بورژوازی و انقلاب صنعتی


 بورژوازی و انقلاب صنعتی

در قرون وسطی حکومت‌ها به‌طور مستقیم توسط پاپ و کلیسا تعیین می‌شدند یا اینکه حکومت‌های اروپایی مجبور بودند که به نحوی تایید کلیسا را کسب کنند. دلیل آن‌هم این بود که قلمروهای فئودالی بازمانده امپراتوری‌ای بود که مسیحیت را پذیرفته بود و برای تبلیغ و اشاعه آن تلاش می‌کرد. به عبارت دیگر، نوعی پیوند قوی بین زندگی فئودالی و حکومت فئودال‌ها و کلیسا وجود داشت.

زمانی که شهرهای مستقل در برابر اشرافیت فئودالی شکل گرفتند، همزمان با مقابله با اشرافیت فئودالی، شهرها با کلیسا نیز به مبارزه برخاستند؛ زیرا عقاید کلیسایی از یکسو به عقایدی تبدیل شده بود که اشرافیت فئودالی را تایید می‌کرد و از سوی دیگر، با مال‌اندوزی و دنیاطلبی بورژوا مخالف بود. از این‌رو بورژوازی در عرصه عقاید نیز راه خود را از اشرافیتِ گذشته جدا کرد؛ این زمینه را رنسانس فراهم کرد. رنسانس با داعیه بازگشت به دوره طلایی روم، نگاهی منفی به مسیحیت داشت؛ زیرا آن را عامل اضمحلال قدرت روم می‌دانست. همچنین در برابر نگاه منفی کلیسا به دنیا، کار، جسم، قدرت این‌دنیایی و به‌طور کلی دنیا و انسان، رنسانس نگاه مثبت به این امور را تبلیغ می‌کرد. حکومت هم که قبلا مبنایی خدایی داشت و پاپ به عنوان نماینده خدا در زمین باید آن را تایید می‌کرد، مبنایی انسانی و دنیایی یافت. حکومت‌ها به نمایند‌گی از ملت و مردم ـ نه به نمایندگی پاپ ـ قدرت را کسب و اعمال می‌کردند.

استعمارحکومت‌هایی که در پیوند با بورژوازی شکل گرفته بودند، عمدتا تحت تاثیر بازرگانان و صنعتگران به تجارت و تهیه مواد اولیه از مناطق دیگر، متوجه جوامع و قلمروهای دیگر شدند. اروپایی‌ها زمانی که پا از قاره اروپا بیرون نهادند، برخلاف دوره جنگ‌های صلیبی که شاهان فئودال و فئودال‌ها به لشکرکشی می‌پرداختند، بیشتر در قالب کاروان‌های تجاری- نظامی درصدد کشف سرزمین‌های جدید دستیابی به ثروت‌های افسانه‌ای هند و کالاهای گران‌قیمت چین برآمدند، نتیجه این سفرها کشف سرزمین‌های جدید و بعدها استعمار قلمروهای دیگر بود. نخستین کشورهای استعمارگر اسپانیا و پرتغال بودند؛ اما به‌زودی جای خود را به کشورهای هلند، انگلیس، فرانسه و... دادند. علت آن‌هم این بود که حکومت‌های اسپانیا و پرتغال ساختاری شبیه امپراتوری‌ها داشتند؛ درحالی‌که هلند و انگلیس کشورهایی بودند که در آنها نیروهای شهری (بورژوا) رشد بیشتری پیدا کرده بودند.

