محسن تنابنده شاه‌نقش دیگری رو کرد



محسن تنابنده شاه‌نقش دیگری رو کرد

نه تصاویر آخرالزمانی معدن، نه قاب‌بندی‌های زیبا و کارت‌پستالی نایب‌سرخی‌ها. برگ برنده رهایم کن -فارغ از تمام کم و کاستی‌ها یا جذابیت‌هایش- چیز دیگری است...

نه تصاویر آخرالزمانی معدن، نه قاب‌بندی‌های زیبا و کارت‌پستالی نایب‌سرخی‌ها. برگ برنده رهایم کن -فارغ از تمام کم و کاستی‌ها یا جذابیت‌هایش- چیز دیگری است: جور کردن درست و دقیق در و تخته نقش و بازیگر آن هم با استفاده از بازیگرانی که یا شمایلی تثبیت شده در ذهن مخاطب دارند یا به دلیل ویژگی‌های شخصی نمی‌توانند در اجرای نقش‌ها، خودشان را پنهان کرده و تمام و کمال به شکل آن در آیند. امری که ریسک‌پذیری بالای کارگردان، شناخت دقیق نقش توسط بازیگر و هدایت درست در صحنه را نشان می‌دهد.

محسن تنابنده شاه‌نقش دیگری رو کرد

رهایم کن -مثل هر اثر دیگری- ضعف‌هایی دارد که ممکن است بیننده را دچار دودلی کند؛ از اسلوموشن‌های وقت و بی‌وقت تا قابل پیش‌بینی بودن خط عاشقانه داستان -برخلاف غافلگیری‌هایی که در داستان‌های فرعی شاهدش هستیم- و... با وجود همه اینها رهایم کن آنی دارد که مخاطب را درگیر می‌کند. از خرده داستان‌های متعدد گرفته تا نمایش فضاهایی غیرمعمول و بعضا هولناک معدن و معدنچی‌ها، تصویربرداری عموما تمیز و چشم‌نواز، شخصیت‌پردازی‌های کم‌نقص و پرهیز از افتادن در دام عاشقانه‌های عامه‌پسند و تکراری (البته تا به اینجا یعنی قسمت هشتم).

محسن تنابنده شاه‌نقش دیگری رو کرد

نویسنده برای جذب مخاطب تمام هم و غمش را بر مثلث‌های عشقی‌اش متمرکز نکرده و خطوط مختلف و موازی داستانی را طوری پیش می‌برد که نمی‌شود به قطعیت گفت کدام خط داستان اصلی و کدامشان خرده داستان‌هایی است که قرار است به پیشبرد خط اصلی کمک کرده و وزن قصه را بالاتر ببرند. چند خط داستانی موازی در هم گره خورده و طنابی ساخته‌اند که در عین درهم تنیدگی هر کدام به شکلی مستقل دیده شده و فضاهای متفاوتی می‌سازند.

در این سریالِ شهرام شاه‌حسینی از لحظات عاشقانه آتشینی که تلاش می‌کند بالا رفتن تپش قلب عاشق و معشوق را به مخاطب انتقال دهد، خبری نیست. بعد از یک صحنه کوتاه در قسمت اول که در آن تکلیف مخاطب با ارتباط عاطفی دو شخصیت اصلی حاتم (محسن تنابنده) و مارال (هدی زین‌العابدین) مشخص می‌شود، کارگردان فیتیله پرداخت مرسوم عاشقانه‌های تند و تیز را پایین کشیده و عشقی جا افتاده، موقر و عمیق را در پس‌زمینه داستانش قرار می‌دهد که نیازی به نمایشگری و ابرازهای مکرر ندارد. رویکردی که از نقاط مهم قوت سریال به حساب می‌آید. اما بزرگترین برگ برنده این مجموعه شخصیت‌پردازی، انتخاب بازیگر و هدایت آنها به خصوص در چند مورد خاص است.

شهرام شاه حسینی لااقل در انتخاب دو نقش حاتم (محسن تنابنده) و ناصر (حسن معجونی) ریسکی عجیب و البته موفق و دیدنی‌ای کرده است؛ انتخاب دو بازیگری که به دلایل فیزیکی و همینطور لحن حرف زدن و حجم صدا، علیرغم قابلیت‌ها و توانمندی‌هایشان به سختی می‌توانند سابقه ذهنی مخاطب را از نقش‌های قبلی و از کاراکتر واقعی خودشان دور نگه داشته و در قالب نقش تازه فرو روند؛ بی‌اینکه در هر نقش، شمایل قبلی یا خودشان جلوتر از کاراکتر جدید برای تماشاگر دست تکان ندهد.

