد و در عین حال موضع مشروعیت بخش نسبت به هیچکدام از دو طرف نداشته باشد.
بنابراین حمایتهای اردشیر زاهدی از سیاستهای ایران را باید در منطق معادلات او و خاندان سلطنتی و جمهوری اسلامی و همچنین در ایراندوستی او جستوجو کرد.