زمانی که ثروت قلمروهای دیگر تحت عنوان استعمار غارت شد و به کشورهای اروپایی انتقال یافت، کشورهایی چون اسپانیا و پرتغال این ثروت بادآورده را همچون امپراتوری‌ها عمدتا صرف ساختن کاخ‌ها و تجهیز بیشتر نیروهای نظامی کردند و به‌صورت گنج درآوردند؛ درحالی‌که در انگلیس این ثروت غارت‌شده در شهرهایی که زند‌گی خود را از طریق تجارت و صنعت می‌گذراندند، صرفِ رشد صنعت شد و در نتیجه رشد صنعت، آنچه از آن به‌عنوان انقلاب صنعتی یاد می‌شود، شکل گرفت. صنعت به نوبه خود توانایی این نوع جوامع را برای تصرف قلمروهای بیشتر افزایش می‌داد و این امر، انتقال ثروت بیشتر به مراکز این کشورها را ممکن می‌ساخت. به این ترتیب، هر روز بر قلمرو حکومت‌های اروپایی افزوده می‌شد. جامعه اروپایی در قرن هجدهم میلادی به دو دلیل مستعد پذیرش تغییر و تحولات بنیانی و ساختاری بود:

نخست اینکه استعمار ثروتی عظیم برای این جوامع به ارمغان آورده بود که با وجود آن می‌توانستند به هرگونه سرمایه‌گذاری و فعالیت سودآور دست بزنند.

دوم اینکه رنسانس زمینه فرهنگی و عقیدتی خاص را پدید آورده بود و مردم را به تلاش هرچه بیشتر برای تسخیر طبیعت و تغییر وضع موجود برمی‌انگیخت.

طبقه بورژوا که در پی زوال امپراتوری روم و ظهور نهضت رنسانس شکل گرفت، شامل صنعتگران‌ـ‌پیشه‌وران و تجار بود و نه با اشراف زمین‌دار قرابتی داشتند و نه در ردیف رعایا بودند. این طبقه به مرور زمان، قدرت اقتصادی و سپس قدرت سیاسی را به‌دست آوردند و در سیر تحول جوامع اروپایی، نقش مهمی را بازی کردند. انقلاب صنعتی که در پی این تحول شکل گرفت، در آغاز با ابداعات بسیار ساده صنعتگران خُرده‌پا آغاز شد. به تدریج، همین قدم‌های کوچک زمینه را برای برداشتن گام‌های بزرگ آماده کرد. کاهش هزینه‌های حمل‌ونقل که پیامد مهم این روند بود، سبب شد ارتباط و تجارت بین سرزمین‌های مختلف به‌ویژه دو قطب مسلط و زیر سلطه سریع‌تر و آسان‌تر صورت گیرد.

این ارتباط به سبب رونق بخشیدن به بازارهای تولیدی، برای اروپا سازنده و برای ممالک تحت سلطه، مخرب و ویرانگر بود و این گام‌ها سو به روی استعمار و استثمار کشورهایی بود که هنوز در پی سنت‌ها بودند. شکاف موجود بین کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه، به‌طور اتفاقی و در کوتاه‌مدت به وجود نیامده است. مورخان و پژوهشگران معتقدند که مساله توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی و فاصله موجود میان جوامع توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته، ریشه‌ای تاریخی دارد که برای یافتن آن، باید به چند قرن گذشته رجوع کرد. زمانی که امپراتوری‌ها به خارج از کشورهای خود گام نهادند، هنوز امپراتوری‌های متعددی در عرصه‌های دیگر جهان وجود داشت که حکومت‌های اروپایی توانایی رویارویی نظامی با آنها را نداشتند. جهت کلی برخورد اروپایی‌ها با این نوع جوامع این بود که به نحوی امکان تجارت در شرایطی که به نفع بازرگانان و تولیدکنند‌گان اروپایی باشد، فراهم شود که از آن با عنوان تجارت تعرفه‌ای یاد می‌شود. در این راه کشورهای اروپایی از حمله‌های محدود نظامی یا تهدید به آن، نفوذ در حکومت امپراتوری‌ها، ایجاد آشوب یا حتی روابط مسالمت‌آمیز استفاده می‌کردند.



دیدن پورن توسط بچه ها، چگونه برخورد کنیم؟