حمله کارگردان عصبانی به سینمای آمریکا
دنیای اقتصاد : اولیور استون، کارگردان معروف و جنجالی که سالهاست از سینمای آمریکا دل بریده است، بهتازگی در جشنواره ترانسیلوانیا حضور پیدا کرد تا جایزه این جشنواره را که به منظور تجلیل از دستاوردهای او به وی اهدا میشود، دریافت کند. او در حاشیه این جشنواره در مصاحبهای با ورایتی از روند سینمای هالیوود ابراز ناخرسندی کرد و آن را مثل بازیهای کامپیوتری کمارزش دانست.
وی در یک مبل در تراس هتل رادیسون بلو در کلوژ رومانی جا خوش کرده بود و همچنان که خودش را - با وجود شواهد فراوان مبنی برخلاف آن - به عنوان فردی خوشبین و امیدوار میخواند، گفت: بگذارید ببینیم آیا میشود کمی رنگ آبی پیدا کرد؟ اما پس از یک هفته بارندگی مداوم در این شهر زیبای قرونوسطایی، هوا از همکاری خودداری کرده بود و از تراس هتل تا چشم کار میکرد خاکستری بود.
استون در رومانی بود تا جایزه یک عمر دستاورد جشنواره فیلم ترانسیلوانیا را دریافت کند. جشنواره فیلم ترانسیلوانیا یک بخش کوچک مروری بر آثار کارگردان برنده ۳ جایزه اسکار ترتیب داده بود که دربرگیرنده آخرین فیلم او، مستندی در دفاع از انرژی هستهای با عنوان «اینک هستهای»، هم میشد. اوون گلیبرمن از ورایتی پس از نمایش این فیلم در جشنواره فیلم ونیز سال پیش، از آن به عنوان سندی «بهشدت متقاعدکننده که باید دید» یاد کرده بود.
قبل از دریافت جایزه، استون با ورایتی به بحث در مورد مقاومت طولانیمدت هالیوود در برابر انرژی هستهای پرداخت. وی با یاد کردن از فیلمهای ترسناکی مانند «سندروم چین» و «سیلکوود» تا شوکهای وحشتناک فیلمهای دهه ۱۹۵۰ درباره حشرات غولپیکری که تحت تابش اشعه قرار گرفته بودند، از ابرهای قارچیشکل گفت که به ترس ناخودآگاه آمریکاییها بدل شدهاند. اگرچه نابهجا خواندن این ترسها پس از وحشتی که هیروشیما ایجاد کرد دشوار است، اما استون اصرار دارد به انرژی هستهای بهشکلی ناعادلانه توهین شده و استدلال میکند که این نوع انرژی نهتنها پاک، فراوان و ایمن است، بلکه شاید بهترین امید بشر برای جلوگیری از فاجعه آبوهوایی قریبالوقوع باشد.
او میگوید: من انرژی هستهای را دوست دارم، چون میشود با آن صبحانه خورد، اما آنها (در هالیوود) انرژی هستهای را دوست ندارند زیرا آنها را میترساند. این کارگردان روند ساخت مستند «اینک هستهای» را کاری فراتر از باور توصیف کرد و گفت بارها هرکسی که به او گوش میداد، این طرح را رد کرد. حتی در بدو تولد رد شد. وی تاکید کرد: بدون تامین مالی هیچ شرکتی نمیخواست این کار را انجام دهد و بدون نتفلیکس امکان ساخته شدنش نبود. استون که بیشتر دهه گذشته را در حاشیه سینما گذرانده است، اگرچه اصرار دارد نسبت به کسی بدبین نیست، تاکید کرد: من در این تجارت با همه کنار آمدهام و همیشه زنده ماندهام.
