بیوگرافی و زندگی نامه حضرت محمد (ص)


بیوگرافی و زندگی نامه حضرت محمد (ص)

بیوگرافی حضرت محمد (ص) پیامبر دین مبین اسلام و برترین و آخرین فرستاده ی الهی، حضرت محمد بن عبدالله (ص) می باشد که در زمره پیامبران اولوالعزم نیز هستند.‌ بعثت ایشان از شبه جزیره عرب آغاز گردیده ولی از آنجا که دین اسلام بهترین و کاملترین...

بیوگرافی حضرت محمد (ص)

پیامبر دین مبین اسلام و برترین و آخرین فرستاده ی الهی، حضرت محمد بن عبدالله (ص) می باشد که در زمره پیامبران اولوالعزم نیز هستند.‌ بعثت ایشان از شبه جزیره عرب آغاز گردیده ولی از آنجا که دین اسلام بهترین و کاملترین دین برای بشریت است، لذا برای همه مردمان جهان در همه زمانها می باشد. از معجزات ایشان قرآن کریم بوده که به ایشان وحی گردیده و مکلف به اشاعه، ترویج و تأویل آن شدند.‌

نام ایشان در بعضی از کتابهای آسمانی همچون تورات «احمد» آورده شده است. آمنه مادر حضرت محمد (ص) نیز تا پیش از نامگذاری ایشان توسط پدربزرگشان عبدالمطلب به نام محمد (ص)، او را احمد می نامیدند.

محمد بن عبدالله بن عبدالمطّلِب بن هاشم در سال عام الفیل – ۱۱ق پا به این عالم خاکی نهاده و در جایگاه حضرت محمد از پیغمبران اولوالعزم بوده و مهمترین معجزه ایشان قرآن مجید است.

پدر ایشان عبدالله، در جامعه مکه و میان مردم، چهره شناخته شده و برجسته ای بودند. مردم به علت درخشندگی و نوری که در رخسار ایشان نظاره می کردند، او را به عنوان مصباح الحرم یا چراغ حرم خطاب میکردند.

مادر حضرت محمد (ص) به نام آمنه دختر وهب ابن عبدمناف ابن زهره است. ایشان در کنار داشتن تباری خوب و پسندیده، خصوصیات نیکویی داشتند.

زمانی که عبدالمطلب این دختر را برای ازدواج با فرزندش عبدالله، توصیه میکرد، او را با چنین خصوصیاتی وصف نمود:

«قسم به بزرگی و شکوه الهی، که در مکه دختری همچون او وجود ندارد. چرا که او بسیار محفوظ به حیا و مودب بوده و از نفسی پاک برخوردار است. در عین حال بسیار معقول، دانا و خداشناس می باشد.»

منوی دسترسی سریع

خلاصه زندگی نامه

زندگی نامه

ولادت

پیش از بعثت

بعثت

تقویم زندگی در مکه

محاصره بنی‌هاشم

هجرت به مدینه

تقویم زندگی در مدینه

پیمان عقبه دوم

آغاز هجرت

سال اول هجرت

سال دوم هجرت (سنه الامر)

سال سوم هجرت

سال چهارم هجرت

سال پنجم هجرت (سنه الاحزاب)

سال ششم هجرت (سنه الاستئناس)

سال هفتم هجرت

سال هشتم هجرت

سال نهم هجرت (سنه الوفود)

سال دهم هجرت

سال یازدهم هجرت

رحلت

محل دفن

جانشینی

معجزات

فضائل پیامبر اکرم در قرآن

سنت پیامبر اکرم

پیامبر اکرم در روایات

شأن پیامبر اکرم

جایگاه در عقاید شیعه

سیره نبوی و شخصیت پیامبر

گزیده سخنان

مسجد النبی - مسجد حضرت محمد (ص)

خلاصه زندگی نامه

منصب: آخرین پیامبر الهی، بنیان‏گذار حکومت اسلامی و نخستین معصوم در دین اسلام

نام: محمد بن عبدالله

کنیه: ابوالقاسم، ابو ابراهیم

تاریخ تولد: ۱۷ ربیع‌الاول، عام الفیل/۵۷۰م.

محل تولد: مکه

وفات: ۲۸ صفر، سال ۱۱ هجری/۶۳۲م.

مدفن: مدینه

محل زندگی: مکه، مدینه

لقب(ها): امین، رسول‌الله، مصطفی، حبیب‌الله، صفی‌الله، نعمه‌الله، خیره خلق‌الله، سیدالمرسلین، خاتم النبیین، رحمه للعالمین، نبی امّی، نبی اللّه، محمود، مدّثر، خاتم، مزّمل، رحمت، نذیر، طه، یس، بشیر، مبین، کریم، نور، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر و …

پدر: عبدالله ابن عبدالمطلب

مادر: آمنه

همسران: خدیجه، سوده، عایشه، حفصه، زینب دختر خزیمه، ام حبیبه، ام سلمه، زینب دختر جحش، جویره، صفیه، میمونه

فرزندان: قاسم، زینب، رقیه، ام کلثوم، فاطمه (س)، عبدالله، ابراهیم.

طول عمر: ۶۳ سال

زندگی نامه

با وجودی که حضرت محمد (ص) در میان مردم بد دین شبه جزیره العرب متولد شد، ولی از پرستش بت ها اجتناب می کرد. ایشان در سن ۴۰ سالگی به پیامبری مبعوث شده و اصلی ترین رسالتش ترویج یگانگی خدای متعال بوده است. غایت و آرمان ایشان از بعثت، رشد و ارتقاء ویژگی های اخلاقی در انسان بوده است.

سالها ایشان و سایر مسلمانان توسط مشرکان مکه مورد اذیت و آزار و انواع شکنجه ها قرار گرفتند، ولی به هیچ وجه خللی در تصمیم و اراده آنها نسبت به پذیرش دعوت اسلام وارد نشد. حضرت محمد (ص) به مدت ۱۳ سال در مکه در حال ترویج و دعوت مردم به دین اسلام بودند. پس از آن، ایشان و یارانشان به شهر مدینه مهاجرت نموده و این عزیمت مبنایی جهت تاریخ اسلام گردید.

با سعی و تلاش وافر پیامبر ص، می توان گفت اکثریت شبه جزیره عربستان در هنگام زندگی ایشان به اسلام روی آوردند. در زمان های پس از آن، توسعه اسلام در میان ممالک دیگر ادامه داشته و با اشاعه اسلام، این شریعت در سطح جهان شناخته شد.

با استناد به حدیث ثقلین، حضرت محمد (ص) تاکید بسیار به مسلمانان داشتند که در نبودشان به کتاب قرآن و اهل بیت رسول الله تمسک کرده و به هیچ وجه از آن فاصله نگیرند. همچنین در موقعیت ها و فرصت های مختلف همچون رویداد غدیر خم، حضرت علی ع را به عنوان وصی و جانشین پس از خود اعلام کردند.

رسول الله در سن ۲۵ سالگی پیوند ازدواج با خدیجه برقرار نموده و تقریباً ۲۵ سال با ایشان زندگی کردند.‌ پس از درگذشت خدیجه ایشان همسران دیگری اختیار کردند. البته فرزندان پیامبر همگی از خدیجه و ماریه همسرانشان بوده و همه فرزندان جز حضرت فاطمه س در هنگام زندگانی ایشان از دنیا رفتند.

نسب، کنیه‌ها و القاب:

حضرت محمد (ص)، فرزند عبدالله بن عبدالمطلب ابن هاشم ابن عبد مناف ابن قُصَی ابن کلاب بودند. مادرشان آمنه دختر وهب بود. به بیان علامه مجلسی، علمای شیعه امامیه نسبت به برخورداری از ایمان به خدا و داشتن دین اسلام، در پدر، مادر و همه نیاکان حضرت محمد (ص) تا زمان حضرت آدم ع اتفاق نظر دارند. زنجیره خاندان پیامبر (ص) با ۴۸ رابط به حضرت آدم ختم میشود. در این تبار پیغمبران الهی وجود دارند که می توان به اسماعیل جد بیست و هشتم پیامبر و ابراهیم خلیل الله جد بیست و نهم پیامبر، حضرت نوح (ع) جد سی و نهم پیامبر و ادریس جدّ چهل و دوم پیامبر و حضرت آدم که جد چهل و هشتم پیامبر ص اشاره کرد. در خصوص اجداد پیامبر تا «عدنان» در میان نسب شناسان توافق وجود دارد، ولی پس از او تا حضرت آدم اختلاف نظرات بسیاری مشاهده می شود.

با استناد به روایتی از پیامبر (ص) فرمودند:

«هنگامی که سلسله نسب من به عدنان رسید توقف کنید.» مناقب در روایتی از پیامبر ص بیان کرده که نسب پیامبر ص با ۴۹ واسطه به حضرت آدم ختم می شود. «یقال إنه ینسب إلى آدم بتسعه و أربعین أباً»

نسب نامه پیامبر ص تا عدنان بدین شکل میباشد: محمد بن عبداللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان

طبق روایتی از امام صادق ع ایشان فرمودند:

«جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: ‌ای محمد خداوند تو را سلام می‌رساند و می‌فرماید: من آتش را حرام کردم بر صلبی که تو از آن بوده‌ای و بر بطنی که تو را حمل نمود و بر کسانی که تو را سرپرستی نمودند. پیامبر به جبرئیل عرضه داشت: این مطلب را برایم واضح کن. سپس جبرئیل فرمود: اما منظور از صلبی که تو از آن بوده‌ای عبدالله بن عبدالمطلب است و منظور از بطنی که تو را حمل نمود آمنه بنت وهب است و منظور از کسانی که تو را سرپرستی نمودند ابوطالب بن عبدالمطلب و فاطمه بنت اسد است.»

علامه مجلسی در تفسیر این حدیث چنین گفته اند:

«هذا الخبر یدل علی ایمان هؤلاء… ؛ این حدیث بر ایمان این افراد دلالت می‌کند.»

همچنین با توسل بر روایتی از امیر مومنان حضرت علی ع، ابو طالب، عبدالمطلب، ‌هاشم و عبد مناف پیرو دین ابراهیم (علیه‌السّلام) بوده و هیچ وقت در افکار و در عمل بت ها را پرستش نکرده اند.

دانشمندان شیعه و برخی از عالمان اهل تسنن با درنظرگرفتن برهان و حجت های منطقی و با دلایل موثق روایتی به که بیان می کنند، اعتقاد دارند پدر و مادر پیامبر ص و همه اجداد و نیاکان آن بزرگوار تا حضرت آدم (ع) همگی موحد و خداپرست بوده و نور ایشان در صلب و رحم انسان های مشرک قرار نداشته است.

از جمله القاب ایشان ابو القاسم و ابو ابراهیم می باشد. در عین حال از کنیه های حضرت محمد (ص) می توان به مصطفی، حبیب‌الله، صفی‌الله، نعمه‌الله، خیره خلق‌الله، سید المرسلین، خاتم النبیین، رحمه للعالمین، نبی امّی و … اشاره کرد.

ولادت حضرت محمد (ص)

تولد پیامبر اکرم (ص):

بر اساس بسیاری از روایات معتبر تولد حضرت محمد (ص) در هفدهم ماه ربیع الاول بعد از سپیده دم روز جمعه در سال ۵۷۰ میلادی می باشد که مصادف با حمله اصحاب فیل به خانه کعبه در سال مذکور بوده است. البته اهل سنت معتقدند که میلاد ایشان در روز دوشنبه ۱۲ ربیع اول صورت گرفته که حد فاصل این دو زمان را به عنوان هفته وحدت میان جماعت شیعه و سنی تعیین کردند.‌

پدر رسول الله، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرشان آمنه دختر وهب هر دو از طایفه بزرگ قریش بودند. سران طایفه قریش اشخاص بسیار متنفذ و قدرتمندی در مکه بوده و اکثراً به تجارت و بازرگانی اشتغال داشتند. عبدالله پدر ایشان، کمی مانده به ولادت آن بزرگوار، جهت انجام امور تجاری به همراه کاروانی به شام سفر کرد، ولی در مسیر بازگشت به علت ابتلا به بیماری دار فانی را وداع گفت.

مکان ولادت:

حضرت محمد (ص) در شعب ابی طالب در منزلی که سالها بعد به تملک عقیل بن ابی طالب درآمد متولد شد. پس از آن فرزندان عقیل خانه مذکور را به محمد بن یوسف، برادر حجاج بن یوسف واگذار کردند. او آن خانه را همچون قصری بازسازی نمود. پس از آن در زمان حکومت بنی عباس، مادر هارون الرشید به نام خیزران آن را خریداری کرده و آن را تبدیل به مسجد نمود. به گفته علامه مجلسی حدیث شناس قرن یازدهم، در آن هنگام جایی با این عنوان در مکه وجود داشت و مردم به زیارت آن می رفتند، مکان مذکور در هنگام حکومت آل سعود در شهر حجاز همچنان سالم و پایدار بود. ولی حکام این سلسله با تعامل با فرقه جعلی وهابیت و جلوگیری از تبرک معتقدان به آثار حضرت محمد (ص)، اقدام به تخریب این بنا نمودند.

وقایع شب میلاد:

با استناد به منابع تاریخی معتبر، وقایعی در شب تولد حضرت محمد (ص) رخ داد که به ارهاصات شناخته شد. بعضی از مهمترین این وقایع شامل:

  • در صبحگاهان ولادت حضرت محمد (ص)، همه بتها در روی زمین از جا کنده شده و با صورت به روی زمین افتادند.
  • در آن هنگام ایوان پرشکوه و سترگ کاخ مدائن متعلق به پادشاه ایران دچار لرزش شده و تعداد ۱۴ کنگره بر روی دیوارهای آن ریزش کرد.
  • در زمان تولد رسول الله، آب دریاچه ساوه که در نزد ایرانیان تقدس زیادی داشت، در زمین برگشت و خشک شد.
  • در شب پیش از ولادت حضرت محمد حضرت محمد (ص)، رود سماوه در کوفه پر آب شده و جریان یافت.
  • آتشکده متعلق به زرتشتیان واقع در فارس پس از هزار سال درخشش و روشنایی، در هنگام تولد رسول الله خاموش شد.
  • در هنگام تولد حضرت محمد (ص)، سحر ساحران و جادوی جادوگران باطل گردیده و هر نوع ارتباط رمالان با شیاطین و موکلان آنها قطع شد.
  • در عین حال در این شب، روحانیان آیین زرتشت و پادشاهان ساسانی خوابهای خاص و شگفت آوری دیدند.

امام صادق (ع) بیان کردند:

«شیطان در آسمان های هفتگانه، تردد میکرد، هنگامی که عیسی (ع) به دنیا آمد، از پرواز به سه آسمان منع شد، ولی در چهار، آسمان، رفت و آمد میکرد. آن هنگام که حضرت محمد (ص) ولادت یافت، از پرواز به سوی همه طبقات آسمان های هفتگانه ممنوع شد.»

نامگذاری حضرت محمد (ص):

در روایت آمده شخصی از یهودیان از رسول الله سوال نمود:

«از چه جهت تو را محمد، احمد، بشیر و نذیر نام نهادند؟» حضرت محمد (ص) در پاسخ فرمودند: «محمد» بدان علت است که من در روی زمین مورد حمد و پسندیده هستم، ولی «احمد» از آن جهت بوده که من در میان آسمان ها بسیار ستایش شده تر از روی زمین می باشم. «بشیر» از آن روی است که رهروان الهی را به برخورداری از رحمت خداوند بشارت می دهم و «نذیر» به موجب ترساندن گناهکاران از عذاب و آتش جهنم می باشم.»

او را با عنوان «مصطفی» صدا می کردند چون ممتاز و منتخب بوده و به ایشان «خاتم النبیین» می گویند، بدان علت که ایشان آخرین پیامبر الهی هستند.

پیش از بعثت

دوران کودکی حضرت محمد (ص):

حضرت محمد (ص) از آن جهت که یتیم بوده و پدر نداشت در زیر نظر عبدالمطلب پدربزرگش قرار گرفت. او ابتدا در دوران شیرخوارگی برای مدت کوتاهی نزد ثویبه آزاد شده ابولهب بوده و پس از آن در همان شیرخوارگی و قسمتی از خردسالی را پیش حلیمه، خانومی از خاندان بنی سعد دختر عبدالله بن حارث سعدیه سپری کرد. با وجودی که حلیمه دایه آن حضرت بود، ولی از جان و دل برای پنج سال متمادی همچون مادر رفتار می کرد. هنگامی که ایشان در سن شش سال و سه ماهگی بوده و برخی او را چهار سالگی بیان کرده‌اند، به همراه مادرش جهت دیدار و ملاقات با خویشان که منتسب به مادر عبدالمطلب از طایفه بنی‌عَدِی بن نجّار بودند، عازم یثرب شد.

در هنگام برگشت به مکه مادرش آمنه در ابواء دار فانی را وداع گفت و در همان محل مدفون شد. پس از درگذشت آمنه عبدالمطلب جد پدری حضرت محمد (ص)، عهده دار سرپرستی او گردید. به فاصله اندکی از مرگ مادرش، تنها زمانی که ایشان در سن هشت سالگی بود، جدش عبدالمطلب درگذشت و مسئولیت نگهداری او به عمویش ابوطالب واگذار شد.

سفر اول به شام و پیشگویی راهب نصرانی:

عبدالمطلب پدربزرگ رسول الله، پس از گذشت دو سال دار فانی را وداع گفت و محمد ص تحت قیومیت عمویش ابوطالب درآمد. ابوطالب در تعلیم و پرورش برادرزاده‌اش اهتمام ویژه ای داشته و در سفرهای تجاری او را در کنار خود به شام و شهرهای دیگر می برد. در یکی از این سفرها به شام، راهبی مسیحی به نام بحیرا علامت هایی از رسالت و پیامبری را بر حضرت محمد (ص) یافت. او این امر را با ابوطالب مطرح کرده و به او در خصوص تهدید و خطراتی که از جانب یهودیان در کمین محمد ص بوده است، هشدار داد.

دوران نوجوانی و جوانی حضرت محمد (ص):

هنگامی که حضرت محمد (ص) در سنین نوجوانی به سر می برد، مردم مکه او را با عنوان «محمد امین» می شناختند. ایشان با عهده دار شدن کاروان بازرگانی حضرت خدیجه سلام الله، با قابلیت و توانمندی که از خود بروز داد، باعث شد منفعت چشم گیری عاید کاروانیان شود. از جمله تدابیر آن حضرت جریان حل و فصل اختلاف در میان بزرگان طایفه قریش برای قرار دادن حجرالاسود بود که مانع از آغاز یک جنگ داخلی گردید.

حضرت محمد در سنین جوانی و تا قبل از ازدواج با حضرت خدیجه، در معاهده ای با عنوان «حلف الفضول» مشارکت نمود. در این پیمان برخی از جوانمردان شهر متفق القول شدند، جهت حمایت و یاری هر آسیب دیده و مظلومی شتافته و برای بازپس گیری حق او اقدام کنند.

