وعدههای بزرگ و تخممرغ 4هزار تومانی
چرا کمبود دارو وجود دارد و داروهای موجود نیز تا این اندازه گران شدهاند؟ چرا هر دانه تخممرغ 4هزار تومان شده؟ چرا دلار بالای 36هزار تومان است؟چرا مرغ 85 هزار تومان شده است؟چرا قیمت مسکن نجومی شده؟ و دهها و صدها چرای دیگر این روزها به کرات از سوی مردم مطرح میشوند.
جالب اینجاست که مردم از دل این این پرسشها به دنبال پاسخ نیستند، چرا که خودشان به خوبی دلایل این چراها را میدانند. افکار عمومی این پرسشها را مطرح میکنند تا به افرادی که قبل از حضور در پاستور خیره در چشمان مردم نگاه میکردند و از بیاثر بودن تحریمها در معیشت مردم سخن میگفتند، یادآور شوند که واقعیت چیست.
مردم این چراها را مطرح میکنند تا به مسوولانی که در زمان حذف ارز 4200 تومانی و علیرغم همه هشدارها اعلام میکردند افزایش قیمتها حول و حوش 8درصد و تنها در 4قلم محقق میشود، بگویند که تصمیماتشان با زندگی آنها چه کرده است. در واقع در پس از چراها، هزار حرف نگفته و واقعیت پنهان وجود دارد. واقع آن است که نظام تصمیمسازیهای اقتصادی غلط دولت باعث شده تا هم در بخش واقعی اقتصاد و هم در بخش انتظارات مشکلاتی برای اقتصاد ایران شکل بگیرد.
1) در بخش واقعی اقتصاد، تصمیمات اشتباه یکییکی از راه رسیدند. از یک طرف دولت اعلام کرد که ارز ترجیحی را به صورت ناگهانی حذف میکند و از سوی دیگر برای جبران کسری بودجه خود دست به استقراض و چاپ پول زد. این روند باعث شد تا اقتصاد ایران با تکانههای پیدرپی تورمی روبهرو شود. در بخش غیرواقعی اقتصاد و حوزه انتظارات تورمی نیز مسوولان کشور با طرح موضوع بیاهمیت بودن تحریمها، اقتصاد را به سمت پرتگاه خطرناکی هدایت کردند. مانند اینکه دست و پای یک انسان بسته شود و در مسیر پر سنگلاخ کوهستانی رها شود. طبیعی است که یک چنین انسانی نهایتا به قعر دره سقوط میکند.
2) در مواجهه با این مشکلات باید دید، مسوولان چه کردهاند؟ مسوولان در ایام انتخابات به جز برخی وعدهها، هیچ برنامه قابل قبولی ارایه نکردند. گفتند تحریمها را به اقتصاد گره نمیزنند، 1میلیون مسکن در 1سال میسازند. 1.5میلیون شغل ایجاد میکنند، تورم را نصف میکنند و... اما با هر خبر مثبت یا منفی در خصوص برجام، بازارها نوسانی شدند و معیشت بالا و پایین شد. 1میلیون مسکن ساخته نشد، تورم افزایش پیدا کرد و سایر شاخصها نیز نزول کردند. این دولت یا واقعا اطلاعی از واقعیتهای علم اقتصاد و صحنه بینالملل نداشت یا اینکه میدانست و آگاهانه برای کسب رای، وعدههای نشدنی داد.
3) در زمان حذف ارز ترجیحی هم همین روند حاکم بود؛ هر اندازه که کارشناسان فریاد زدند و نسبت به چشمانداز آینده در گرانی دارو، تورم بالا و کمبودها و... ابراز نگرانی کردند، کمتر جواب گرفتند. از همان ابتدا برای کارشناسان، محرز بود که دولت بدون حل مشکل تحریمها حتی نمیتواند به حداقل وعدههای خود جامعه عمل بپوشاند. چه برسد به وعدههای بزرگی چون ساخت 1میلیون مسکن و تورم تکرقمی و... دولت در آن برهه به نظر برخی اقتصادخواندههای غیرمتخصص، متوسل شد که اقتصاد کشور را خوب نمیشناختند. در واقع این مشاوران اقتصادی، بهانهای شدند برای اجرای ایدههای خطرناک دولت و مردم بهای این وضعیت نابسامان را پرداختند.
4) مهمترین برنامه اقتصادی دولت این بود که پول اداره کشور را از جیب مردم برداشت کند. تصمیمسازان اقتصادی دولت تصور میکردند که با پرداخت یارانه 300 و 400هزار تومانی میتوانند، همه ناکارآمدیها را پوشش دهند. بنابراین ارز 4200 تومانی را حذف کردند، اما نهتنها کمکی به قدرت خرید مردم نشد، بلکه شکاف عمیقی در زندگی اقتصادی خانوادهها ایجاد کرد. مشکلاتی که امروز مردم در خصوص گرانیها، کمبود دارو، تورم و... متحمل میشوند برآمده از نظام تصمیمسازیهای اقتصادی دولت در خصوص حذف ارز ترجیحی و سایر تصمیمسازیها است.
5) اما اشتباهات دولت تنها در حوزه اقتصادی تبلور پیدا نکرد. در حوزه مسائل اجتماعی و عمومی هم این اشتباهات ریشه دواند. دولت در یکی از نخستین اقدامات خود به جای اینکه تولید و کسب و کار را رونق دهد، گشتهای ارشاد را رونق داد. این روند باعث شد تا فاجعه فوت مهسا امینی شکل بگیرد و کشور را وارد دورهای از ناآرامیها کند. این ناآرامیها در کنار همه تبعاتی که در حوزههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... داشت، فضای اقتصادی را نیز دچار بیثباتی و افزایش ریسک کرد.
6) برای حل مشکل باید از مهندسی معکوس استفاده کند. یعنی هر تصمیم اشتباهی که تا به امروز گرفته شده، معکوس شود. تحریمها باید رفع شوند. نظامات بانکی، مالیاتی، یارانهای و... اصلاح شوند. انتظارات تورمی کاهش پیدا کند و رویکردهای دستوری پایان پیدا کند. در این صورت است که میتوان نسبت به توقف مشکلات و سپس بهبود شاخصها امیدوار ماند.
مرتضی افقه/اقتصاددان