سخن گفتن یکنواخت و کشدار معجونی و حالات چهره و بدن او، یا ته لهجه تنابنده و حجم صدا و شیطنت خاص چشم‌هایش وقت خنده، ویژگی‌هایی به آنها می‌دهد که به سختی قابل پنهان کردن یا تغییر دادن هستند. دیدن مکرر این خصلت‌ها که لاجرم فرد با خود به نقش‌های مختلف می‌برد، وضعیتی را می‌سازند که دیگر تفکیک بازیگر از نقش (و بالعکس) برای بیننده سخت یا بعضا غیرممکن می‌شود و این برجستگی‌های فردی مثل دم خروس از پس همه نقش‌ها بیرون می‌زند.

برای ذهنی که فیزیک و بدن و بیان فرد را به نظام‌های روانی و اجتماعی و طبقاتی خاصی پیوند می‌دهد، باورپذیر نیست که مثلا بازیگری با صدای نازک و عروسکی را در نقش گردن‌کلفتی خلافکار ببیند؛ مگر در موقعیتی کمیک. سخت است که لحن ویژه، آرام و بی‌تفاوت معجونی را به قشر و طبقه‌ای خاص نسبت ندهد یا آکسان‌گذاری‌های کلامی تنابنده را بشنود و یاد نقی معمولی شمالی با تمام آن خصلت‌های رفتاری‌اش نیفتد. از آنجا که صفات و ویژگی‌های ظاهری هر فرد، الگوهای رفتاری خاصی را در ذهن ترسیم می‌کند، رهایی از این الگوهای ذهنی رفتاری هم برای تماشاگر و هم برای بازیگر سخت و بعضا نشدنی است.

سریال رهایم کن اما این موقعیت را به این دو بازیگر داده تا تمام و کمال در قالب نقشی تازه جا بگیرند بی‌اینکه برای بیننده یادآور شخصیتی تکراری و از قبل دیده شده باشند یا خودشان پیش و بیش از نقش دیده شوند.

شاه‌حسینی با شناخت دقیق و درستش از نقش‌ها و همینطور قابلیت‌های بالقوه این ویژگی‌های تنابنده و معجونی طوری این دو را با هم جفت انداخته که سطح انرژی درونی نقش با فرد و تمام خصلت‌هایش یکی شده و در خدمت هم و برخاسته و همساز با هم قرار گیرند. طوری که رزوه‌های کاراکتر چنان در مهره‌های بازیگر چفت شود که دیگر نه صدای تمیز و شیک معجونی بیرون بزند نه نقی معمولی تنابنده.

از همان قسمت اول، نقی معمولی دست از سر تنابنده بر می‌دارد و تنابنده «حاتم» می‌شود. قهرمانی میانسال، جدی، لوتی، عاشق، خانواده‌دوست، لات و مصمم که به جای خان بزرگ برای خانواده و روستا پدری می‌کند. گریم خوب، کاهش وزن، فرم ایستادن، راه رفتن، نگاه کردن، تلاش نسبتا موفق در پنهان ماندن لهجه همگی کمک کرده‌اند تا حاتم مردی تازه‌ظهور و جذاب باشد که علاقه، همراهی و همدلی مخاطب را برمی‌انگیزد. کم‌گویی و جدیت این کاراکتر هم به کمک آمده تا تنابنده هم در ادای جملات و هم در بازی با چهره و حرکات، فرصت کنترل و طمانینه بیشتری داشته باشد و خشونت چهره‌اش که اغلب با شیطنت پیدا و پنهان چشم‌ها پس رانده می‌شد حالا در نبود لبخندهای پیاپی مجال بروز بیابد.

این شانسی است که رهایم کن به حسن معجونی هم داده است؛ لحن متفاوت و کشدار معجونی، بی‌خیالی و خونسردی در حرف زدن، کاملا بر کاراکتر بی‌خیال و علاف و باری به هر جهتِ ناصر نشسته است. طراحی لباس و صحنه هم به کمک آمده تا فاصله (تقریبا) همیشگی بین نقش و معجونی برداشته شده و همه چیز بر هم منطبق شود، بی‌هیچ بیرون‌زدگی. اتفاقی هیجان‌انگیز که نهایتا در کنار بازی خوب دیگر بازیگران، طراوت و جذابیت و هیجانی به سریال می‌دهد که آن را با همه کم و کاستی‌هایش دیدنی می‌کند.



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

مرد جوان پسر مورد علاقه مادرزنش را به قتل رساند!