سفر دوم به شام:

هنگامی که حضرت محمد (ص) در سن ۲۵ سالگی بود، عمویش ابوطالب توصیه کرد تا با استفاده از منابع مالی حضرت خدیجه به تجارت بپردازد. پیامبر ص به این پیشنهاد عمل کرد. به گفته ابن اسحاق خدیجه ویژگی امانت داری و درست کرداری حضرت محمد (ص) را کاملاً درک کرده بود، لذا با واسطه ای به او پیام داد در صورتی که با مال او به تجارت بپردازد ، مبلغی بیش از اشخاص دیگر به او پرداخت میکند. پیامبر ص پس از آنکه از سفر تجاری به شام بازگشتند، با حضرت خدیجه پیوند ازدواج بستند.

ازدواج رسول اکرم (ص) و همسران:

حضرت محمد (ص) در امور بازرگانی اقدام به شراکت با ارجمندترین و عفیف ترین دختر قریش حضرت خدیجه س دختر خویلد، نمود. با وجودی که خدیجه پیشنهادهای ازدواج بسیاری از جانب سرمایه داران و اشخاص بانفوذ قریش داشت، ولی پس از این همکاری تجاری، تمایل ایشان به حضرت محمد (ص) متمایل گشت و پس از آن به واسطه شخصی از آشنایان، نظر خود را به اطلاع ایشان رساندند. حضرت محمد (ص) هنگامی که در ۲۵ سالگی بود، با حضرت خدیجه ازدواج کرد.

تا پیش از آنکه حضرت محمد (ص) به مقام پیامبری مبعوث شوند یعنی در سن ۲۵ سالگی، خدیجه دختر خویلد اولین زنی بود که با ایشان ازدواج کرد. مهریه او بیست شتر جوان بوده و خطبه این عقد مبارک، توسط ابوطالب عموی پیامبر ص قرائت گردید. حضرت خدیجه س پس از ازدواج با پیامبر خدا، همه اموال و دارایی خود را به ایشان بخشیده و با این کار تاثیر بسزایی در دستیابی ایشان به اهداف و رسالتشان داشتند. این بانوی عظیم الشأن از کرامتی در درجه حضرت مریم و آسیه برخوردار است. تا زمانی که حضرت خدیجه در قید حیات بودند، پیامبر با هیچ زن دیگری ازدواج نکردند.

حضرت محمد (ص) همواره حرمت خاصی برای حضرت خدیجه قائل بودند. پس از آنکه ایشان در سال دهم بعثت دارفانی را وداع گفت، پیامبر مکرراً با یادآوری خصوصیات نیک و متمایز ایشان در مقابل دیگران از او سخن می گفت.

عایشه همسر سوم پیامبر در این خصوص گفته است:

« کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّی یَذْکُرَ خَدیجَهَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرهَ، فَقُلْتُ:هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّی‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏.» (سفینه البحار، ج۱، باب خاء، ص ۳۸۰؛ قاموس الرجال، ج۱۰، ص ۴۳۲

«هیچ زمانی نشد که رسول الله از منزل خارج شوند، مگر آنکه خاطره‌ای از خدیجه به زبان آورده و به خوبی از او یاد کنند. روزی که پیامبر خدا ص به یاد خدیجه افتاده و یکی از ویژگی های نیکوی او را بیان کردند، حسادت زنانه بر من چیره شد و به رسول الله گفتم: مگر او چیزی بیشتر از یک پیرزن بوده، در حالی که خدای بزرگ زنی به مراتب بهتر از او یعنی عایشه را به شما عطا کرده است؟»

رسول الله در پاسخ بیان کردند:

«خداوند بهتر از او نصیب من نفرموده است، زیرا هنگامی که همه مردم مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق می کرد و هنگامی که مردم مرا محروم می داشتند او با اموال خود من را یاری می کرد و خداوند فرزندان مرا، از او به من عنایت فرمود و حال آنکه از غیر او فرزندی به من عنایت نفرمود.»

پیامبر خدا از این صحبت من دچار خشم شدند، به شکلی که گیسوان جلوی سرشان از شدت ناراحتی در حال لرزش بود.

اسامی زنانی که حضرت محمد (ص) به همسری گرفتند شامل:

  • خدیجه بنت خویلد
  • سوده بنت زمعه
  • عایشه بنت ابی بکر
  • جویریه بنت حارث
  • ام حبیبه بنت ابی سفیان
  • صفیّه بنت حیّ بن اخطب
  • امّ سلمه بنت عاتکه
  • زینب بنت خزیمه
  • میمونه بنت حارث
  • امّ شریک بنت دودان
  • زینب بنت جحش
  • حفصه بنت عمر

فرزندان حضرت محمد (ص):

پیامبر اکرم ص و حضرت خدیجه دارای دو پسر و چهار دختر گردیدند. لازم به ذکر است که حضرت محمد از همسر دیگرش به نام ماریه نیز صاحب فرزند پسری به نام ابراهیم شدند. همگی فرزندان ایشان به استثنای حضرت فاطمه س، هنگامی که رسول الله در قید حیات بودند، دار فانی را وداع گفتند و نسل و ذریه حضرت محمد (ص) تنها به واسطه حضرت فاطمه (س) ادامه یافت.

مشخصات و اسامی فرزندان رسول الله چنین است:

  • قاسم، اولین پسر که در خردسالی در مکه درگذشت.
  • زینب، در ۸ق در مدینه دار فانی را وداع گفت.
  • رقیه، در ۲ق در مدینه درگذشت.
  • ام کلثوم، در ۹ق در مدینه از دنیا رفت.
  • حضرت فاطمه (س) در سال ۱۱ هجری، در مدینه به شهادت رسید و نسل رسول الله (ص) تنها از طریق ایشان ادامه دارد.
  • عبدالله، پس از بعثت در مکه زاده شد و در همان مکان از دنیا رفت.
  • ابراهیم، در سال ۱۰ هجری در مدینه درگذشت.

دو تن از دانشمندان و پژوهشگران مشهور شیعه به نامهای ابوالقاسم کوفی، عالم شیعه قرن چهارم و سید جعفر مرتضی عاملی، از محققان شیعه قرن پانزدهم قمری، معتقدند که زینب، رقیه و ام‌کلثوم فرزندان رسول الله(ص) و حضرت خدیجه نبوده‌اند؛ چرا که تنها فرزند خوانده های ایشان بودند.

ماجرای نصب حجر الاسود:

در دوران پیش از بعثت رسول الله و عصر جاهلیت، ورود سیل به خانه کعبه موجب شد دیوارهای آن فرو ریخته و خراب شود. طایفه قریش با بازسازی دیوارها آن را بالا بردند. ولی زمانی که قصد داشتند حجر الاسود را در جای خود قرار دهند، در میان مهتران و بزرگان قبایل اختلاف بروز کرد. چرا که رئیس هر قبیله تصمیم داشت خودش به این افتخار نائل آید.

تشتی را از خون لبریز کرده و بزرگان قبایل دست خود را در آن نهاده و با یکدیگر هم پیمانی شدند که بر سر این موضوع تا رسیدن به پیروزی با یکدیگر نزاع و جنگ کنند. در عین حال آنها به توافق رسیدند، اولین شخصی که از در بنی‌شیبه وارد مسجد شود، در میان آنها داوری کرده و هرچه که او بر آنها حکم کرد، پذیرفته و به کار گیرند. اولین شخصی که از آن در به مسجد آمد، حضرت محمد (ص) بود.

قبایل داوری ایشان را قبول کرده و به امر حضرت محمد (ص) حجرالاسود را بر روی پارچه ای قرار داده و هر کدام از روسای قبایل یک گوشه از پارچه را بلند کرد. هنگامی که پارچه را تا به سطح دیوار بالا بردند، رسول الله حجرالاسود را برداشته و در جای خود بر روی دیوار گذاشتند. جعفر سبحانی تبریزی از مراجع تقلید معاصر شیعه، در کتاب «فروغ ابدیت» بیان کردند که پیامبر اکرم ص در پنج سال قبل از شروع رسالت با به کار بستن این تدبیر توانست به اختلافات سران قریش که در یک قدمی ایجاد بحران و اتفاقات خونین بود، خاتمه دهد.

بعثت

آغاز بعثت رسول الله (ص):

حضرت محمد (ص) تا قبل از مبعوث شدن به پیامبری، اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند بلند مرتبه داشته و خدا پرست بودند. ایشان در اکثر مواقع جهت پرستش و راز و نیاز با خداوند به غار حرا مراجعه می کردند. در روایات مختلفی ذکر شده که نخستین علامت های بعثت رسول الله در چهل سالگی ایشان، مشاهده رویاهای صادقانه بود. ولی در این میان بر اساس سنت شروع بعثت را شب ۲۷ رجب می دانند که فرشته وحی جبرئیل بر غار حرا نزد رسول الله نمایان شده و از او خواستند که این آیات را قرائت کند:

«اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ . اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ . الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ . عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»(سوره علق، آیات ۱ تا ۵)

«بخوان به نام پروردگارت که آفرید . او انسان را از خون بسته آفرید. بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است. خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت. به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست.»

حضرت محمد (ص) از بدو تولد به هیچ وجه تحت هیچ آموزشی جهت خواندن و نوشتن قرار نگرفته بود. لذا در پاسخ به فرشته وحی گفتند:

«من قادر به خواندن نیستم»

جبرئیل به او گفت که «لوح» را بخوان. ولی دوباره همان پاسخ را شنید. برای بار سوم محمد (ص) این توانایی را در خود احساس کرد که می تواند «لوحی» که در دست جبرئیل است را بخواند. در حقیقت آیات مذکور شروع رسالت صعب و کمرشکن ایشان بود.

دعوت نزدیکان به اسلام:

حضرت محمد (ص) در سن ۴۰ سالگی به پیامبری مبعوث شدند. ایشان ترویج به یگانگی الله را در وهله نخست از خانواده خود شروع کرده و نخستین کسانی که از زنان به او ایمان آوردند، حضرت خدیجه و از مردان علی بن ابیطالب ع بودند. در آغاز تنها تعداد اندکی مسلمان شدند. ولی پس از گذشت چندی، اشخاص زیادی از مردم مکه رسالت پیامبر و دعوت ایشان را پذیرفته و همراه رسول الله به نماز می پرداختند.

با وجودی که دعوت های اولیه رسول الله به دین مبین اسلام بسیار در تنگنا و اندک انجام میشد، ولی رفته رفته به تعداد گروندگان به اسلام افزوده می شد. به طوری که با گذشت مدتی مسلمانان به حوالی مکه رفته و در آنجا پشت سر پیامبر نماز می خواندند.

دعوت علنی:

بعد از آنکه حضرت محمد (ص) به پیامبری مبعوث شد، برای مدت سه سال در خفا مردم را به خداپرستی دعوت می کردند. ایشان در ابتدا مردم را به اجتناب از پرستش بت ها و ترغیب به پرستش خدای متعال می کردند. تازه مسلمانان در هنگام اقامه نماز و عبادت و مناجات خدا از دید و نگاه مردم عادی پنهان می شدند و در مکان هایی که احتمال رفت و آمد در آن جا کم بود، نماز می خواندند. پس از آن که سه سال از بعثت حضرت محمد (ص) سپری شد، ایشان مکلف شدند تا دعوت به اسلام را آشکارا انجام دهند. ابن اسحاق (مورخ، محدث، نسب‌شناس، آگاه به سیر و مغازی و قصص پیامبران و از نخستین سیره‌نویسانی است که زندگانی پیامبر (ص) را به رشته تحریر درآورده و از نژاد ایرانی است) درج کرده زمانی که آیه انذار نازل گردید:

«وَأَنذِرْ‌ عَشِیرَ‌تَک الْأَقْرَ‌بِینَ ..؛ و خویشان نزدیکت را هشدار ده.»

پیامبر (ص) مهمانی برپا کرده که در آن حدوداً تعداد ۴۰ نفر از خویشان و فرزندان عبدالمطلب را دعوت کرد. هنگامی که ایشان قصد داشتند صحبت های خود را شروع کنند، ابولهب پیامبر را جادوگر خواننده و موجب به هم خوردن مهمانی گردید. پس از آن رسول الله مجدداً روز دیگری آن‌ها را فراخوانده و از آنان دعوت نمود. طبری در این خصوص نوشته: رسول الله در هنگام بیان صحبت هایی رسالت خود و دعوتش را به اطلاع بستگان رسانده و اعلام کرد که من برای شما خیر و سعادت دنیا و آخرت را آورده‌ام و خداوند متعال امر کرده که شما را به آن دعوت کنم. ایشان ادامه دادند:

«کدام یک از شما در این امر به من کمک و حمایت می رساند تا برادر، وصی و خلیفه پس از من در میان شما باشد؟»

همه سکوت کردند و علی بن ابیطالب گفت: ای رسول الله من می پذیرم. پیامبر بیان کردند: «علی وصی و خلیفه من در میان شماست، سخن او را بشنوید و از او فرمان برید.» در این لحظه مهمانان از جا برخاسته و با تمسخر به ابوطالب گفتند محمد امر کرده که از پسرت اطاعت کنی و تابع دستورات او باشی.

دشمنی قریش و پیامدهای آن:

اهالی قریش بر اساس معاهدات قبیله ای قادر نبودند تا به جان حضرت محمد تعرضی وارد کنند. چرا که در غیر این صورت بنی هاشم با آن ها وارد جنگ می شد و این احتمال بود که اقوام دیگر نیز در این جدال شرکت کنند. از همین رو خصومت آنها با رسول الله نمی‌توانست از به زبان آوردن دشنام و الفاظ رکیک و یا صدمات کوچک و جزئی فراتر رود. ولی تا جایی که در توان داشتند به تازه مسلمانان مظلوم، آسیب رسانده و آنها را مورد شکنجه و آزار قرار می دادند.

هنگامی که روسای قریش از بالا رفتن تعداد مسلمانان دچار اضطراب گردیدند، به نزد ابوطالب عموی رسول الله رفته و از او خواستند تا برادرزاده‌اش محمد ص را از ادامه رسالت و دعوت مردم به اسلام منصرف کند. پس از آن در وعده دیگری مجدداً به پیش او رفته و پیشنهاد دادند حضرت محمد (ص) را به آنها تسلیم کند تا ایشان را به قتل برسانند، ولی در ازای او شخصی به نام عماره بن ولید که جوانی برومند و زیبا و از نظر آنها عاقل بوده را به او دهند، ولی ابوطالب این سخنان را نپذیرفت.

در عین حال بیان شده زمانی که قریشیان به ابوطالب توصیه کردند تا حضرت محمد (ص) را متقاعد کند از مسیری که در پیش گرفته چشم پوشی کند، ابوطالب پیام آنها را با رسول الله مطرح کرد. حضرت محمد (ص) در جواب فرمودند:

«به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند، از دعوت خود دست برنمی‌دارم تا این که خداوند مرا در این امر پیروز گرداند یا جانم را در این راه از دست دهم»

تقویم زندگی حضرت محمد (ص) در مکه

پیش از اسلام:

  • ۵۶۹-۵۷۰: تولد پیامبر؛ مرگ عبدالله (پدر)
  • ۵۷۶: مرگ آمنه (مادر)
  • ۵۷۸: مرگ عبدالمطلب (پدربزرگ و سرپرست)
  • ۵۸۳: سفر تجاری به شام
  • ۵۹۵: ازدواج با خدیجه
  • ۶۰۵: تولد فاطمه زهرا(س) (طبق برخی اقوال)

اسلام:

  • ۶۱۰: بعثت و شروع نبوت
  • ۶۱۳: دعوت عشیره و آغاز دعوت علنی و عمومی
  • ۶۱۴: آغاز آزار مسلمانان توسط مردم مکه
  • ۶۱۵: تولد فاطمه زهرا(س) (طبق برخی اقوال)
  • ۶۱۵: هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه
  • ۶۱۶: آغاز محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب
  • ۶۱۹: پایان محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب
  • ۶۱۹: سال اندوه: وفات ابوطالب و خدیجه
  • ۶۲۰: معراج
  • ۶۲۱: پیمان اول عقبه (بیعت النساء)
  • ۶۲۲: پیمان دوم عقبه (بیعت الحرب)
  • ۶۲۲: مهاجرت مسلمانان به یثرب

با اوج گرفتن بغض و عداوت قریشیان با رسول الله و آزار و اذیت اصحاب ایشان، ناگزیر حضرت محمد (ص) به تازه مسلمانان امر کردند تا به رهبری جعفر بن ابی طالب برادر حضرت علی (ع) به سرزمین حبشه مهاجرت کنند تا در آنجا در صلح و آرامش به زندگی ادامه دهند. هنگامی که قریش از این هجرت مسلمانان به حبشه اطلاع یافت، دو نماینده از خود به نام های عمروعاص و عبدالله ابن ابی ربیعه را به عنوان سفیر به همراه هدایای گران قیمتی نزد پادشاه حبشه به نام نجاشی فرستادند. مشرکان قصد داشتند با سیاه نمایی و بدزبانی از مسلمانان در مقابل نجاشی، آنها را مجبور به بازگشت کنند. ولی نجاشی که پادشاه عادلی بود گفت:

«این اشخاص به سرزمین ما پناه آورده اند، لازم است در ابتدا سخنان آنها را بشنویم و پس از آن در خصوص شان تصمیم گیری کنیم.»

جعفر بن ابیطالب به نمایندگی از مسلمانان اینگونه پاسخ داد:

«ما در گذشته انسان هایی بودیم که بت ها را پرستش کرده و کارهای نادرستی انجام می‌دادیم. خدای بی همتا از میان ما شخص درستکار و امینی را به مقام پیامبری برگزید که به ما آموخت خدا را پرستش کنیم.»

و در ادامه چند آیه از سوره مریم را نزد نجاشی قرائت کرد.

پس از آن که نجاشی به سخنان و آیات قرآن با دقت و تدبّر گوش فرا داد. در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود، گفت:

«گفتار پیامبر شما همچون سخنان پیامبر ما حضرت عیسی مسیح می باشد. آرام باشید که من شما را به مشرکان واگذار نمیکنم.»

محاصره بنی‌هاشم

در پی رشد و توسعه شریعت اسلام در مکه و اعراض نجاشی با تسلیم کردن تازه مسلمانان، مشرکان سعی کردند رسول الله و طایفه بنی هاشم را در مضیقه و تنگنای اقتصادی و در میان جامعه قرار دهند. آنها پیمان نامه مذکور را در خانه کعبه آویزان کردند. در پی این امر به ناچار بنی هاشم در دره ابی یوسف که سالها بعد شعب ابی طالب نامگذاری شد، سکونت کردند. محاصره و تحریم مذکور بنا به روایات معتبر از ابتدای ماه محرم سال هفتم هجری برای مدت سه سال آغاز گردید.

مفاد عهدنامه محاصره:

۱. هیچ احدی اجازه خرید و فروش و معامله با بنی هاشم و عبدالمطلب را ندارد.

۲. هیچ شخصی اجازه وصلت و ازدواج با بنی هاشم چه از میان دختران و زنان و یا از میان مردان و پسران و بنی هاشم را ندارد.