شاید برای کارگردانی صریح که در طول دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ یکی از مهمترین فیلمسازان بود، با مجموعهای از فیلمهای موفق انتقادی و تجاری از جمله جوخه، والاستریت، قاتلان طبیعی متولدشده و متولد چهارم جولای این دستاورد کتمانکردنی نباشد، بااینحال هیچیک از فیلمهای سالهای اخیر وی تاثیری مشابه آن فیلمها نداشتهاند. اینکه استون از دسترس خارج است یا نه جای بحث دارد، اما به اعتراف خودش رابطه وی با فرهنگ عامهپسند افتضاح است.
برای مثال از فیلم«جان ویک ۴» صحبت میکند که آن را در هواپیما دید و دربارهاش معتقد است: فکر میکنم فراتر از باور منزجرکننده است. چندشآور است. من نمیدانم مردم چطور تماشا میکنند. کیانو ریوز در فیلم لعنتی سوم، ۴۰۰ نفر را میکشد. به عنوان یک رزمیکار، باید به شما بگویم، هیچیک از آنها قابلباور نیست. میدانم که این یک فیلم است، اما بیشتر از یک فیلم به یک بازی ویدئویی تبدیل شده است.
وی در ادامه گفت: شاید مخاطب بازی ویدئویی را دوست داشته باشد، اما من از آن خسته میشوم. چند تا ماشین ممکن است تصادف کنند؟ چند شیرینکاری میتوانید انجام دهید؟ فرق یک فیلم «سریع و خشمگین» با چند فیلم دیگرش چیست؟ فقط یکی پس از دیگری ساخته میشوند. چه یک شخصیت فوقبشری مارول باشد یا فقط انسانی مانند جان ویک، هیچ تفاوتی ندارد. باورکردنی نیست.بااینحال استون میگوید شکایتی ندارد و میافزاید: من ۲۰ فیلم بلند ساختهام، شاید قبل از رفتن بیست و یکمی را هم بسازم. این خوب است و البته یک سوژه در ذهن دارم، اما قصد ندارم به شما بگویم که چیست. شاید استون از سیستم استودیویی ناامید شده باشد، شاید هم آن سیستم از برداشتهای او خسته شده باشد. او میگوید: هرچه سنم بیشتر شد، بیشتر عصبانی شدم، نه کمتر. من یک پسر معمولی بودم. میخواستم دوستم داشته باشند. اما فهمیدم نمیتوانم دوست داشته شوم.
این کارگردان در سالهای اخیر به جای فیلمهای داستانی، با مستندهایی از جمله «بازدید مجدد جیافکی»، «مصاحبههای پوتین» و «اسنودن» بستری برای ابراز دیدگاههای سیاسی اغلب قطبیکنندهاش پیدا کرده است. استون از زمانی که فیلمسازی مستقل آمریکایی در حال رشد بود، بسیار قبل از رسیدن بودجه فیلمها تا سقف ۲۰۰میلیون دلاری و ساخته شدن فیلمهای پرفروش کمیکبوک با کمک جلوههای کامپیوتری، دندان طمع را از این سینما کشیده است. میگوید: الان وقتی فیلم میسازند، اول به این فکر میکنند که چگونه آن را بازاریابی کنند، چه کسی آن را تماشا میکند؟ البته این یک ملاحظه است. اما تنها این نباید موردتوجه باشد. شما میخواهید موفقیت بزرگتر و بزرگتر داشته باشید، که تجارت را خراب میکند زیرا حاشیهها را بیشتر میکند و البته باعث میشود هزینه فیلم بیشتر شود.
شانزده سال پیش، استون قرار بود درامی درباره کشتار مای لای با عنوان «پینکویل» بسازد؛ و این پروژه با آخرین اعتصاب نویسندگان تعطیل شد. این فیلم بعدا از سوی استودیو «یونایتد آرتیستز» کنار گذاشته شد. حالا که از وی درباره اعتصاب فعلی میپرسیم میگوید: بحث استودیوها همیشه این است که داریم پول از دست میدهیم. آنها همیشه دارند پول از دست میدهند؛ اگر با معیارهای آنها پیش بروید، هرگز نمیتوانید درآمدی کسب کنید.