موقعیت مهدی،شاعرانگی در میان خون و دود


موقعیت مهدی،شاعرانگی در میان خون و دود

موقعیت مهدی اولین فیلم بلند هادی حجازی فر یک بیوگرافی تماشایی با کارگردانی خلاق و هوشمندانه‌ای برخواسته از غریزه و ضمیرناخودآگاه است که لحظات درخشان زیادی خلق می‌کند و یک سینماگر بزرگ دیگر را وارد تاریخ سینمای این مملکت کرده است.

گروه فرهنگی- رجانیوز: اکران فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی‌فر و تهیه کنندگی حبیب والی‌نژاد از امروز، ۱۸ اسفند در سینماهای سراسر کشور آغازشد.
موقعیت مهدی در چهلمین جشنواره فیلم فجر با تحسین منتقدان و مخاطبان زیادی مواجه شد و توانست در ۱۴ رشته نامزد و ۵ سیمرغ بلورین از جمله سیمرغ «بهترین فیلم» این دوره را دریافت کند.
فیلم موقعیت مهدی نخستین ساخته سینمایی هادی حجازی‌فر که اهالی سینما و مخاطبین، او را به عنوان یک بازیگر مستعد می‌شناسند، بیش از انتظار جلوه کرد. هادی حجازی‌ فر در مصاحبه‌ها بیان کرده است که از روی خاطرات بچگی و غریزی فیلم را کارگردانی کرده اما موقعیت مهدی گویی ساخته‌ی دست یک استاد فیلمسازی است چرا که ساختن قهرمان در سینمای ایران کارآسانی نیست اما حجازی فر از پس این آزمون به خوبی برآمده است و می‌توان گفت پس از سال‌ها درجا زدن و کپی کاری از روایت، خوانش و فضاسازی‌های جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی و ابد و یک روز سعید روستایی، موقعیت مهدی توانست سینمای ایران را از انجماد خوانش‌ها و فضاسازی‌های حاکم فراتر ببرد و سینمایی را به مخاطبش عرضه کند که با فرهنگ و ریشه‌اش ارتباط داشته و به قول سید مرتضی آوینی فیلم در سالن سینما و با تماشاگرش تمام خواهد شد.
موقعیت مهدی روایتی از یک قهرمان بی نظیر، واقعی و بدون نیاز به خیال پردازی، در دوران دفاع مقدس است که از ترکش‌های تکراری شدن و در ورطه‌ی شعار افتادن جا خالی می‌دهد و چه خوب است که این اتفاق مبارک نه در کارگردانی رخ داده است و نه در بازی حجازی فر در نقش شهید باکری، که اتفاقا شیرین از آب درآمده است. فراموش نکنیم موقعیت مهدی اثری است که می توانست با توجه به مضمون، شدیدا به یک فیلم شعارزده تبدیل شود و همچون آثار مشابه خود چهره ای غلو آمیز از قهرمان روایت خود خلق کند، که خوشبختانه حجازی فر با هوشمندی توانسته است از این آسیب جدی، جان سالم به در ببرد و حالا با اطمینان می‌شود گفت سینمای ایران صاحب یک فیلمساز خوش قریحه، درونی و هنرمند شده که می‌شود به سینمایش دل بست. فیلمسازی که ذاتا می‌داند روایت چیست. می‌داند در ابتدا باید یک تصویر ساده و انسان‌گونه از مهدی باکری نشان بدهد، بعد با پلان جمع کردن فشنگ‌ها از روی زمین و آرامش شخصیت‌ش در خط آتش، قند توی دلمان آب کند و در انتها با انتخاب ماندن کنار سربازانش قهرمان داستان بشود.
موقعیت مهدی در فصول مختلف روایت می­شود. هرچند محور اصلی فیلم زندگینامه­‌ی مهدی باکری است، اما فیلمنامه از اصول کلاسیک ژانر زندگینامه، پیروی نمی­کند و قرار نیست دوربین برهه‌­های مختلف زندگی مهدی باکری را نشان دهد.
نماهای ساده و جذاب برای نشان دادن یک انسان در وهله‌ی اول؛ بدون درگیر تقدس‌افزایی و بت ساختن شدن. مسیر درست روایت هم همین است. مشکل اساسی نیمی از فیلم‌های دفاع مقدس سینمای ایران نداشتن همچین مسیر درست روایتی است. در آن‌ها داستان که آغاز می‌شود ما یک قهرمان می‌بینیم، در انتها نیز همان قهرمان، بدون اندکی تغییر یا شهید می‌شود یا اسیر. درفیلم موقعیت مهدی اما ما ذره ذره تبدیل شدن یک انسان عادی با دغدغه‌های معمولی را به یک قهرمان می‌بینیم. اینجاست که می‌شود اهمیت سکانس‌های فالوده خوردن لب کارون و صحبت‌های دو نفره در ماشین در مورد بچه را بیشتر فهمید.
یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های فیلم شخصیت‌پردازی است. شخصیتِ مهدی بسیار خوب پرورده شده است و جزئیات زیادی در فیلم‌نامه و اجرا باعث شده‌اند کاراکتر او برای مخاطب آشنا و ملموس شود.
نشان دادن او، به‌عنوان فردی مذهبی، با جزئیاتِ جذابی همراه است. از نحوه‌ی نشستن او در جلسه‌ی خواستگاری و صحبت با صفیه، تا دیالوگ‌هایی که بر زبان می‌راند و بعدتر، در صحنه‌ای که صفیه از او شکایت می‌کند که چرا به او نگاه نمی‌کند.
می‌توان گفت بزرگ‌ترین برگِ برنده‌ی فیلم در فیلم‌نامه توجه به همین جزئیات است. جزئیاتِ مستتر در دیالوگ‌ها و اکت‌های ریزِ شخصیت‌های اصلی. دراین‌میان، نمی‌توان و نباید از بازی‌های خوب هادی حجازی‌فر (در نقش مهدی) و ژیلا شاهی (در نقش صفیه) گذشت. همین بازی‌های خوب و روان باعث شده است تا تکّه‌ای از این اپیزود به یکی از بهترین لحظاتِ فیلم تبدیل شود.