۳. عهدنامه فقط هنگامی باطل میشود که محمد (ص و سلم) را جهت هلاک کردن و قتل او به مشرکان واگذارند. بعد از آنکه این عهدنامه توسط منصور بن عکرمه بن عامر نوشته شد، تعداد ۸۰ نفر از امرا و حاکمان قریش مهر تایید خود را بر آن ثبت کرده و سپس در خانه کعبه آویزان کردند.

ابوطالب عموی پیامبر شبها در شعب ابی طالب حضرت محمد (ص) را در محل خواب خود و یا علی (ع) و یا اشخاصی از بنی هاشم می خوابانید.‌ چرا که قریش مترصد فرصتی جهت کشتن رسول الله بود.

شرایط سخت محاصره:

گوشه نشینی بنی هاشم برای مدت ۲ یا ۳ سال ادامه داشت.‌ در طی این زمان شرایط سخت و ناهموار بر آنها حاکم شده بود، به قدری که صدای ناله و گریه کودکان از فاصله ای خارج از شعب همواره به گوش می رسید. چرا که هر نوع خوراکی و غذایی حتی اگر از طرف مسافران ناشناس در میان بازار های مکه ارائه می شد، در کوتاه ترین زمان با بالاترین قیمت خریداری می کردند تا از دسترسی بنی هاشم به آنها جلوگیری شود.

بنی هاشم و فرزندان ابوطالب تنها در ماه‌های حرام یعنی هنگام حج اجازه داشتند از شعب ابی طالب بیرون بیایند و فقط افراد خاصی مانند هشام بن عمرو، ابوالعاص بن ربیع، حکیم بن حزام، برادر‌زاده حضرت خدیجه و گاه علی‌ (علیه‌السّلام) قادر به این امر بودند. برخی از خویشان و محبین آنها در هنگام شب مقداری گندم و خرما بر شتر سوار کرده و وقتی که شتر به فاصله اندکی از شعب میرسید آن را به جانب محل سکونت بنی هاشم راهی کرده و از آن جدا می‌شدند.

اشخاصی همچون ابوجهل، عاص بن وائل، نضر بن حارث و عقبه بن ابی‌معیط در حال نگهبانی از شعب بودند تا هیچ احدی موفق نشود جهت بنی هاشم مواد غذایی ارسال کند. برخی اوقات در هنگام مشاهده کمک ها، بلوا و دعوایی صورت گرفته و کسانی مثل ابوالبختری‌ ـ‌ از متعهدان قریش بر ضد بنی‌هاشم ‌ـ بر فرزندان بنی‌هاشم شفقت کرده و برای پایان یافتن این دعوا میانجیگری می کردند.

یکی از این شبها ابوجهل که دشمن سرسخت بنی هاشم بود، از این موضوع اطلاع یافته و از انتقال بار گندم برای حضرت خدیجه که توسط حکیم بن حزام برده میشد، جلوگیری کرد. او به قدری حکیم بن حزام را مورد ضرب و شتم قرار داد که برای سه روز تا لب مرگ پیش رفته بود.‌ در مدت سکونت در شعب ابی طالب همه اموال و دارایی خدیجه و ابوطالب به انتها رسید.

محصورشدگان وضعیت نابهنجاری را سپری می کردند. و محتملا این موقعیت نامساعد موجب درگذشت دو نفر از بنی هاشم بعد از بیرون آمدن از شعب گردید. این جریان موجب گردید که از این رفتار دچار پشیمانی شده و به جانبداری از بنی هاشم بپردازند. آنها بیان می کردند چرا بنی مخزوم در رفاه و وفور نعمت قرار گرفته ولی پسران هاشم و عبدالمطلب در شرایط نابهنجار باشند.‌ حتی برخی از متعهدان پیمان نامه مصمم شدند تا آن را منهدم کنند.‌

بنابر روایت ابن اسحاق اولین نویسندگان زندگی نامه رسول الله ص هنگامی که برای دیدن پیمان نامه رفتند، مشاهده کردند که موریانه همه اجزای آن را خورده و فقط جمله نخست «باسمک اللهم» کاملاً سالم و دست نخورده به جا مانده است.

با استناد به مکتوبات ابن هشام از راویان و تاریخ نویسان قرن دوم قمری (درگذشت۲۱۳ یا ۲۱۸ق)، ابوطالب به میان روسای قریش رفته و گفت:

«برادرزاده ام محمد رسول الله بیان کرده، معاهده‌ای که درج کردید توسط موریانه خورده شده و فقط نام خدای یکتا را به جا گذاشته است. مشاهده کنید در صورتی که بیانات او حقیقت دارد محاصره را ملغی کنید و اگر نادرست گفته بود او را به شما واگذار می کنم.»

هنگامی که آنان سراغ پیمان نامه رفتند، نظاره کردند که موریانه همه مفاد آن پیمان را خورده و فقط نام خدا باقی مانده است. لذا بدین ترتیب پیمان محاصره رسول الله و مسلمانان باطل شد.

مزایای تحصن در شعب:

۱. مسلمانان و مشرکان بنی هاشم برای یاری و کمک به رسول الله که به موجب شرایط سخت اقتصادی، اجتماعی و روانی ایجاد شده بود، فاصله و دوری آن ها را به حداقل رسانده و به یکدیگر نزدیک شده بودند.

۲. این امر موجب شد همواره به مراقبت و پاسداری از جان رسول الله بپردازند که به طور معمول در مکه قادر به انجام آن نبودند.

۳. باعث پایداری غیرت و جانبداری میان اعضای طایفه بنی هاشم شد. چرا که حضور همه خاندان بنی هاشم در شعب ابی طالب، موجب برانگیختن احساسات طایفه های مرتبط با بنی هاشم بر ضد ثروتمندان قریش گردیده و از پذیرش رفتارها و تدابیر خشونت بار بر علیه بنی هاشم خودداری می‌کردند.

۴. همجواری و قرار گرفتن خاندان بنی هاشم در کنار حضرت محمد (ص) باعث تاثیر و درک بهتر آنان از مضمون اسلام گردید.

۵. قرار گرفتن در وضعیت سخت مالی، سوء تغذیه کودکان و زنان بنی هاشم که در اثر تشنگی و گرسنگی حاصل می شد، موجب شد که اهالی مکه از به کار گرفتن رفتار های پرخاشگرانه بر ضد بنی هاشم کاسته و این اقدامات را تا حد زیادی بکاهند.

عام الحزن:

پس از آنکه حضرت محمد (ص) و بنی هاشم از محاصره طولانی در شعب ابی طالب خارج شده و شرایط آن ها به روال عادی باز می گشت، به فاصله اندکی رسول خدا با دو حادثه ناگوار و جانکاه مواجه شدند. چرا که ایشان دو حامی مهم و ارزشمند در رسالت و زندگی را از دست دادند. لذا رسول الله سال دهم بعثت را عام الحزن یعنی سال ناراحتی و پریشانی نام نهادند.

در وهله اول ابوطالب عموی بزرگوار حضرت محمد (ص) دار فانی را وداع گفت و پس از آن تنها به فاصله اندکی، ام المؤمنین حضرت خدیجه همسر با وفای رسول الله از دنیا رفت. حضرت محمد (ص) هر دوی این انسان های عظیم الشأن را در قبرستان معلا جانب پدربزرگ شان عبدالمطلب به خاک سپردند.

حضرت محمد (ص) در خصوص عمو ایشان ابوطالب چنین فرمودند:

«تا روزی که ابوطالب وفات یافت، دست قریش از آزار و اذیت من کوتاه بود.»

سفر به طائف:

پس از درگذشت ابوطالب جایگاه ریاست قوم بنی هاشم به ابولهب واگذار شد و او کمک و یاری بنی هاشم را از حضرت محمد (ص) قطع کرد. حضرت محمد (ص) به موجب خفقان و شرایط سخت محیط مکه، مصمم شدند که به جای دیگری نقل مکان کنند. لذا تصمیم گرفتند به شهر طائف سفر نمایند.

حضرت محمد (ص) در کنار زید بن حارثه به شهر طائف رهسپار شده تا با روسای قبیله ثقیف ملاقاتی برپا نموده و آنها را به دین مبین اسلام فرا خوانند. ولی آنها دعوت پیامبر را نپذیرفته و امر کردند که بردگان و دیوانگان قبیله در پی حضرت محمد (ص) راه افتاده و با پرتاب سنگ او را هدف قرار دهند. حضرت محمد (ص) پس از آنکه به مدت ده روز در طائف سپری کرده و از پذیرش اسلام توسط مردم این شهر و یاری قبیله بنی ثقیف مأیوس گردید، به مکه بازگشت.

معراج پیامبر اکرم (ص):

در ماه ربیع الاول سال دهم بعثت یعنی قبل از مهاجرت حضرت محمد به شهر مدینه، ایشان معراج را تجربه کردند. رسول الله به فرمان خدای متعال و در کنار فرشته وحی جبرئیل به معراج رفتند. حضرت محمد (ص) این سفر را از منزل ام هانی خواهر امیرالمومنین علی (ع) شروع کرده و پس از آن به جانب بیت المقدس یا مسجد الاقصی رهسپار شدند. همچنین از بیت اللحم که محل تولد حضرت عیسی مسیح بوده و خانه های انبیا الهی بازدید نمودند. در عین حال ایشان در این عروج از آفرینش های آسمانی و بهشت و دوزخ نیز دیدن کردند.

حضرت محمد (ص) در این سفر ملکوتی از رازهای خلقت، عظمت عالم هستی و تاثیر بی نهایت اراده خدای متعال آگاه شدند. ایشان به «سدره المنتهی» رفته و این مکان را مملو از جاه و جبروت، حشمت و شوکت الهی مشاهده کردند. سپس از همان راهی که عازم گشته بودند، به خانه ام هانی برگشتند.

در قرآن کریم، نخستین آیه سوره «اسرا» از این عروج ملکوتی بدین شکل توصیف شده است:

” سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَیٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ “.

منزّه و پاک است آن [خدایی] که شبی بنده اش [محمّد (ص)] را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی که پیرامونش را برکت دادیم، سیر [و حرکت] داد، تا [بخشی] از نشانه های [عظمت و قدرت]خود را به او نشان دهیم؛ یقیناً او شنوا و داناست.

در سال مذکور و شب معراج رسول الله، خداوند امر فرمود که امت حضرت محمد (ص) در طی هر شبانه روز پنج وعده نماز را برپا داشته و عبادت خدای هستی را انجام دهند که نماز راهی برای عروج ابعاد روحانی مومنان است.

هجرت به مدینه

پیمان عقبه اول:

در سال یازدهم بعثت به هنگام موسم حج، تعداد شش نفر از از قبیله خزرج با حضرت محمد (ص) دیدار و ملاقاتی انجام دادند. رسول الله شریعت اسلام را برای آنها توضیح داد. آنها با رسول الله پیمان بستند که پیام و هدف دین حضرت محمد (ص) را به مردم سرزمین خود بیان کنند. در سال پس از آن، در هنگام حج دوازده نفر از اهالی شهر مدینه در مکانی به نام عقبه با رسول الله بیعت کردند.

پیمان آنها بدین شرح بود که برای خدا شریکی قائل نشده، دزدی نکنند، زنا نکنند، از کشتن فرزندان خود اجتناب کرده، بهتان و افترا نزده و در همه اعمال نیک که رسول الله به آنها امر می کند، تبعیت و فرمانبرداری کنند. بیعت مذکور را به نام بیعت عقبه اولی یا عقبه صغری نام نهادند. این بیعت به بیعه النساء نیز معروف است.‌ در عین حال آنها از حضرت محمد (ص) درخواست کردند تا شخصی را جهت آموزش قرآن و احکام اسلامی به میان مردم سرزمینشان راهی کنند. رسول الله نیز مصعب ابن عمیر را به شهر یثرب رهسپار کرد تا قرآن و احکام را به آنها تعلیم دهد.

مصعب موفق شد در دوره ای که در شهر یثرب ساکن بود، تعداد بسیاری از مردم آن شهر را به مسلک مسلمانی درآورد. در این میان می‌توان به سعد بن معاذ، یکی از رؤسای قبیله اوس اشاره کرد که با پذیرفتن اسلام توسط او، همه قبیله بنی عبدالاشهل به اسلام گرویده و مسلمان شدند.

تقویم زندگی حضرت محمد (ص) در مدینه

۱ق-۶۲۲م: هجرت

۲ق-۶۲۴م: ازدواج امام علی (ع) با حضرت فاطمه

۲ق-۶۲۴م: تغییر قبله

۲ق-۶۲۴م: غزوه بدر

۲ق-۶۲۴م: غزوه بنی‌قینقاع

۳ق-۶۲۵م: غزوه احد

۳ق-۶۲۵م: غزوه بنی‌نضیر

۵ق-۶۲۷م: غزوه خندق

۵ق-۶۲۷م: غزوه بنی‌قریظه

۶ق-۶۲۸م: صلح حدیبیه

۷ق-۶۲۸م: غزوه خیبر

۷ق-۶۲۹م: بخشیدن فدک به حضرت زهرا (س)

۷ق-۶۲۹م: نخستین سفر حج (عمره القضاء)

۷ق-۶۲۹م: جنگ موته

۸ق-۶۳۰م: فتح مکه

۸ق-۶۳۰م: غزوه حنین

۸ق-۶۳۰م: غزوه طائف

۹ق-۶۳۱م: تسلط بر بیشتر شبه جزیره عربستان

۹ق-۶۳۲م: غزوه تبوک

۹ق-۶۳۲م: سنه الوفود

۱۰ق-۶۳۲م: حجه الوداع

۱۰ق-۶۳۲م: واقعه غدیر خم

۱۱ق-۶۳۲م: درگذشت

پیمان عقبه دوم

در سال سیزدهم بعثت در هنگام حج، تعداد ۷۳ مرد و زن از میان قبیله خزرج پس از پایان یافتن مناسک حج در عقبه جمع شدند. حضرت محمد (ص) به همراه عموی خود عباس بن عبدالمطلب در میان آنها رفت. در مستندات اینگونه نوشته اند که در ابتدا عباس سخن گفته بود که:

«ای مردم خزرج! محمد از ماست و تا آنجا که در توان ما بود او را از گزند مردم بازداشتیم. اکنون او می‌خواهد نزد شما بیاید. اگر در توان خود می‌بینید که او را حمایت کنید و شر مخالفان را از او بازدارید چه بهتر وگرنه از همین حالا او را رها کنید»

آنها در جواب به عباس گفته بودند:

«سخن تو را شنیدیم، اکنون ای رسول خدا! آنچه نزد تو و خدای تو پسندیده است بگو!»

حضرت محمد (ص) آیاتی از قرآن مجید تلاوت کرده و در ادامه فرمودند:

«با شما بیعت می‌کنم که از من همچون کسان خود حمایت کنید»

از میان آن جماعت براء بن معرور گفت:

«ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همان گونه که از ناموسمان دفاع می کنیم، از شما هم دفاع خواهیم کرد.»

بدین ترتیب نمایندگانی از مردم مدینه با حضرت محمد (ص) بیعت کردند که با هر کسی که با او دشمنی کند دشمن، با هر کسی که با او دوست باشد دوست و به هر که با وی ستیز کند، ستیز نمایند. از این رو این بیعت را بیعه الحرب نام نهادند. در پی بیعت مذکور، پیامبر اکرم ص به مسلمانان امر کرد به شهر یثرب مهاجرت کنند. چرا که عده کثیری از مسلمانان در شهر مکه مورد آزار و شکنجه مشرکان قرار داشتند. آنها می توانستند با این مهاجرت به شهر مدینه و ملحق شدن به مردم مسلمانان آن دیار، زندگی امنی برای خود مهیا کنند. حضرت محمد در این خصوص به آنها فرمودند:

«خداى عز وجل براى شما برادرانى کمک کار و خانه‌هاى امنى (در مدینه) قرار داده است»

در پی این امر مسلمانان مکه گروه گروه به سوی شهر مدینه هجرت کردند و حضرت محمد (ص) چشم انتظار دستور الهی در شهر مکه ماندند.

توطئه دار النَدوه:

هنگامی که مشرکان و بزرگان قبیله قریش از بیعت رسول الله با مردم شهر یثرب و حمایت و جانبداری آنها از حضرت محمد (ص) آگاهی یافتند، قول و قرارهای قبیله ای را به زیر پا گذاشته و برای به قتل رساندن حضرت محمد (ص) فتنه ای اندیشیدند. امرا و اشراف قریش جهت کسب راه حلی مناسب، جلسه‌ای در دار الندوه برگزار کرده و در نهایت بر آن شدند که از میان هر قبیله جوانی به نمایندگی مهیا شده تا به شکل گروهی بر حضرت محمد (ص) حمله کرده و با یکدیگر ایشان را به هلاکت برسانند.

در صورت عملی شدن این نقشه قاتل حضرت محمد تنها یک نفر نبوده و بنی هاشم قادر نیست تا برای خونخواهی او اقدام نماید. چرا که جنگ و نبرد با همه قبایل و طایفه ها برای آنها میسر نبوده، لذا به گرفتن خون بها رضایت می دهند. این پیشنهاد مورد قبول همگی قرار گرفته و تعداد ۴۰ نفر از مشرکان قریش اعلام آمادگی کردند تا آن حضرت را به قتل برسانند. تاریخ نویسان این روز را «یوم الزحمه» نام نهادند.

پس از آنکه مشرکان مکه جهت نابودی و به هلاکت رساندن حضرت محمد (ص) به نقشه و برنامه واحدی دست یافتند، همان لحظه خدای متعال از طریق جبرئیل پیام آور الهی این آیه را به رسول الله نازل کرده و خبر این دسیسه را به اطلاع پیامبر رساند.

«و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک أو یقتلوک أو یخرجوک و یمکرون و یمکر الله و الله خیرالماکرین»

«هنگامی که کافران نقشه می کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند و یا (از مکه) بیرون کنند، آنان چاره می اندیشیدند (و نقشه می کشیدند) و خدا هم تدبیر می کرد و خداوند بهترین چاره جویان و تدبیر کنندگان است.»

در شب مورد نظر که بعدها به لیله المبیت شناخته شد، تعداد چهل نفر از خاندان قریش منزل رسول الله را محاصره کردند. به شکلی که بستر ایشان در تیررس دید آنها قرار داشت. حضرت محمد (ص) به حضرت علی ع پیشنهاد داد که در ازای او در بستر خوابیده و از همان برد یمانی به رنگ سبز که ایشان هر شب روی خود را با آن می پوشاند، استفاده نماید. ارزش و اهمیت این فداکاری و ایثار به قدری وصف ناشدنی بود که خداوند بلند مرتبه با نزول آیه ای به حضرت محمد (ص) از ایثار حضرت علی (ع) تقدیر کرد:

«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رءوف بالعباد» «بعضی از مردم جان خود را برای خشنودی خداوند می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»

در پی این امر رسول الله مخفیانه و دور از چشم مشرکان از خانه خارج شده و به جانب جنوب شهر مکه یعنی راهی خلاف مسیر یثرب در پیش گرفتند. تا پیش از سحرگاهان یعنی زمانی که مشرکان جهت پیاده سازی نقشه شوم خود به خانه رسول الله حمله‌ور شدند، حضرت علی ع از بستر پیامبر برخاست و تازه مشرکان متوجه شدند که حضرت محمد از ا آنها خارج شده‌ است. لذا به جوش و خروش درامده بر در پی یافتن عسلی اثری از ایشان به جستجو می پرداختند. سربازان قریش به واسطه یک راهنما تا پای کوه ثور که رسول الله به همراه ابوبکر در آنجا از انظار پنهان گشته بود، رسیدند و با دیدن تارهای عنکبوت که سرتاسر دهانه غار را سد کرده بود بر غار وارد نشده اند.

بزرگان قریش برای هر شخصی که رسول الله را یافته و به آنها واگذار کند، تعداد صد شتر مژدگانی مشخص کرده و در همه مناطق جار می زدند. حضرت محمد (ص) و ابوبکر به مدت سه روز در غار مخفی شدند تا دشمنان از کاوش آنها ناامید گشته و با فراهم کردن آذوقه راه و راهنمایی یک فرد آشنا به مسیر، راه مدینه را در پیش گرفتند.

حضرت محمد (ص) حد فاصل مکه تا مدینه را از مسیری غیر متعارف عبور کردند و پس از طی پانزده روز به روستای قبا در شش کیلومتری مدینه وارد شدند.

آغاز هجرت حضرت محمد (ص)

تاریخ نویسان در خصوص روز رهسپاری حضرت محمد (ص) از مکه و وارد شدن شان به شهر مدینه اختلاف نظر دارند. ابن هشام که مسیر حرکت ایشان را منزل به منزل درج کرده، نوشته که رسول الله در نیمروز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول به قبا وارد شدند. ابن کلینی چنین درج کرده که حضرت محمد (ص) روز دوشنبه اول ربیع الاول از مکه خارج شده و در روز جمعه ۱۲ ربیع الاول به قبا رسیده‌اند. برخی دیگر نوشته اند ایشان در روز هشتم ربیع الاول به قبا وارد شدند. تاریخ نویسان جدید اسلام و غربی بر اساس محاسبات معتقدند رسول الله به مدت ۹ روز در سفر بوده و در روز دوازدهم ربیع الاول سال ۱۴ بعثت مصادف با بیست و چهارم سپتامبر سال ۶۲۲م به قبا در مجاورت مدینه رسیدند.

مهاجرت رسول الله از مکه به مدینه به عنوان مبنایی جهت تاریخ مسلمانان تعیین گردید. حضرت محمد (ص) در زمان اطراق در قبا اقدام به ساخت مسجدی نمودند که مسجد قبا نام گرفت. حضرت محمد در ص در قبا چشم انتظار رسیدن وصی و پسر عموی خود حضرت علی (ع) بودند که پس از مهاجرت رسول الله در کنار کاروانی از همسران و دختران رسول الله و بنی هاشم که در میان آنها حضرت فاطمه (س) و فاطمه بنت اسد حضور داشته و مابقی اشخاصی که تا آن زمان موفق به مهاجرت از مکه نشده بودند، به جانب مدینه رهسپار شدند. حضرت علی (ع) سه روز بعد از راهی شدن رسول الله در مکه مانده و مسئولیت بازگرداندن امانت هایی که اهالی مکه در نزد رسول الله گذاشته را برعهده گرفت و پس از اتمام آن به سوی مدینه راه افتاد. رسول الله در قبا بعد از وارد شدن کاروان حضرت علی (ع) با مشایعت ایشان به سمت مدینه حرکت کردند.

سال اول هجرت

حضرت محمد (ص) در روز جمعه دوازدهم ربیع الاول، به همراه گروهی از بنی النجار رهسپار مدینه شدند. ایشان اولین نماز جمعه را در میان قبیله بنی سالم بن عوف برگزار کردند. در زمان وارد شدن رسول الله به شهر مدینه، روسای هر قبیله یا بزرگان هر خاندان قصد داشتند تا حضرت محمد را به منزل خود برده و به مباهات بیشتری نائل آید. رسول الله فرمودند:

«هر مکانی که شترم بر روی زمین بنشیند، در آنجا منزل می کنم.»

حضرت محمد در جواب هدایت کنندگان شتر گفتند:

«شتر من مأمور است و می‌داند به کجا برود.»

سرانجام شتر در میان خانه های بنی مالک بن نجار، در ملکی که به دو یتیم تعلق داشت، بر زمین نشست.

حضرت محمد پس از تثبیت در شهر مدینه اقدامات مهمی انجام دادند که شامل:

۱. بنای مسجد مدینه:

اولین فعالیت پیامبر خدا (ص) در مدینه ساختن مسجدی بود که به نام مسجد النبی شهرت دارد. در کنار منزل رسول الله تکه زمینی وجود داشت که از اموال دو تیم تحت قیومیت معاذ بن عفراء بوده است. به رغم اصرار مالکان آن قطعه زمین مبنی بر تقدیم آن ملک به رسول الله، ولی حضرت محمد آن را از معاذ خریداری کرده و به یاری بقیه مسلمانان در آنجا مسجدی بنا کردند.

در این میان ابو ایوب انصاری اسباب و وسایل سفر رسول الله را به منزل خود برده و حضرت محمد (ص) تا هنگامی که منزلی محقر برای خود تهیه نمودند، در آنجا سپری کردند. در هنگام بنای مسجد، رسول الله شخصا پا به پای بقیه مسلمانان مشارکت و همکاری داشتند.

در حقیقت مسجد مذکور در زمان زندگی حضرت محمد (ص)، به عنوان یک مرکز عبادی و پایگاه امور سیاسی، نظامی و آموزشی بود و نقش موثری در پیشبرد امور و ساختار جمعیت و پی ریزی جامعه اسلامی داشت.

۲. پیمان برادری:

مسلمانانی که از شهرهای دیگر و یا از مکه به شهر مدینه وارد شدند، مهاجران نام گرفته و اشخاصی که از تا پیش از این در شهر یثرب سکونت داشتند، انصار نامیده شدند که سعی می کردند با جای دادن مهاجرین در منازل خود، کمکی برای آنها نمایند. در این میان از سایر اقدامات حضرت محمد (ص) پس از ورود به شهر مدینه، چنین بود که در میان انصار و مهاجرین معاهده برادری منعقد نموده که به پیمان مؤاخاه شناخته شد.

برخی معتقدند یک بار پیمانی در میان خود مهاجرین با یکدیگر انجام گردیده و پس از آن مجددا به شکل دو به دو، معاهده ای میان مهاجرین و انصار برقرار کردند. همچنین از پیمان های مشهور آن می توان به عقد برادری (اخوت) میان رسول الله صافی الله و حضرت حضرت علی (ع)، ابوبکر و عمر، حمزه سیدالشهدا با زید بن حارثه و… نام برد. پس از چندی از وارد شدن رسول الله به شهر مدینه، ایشان با سایر اهالی شهر همچون یهودیان پیمانی منعقد کردند تا به موجب آن منافع و حقوق اجتماعی یکدیگر را در نظر گرفته و بر یکدیگر احترام گذارند.

۳. منشور حکومت مدینه:

حضرت محمد (ص) در شهر مدینه اقدام به تدوین معاهده‌ای نمودند که یک طرف آن، مسلمانان مهاجرین و انصار قرار داشتند و از طرف دیگر یهودیانی که در مدینه ساکن بودند. ایشان به قوم یهود در نگهداری مذهب و شریعت و همچنین اموال و دارایی هایشان کاملاً اختیار داده و تنها شروطی را برایشان در نظر گرفت. مفاد این عهدنامه شامل:

  • مسلمانان و یهودیان همچون یک امت واحد در شهر مدینه در کنار یکدیگر زندگی می کنند.
  • همه مسلمانان و یهودیان در اجرای آداب مذهبی خود مختار هستند.
  • در هنگام وقوع نبرد، هرکدام از گروه مسلمانان و یهودیان، گروه دیگر را چنان چه ناحق نباشد، بر ضد مخاصمان حمایت و یاری کند.
  • در صورتی که شهر مدینه در معرض حملات و یورش دشمن قرار بگیرد، هر دو گروه باید در حفاظت و دفاع از آن همکاری و تعامل داشته باشند.
  • در صورت بستن توافقنامه صلح و آشتی با دشمن، با همفکری و مشاوره هر دو گروه انجام می گیرد.
  • از آنجا که شهر مدینه دارای قداست زیادی است، لذا هر دو گروه مسلمانان و یهودیان، لازم است حرمت و شئونات را رعایت کرده و انجام خونریزی و جنگ و جدال در آن حرام است.
  • در هنگام ایجاد دعوا و اختلاف، آخرین شخص حکم و داور جهت برطرف کردن کدورت ها حضرت محمد (ص) میباشد.
  • امضاکنندگان این عهدنامه همواره با یکدیگر به مصلحت اندیشی و احسان رفتار کنند.

کارشکنی‌های منافقان و یهودیان مدینه:

با وجودی که اکثریت جامعه مدینه را مسلمانان تشکیل داده و هم نظر و موافق رسول الله بودند. ولی در این میان اشخاصی مثل عبدالله بن ابی با وجودی که ظاهرا در سلوک و آیین مسلمانان رفتار کرده و به اسلام گرویده بود، ولی در خفا کاملاً بر ضد منافع و امورات حضرت محمد (ص) و مسلمانان دسیسه می نمود. لازم بود با این اشخاص که به نام منافق شناخته می شدند، تمهیدات و تدابیر خاص تری نسبت به مشرکان و یهودیان در خصوص آنها اعمال شود. چرا که آنها در مقابل مسلمانان ادعای مسلمانی کرده، لذا رسول الله به موجب جلوه اسلام مصلحت نمی دیدند تا به طور آشکار با آنها نبرد کنند.

عبدالله بن ابی تا هنگام مرگش به اخلال و اشکال تراشی با دین اسلام و رسول الله ادامه داد. یهودیان شهر مدینه در عهدنامه به حقوق و مزایایی دست یافته و در عین حال از غنائم جنگی نیز بهره ای نصیبشان می شد. آنها در ابتدا در رفتار و کردارشان به مسلمانان روی خوش نشان داده و حتی تعدادی اندکی از آنها نیز به دین اسلام گرویدند، ولی در نهایت عدم رضایت آنها پدیدار شده و ساز مخالف زدند.

این نارضایتی منبعث از از آن بود که آنها در گذشته با احاطه و کنترل در امور تجاری و بازرگانی شهر مدینه اقدام به معاملات با اعراب بادیه نشین و مشرکان مکه می نمودند و همچنان در نظر داشتند که با سرپرستی عبدالله بن ابی در مدینه قدرت و اعتبار اقتصادی آنها افزایش یابد. ولی حضور حضرت محمد (ص) در این شهر و گسترش دین اسلام و سیاست های فعلی مسلمانان مانع از اهداف آنها می شد.

در کنار این امر قوم یهود در مرام شان نبود که شخصی را خارج از نسل و تبار یهود به عنوان پیامبر بپذیرند.‌ لذا پس از گذشت مدتی آنها به شکل های مختلف اعتراضات خود را به حضرت محمد (ص) ابراز می کردند. در این میان عبدالله بن ابی نقش زیادی در برانگیختن آنها داشت. یهودیان چنین می گفتند پیامبری که مدت هاست ما در انتظار او بودیم حضرت محمد نبوده و در برابر آیات قرآن کریم نسبت به تورات و انجیل در مقابل مسلمانان فخر و مباهات می کردند و بیان می کردند مطالبی که در در قرآن وجود دارد در کتابهای آسمانی ما صدق نمی کند البته آیات زیادی در قرآن مجید در این خصوص نازل شد که با استناد به آن کتاب های تورات و انجیل در طی زمان دچار تغییر و انحراف گردیده و بزرگان یهود جهت پایدار نگه داشتن اعتبار و منافع خود آن را به نفع خود تغییر دادند. در نهایت قران به ارتباط اسلام با گروه یهود و نصاری خاتمه داده و برای تفهیم مسلمانان عرب نسبت به یهودیان که امتی مجزا هستند فرمود: عرب بر ملت ابراهیم و ابراهیم جد اعلای اسرائیل است:

«یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّورَاهُ وَالإنجِیلُ إِلاَّ مِن بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴿۶۵﴾ هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴿۶۶﴾مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ ای اهل کتاب چرا در ابراهیم خصومت می‌کنید؟ مگر نه این است که تورات و انجیل پس از ابراهیم فرستاده شده است؟ شما در آنچه می‌دانید خصومت کردید. چرا در چیزی که نمی‌دانید خصومت می‌کنید؟ در حالی که خدا می‌داند و شما نمی‌دانید. ابراهیم نه یهودی بود و نه ترسا و نه مشرک بلکه مسلمانی پاک اعتقاد بود»

سال دوم هجرت (سنه الامر)

تغییر قبله:

به بیان علامه طباطبایی با استناد به اکثریت منابع موجود، تغییر قبله مسلمانان در ماه رجب سال دوم هجرت، یعنی پس از گذشت ۱۷ ماه از از ورود پیامبر به شهر مدینه انجام شد. امام صادق ع در روایتی بیان می کنند:«مسلمانان تا پیش از آن، در هنگام خواندن نماز به جانب مسجد الاقصی نماز را برپا می کردند.» به طور مستمر یهودیان، حضرت محمد (ص) را مورد نکوهش قرار داده و می گفتند در حقیقت تو از ما اطاعت می کنی و به جانب قبله ما نماز می گذاری.

رسول الله از این زخم زبان ها غم زده شد. تا هنگامی که در مسجد بنی سلمه در حال خواندن نماز ظهر بودند، جبرئیل به حکم الهی فرود آمده و در میان نماز ایشان را به جانب کعبه چرخانده و تغییر جهت دادند. در این هنگام آیه ۱۴۴ سوره بقره معروف به آیه قبله بر پیامبر نازل شد. لذا رسول الله دو رکعت از نمازش را به جانب بیت المقدس و دو رکعت دیگر را به جانب کعبه خواندند که این امر موجب ناراحتی و اعتراض یهودیان شد.

«سَیَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُواْ عَلَیْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»

«به زودی بیخردان مردم می‌گویند چه چیز ایشان را از قبله‌ای که بر آن بودند برگرداند؟! بگو: خاور و باختر از آن خداست؛ او هر که را می‌خواهد به راه راست هدایت می‌کند.»

قال رسول الله (ص):

لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْل‏

هیچ تهیدستی سخت‌تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.

کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش‏، ج۱، ص۲۵

جنگ‌ها و درگیری‌ها در مدینه:

حضرت محمد (ص) پس از هجرت در شهر مدینه علاوه بر جنگ و نبردهایی که با مشرکان داشتند، به میزان زیادی با توطئه و درگیری‌های داخلی با یهودیان و منافقان نیز مواجه بودند که جهت همه آنها تدابیر خاصی اتخاذ می کردند.

صدور فرمان جهاد:

در هنگام حیات حضرت محمد (ص) جنگ های مسلمانان به دو گروه تقسیم می شد:

در ابتدا جهاد هایی که خود رسول الله شخصا رهبری و هدایت گروه نظامی را برعهده گرفته که از آنها با عنوان غزوه یاد می شود. بر اساس مستندات تعداد آنها ۲۶ یا ۲۷ جنگ بوده است.

دوم جنگهایی که حضرت محمد (ص) یکی از یاران خود را به فرماندهی سپاه منصوب کرده و ایشان در آن جنگ ها حضور نداشتند که از آنها با عنوان سریه یاد شده و به نوشته ابن اسحاق تعداد آنها ۳۵ سریه بود.

پس از مهاجرت مسلمانان مکه به شهر مدینه، مشرکان قریش همه اثاثیه و وسایل باقی مانده از زندگی آنها را تحت تملک خود درآورده و در جایگاه سرمایه در کاروان های بازرگانی خود از آن استفاده می کردند. حضرت محمد (ص) جهت ممانعت از ادامه معاملات و تجارت آنها امر کردند تا مسلمانان کاروان های مذکور را به اختیار خود درآورده و با احتمال حضور مسلمانان مبارز در این مسیرها امور بازرگانی قریش از رونق خارج شود. لذا به یاران خود حکم جهاد دادند.

نخستین جنگ سریه در ماه شوال سال اول هجرت به نام عبیده بن حارث بن مطلب صورت گرفت و در پی آن سریه حمزه سیدالشهدا در رمضان سال مذکور خ داد. هر دو جنگ بدون درگیری با مشرکان پایان یافت. نخستین غزوه به نام غزوه بواط بود که در ماه ربیع الاول سال دوم هجرت انجام شده و بدون نتیجه خاصی خاتمه یافت. پس از آن غزوه های عُشَیره و سَفَوان یا بدر اولی انجام گرفت. البته نخستین جنگ تن به تن میان مسلمانان و مشرکین در سریه عبدالله بن جحش انجام گرفته که طی آن یکی از مشرکان به هلاکت رسیده و غنایمی نیز حاصل گردید.

جنگ بدر:

از همان زمانی که حضرت محمد (ص) دومین پیمان عقبه را با مردم مدینه منعقد نمود، احتمال می‌رفت که با قریش جنگ و نزاعی صورت گیرد. اولین جنگ غزوه در ماه صفر سال دوم هجرت انجام گرفت که به غزوه ابواء و یا ودّان معروف است. جنگ مذکور به درگیری نیانجامید و در پی آن در ماه ربیع اول غزوه بواد نیز انجام شده و بدون درگیری خاتمه یافت. در ماه جمادی اول اخباری منتشر شد که کاروان قریش به رهبری ابوسفیان از مکه به مقصد شام رهسپار است.

پیامبر با گروه نظامی تا منطقه ذات العشیره در پی آنها رفت، ولی تا قبل از آن کاروان از آنجا گذر کرده بود. غزوه های مذکور بدان جهت بدون ثمر و نتیجه ای خاتمه می یافت که منافقان و جاسوسانی در داخل شهر مدینه از برنامه و تصمیم پیامبر مطلع شده و پس از حرکت گروه نظامی به سرعت خود را به کاروان مذکور رسانده و آنها را در جریان برنامه و نقشه پیامبر می گذاشتند.

در دومین سال هجرت، از مهم ترین جنگ نظامی مسلمانان و مشرکان می‌توان به غزوه بدر اشاره کرد. با وجودی که تعداد سپاهیان مسلمان بسیار کمتر از سپاه مکه بود، ولی موفق شدند در این جنگ به پیروزی رسیده و از میان مشرکان تعداد زیادی کشته و به اسارت در آمدند.‌ در جنگ مذکور ابوجهل و برخی دیگر از بزرگان قریش نابود شده و به همان تعداد نیز اسیر شدند. در این میان تعداد ۱۴ نفر از مسلمانان نیز به شهادت رسیدند.‌ حضرت علی ع در جنگ بدر تعدادی از نام آوران سپاه مکه را که تبحر زیادی در جنگ داشتند، مغلوب خود کرده و به هلاکت رساند.