یکی از مهم ­ترین ویژگی­‌های داستان فیلم، پرداخت سرد اما در عین حال تازه و نابی ست که در درام قصه و حول ماجراهای خانوادگی شخصیت اصلی شکل گرفته است. نویسندگان با تمرکز بر رفتارهای تک تک افراد، نتیجه تصمیمات مهدی باکری را در کانون خانواده نشان می­دهند. نکته‌ای که در فیلم­‌های این ژانر معمولا از روایت­‌های نخ­‌نمای شکایت و شکوه‌ی همسر از دوری مرد قهرمانش فراتر نمی رود، اما در این فیلم و به خصوص پس از شهادت برادر ته تغاری خانواده یعنی حمید، پرداخت به فشارهای روانی خانواده بخش مهمی از داستان را شکل می­دهد. پرده‌­های مختلف، یا فصول مختلف قصه، هر یک مستقل و در عین حال بهم پیوسته یکدیگر را پوشش می­دهند تا در پرده‌ی نهایی موقعیت سنگین مهدی شکل بگیرد.

در پرده نهایی که باید آن را پخته ترین بخش فیلم دانست، علاوه بر ریتم نفس­‌گیر قصه، کارگردان بیش از هر چیز بر تنهایی مهدی تأکید دارد. تنهایی او در میان فرماندهان، تنهایی او در خط مقدم نبرد؛ جایی که همه به او می‌گویند برگردد، ولی او نمی‌خواهد سربازهایش را تنها بگذارد. تنهایی‌ای که از تفاوت نگرش او با دیگران ناشی می‌شود. صدالبته که این تفکر را می‌شد تا اندازه‌ای در همان دستورِ برنگرداندن پیکر حمید هم دید.

نماهای گاه نمادین حجازی­‌فر شاعرانگی را در دل مناطق خون­‌آلود عملیاتی، هنرمندانه به تصویر کشیده است. از جمله مهم‌ترین این صحنه­‌ها می­توان به سکانس­‌های پایانی قصه و حضور تنهای مهدی باکری میان آتش گل‌پنبه­‌ها اشاره کرد.
به علاوه می­توان گفت دوربین حجازی­‌فر، در به تصویر کشیدن دهه شصت و فضای جنگی به دام هیجان‌زدگی نیفتاده و نماهای تازه و نویی از اتفاقات به ظاهر تکراری برداشته است.
موقعیت مهدی اولین فیلم بلند هادی حجازی فر یک بیوگرافی تماشایی با کارگردانی خلاق و هوشمندانه‌ای برخواسته از غریزه و ضمیرناخودآگاه است که لحظات درخشان زیادی خلق می‌کند و یک سینماگر بزرگ دیگر را وارد تاریخ سینمای این مملکت کرده است.

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

آداب و رسوم شب یلدا در استان مازندران