سایر رویدادهای سال دوم هجرت شامل:

  • حضرت محمد (ص) گرفتن روزه در ماه رمضان را بر مسلمانان واجب اعلام کرد.
  • رسول الله اذان اسلامی را در زمان مشخص آن تعیین کرده و فصل های سال نیز مشخص گردید.
  • پیوند فرخنده و مبارک امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) با حضرت فاطمه زهرا (س) در این سال انجام گرفت.
  • حضرت محمد (ص) با شاعران یهودی و کافران مقابله نموده که دائماً سعی در کارشکنی و اخلال در امور مسلمانان داشتند.

درگیری با یهود:

اولین نبرد و نزاع مسلمانان با یهودیان پس از گذشت چند هفته از پایان جنگ بدر انجام شد. آن‌هنگام یهودیان بنی‌قَینُقاع در خارج از شهر مدینه و در قلعه ای سکونت داشته و به شغل زرگری و آهنگری مشغول بودند. در مستندات چنین آمده روزی زنی عرب به بازار رفته و جنس خود را در بازار بنی قینقاع به فروش رساند. سپس بر در دکان زرگری نشست. شخصی از یهودیان پنهانی لباس اورا بر پشتش گره زد. هنگامی که زن از جایش بلند شد، لباسش به یک طرف افتاده و یهودیان او را مورد خنده و مضحکه قرار دادند. آن زن از مسلمانان درخواست کمک کرد.

شخص مسلمانی به حمایت از آن زن با مرد یهودی درگیر شده و سرانجام این نزاع به مرگ یهودی رسید. یهودیان همگی به جوش و خروش درآمده و آن مسلمان را به قتل رساندند. بعد از این اتفاق، رسول الله به یهودیان اعلام کرد در صورتی که قصد داشته باشند به زندگی در آنجا ادامه دهند، باید تابع قوانین مسلمانان گردند. قوم بنی‌قینقاع گفتند پیروزی تو در مقابل مردم مکه باعث گمراهی ات نشود، چرا که آنها قدرت جنگیدن نداشتند.

ولی زمانی که ما با تو نبرد کنیم، به تو نشان می دهیم که تا چه حد قدرت داریم. حضرت محمد (ص) به گروه نظامی مسلمانان امر کرد برای مدت ۱۵ شبانه روز آنها را محاصره کنند و هنگامی که آنها تسلیم رسول الله گردیدند، عبدالله بن ابی با اصرار و پافشاری درخواست بخشش آنها را از پیامبر نمود. لذا رسول الله آنها را به شام تبعید کرد. محاصره مذکور در ماه شوال سال دوم هجرت انجام گرفت.

سال سوم هجرت

از اتفاقاتی که در سال سوم هجرت رخ داد، سرانجام سعه صدر و شکیبایی حضرت محمد (ص) پایان گرفته و ایشان به اهانت ها و اغوای شاعران یهودی و مشرک پایان دادند. در عین حال غزوه هایی با نام های ذی امر و بحران و سریه های محمد بن مسلمه و قرده در این سال رخ دادند. ولی مهمترین رویداد سال سوم هجرت غزوه احد میباشد.

‌در عین حال در سال مذکور به فاصله اندکی پس از خاتمه جنگ احد، غزوه حمراء الأسد انجام گرفت. لازم به ذکر است امام حسن مجتبی (ع) در نیمه ماه رمضان در این سال چشم به جهان گشود.

جنگ اُحد:

در سال سوم هجرت، روسای قریش قبایل هم‌پیمان خود را بر علیه مسلمانان فراخواندند و با فراهم کردن سپاهی با ساز و برگ فراوان، به فرماندهی ابوسفیان به جانب شهر مدینه حرکت کرد. در ابتدا رسول الله تصمیم داشتند در مدینه بمانند، ولی در نهایت تصمیم بر آن شد که جهت رویارویی با سپاه مشرکان مکه از شهر مدینه خارج شود. سپاه مذکور در مکانی به فاصله اندکی از دو کوه احد با یکدیگر مواجه شدند.

در حین جنگ، با وجودی که شرایط با پیروزی مسلمانان پیش می رفت، ولی به علت غفلت و کوتاهی عده‌ای از مسلمانان و ترفند خالد بن ولید، مشرکان توانستند از پشت به مسلمانان حمله کرده و آنها را مغلوب کنند. اشخاص برجسته ای همچون حمزه بن عبدالمطلب، عموی بزرگوار پیامبر در این جنگ به شهادت رسیدند. حضرت محمد (ص) نیز دچار جراحاتی گردیده و شایعه کشته شدن ایشان باعث کاهش روحیه مسلمانان شد. به روایت ابن هشام به نقل از ابن اسحاق، غزوه احد در روز شنبه پانزدهم ماه شوال انجام گرفت.

سال چهارم هجرت

در سال چهارم هجرت دو اتفاق ناگوار برای اسلام و مسلمانان بروز کرد. نخستین اتفاق حادثه رجیع و دومین آن، واقعه بئر معونه بود. در واقعه نخست عده‌ای از اعراب که در خارج از مدینه سکونت داشتند، از حضرت محمد خواستند تا اشخاصی را جهت آشنایی و دعوت افراد قبیله با دین اسلام به آنجا ارسال کند. رسول خدا ص نیز تعداد شش نفر از یاران خود را در کنار آن ها رهسپار نمود. ولی آنها این شش فرستاده رسول الله را به شهادت رساندند.

در حادثه دوم شخصی از اهالی نجد از حضرت محمد (ص) خواهان ارسال مبلغانی به آنجا کرد، رسول الله تعداد چهل نفر را در کنار او راهی کردند. ولی همه آنها به استثنای یک نفر همانند حادثه رجیع به شهادت رسیدند. نوشته‌اند اخبار شهادت هر دو گروه مذکور را طی یک شب به رسول الله اطلاع دادند.

همچنین در سال چهارم هجرت، رسول الله با قبیله بنی نضیر که گروهی از یهودیان مدینه بودند، به گفتگو و صحبت پرداختند که در این میان یهودیان قصد تعرض به جان رسول‌الله را نمودند. ولی در نهایت مجبور شدند از آن منطقه مهاجرت کنند.

از سایر رویداد هایی که در سال چهارم هجری رخ داد، در اینجا نام می بریم:

  • انجام سه جنگ که پیامبر ص در آنها عهده‌دار فرماندهی سپاه بودند؛ به نام‌های غزوه بنی نضیر، غزوه ذات الرقاع و غزوه بدر الموعد.
  • صورت گرفتن دو جنگ شامل سریه ابوسلمه و سریه عبدالله بن انیس
  • در سوم ماه شعبان امام حسین ع چشم به دنیا گشودند.
  • فاطمه بنت اسد مادر حضرت علی (ع) دار فانی را وداع گفت.
  • نزول آیه ای از قرآن که در آن مصرف شراب حرام اعلام شد.

سال پنجم هجرت (سنه الاحزاب)

جنگ‌های احزاب، بنی‌قریظه، بنی‌مصطلق:

در سال پنجم هجرت، ابوسفیان از بزرگان قریش اقدام به مهیا کردن سپاهی در حدود هفت تا ده هزار نفر نمود که فقط ششصد نفر از آنها سواره بودند. جنگ مذکور به جنگ احزاب شهرت دارد. علاوه بر آنچه ذکر شد، عده‌ای از یهودیان بنی نضیر که در منطقه‌ای به نام خیبر سکونت داشتند، با مشرکات و قبیله غطفان بر علیه مسلمانان و رسول الله هم پیمان شدند.

همچنین یهودیان بنی قریظه که اطراف شهر مدینه زندگی کرده و با پیامبر پیمان بسته بودند که هیچ کمک و حمایتی از مشرکان و قریشیان نکنند، عهد شکنی کرده و با مشرکان مکه هم پیمان شدند. در این میان حضرت محمد (ص) تنها دارای سه هزار نفر سپاه بوده که به استثنای عده معدودی مابقی همه پیاده بودند.

در جنگ مذکور پیامبر ص مصلحت دانست، برخلاف جنگ احد سپاه در شهر مانده و با روش دفاعی به جنگ بپردازند. سلمان فارسی یکی از اصحاب رسول الله پیشنهاد کرد، جهت دفاع از شهر خندق های بزرگی حفر کنند. موقعیت استراتژیک شهر مدینه بدین صورت بود که از سه طرف به وسیله نخلستان و بناها محصور بود.

از طرف شمال نیز با حفر خندق های عظیم در بیرون از شهر، باعث می شد از یورش سوار نظام دشمن جلوگیری کرده و مانع پیشروی آنها شوند. تا قبل از رسیدن سپاهیان دشمن به شهر مدینه، همه تمهیدات نظامی و مهیا نمودن خندق به انجام رسید. هنگامی که مشرکان به آنجا رسیدند، حیرت و تعجب آنها را فرا گرفت. چرا که تا آن زمان، چنین تدبیر نظامی جهت مقابله با سپاهیان به چشم ندیده بودند. افراد سوار نظام قادر نبودند که از خندق بگذرند و هنگامی که جلو می آمدند، تیراندازان مسلمان فرصتی به آنها نمی دادند. تنها عمرو بن عبدود که در جنگاوری شهره و نام آور بود، بعد از عبور از خندق با رشادت های حضرت علی (ع) به هلاکت رسید.

تعدادی از مسلمانان طبق دستور پیامبر ص با اشخاصی از قبیله بنی‌قریظه و غطفان روابطی برقرار کرده و آنها را نسبت به یکدیگر بد گمان کردند. پس از آن با وزش باد و سرمای بسیار، شرایط بر سپاهیان مکه سخت شد. لذا ابوسفیان دستور داد که به مکه باز گردند و شهر مدینه بعد از سپری کردن پانزده روز محاصره از خطر بیرون آمده و جنگ مذکور خاتمه یافت. پس از نبرد مذکور، شرایط به نفع مسلمانان متحول شد. برخی از اعراب اولیه رغبت و گرایش به اسلام پیدا کرده و منافع ابوسفیان و قریش دچار تزلزل گردید.

پس از خاتمه یافتن جنگ احزاب حضرت محمد (ص) پیگیر یهودیان بنی قریظه گردید. آنها به سبب عهدنامه مدینه تا زمانی که بر ضد مسلمانان اقدامی نمی کردند، در پناه و سلامت بودند. ولی بر خلاف قولشان در جنگ احزاب با دشمنان اسلام هم پیمان گردیدند. رسول الله با سپاهیان به محاصره آن‌ها پرداخته و پس از گذشت بیست و پنج شبانه روز آنها تسلیم شدند. قبیله اوس که هم پیمان بنی قریظه بود به پیامبر گفتند بنی قریظه هم پیمان ما بوده و ما از کرده خود نادم هستیم. با آنها همچون قبیله خزرج (بنی‌قینقاع) حکم کنید.‌ رسول الله نیز حکمیت اسیران بنی قریظه را به سعد بن معاذ رئیس قبیله اوس سپرد. طایفه بنی قریظه نیز آن را پذیرفتند.

در سال ششم هجرت نظامیان مسلمان با قبیله بنی‌مُصْطَلِق که بر علیه اسلام و رسول الله در پی تمهید نیرو بودند، به مبارزه پرداخته و آنها را شکست دادند.

حضرت محمد (ص) فرمودند:

«ان اکرمکم عندالله اتقاکم و لیس لعربی علی عجمی فضل الا بالتقوی»

«گرامی‌ترین شما نزد خدا،‌ پرهیزکارترین شماست و عرب بر عجم برتری ندارد جز در پرهیزکاری.» تحف العقول، ص ۳۴

سال ششم هجرت (سنه الاستئناس)

تعداد سریه های سال ششم بسیار زیاد است. از غزوه هایی که در این سال اتفاق افتاد می توان به غزوه بنی لحیان، غزوه ذى قرد و غزوه بنی مصطلق اشاره کرد. ولی بی شک مهم ترین رویداد این سال،صلح حدیبیه است که در قرآن در سوره فتح از آن به عنوان فتح المبین یاد می شود.

صلح حُدیبیه:

نتیجه حاصل آمده از جنگ احزاب، تسلیم شدن یهودیان بنی قریظه و انجام چند جنگ و نبرد دیگری که در سال ششم هجری انجام گرفته و با پیروزی مسلمانان خاتمه یافت و در این میان غنائم جنگی زیادی که مچنصیب مسلمانان گردید، موجب شد اقتدار، نفوذ و تأثیر اسلام در نظر اهالی شبه جزیره عربستان افزایش یابد. به طوری که تعداد زیادی از قبیله ها به اسلام گرویده و یا با مسلمانان هم‌پیمان شدند.

در ماه ذی القعده سال ششم هجری پیامبر اکرم ص با حضور هزار و پانصد نفر از مسلمانان مدینه جهت به جا آوردن حج عمره رهسپار مکه شدند. هنگامی که سران قریش از تصمیم پیامبر ص مطلع گردیدند، خود را برای جلوگیری از ورود ایشان مهیا کردند.‌ در ابتدا خالد بن ولید و عکرمه بن ابی‌جهل را به عنوان نماینده فرستادند تا رسول الله را از نزدیک شدن به مکه منصرف کنند.

حضرت محمد (ص) در محلی به نام حدیبیه که شروع مناطق حرم است منزل کرده و به اهالی مکه پیغام فرستادند که ما جهت زیارت خانه خدا آمده ایم و نه برای نبرد. بازهم قریش از پذیرفتن آن دچار هراس شده و آن را رد می کند. در نهایت توافقنامه‌ای میان حضرت محمد (ص) و نماینده مردم به مکه به امضا رسید. موارد صلح حدیبیه بدین صورت بود:

  • برای ده سال متوالی آشتی و صلح میان طرفین برقرار شده و هیچ جنگ و نزاعی صورت نگیرد.
  • هر شخصی از مشرکان که بدون کسب اجازه از قریش وارد مدینه شود را مسلمانان برای قریش برگردانند.
  • در صورتی که شخصی از مسلمانان به پیش قریشیان رفت، قریشی اورا بازنگرداند.
  • لشکر اسلام بپذیرد که این سال را بدون حج به مدینه بازگرد و سال پس از آن برای سه روز به مکه روند.
  • قبایل و طوایف دیگر هرکدام مختار هستند که در عهد نامه مذکور جانب اسلام و رسول الله را بگیرند و یا طرف قریش باشند.‌ لازم به ذکر است بعدها سران قریش با نادیده گرفتن این شرط باعث فتح مکه شدند.

همچنین پیش از امضای عهدنامه مذکور، رسول الله در کنار درختی از مسلمانان بیعت گرفتند که در صورت ایجاد نبرد در بین ایشان و قریشیان، از حضرت محمد (ص) همه جانبه دفاع کنند. این بیعت به بیعت رضوان یا بیعت شجره شهرت دارد.

در عین حال در سال ششم هجرت حضرت محمد (ص) نامه هایی را توسط سفیران شان به جانب کشورهای روم، ایران، مصر، عمان، یمن و بحرین ارسال کردند. در حقیقت بعد از انعقاد صلح حدیبیه و کاهش تهدیدات قریش در جایگاه مهمترین خطر برای اسلام، رسول الله موقعیت را مغتنم یافتند تا به امورات دیگری همچون گسترش و توسعه رسالتشان برای همه مردمان جهان بپردازند. لذا پیام هایی را به صورت نامه به پادشاهان مقتدر ترین حکومت های آن هنگام یعنی کشورهای ایران و ر‍وم و ممالک تابعه آنها فرستاده و آن ها را به دین مبین اسلام دعوت کردند.

سال هفتم هجرت

در سال هفتم هجرت سریه های زیادی صورت گرفت. در عین حال در ماه ذی القعده سال مذکور، رسول الله حج عمره ای که در سال گذشته انجام نشد، به جا آوردند که به عمره القضاء نام گرفت. از مهمترین رویداد سال هفتم وقوع غزوه خیبر می باشد. در طی این غزوه حضرت محمد (ص) تهدیدات و آسیب یهودیان را برای همیشه از سر مسلمانان ریشه کن کردند. از سایر وقایع این سال میتوان به بازگشت مسلمانانی که با رهبری جعفر بن ابی طالب به حبشه مهاجرت کرده بودند، به شهر مدینه اشاره کرد.

جنگ خیبر:

حضرت محمد (ص) در سال هفتم هجری بر آن شد تا با تجهیز سپاهی مناسب به جنگ یهودیان خیبر رفته که تا آن زمان برای چندمین بار با دشمنان اسلام و رسول الله متعهد گردیده و یاری کردند. مسلمانان به قلعه خیبر که در فاصله کمی از شهر مدینه قرار داشت، حمله کرده و آن را تصرف کردند رسول الله قبول کرد که یهودیان به شغل کشاورزی خود در آن منطقه ادامه داده و سالیانه درصدی از محصولشان را به مسلمانان ارائه دهند.

در جنگ خیبر گشایش یکی از دروازه های عظیم قلعه بسیار سخت و غیر ممکن بود. رسول الله ابتدا ابوبکر بن ابی قحافه و پس از آن عمر بن خطاب را برای بازگشایی آن روانه کرد. ولی آنها ناکام و دست خالی بازگشتند. سپس پیامبر خدا این مسئولیت را به حضرت علی (ع) واگذار نمود. ایشان آن دروازه را با رشادت و شهامت فتح نمود.

زیارت خانه خدا:

در ماه ذوالقعده سال هفتم هجرت، حضرت محمد (ص) بر اساس صلح حدیبیه به مکه رهسپار شدند.‌ وارد شدن رسول الله و مسلمانان به مسجد الحرام و به جا آوردن مراحل حج عمره، عظمت و جلال این مناسک و احترامی که مسلمانان برای پیامبر خدا ص قائل بودند، در نظر قریشیان ارزش و اعتبار زیادی ایجاد کرد و به این یقین رسیدند که توان مبارزه با رسول الله را ندارند. لذا پس از آن، دو نفر از روسای خود به نام های خالد بن ولید و عمرو بن عاص را به مدینه فرستاده و به دین اسلام گرویدند.

سال هشتم هجرت

فتح مکه:

در سال هشتم هجری یکی از اساسی ترین رویدادهای تاریخ اسلام رخ داد که فتح مکه به واسطه مسلمانان بود با توجه به مفاد پیمان حدیبیه تعیین گشته بود که هر طایفه ای اختیار دارد تا با هر کدام از دسته قریش و یا مسلمانان هم پیمان شود. در این میان قبیله خزاعه با حضرت محمد (ص) و قبیله بنوبکر با قریشیان هم پیمان شدند. روزی میان دو قبیله بکر و خزائلی اختلاف و جدلی رخ داد. لذا قریش به جانبداری از بنوبکر بر ضد خزاعه درآمد.

به علت به کارگیری چنین رویکردی توسط قریش پیمان حدیبیه ملغی گردید.‌ چرا که قریش برعلیه هم عهدان حضرت محمد (ص) به جنگ و نزاع پرداخت. ابوسفیان که کاملآ به این جریان اشراف داشته و آگاه بود که این بی شرمی پاسخی در پی دارد، در صدد برآمد که جهت نوسازی پیمان مذکور عازم مدینه شود، ولی ناکام به مکه بازگشت.

در ماه رمضان سال هشتم هجری حضرت محمد (ص) در رأس لشگری ده هزار نفره رهسپار مکه گردید. رسول الله این لشکر کشی را با تمهیدات و سیاست خاصی تدارک نمود که اشخاص دیگر از آن آگاهی نیابند. هنگامی که سپاه به منطقه مر الظهران رسید، عموی رسول الله به نام عباس، شبانگاه از خیمه خارج شده و قصد داشت به واسطه ی شخصی از اهالی مکه پیامی برای سران قریش بفرستد که تا قبل از نابودی به جانب رسول الله شرفیاب شوند. لذا آن شخص در شب مذکور با ابوسفیان مواجه گشته و او با پناه آوردن به جانب حضرت محمد (ص)، دعوت اسلام را پذیرفته و مسلمان شد.‌ در فردای آن روز رسول الله به عباس امر کرد تا مکان و موقعیت مناسبی را به او نشان داده تا سپاهیان پیش از او به مکه وارد شوند.

هنگامی که ابوسفیان جلال و شکوه مسلمانان را به چشم دید، به عباس گفت:

«سلطنت برادرزاده بسیار وسعت گرفته است.»

عباس پاسخ داد:

«ابوسفیان بیچاره این پیامبری است و نه پادشاهی»

و او گفته بود:

«بله درست است!»

عباس از رسول الله سوال کرده بود؛ ابوسفیان به دنبال چاره ای است که امتیازی داشته باشد. حضرت محمد (ص) در پاسخ گفتند:

«هر شخصی که به خانه اش رفته و در را بر خود ببندد، ایمن می ماند. هر شخصی که در خانه ابوسفیان پناه آورد، سالم می ماند. هر کسی که به مسجدالحرام رود ایمن میشود.»

سپاهیان فراوان به آرامی به مکه وارد شدند به نوشته ابن هشام از ابن اسحاق نقل می کند؛ هنگامی که سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج وارد مکه شد، گفت امروز زمان آدم کشی است! امروز زمان زیر پا گذاشتن آبرو و احترام است! او قصد داشت به خیال خود بدین وسیله از قریش یا طایفه عدنانی تقاص گرفته و بدین ترتیب حق مردم یثرب و اشخاص قبیله اش را از قریشیان و مکه باز ستاند. حضرت محمد (ص) با دوراندیشی برای آنکه این خیالات در اذهان مسلمانان رنجدیده، قوت نگرفته و پیروزی شریعت اسلام را با تسویه حساب های شخصی اشتباه نگیرند؛ حضرت علی (ع) را فرستاده و به او گفتند:

«پرچم اسلام را از دستان سعد بگیر که امروز روز بخشش است.»

به این ترتیب میان مسلمانان فاتح و اهالی مکه به استثنای چند نزاع کوچک مسئله ای رخ نداد. زمانی که لشکریان اسلام سرتاسر مکه را فتح کردند، حضرت محمد (ص) به همراه حضرت علی (ع) به خانه کعبه وارد شده و آنجا را از وجود همه بتها پاک و مبرا نمودند. پس از آن رسول الله وارد مسجدالحرام شده و در حالی که سواره بودند هفت بار خانه کعبه را طواف کرده و در مقابل خانه کعبه قرار گرفته و فرمودند:

«لا اله الا الله وحده لا شریک له صدق وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده»

حضرت محمد (ص) برای دو هفته در مکه مانده و به امور و کارهای شهر ساماندهی کردند. همچنین اشخاصی را به حومه شهر مکه ارسال کرده تا بت خانه ها را خراب کنند. شیوه رفتار و سیاست عملکرد حضرت محمد (ص) با اهالی مکه نشان دهنده پایداری اسلام و ارجمندی رسول الله بوده که آن را در نظر مخالفان و هر بیننده‌ای عیان نمود. طایفه قریش به مدت بیست سال از هیچ گزند و شکنجه ای نسبت به حضرت محمد (ص) و اصحابشان کوتاهی نکرده بودند، لذا از عقوبت رفتارشان بیم داشتند. ولی حضرت محمد (ص) در پاسخ به آنها فرمودند:

«همه شما را آزاد کردم.»

از سایر رویداد های سال هشتم هجری می توان از سریه موته نام برد که علاوه بر سریه های زیاد دیگری در سال مذکور اتفاق افتاد. سریه مذکور نخستین جنگبو مقابله سپاه عظیم اسلام با لشکر رومیان بود که در طی آن سه نفر از سرداران رشید و دلیر اسلام و یاران پیامبر به نام های جعفر طیار عموی ایشان، پسرخوانده ایشان زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه به درجه شهادت رسیدند.‌ همچنین در آن سال غزوه های مهم و ارزشمندی نیز روی داد. از جمله غزوه طائف و غزوه حنین بودند که موقعیتی گردید که به واسطه آن اصحاب صادق و مخلص حضرت محمد (ص) به بوته آزمایش قرار بگیرند. جنگ مذکور ما بین مسلمانان و مشرکان قبیله هوازن و ثقیف رخ داد.

سال نهم هجرت (سنه الوفود)

در سال هشتم هجری بعد از آنکه قریشیان و اهالی مکه کاملاً در برابر اسلام تسلیم شدند، سایر قبایل عرب نیز یارای مقاومت در برابر حضرت محمد (ص) را نداشتند. از این رو جملگی به اسلام روی آوردند. معاهده‌ای که روسای این قبایل با حضرت محمد (ص) امضا کردند، به «وفد» معروف است.

همچنین در سال مذکور، آخرین غزوه رسول الله به نام غزوه تبوک رخ داد. در جنگ مذکور رسول خدا ص با اتخاذ تدابیری توانستند نقاب دورویی را از چهره بسیاری از منافقان برداشته و در جامعه اسلامی آنها را رسوا کنند. در عین حال در طی این نبرد، عده‌ای با نقشه های پنهانی قصد گرفتن جان پیامبر اکرم را در مکانی به نام عقبه داشتند، که در اجرای اهداف پلید خود ناکام ماندند. این اشخاص به اصحاب عقبه شهرت دارند.

در عین حال در سال هشتم هجری نیز همچون سالهای گذشته سریع های متعددی رخ نمود که اکثریت آنها با هدف ویران کردن با خانه ها صورت گرفت.

لازم به ذکر است در این سال اعلام سوره برائت به توسط حضرت علی (ع) انجام گردید.

غزوه حنین:

در حالیکه از حضور حضرت محمد (ص) در مکه هنوز پانزده روز سپری نشده بود که عده‌ای از قبایل پرجمعیت و مشرک جزیره العرب بر علیه اسلام و رسول الله با یکدیگر به توافق رسیدند. پیامبر اکرم (ص) در رأس لشگری انبوه، متشکل از مسلمانان از شهر مکه خارج شدند. هنگامی که سپاه اسلام به محلی به نام حُنَین رسیدند، دشمنان با مخفی شدن در مناطق اطراف شروع به تیراندازی کردند. میزان این حمله و تیراندازی به قدری بود که سپاه اسلام مجبور به عقب نشینی شد و تنها گروه محدودی باقی ماندند. ولی در نهایت سپاه رفته نیز بازگشته و با حمله به دشمن توانستند آن ها را شکست دهند.

غزوه تبوک:

در سال نهم هجری اخباری به پیامبر واصل شد که به موجب آن رومیان با تجهیز و فراهم‌کردن لشکری گسترده در بلقاء قصد یورش به مسلمانان را دارند. این امر مصادف با شروع تابستانی پر حرارت بوده که وقت رسیدن میوه ها در باغ ها بود و مردم قصد داشتند در منازلشان این شرایط را طی کنند.‌ در خزانه مسلمانان یعنی بیت المال نیز مال و ذخیره زیادی وجود نداشت. حضرت محمد (ص) همواره در لشکر کشی و عزیمت سپاه مقصد و هدف را آشکار نمی کردند. ولی در نبرد تبوک به علت موقعیت نابهنجاری که با آن مواجه بودند، بیان کردند که برای نبرد با رومیان عزیمت می کنند. عده ای معتقد بودند که هم اکنون فصل گرماست و در این فصل حرکت نکنید. این گروه با آیاتی که از خدای متعال بر پیامبر ص نازل شد مورد نکوهش قرار گرفتند:

«وَقَالُوا لَا تَنفِرُ‌وا فِی الْحَرِّ‌ ۗ قُلْ نَارُ‌ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّ‌ا ۚ لَّوْ کانُوا یفْقَهُونَ» «و گفتند در گرما کوچ مکنید. بگو گرمی آتش دوزخ سختتر است اگر می‌دانستند.»

در مستندات تعداد لشگریان اسلام را در غزوه مذکور تعداد سی هزار نفر درج کرده‌اند. البته این تعداد لشگریان در میان غزوه های اسلامی و حتی بیشترین تعداد جمع آوری لشگر در عربستان تا آن زمان بوده است. در طی عزیمت سپاه حضرت محمد (ص) حضرت علی (ع) را در شهر مدینه به عنوان جانشین منصوب کردند تا به امورات ایشان بپردازند. برخی از منافقان میگفتند؛ رسول الله تمایل نداشت که در این سفر علی (ع) در کنار او باشد.

هنگامی که حضرت علی (ع) در این خصوص از رسول الله سوال کردند، پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

«تو برای من مانند هارون برای موسی هستی جز آن که پس از من پیامبری نیست.»

شدت گرما و تشنگی باعث زحمت سپاهیان گردیده بود. پس از آن که سپاه اسلام به تبوک وارد شدند، مشخص شد که اخبار مهیا شدن رومیان صحت نداشته است. نبرد تبوک به عنوان آخرین جنگ مسلمانان با کفار در زمان حیات حضرت محمد (ص) بوده است. پس از آن سرتاسر کشور عربستان تسلیم اسلام و مسلمانان گردیدند.

سنه الوفود:

پس از پایان یافتن غزوه تبوک و پیروزی بر مکه، از هر قبیله ای یک نماینده و یا گروههای زیادی از طوایف متفاوت جهت بیان تبعیت و فرمانبرداری روسا و اعضای قبایل خود و پذیرش اسلام به شهر مدینه و حضور رسول الله (ص) وارد شدند. آنها به دین مبین اسلام اقرار کرده و از رسول الله پیروی کردند، حضرت محمد (ص) نیز با مهربانی و عطوفت ایشان را می پذیرفتند. می توان چنین اظهار داشت که اکثریت قبایل، اسلام را پذیرفتند.

از این رو سال نهم هجری را به عنوان سنه الوفود نامگذاری کردند.‌ چرا که وفود جمع کلمه وفد بوده و به مفهوم گروه نمایندگان یا میهمانان می باشد.

قال رسول الله (ص):

«من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم فهو ممن کملت مروته و ظهرت عدالته»

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

«هر کس در رفتارش با مردم، ستم نکند و در گفتارش، دروغ نگوید و در وعده‌اش، تخلف نورزد، مروتش کامل و عدالتش آشکار است.»

ماجرای مباهله:

در طی سال نهم هجری پیامبر اکرم ص در کنار مکاتبه و ارسال نامه هایی که جهت روسای حکومت های انجام می دادند، نامه ای نیز به اسقف نجران مکتوب کرده و به اهالی نجران درخصوص دعوت دین مبین اسلام و پذیرش آن پیشنهاد دادند. پیروان مسیحیت مصمم شدند گروهی را به نمایندگی از خود به شهر مدینه ارسال کرده تا با رسول الله گفتگو کرده و صحبت های ایشان را تجزیه و تحلیل کنند.

انجمن نمایندگان مذکور در مسجد مدینه با پیامبر اکرم ص به گفتگو نشستند.

در حین گفتگو با رسول الله در وهله نخواست آنان در خصوص ماهیت حضرت عیسی (ع) پرسیدند. حضرت محمد (ص) از آن حضرت در جایگاه بنده و نبی خدا یاد کردند.

گروه نصرانی حیرت‌زده پرسیدند، چطور ممکن است در شرایطی که همه انسانها دارای پدر هستند عیسی بدون پدر پا به این دنیا گذاشته باشد؟

حضرت محمد (ص) پاسخ دادند:

«آدم از خاک و بدون پدر آفریده شد، آفرینش عیسی(ع) نیز همانند آفرینش آدم، بدون پدر و از نفخه روح­القدس می­باشد»

پیروان مسیحیت که اعتقاد به جایگاه روبیت حضرت عیسی (ع) داشته و او را فرزند و زاده خدا قلمداد می کردند، از جواب دهی به این منطق مستاصل گشته و سعی بسیار در انکار آن نمودند. به طوری که پیامبر اکرم ص از نوع رفتار و عکس العمل آنها درمانده و رنجور شدند. در پی این امر، خدای متعال با نزول آیاتی بر پیامبر اکرم ص، گروه نصرانی به انجام مباهله دعوت شدند:

«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل‌لَّعْنَتَ الله عَلَی الْکاذِبِینَ» (سوره آل عمران آیه ۶۱)

«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»

در حقیقت مباهله رفتار یا کرداری است که میان دو یا چند نفر بر سر موضوع مشخص مذهبی، اختلاف ایجاد شده گام ها در یک مکان در کنار یکدیگر حضور یافته و با پافشاری و استغاثه به درگاه خدای بلند مرتبه از او درخواست می کنند که طرفی را که نا حق و باطل بوده، بی حرمت کرده و به عقوبت برساند. وجه تفاوتی که میان مباهله و لعن و نفرین کردن وجود دارد که این است که عمل مباهله از جدیت و اصرار مضاعفی برخوردار است.

تصمیم بر آن شد که این جریان از طریق مباهله پایان یابد. بدین ترتیب مقرر شد که در روز پس از آن، همه آنها در بیرون از شهر مدینه در دامنه صحرا جهت انجام مباهله مهیا شده و حضور یابند.

درست روز پس از آن، یعنی در بیست و چهارم یا بیست و پنجم ذی الحجه هر دو طرف در بیابان پیرامون مکه جمع شدند.

حضرت محمد (ص) در کنار حضرت علی (ع) در حالی که حسن و حسین (ع) که کودکی خردسال بوده، در جلوی آن ها و حضرت فاطمه (س) در پشت سر ایشان بودند، همگی در جای خود و در زیر یک چادر قرار گرفتند. پیامبر اکرم ص فرمودند:

«بارالها! اینان اهل بیت من هستند.»

گروه مسیحیان نجران نیز که عده‌ای از آنها فرزندان شان را در کنار خود داشتند، در برابر آن ها مستقر شدند. هنگامی که بزرگان انجمن مسیحی مکرم ترین و عزیزترین اشخاص زندگانی حضرت محمد (ص) را در کنار او مشاهده کردند، به طایفه خود گفتند:

«ما صورت­هایی را می­بینیم که اگر از خدا درخواست از جا برکندن کوه­ها را کنند، چنین خواهد شد. هرگز با آنان مباهله نکنید که به خدا سوگند او همانند پیامبران به مباهله نشسته است که اگر چنین کنید هلاک خواهید شد و تا قیامت، مسیحی­ای بر روی زمین باقی نخواهد ماند.»

بدین ترتیب از انجام مباهله اجتناب ورزیده و پس از آن برخی از آنها اسلام را پذیرفته و برای مابقی آنها مقرر شد جزیه پرداخت کنند.

پیامبر اکرم ص پس از آنکه آنها از مباهله منصرف شدند، بیان کردند:

«به خدا سوگند اگر مباهله می­کردم، تمام این بیابان پر از آتش می­شد و در دم هلاک می­شدید.»

مسیحیان مکلف شدند جهت جزیره سالیانه تعداد دو هزار دست لباس به مسلمانان بپردازند.

سال دهم هجرت

در سال دهم هجرت حضرت محمد (ص) تصمیم گرفتند حضرت علی (ع) را به سرزمین یمن فرستاده تا ساکنین آنجا را به پذیرش اسلام ترغیب کنند. پس از آن حضرت علی در سفرشان به سرزمین یمن، توانستند عده کثیری از قبایل یمنی را به جرگه مسلمانان ملحق کنند.

در این سال بود که رسول خدا (ص)، حضرت علی (ع) را به یمن فرستادند تا مردم آنجا را به اسلام دعوت کنند و ایشان در سفر خود به یمن موفق شدند تا قبایل بسیاری از یمنیان را مسلمان کنند. همچنین در اواخر این سال مدعیان دروغین شروع به مبارزه با مسلمانان کردند.

آخرین حج پیامبر (ص):

در ماه ذی القعده سال دهم هجرت پیامبر اکرم ص به آخرین حج خود عازم شدند که به حج الوداع معروف است. در طی این سفر ایشان احکام و آداب حج را به طور کامل به مسلمانان آموزش دادند. تا قبل از پیدایش اسلام قبیله قریش برای خود جایگاه خاصی در نظر گرفته بود. علاوه بر کلیدداری و پرده داری خانه کعبه، میهمان کردن، آب دادن به حاجیان و در انجام شئونات زیارت نیز خود را مبرا از سایر طوایف قلمداد می‌کردند.

لذا پیامبر اکرم ص در طی حج الوداع هر آنچه که سالیان سال توسط قریش در زیارت خانه کعبه به عنوان امتیاز ویژه تعیین گردیده بود و سایرین از آن بی بهره می ماندند، کاملاً باطل اعلام کرده و کنار زدند. از جمله موارد مذکور می توان چنین اشاره کرد که در زمان جاهلیت مردم تصور می کردند جهت طواف در پیرامون خانه کعبه لازم است با لباسی پاک انجام شود و لباس فقط زمانی پاک است که از قریش خریداری شود.

در صورتی که قریش اراده اش بر آن می‌شد که لباس طواف را به شخص خاصی ندهد، آن شخص ناچار بود برهنه به طواف بپردازد. مورد دیگر اینکه اعضای قریش همچون سایر حاجیان از منطقه عرفات عازم نمی‌شدند، بلکه از منطقه مزدلفه هجرت می کردند و این برتری را مایه مباهات خود می دانستند. خداوند متعال با نزول آیاتی به حضرت محمد (ص) این شرایط را باطل کردند:

«ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ» «از جایی کوچ کنید که مردم کوچ می‌کنند.»

مردم و همه مسلمانان شاهد بودند، حضرت محمد که خود از قبیله قریش بودند، در کنار سایر مردم کوچ خود را از عرفات آغاز کردند. پیامبر اکرم ص فرمودند:

«مردم! نمی‌دانم سال دیگر را خواهم دید یا نه. مردم هر خونی که در جاهلیت ریخته شده زیر پا می‌گذارم. خون و مال شما بر یکدیگر حرام است تا آنگاه که خدا را ملاقات کنید.»

ماجرای غدیر خُمّ:

هنگامی که رسول اکرم (ص) آداب حج را به اتمام رساندند، به جانب شهر مدینه رهسپار گردیدند. حضرت علی (ع) و سایر مسلمانان در رکاب ایشان حرکت می کردند. هنگامی که این کاروان عظیم به منطقه‌ای که مسیر مردم مصر، حجاز و عراق از هم جدا می شد، رسیدند. در محلی به نام غدیر خم در خانه جُحفه، خداوند متعال با نزول آیاتی توسط فرشته وحی بر رسول الله امر کردند که ای رسول خدا، لزوما هم اکنون علی بن ابی طالب را به جانشینی خودت منصوب کن. یعنی به طور واضح تکلیف جامعه و حکومت اسلامی را پس از خودت بر همگان معلوم کن. این آیات می فرمایند:

«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک» به معنای «اى پیغمبر بزرگوار! برسان به مردم آن چه فرستاده شده است بسوى تو از جانب پروردگار تو»

آیات مذکور درخصوص رسیدن به مقام امامت علی بن ابی طالب برای مسلمین جهان و قرار گرفتن در جایگاه خلیفه در میان امت مسلمان بوده است. و در ادامه مجددا آیه آمد:

«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ»؛ «پس اگر نکنى رسالت خدا را نرسانده ای و خدا تو را نگاه مى دارد از شر مردم»

لذا حضرت محمد (ص) تا قبل از وحی این آیه دستور توقف به کاروانیان را صادر کرده و اعلام نمودند، آن گروهی که پیش از او در حال رفتن به جلو بوده به محل غدیر برگردند، و صبر می کنند گروهی که هنوز به آنها نرسیده اند نیز به آنها در غدیر بپیوندند. چرا که گفته اند حدود نود یا صد هزار نفر از مسلمانان رسول الله را در حجه الوداع همراهی می‌کردند.

پیامبر اکرم ص پس از به جا آوردن نماز ظهر خطبه ای قرائت کردند که با عنوان خطبه غدیر شهرت دارد و در آن فرمودند:

«حمد و ستایش مخصوص خداوند است و از او یاری می‌خواهیم و به او ایمان داریم و از شر نفس‌هایمان و زشتی‌های کردارمان، به او پناه می‌بریم… خداوند لطیف و خبیر مرا خبر داد که من به زودی (به سوی او) فرا خوانده می‌شوم و (دعوت او را) اجابت خواهم نمود… من پیش از شما در کنار حوض (حوض کوثر) حاضر می‌گردم و شما در کنار آن بر من وارد می‌گردید، پس بنگرید که پس از من چگونه درباره ثقلین رفتار می‌کنید؛ ثقل اکبر کتاب خداست… و ثقل دیگر، عترت من است…»

«حمد و ستایش مخصوص خداوند است و از او یاری می‌خواهیم و به او ایمان داریم و از شر نفس‌هایمان و زشتی‌های کردارمان، به او پناه می‌بریم… خداوند لطیف و خبیر مرا خبر داد که من به زودی (به سوی او) فرا خوانده می‌شوم و (دعوت او را) اجابت خواهم نمود… من پیش از شما در کنار حوض (حوض کوثر) حاضر می‌گردم و شما در کنار آن بر من وارد می‌گردید، پس بنگرید که پس از من چگونه درباره ثقلین رفتار می‌کنید؛ ثقل اکبر کتاب خداست… و ثقل دیگر، عترت من است…»

پس از آن رسول الله که در مکان مرتفعی از سطح مردم ایستاده بودند، دست حضرت علی را گرفته و به بالا بردند که مردم او را ببینند و در ادامه فرمودند:

«ای مردم، آیا من از خود شما، به ولایت [سرپرستی] شما سزاوار‌تر نیستم؟ مردم پاسخ دادند: آری،‌ ای رسول خدا. حضرت فرمود: من کنت مولاه فعلیّ مولاه. اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحب من أحبه و أبغض من أبغضه و انصر من نصره و اخذل من حذله و أدر الحق معه حیث دار. خداوند ولی من است و من ولی مؤمنین‌ام و من به خود شما، به ولایت [سرپرستی] شما سزاوار ترم. پس هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست.» رسول خدا (ص) سه بار این جمله را تکرار کرد و فرمود: «خداوندا، دوست بدار و سرپرستی کن هر کسی را که علی را دوست دارد و او را مولای خود بداند و دشمن بدار هر کسی را که او را دشمن می‌دارد و یاری نما هر کسی را که او را یاری می‌نماید و به حال خود رها کن هر کس را که او را وا می‌گذارد.» سپس خطاب به مردم فرمود: «حاضران این پیام را به غایبان برسانند.»

بدین‌ترتیب پیامبر اکرم ص ای در آن مکان خطبه غدیر خم را قرائت نمودند و حضرت علی ع را به عنوان جانشین پس از خود در میان مسلمانان جهان اعلام کردند. در پایان آن همه کسانی که در آنجا حضور داشتند دور تا دور پیامبر اکرم ص و امیرالمومنین ع جمع شده و به ایشان تبریک گفته و بیعت کردند.

هنوز جمعیت مسلمانان در اطراف رسول الله و امیرالمومنین حضور داشتند که مجدداً جبرئیل نازل شده و از طرف خداوند آیه سوم سوره مائده را نازل کرد که به آیه اکمال شهرت دارد. در قسمتی از آیه مذکور چنین می گوید:

«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً؛ امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»

پیامبر اکرم ص امر کردند جهت امیرالمومنین (ع) خیمه ای برپا کرده و به همه مسلمین دستور دادند، گروه گروه به حضور ایشان رفته و با عنوان امیر مومنان به ایشان سلام دهند. لذا همه مسلمانان حتی همسران رسول الله و همسران سایر مسلمانان بنا به دستور ایشان، این کار را عملی کردند.

پس از مراجعت از حج هنگامی که جلال و جبروت اسلام افزون گشته بود، سلامتی پیغمبر ص به زوال افتاد. ولی ایشان با وجود ابتلا به بیماری اقدام به جمع آوری سپاهی نمودند تا با فرماندهی اسامه بن زید، جهت جبران شکست موته وارد عمل شوند. ولی تا قبل از آنکه این سپاه عازم جنگ شود، حضرت محمد (ص) به دیدار حق شتافتند. در آن زمان وحدت و یکپارچگی اسلامی در همه شبه جزیره عربستان حاکم بوده و اسلام را در مقابل دو امپراتوری عظیم ایران و روم قرار داد.

سال یازدهم هجرت

در اواخر ماه صفر درگذشت جانگداز خاتم الانبیا حضرت محمد (ص) رخ داد. پس از آن بعضی از یاران علیرغم تاکید شدید رسول الله مبنی بر امامت و جانشینی امیرالمومنین حضرت علی (ع)، جایگاه خلافت را به زور تصاحب کرده و به نام خود کردند.

رحلت حضرت محمد (ص)

در ابتدای سال یازدهم هجری قمری رسوال اکرم ص دچار بیماری گردیدند. هنگامی که مریضی ایشان دچار وخامت شد، رسول الله در مسجد به بالای منبر رفته و مسلمانان را به دوستی و محبت با یکدیگر توصیه کردند. آنگاه فرمودند:

«اگر کسی را حقی بر گردن من است بستاند، یا حلال کند و اگر کسی را آزرده‌ام اینک برای تلافی آماده‌ام.»

با استناد به بیان صحیح بخاری از معتبرترین کتاب های اهل سنت، پیامبر اکرم ص در واپسین روزهای زندگی شان، هنگامی که عده‌ای از یاران به عیادت ایشان رفته بودند بیان کردند: «قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید.» شخصی از میان آنان گفت:

بیماری بر پیامبر (ص) غلبه کرده (و هذیان می‌گوید) و ما قرآن را داریم و آن برای ما کافی است. اختلاف و مشاجراتی در میان اعضا رخ داد. چرا که عده ای میگفتند بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را می‌گفتند، در نهایت رسول خدا ص فرمودند:

«برخیزید و از نزد من بروید.»

در کتاب دیگری به نام صحیح مسلم که در میان اهل سنت از اهمیت زیادی برخوردار است، درج شده شخصی که با سخن پیامبر اکرم ص مخالفت نمود عمر بن خطاب بوده است. در کتاب مذکور و کتاب صحیح بخاری نوشته شده که ابن عباس همواره نسبت به این رویداد حسرت و افسوس داشته و از آن به عنوان بلای عظیم یاد می کرد.

سرانجام در بیست و هشتم صفر سال یازدهم هجری قمری یا به روایت دیگری، دوازدهم ربیع الاول همان سال حضرت محمد (ص) در سن ۶۳ سالگی به شهادت رسیدند. با استناد به آنچه در نهج البلاغه آمده است پیامبر اکرم ص در هنگام جان دادن سرشان در میان سر و گردن امیرالمومنین ع بوده است. آن حضرت به موجب زهری که یک زن یهودی به نام زینب در هنگام جنگ خیبر در غذای ایشان ریخته و خورانده بودند، از دنیا رفتند.

در آن زمان هیچ یک از فرزندان ایشان به استثنای حضرت فاطمه زهرا (س) در قید حیات نبودند. سایر فرزندانشان همچون ابراهیم که فقط دو سال قبل از درگذشت رسول الله به دنیا آمد، همه آنها دار فانی را وداع گفته بودند. پیکر پاک رسول الله را حضرت علی (ع) با کمک و یاری چند نفر از خاندان ایشان غسل داده و کفن کردند و در منزل شان که هم اکنون به مسجد نبی پیوسته است، دفن کردند.

رسول اکرم (ص) در هنگام ابتلا به بیماری تا قبل از درگذشت خود فرمودند:

«این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح خیبر برای من آورده بود.»

محل دفن حضرت محمد (ص)

رسول الله ص فرموده بودند:

«هر پیامبری که از دنیا می رود در همان مکانی که قبض روح شده مدفون می شود. بنابراین، آن حضرت در یکی از اطاق های منزلش، در شهر مدینه که در همان مکان از دنیا رفتند، به خاک سپرده شدند.‏»

در حال حاضر آرامگاه مطهر خاتم الانبیا در جنب مسجد النبی و به عنوان قسمتی از آن مسجد قرار دارد.

بر اساس برخی مستندات تاریخی به علت بروز اختلاف نظر میان مهاجرین و انصار در خصوص نحوه دفن حضرت محمد (ص)، در پی دو نفر ارسال کردند که یکی به روش اهالی مکه زمین را حفر می کرد و دیگری از روش مردم مدینه سنگ لحد درست میکرد. آنها لفظ «اللهم‌ خِرْ لِرَسولِک» دعا به زبان جاری کرده و موضوع را واگذار کردند که هر کدام سریعتر به آنجا برسد از روش او استفاده کنند. پس از آن ابوطلحه انصاری سریعتر رسید و به طریق اهل مدینه سنگ لحد را مهیا کردند.

جانشینی پیامبر (ص)

در حالیکه علی بن ابی طالب (ع) و بنی هاشم سرگرم مراسم غسل پیغمبر بودند، بعضی از بزرگان مردم مدینه (انصار) و سه نفر از مهاجرین بی‌توجه به آن که دو ماه پیش پیغمبر در واقعه غدیر چه گفته است، در جایی به نام سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و بر سر تعیین خلیفه جدل کردند و سرانجام به خلافت ابوبکر رضایت دادند. پس از آن این افراد شروع به گرفتن بیعت اجباری از مسلمانان حاضر در شهر مدینه کردند.

معجزات پیامبر اکرم

جهت خاتم النبین حضرت محمد (ص) علاوه بر قرآن کریم معجزات متعدد زیادی نیز نقل شده است.‌ ابن شهر آشوب نوشته:

«ذکر شده که برای آن حضرت ۴۴۴۰ معجزه است که از آنها ۳ هزار معجزه ذکر شده است. و این معجزات چهار نوع است: معجزات قبل از ولادت آن حضرت، معجزات پس از ولادت، معجزات پس از بعثت آن حضرت و معجزات پس از وفات آن حضرت»

پیامبر اکرم ص در طول دوران حیاتشان معجزات بسیاری ارائه کردند که البته مهم ترین و با ارزش ترین معجزه ایشان قرآن کریم است که به عکس معجزات سایر انبیا و حتی کاملاً متفاوت با دیگر معجزات شان، معجزه ای پایدار و ابدی است. قرآن کریم معجزه ای از نوع کتاب است که اعجاز بی‌شماری همچون شیوایی، سخندانی بی همتا، ارائه مهم‌ترین و بهترین حکمت های الهی در آن وجود داشته که حکما و دانشمندان به تفصیل به بحث و گفتگو در خصوص آن پرداخته اند.

عاجز بودن مردم و انسان ها در مقابل قران مهمترین علت بر معجزه قرآن کریم است که می فرماید:

«اگر در این کتاب که بر بنده خود نازل کرده‌ایم شک دارید سوره‌ای مانند آن بیاورید»

و تا به این لحظه همه انسانها و بشریت از آوردن حتی یک سوره مانند کوچکترین سوره های قرآن ناتوان بودند و این عجز تا ابد ادامه دارد. در عین حال اطلاعاتی که قرآن از عالم پنهان بیان می‌کند، نمود دیگری از اعجاز آن بوده و بدین طریق همه اطلاعات غیب به واسطه وحی بر پیامبر اکرم (ص) آشکار می‌شد و نخستین باری که به واسطه ایشان برای مردم بیان گردید به طریقی معجزه ایشان می باشد.

علامه مجلسی مجتهد و فقیه عالیقدر شیعه در کتاب حیوه القلوب برخی از معجزات رسول الله را به شکل نقل روایت درج کرده است. همچنین معجزاتی همچون شق ‌القمر و رد الشمس از حضرت محمد (ص) در میان مردم شهرت بسیار دارد.

فضائل پیامبر اکرم در قرآن

از جمله صفاتی که در قران مجید، پیامبر اکرم ص را با آن خطاب میکنند، رحمت العالمین میباشد. «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ» یعنی «و (ای رسول) ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت برای اهل عالم باشی.» (آیه ۱۰۷ سوره انبیاء)

خدای متعال از همه پیامبران خود پیمان گرفته که در صورتی که زمان حیات حضرت محمد (ص) را استنباط می کردند، تابع و پیرو ایشان باشند.

«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَهٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِکمْ إِصْرِی قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ» «و یاد کن زمانی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت: که آنچه برای شما از کتاب و حکمت آوردم، پس آنگاه پیامبری برایتان آمد که آنچه را با شما است تصدیق کند. البته بدو ایمان آورید و حتماً وی را یاری کنید؛ سپس خداوند فرمود: آیا بر این حقیقت اقرار کردید؟ و عهد مرا پذیرفتید؟ گفتند: [آری] گفت: پس بر این پیمان و پذیرش گواه باشید و من در کنار شما از گواهانم.» (آیه ۸۱ سوره آل عمران)

در همه جای قرآن کریم دیده شده خداوند انبیا و پیامبران را با نام خودشان یاد کرده و به عنوان مخاطب قرار می دهد. در صورتی که نبی مکرم اسلام را به لحاظ احترام و تجلیل با عناوینی همچون «یا أَیهَا النَّبِی جاهِدِ» و «یا أَیهَا الرَّسُولُ» مخاطب قرار داده و در هر آیه ای که نام بزرگوار «محمد» را قید نموده به عنوان خطاب نبوده است:

«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ»، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» و «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ»

با استناد به احکام الهی سرتاسر کره زمین جهت بنای مسجد و عبادتگاه امت رسول الله مجاز بوده و پیامبران پیش از ایشان، مگر در معابد مشخص عبادتشان مقبول قرار نمی‌گرفت.

شریعت و رسالت نبی مکرم اسلام جهت همه مخلوقات الهی بوده و پیامبران پیشین بر اساس روایات هرکدام برای قوم و ملیت خاصی مبعوث می گردیدند.

درخصوص سایر انبیا با در نظر گرفتن خواسته و تقاضای خودشان، پروردگار متعال لطف و مرحمتی به آنها عنایت می کردند. همچون حضرت موسی (ع) که از جانب خدای بزرگ شرح صدر درخواست نمود:

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی _پروردگارا سینه‏ ام را گشاده گردان» (آیه ۲۵ سوره طاها)؛

ولی خدا در قرآن کریم در مورد خاتم المرسلین فرمود:

«أَلَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک_ آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.» (سوره انشراح)

سنت پیامبر اکرم

سنت رسول الله (ص) شامل قول به معنای گفتار، فعل تعبیر به عمل و کردار، همچنین اظهارات و اقرارات ایشان، علاوه بر قرآن کریم از جمله منابع ارزشمند و اساسی تفکرات دینی اسلام و تجزیه و تحلیل آن در همه شاخه های دین میباشد. لذا هنگامی که حدیث معتبری از آن حضرت بیان می شود، لازم است تا به آن عمل شود. این رفتار را عمل به سنت می نامند. شیعیان با پیروی از حدیث ثقلین که شامل مهمترین موارد سنت نبی اکرم می باشد، گفتار، کردار و اظهارات ائمه معصومین را همانند سنت پیامبر اکرم (ص) قلمداد می کنند.

قرآن و عترت:

حدیث ارزشمند و گران مایه ای از پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) بیان شده که فرمودند:

«انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا: کتاب الله و عترتی اهل بیتی. به معنای: من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم، تا از آن دو پیروی نمایید، هرگز گمراه نمی شوید. این دو چیز گرانبها عبارتند از: کتاب خدا (قرآن) و عترتم (اهل بیت من)»

قرآن:

قرآن کریم متشکل از همه آیاتی است که در طی ۲۳ سال پیامبری و رسالت حضرت محمد (ص) از جانب خداوند متعال به ایشان نازل گردیده است. قرآن دارای ۱۱۴ سوره کوتاه و بلند بوده که در حدود ۶ هزار و چهارصد آیه می باشد. تمامی سوره های مذکور با لفظ «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع می شود به استثنای سوره «برائت» یا «توبه» که بدون آن آغاز شده است.

تنظیم و ترتیب آیات قرآن در هر سوره بر اساس معیارهایی است که شخص رسول الله دستور داده‌اند. سوره هایی که در شهر مکه بر حضرت محمد (ص) نازل گردیدند، سوره های مکی و سوره هایی که در مدینه بر ایشان فرود آمده سوره های مدنی نام نهادند. هر سوره دارای نام مشخصی بوده که در متن آن وجود دارد، همچون سوره نحل، بقره، علق و … بلافاصله پس از آنکه یک سوره، آیه و یا آیاتی از قرآن به حضرت محمد (ص) نازل می شد، اشخاص امین و معتبری که از آنها به «نویسندگان وحی» یاد می شود، آیات مذکور را کتابت می کردند.

مهم ترین اشخاص شامل علی بن ابیطالب (ع)، عبدالله بن مسعود، زید بن ثابت، معاذ بن جبل، ابی بن کعب و … می باشد. از جمله مهمترین مزیت قرآن بر سایر کتب الهی چنین است که هیچگونه تحریف و تغییری در آیات قرآن صورت نگرفته است. قرآن معجزه پایدار و ابدی حضرت محمد (ص) می باشد. در قسمت هایی از قرآن مجید آشکارا بیان گردیده که چنانچه در آیات قرآن دچار ظن و گمان هستید چند سوره و یا حتی یک سوره کوچک متشکل از چند آیه همانند آن بیاورید، که هیچ احدی از دشمنان اسلام قادر به چنین کاری نبوده و نخواهند شد.

قرآن کریم تنها از ابعاد کلام، بلاغت و شیوایی در زمره معجزات قرار نگرفته، بلکه با در نظر گرفتن مفهوم آیات و برخورداری از احکام و قوانین پایدار و همیشگی نیز اعجاز آن را نشان می دهد. به هر میزان که دانش و علوم بشر به رشد و پیشرفت رسیده و رازهای جهان خلقت بر بشریت آشکار شود، به همان نسبت اسرار سرمدی و ابدیت اسلامی و قرآن نمودار می شود تا به اکنون قرآن مجید به بیش از ۱۰۰ زبان متداول دنیا همچون بازی انگلیسی و فرانسوی ترجمه شده است در قرآن مجید موضوعی که بیش از همه موارد به آن تاکید گردیده ایمان به وحدانیت خدای متعال، پرستش الله، صفات جلالیه و جمال خداوند، بزرگی لایتناهی نظام آفرینش، اندیشیدن در جهان هستی و عالم طبیعت، بررسی روزگار انسان های پیشین، اصول و احکام عبادی، اجتماعی و قضایی، روز رستاخیز، زندگی نامه پیامبران اولوالعزم الهی و عبرت گرفتن از سر گذشت طوایف پیشین بوده است. اولین قدم برای آنکه موفق شوید با کلام و لطایف ظاهری و باطنی قرآن کریم آشنا شده و به آن دست یابید، لازم است تبهدر ابتدا با گویش شیوا و رسای قرآن اشراف و توجه داشته باشید. چرا که قرآن همچون راهنمایی صادق، همیشگی و نیکوکار برای همه بشریت است.

نزول قرآن:

با استناد به روایات موجود قرآن کریم به دو شکل بر وجود مکرم رسول الله ص نازل گردیده که شامل نزول دفعی و نزول تدریجی میباشد. نزول دفعی قرآن بر قلب و روح رسول الله قطعاً در شب قدر که یکی از شب های ارزشمند ماه رمضان می باشد، صورت گرفته است. با توجه به بعضی از روایات و مستندات، این احتمال به یقین می رسد که شب قدر همان شب بیست و سوم ماه رمضان می باشد و نزول دفعی قرآن کریم تقریباً پس از گذشت پنجاه و شش روز از بعثت حضرت محمد انجام گرفته است.

در مورد نزول تدریجی قرآن کریم نظرات متعددی دیده می شود. با نگاهی به آنها متوجه می شوید که این امر از دو جنبه دارای ارزش و اهمیت زیادی است:

۱. نزول تدریجی قرآن همزمان با آغاز بعثت نبی مکرم اسلام صورت گرفته و تا آخرین لحظات عمر ایشان ادامه داشته است. با استناد به اقوال معتبر، حضرت محمد (ص) در بیست و هفتم ماه رجب به مقام پیامبری مبعوث شدند و در بیست و هشتم صفر سال یازدهم هجرت به شهادت رسیدند.

۲. با وجودی که همزمان با آغاز بعثت، چند آیه از قرآن بر پیامبر اکرم ص وحی گردید، ولی نزول تدریجی قرآن در جایگاه یک کتاب کامل آسمانی پس از سه سال از شروع بعثت یعنی از هنگام شب قدر آغاز گردیده و در سال دهم هجری مصادف با (حجه الوداع) خاتمه یافته است.

عترت یا اهل بیت:

عترت یا اهل بیت پیامبر که همواره در سرتاسر زندگی، رسول الله اصحاب و یارانش را به پیروی از آنها هدایت می کردند، شامل حضرت علی (ع) و فرزندان پاک و ارزشمندشان و حضرت فاطمه زهرا (س) یگانه دختر مکرمه رسول الله می باشند که از طرف پدر بزرگوارشان با لقب «ام ابیها» یعنی مادر پدرش خوانده می شدند. حضرت علی ع وصی و جانشین و امامی است که به دفعات حضرت محمد (ص) در انظار و اجتماع مختلف مسلمین، ایشان را به عنوان جانشین خود و همچون هارون نسبت به موسی اعلام نمودند.

فرزندانی که از نسب امیرالمومنین (ع) و فاطمه زهرا (س) متولد شدند و نسل آنها در نهایت به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه شریف) خاتمه می یابد، همگی معصوم و عاری از هرگونه گناه و آلودگی هستند. البته فرزندان دیگر این خاندان پاک نیز در نقاط مختلف کره زمین فراوان بوده که از آنها به سید و سادات یاد شده است و در همه مکان ها و همه زمان ها منبعی از نزول خیر، برکات و نیکی این خاندان می باشند.

حضرت محمد (ص) در روایات

امام صادق (ع) در در خصوص نحوه مکرم اسلام فرمودند:

«رسول خدا (ص) به روش بندگان طعام مى خورد، بى خوان و به روش بندگان مى نشست یعنى دو زانو و بر زمین مى خوابید، بى فراش و مى دانست که او بنده است.»

در حدیث دیگر فرمودند:

«بهترین نان خورش ها نزد آن حضرت سرکه و زیت (روغن) بود.»

ایشان در حدیث دیگری می فرمایند:

«رسول خدا ص هیچ گاه به اندازه ژرفای خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا ص فرمود: ما جماعت پیامبران، دستور داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم.»

امیرالمومنین علی (ع) در توصیف نبی اکرم (ص) بیان داشتند:

«خداوند او را از شجره پیامبران و چراغدان (و جایگاه) روشنایی و بلندای پیشانی (خاندانی بلندپایه و شریف) و ناف مکه و چراغ های تاریکی و چشمه های حکمت، برگزید.»

حضرت امیر در جای دیگری فرمودند:

«و گواهی می دهم که محمد بنده خدا و فرستاده اوست و سرور بندگانش می باشد. هر زمان خداوند آفریدگان را به دو شاخه تقسیم کرد، او را در بهترین شاخه قرار داد، نه آلوده دامنی در وجود او سهیم شد و نه گنهکاری در وجودش شریک گشت.»

ایشان در خصوص رسالت نبی مکرم اسلام فرمودند:

«خداوند در روزگاری او را برانگیخت که مردم گمراه و سرگردان بودند و در فتنه و فساد دست و پا می زدند. هوسها آنان را دلباخته خود کرده و از راه به درشان برده بود.»

شأن پیامبر اکرم

شهید مطهری از عالمان و مفسران مشهور شیعه، با استناد به قرآن کریم سه جایگاه را برای حضرت محمد (ص) بیان می کند که از جانب پروردگار متعال به ایشان اعطا شده است و بدین ترتیب از نبی مکرم به ائمه معصومین که خلفای بر حق آن بزرگوار هستند، منتقل شده است:

۱.مقام پیغمبری یا رسالت، مقام ابلاغ احکام الهی؛ یعنی از طرف خداوند احکام و معارف الهی به او وحی می شد و او مأمور بود که آنچه را که به او ابلاغ می شد، به دیگران اعلان بکند. از این نظر، او رسول و پیغمبر بود که در آیه ای می فرماید: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ…»

۲.مقام قضاوت: «فَلَا وَرَبِّک لَا یؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یحَکمُوک فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لَا یجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»؛ این آیه مربوط به مقام قضاوت رسول اکرم است نه مقام پیامبری او. معنای آیه این است که مردم باید در مقابل قضاوت تو تسلیم بشوند.

۳.مقام حکومت: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ…»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیغمبر و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید.

جایگاه حضرت محمد (ص) در عقاید شیعه

بر اساس اعتقادات شیعه حضرت محمد (ص) پیامبر و فرستاده خدا می باشد. از آن جهت که ایشان آخرین پیامبر خدا بوده اند، لذا هیچ نبی و پیامبری پس از آن بزرگوار بر روی زمین مبعوث نمیشود.

حضرت محمد (ص) در زمره پیامبران اولوالعزم بوده و رسالت جدیدی را از سوی خدای متعال برای بشریت به ارمغان آورده است. ایشان نخستین نفر از چهارده معصوم بر روی زمین می باشد.

نبی اکرم نه فقط در امور الهی همچون دریافت و ارائه پیام ها و وحی الهی به مردم عصمت داشته‌اند، بلکه در همه امور و جنبه های زندگی معصوم هستند. در عین حال از رسول الله ص معجزات مختلفی بیان شده که ارزشمندترین آنها نزول قرآن کریم است.

گواهی دادن به رسالت پیامبر:

اقرار و گواهی به پیامبری حضرت محمد (ص) از اصول اسلام و نفی آن باعث کفر و بازگشت از بین می باشد. شهادت به بندگی و شریعت رسول الله (ص) همراه با اقرار به وحدانیت خداوند پاک و بلند مرتبه ارزش و برتری خاصی دارد.

به‌طوری‌که امیرمومنان علی (ع) فرمودند:

«و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله شهادتان ترفعان القول و تضاعفان العمل خف میزان ترفعان منه و ثقل میزان توضعان منه؛ گواهی دادن به یگانگی خداوند متعال و بندگی و رسالت محمد (ص) دو گواهی دادنی است که سخن را بالا و عمل را دو چندان میسازند ترازویی که این دو از آن برداشته شوند سبک و ترازویی که این دو در آن نهاده شوند سنگین خواهد بود.»

همچنین شهادت بر بندگی و نبوت پیامبر ص و فرستادن صلوات به آن حضرت در تشهد نماز واجب میباشد. به طوری که فرستادن دعا و صلوات بر آن بزرگوار پس از دومین تکبیر نماز میت، با استناد به قول معروف واجب است.

صلوات فرستادن بر پیامبر:

خداوند بلند مرتبه در آیه از قرآن کریم می فرمایند:

«اِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا؛

خدا و فرشتگان بر پیامبر (ص) درود میفرستند ای کسانی که ایمان آورده اید، شما نیز بر او درود فرستید و او را کاملا فرمان برید.»

در اظهار فضیلت و برتری صلوات بر رسول اکرم (ص) و خاندان پاک ایشان، احادیث و روایات بسیاری وجود دارد که به دو مورد از آنها می پردازیم.

۱. امام رضا (ع)، پیشوای هشتم شیعیان فرمودند:

«من لم یقدر عن ما یکفر به ذنوبه فلیکثر من الصلاه على محمد و آله؛ کسی که نمیتواند گناهان خویش را با توبه و انابه و تحمل رنج عبادت محو کند باید بسیار بر محمد و آل او صلوات بفرستد.»

۲. در حدیث دیگری بیان شده:

«ما فی المیزان شئ اثقل من علی محمد و آل محمد؛ چیزی به اندازه صلوات بر محمد و آل او در ترازوی اعمال سنگینی نمیکند.»

فرستادن صلوات در چند موضوع خاص احکام ویژه ای دارد.

موارد واجب:

۱. در تشهد نماز واجب میباشد.

۲. در طی دو خطبه از نماز جمعه، لازم است بر محمد و خاندان او ع درود و سلام بفرستند.

در سجده سهو، که جهت این سجده چند ذکر متفاوت بیان شده که به کار بستن یکی از آنها واجب است. اغلب این اذکار دارای صلوات می باشد، همچون؛ «بسم و بالله و صلى الله علی محمد و آل محمد» و «بسم الله و بالله اللهم صل على محمد و آل محمد محمد»

مستحبات:

فرستادن صلوات بر رسول الله ص در زمان بیان ذکر و یا شنیدن اسم و یا کنیه ایشان با استناد به قول مشهور مستحب میباشد و عده‌ای آن را واجب بیان کرده‌اند. در روز مبعث رسول الله، یکی از قواعد و رسوم این عید بزرگ فرستادن زیاد صلوات بر ایشان می باشد.

در خصوص فرستادن صلوات هنگام به گوش رسیدن نام نبی مکرم اسلام احادیث متعددی بیان شده که در این مجال به سه حدیث نبوی می پردازیم:

۱.«البخیل حقا من ذکرت عنده فلم یصل على حقیقتا؛ بخیل کسی است که مرا پیش او یاد کنند و بر من صلوات نفرستد.»

۲. «أکْثِرُوا الصَّلاۀَ عَلَیَّ فَإنَّ الصَّلاۀَ عَلَیَّ نُورٌ فِی القَبرِ، وَنورٌ عَلَی الصِّراطِ، وَنورٌ فِی الجَنَّۀِ؛ بر من بسیار صلوات بفرستید که صلوات بر من نوری در قبر، نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود.»

۳. «کسی که به هنگام یاد شدن از من صلوات را فراموش کند خداوند او را در پیدا کردن راه بهشت دچار اشتباه میکند.»

زیارت مرقد مطهر پیامبر:

زیارت مرقد مطهر رسول الله (ص) با کمالات ترین و برترین زیارت ها می باشد. نبی مکرم اسلام خودشان فرموده اند:

«کسی که بعد از رحلتم قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به دیدار من در زمان حیاتم آمده است.»

و در ادامه فرموده اند:

«من شفیع او در قیامت خواهم شد.»

زیارت مزار مطهر نبی مکرم اسلام به قدری دارای ارزش و کمالات می باشد که مستحب اعلام کرده‌اند که آنرا بر حج استحبابی ارجحیت دهیم.

چنین زیارتی در موضوعاتی دارای استحباب مضاعف می باشد که شامل:

۱. در زمان حج زیارت مرقد شریف رسول الله ص برای اشخاصی که عازم حج شده اند، استحباب بسیاری دارد. به شکلی که اگر حجاج بیت الله الحرام از زیارت این مرقد شریف خودداری کنند، حاکم اسلامی مکلف است ایشان را به انجام آن موظف نماید.

۲. در هفدهم ماه ربیع اول، یعنی روز میلاد با سعادت حضرت محمد (ص) در صورتی که امکان حضور در سر مزار شریف آن حضرت میسر نشد، میتوان از راه دور رسول الله را زیارت نمود.

۳. در بیست و هفتم ماه رجب مصادف با عید مبعث نبوی، زیارت قبر مطهر حضرت محمد (ص) مستحب میباشد.

۴. در تاریخ هفدهم ربیع الاول و بیست و هفتم ماه رجب مصادف با روز میلاد و بعثت رسول اکرم (ص)، گرفتن روزه و زیارت مزار شریف آن حضرت از هر جایی که امکان باشد راه دور و نزدیک، خصوصاً پس از خاتمه آداب حج، مستحب موکد بیان شده و به منزله تمامیت حج اعلام گردیده است.

سلام کردن به پیامبر:

نبی مکرم اسلام (ص) خودشان فرموده اند:

«هر که در هر نقطه ای از روی زمین به من سلام کند ، سلامش به من میرسد و هر که بر سر قبرم به من سلام کند، آن را میشنوم.»

همچنین در روایت دیگری بیان کرده‌اند:

«اگر نمی توانید به زیارت قبر من بیایید به سویم سلام بفرستید که آن نیز به من می رسد.»

روایت های بی شماری از اهل بیت و ائمه معصومین در خصوص فرستادن سلام و صلوات بر حضرت محمد در زمان ورود و خارج شدن از مسجد النبی بیان گردیده است. در عین حال دو مورد وجود دارد که در آن ها سلام کردن به رسول الله (ص) منزلت و مرتبه خاصی دارد:

۱. در نماز استحباب دارد پیش از گفتن سلام واجب در نماز ذکر «السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته» بیان شود.

۲. جهت سجده سهو اذکاری بیان کرده‌اند که گفتن یکی از آنها واجب می باشد. این اذکار شامل «بسم الله و بالله السلام علیک ایهاالنبى و رحمه الله و برکاته.»

دروغ بستن بر پیامبر:

خاتم المرسلین حضرت محمد (ص) در حدیثی بیان کرده‌اند:

«من کذب علی متعمدا فلیتبوء مقعده من النار؛ هر کسی به عمد بر من دروغ بندد در آتش جای گیرد.»

شخصی که در هنگام روزه، الفاظ کذب و نادرستی را بر پیامبر اکرم (ص) به دروغ بیان کند، بنابر قول منسوب به مشهور باعث باطل شدن روزه میشود.

حکم دشنام دهنده پیامبر:

همه فقها و مراجع عظام دین مبین اسلام بر این عقیده متفق القول هستند که لازم است کسی که به حضرت محمد (ص) دشنام و افترا می دهد را کشت. همچنین کشتن شخص دشنام دهنده به نبی مکرم اسلام ص، به شرط قادر بودن و نترسیدن واجب میباشد.

سیره نبوی و شخصیت پیامبر

در ادوار مختلف تاریخ اسلام در خصوص طریقه و منش و رفتار نبی مکرم اسلام که اصطلاحاً به آن «سیره نبوی» می گویند، کتب، مقالات و پژوهش های بسیار متعددی انجام گرفته و درج شده است. با در نظر گرفتن آیاتی که خداوند متعال در خصوص پیامبر اکرم (ص) فرمود:

«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ؛ قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست.» (سوره احزاب، آیه ۲۱)

لذا لزوم آگاهی و توجه مسلمانان به رفتار و روش زندگی پیامبر در ابعاد متفاوت زندگی را خاطرنشان می‌کند. در این مجال بخش هایی از ابعاد متفاوت شخصیت وجودی حضرت محمد (ص) را بیان میکنیم.

خوش نامی:

حضرت محمد (ص) تا پیش از بعثت به مدت ۴۰ سال در میان مردم عرب ساکن بوده و زندگی می کردند. زندگانی ایشان همواره به دور از ریا، خصوصیات پلید و رفتارهای ناخوشایند بوده است. ایشان در مقابل دیگران همواره شخصی راستگو و امانتدار محسوب می شدند. سالها بعد هنگامی که رسول الله رسالت خود را در میان مردم بیان کردند، مشرکان و دشمنان به هیچ وجه هویت و شخصیت او را انکار نمی کردند بلکه تنها آیات خداوند را نفی می نمودند.

قرآن کریم کاملاً به این موضوع اشاره داشته‌ است:

«آنان تو را به دروغ‌گویی متهم نمی‌کنند بلکه [این] ستمگران آیات الاهی را انکار می‌کنند.»

رسول الله در هنگام شروع رسالت خودشان به اهالی قریش گفتند:

«آیا اگر به شما خبر دهم که در ورای این کوه سپاهی گرد آمده است سخن مرا می‌پذیرید؟»

همگی آنها پاسخ دادند:

«آری، ما هرگز از تو دروغی نشنیده‌ایم.»

سپس پیامبر اکرم ص بیان کردند که از جانب خدای متعال برای آگاه کردن مردم برگزیده شده اند.

مضاف بر پیشینه درخشان حضرت محمد (ص)، ارزش و جایگاه قبیله و طایفه اش، در عین حال یکرنگ و صمیمی بودن ایشان در میان اعراب، تاثیر بسزایی در مرتبه و موفقیت رسول الله داشته است. قبیله قریش از سال های پیشین در بین عربستان به عنوان قبیله ای مطرح و شناخته شده جلوه می کرد. این ارزش باعث شده بود که قبایل زیادی رجحان و فضیلت آنها را نسبت به خودشان پذیرفته و در بسیاری از موارد پیرو و تابع آنها باشند. در عین حال نیاکان حضرت محمد (ص) همچون قصی بن‌کلاب،هاشم و عبدالمطلب اشخاصی بودند که در میان عرب به اصالت، بزرگواری و نجابت شهره عام و خاص بودند.

در آن برهه از تاریخ جمعیت عرب ساکن در شبه جزیره، به شکل جامعه محدود و بسته بوده و ارتباطات فرهنگی چندانی با سایر مناطق و سرزمین‌ها نداشتند. این شرایط باعث ایجاد نوعی روحیه اعراب گرایانه به شکل متعصب و قدرتمند در آنها گردیده بود. لذا موجب می شد هر مطلب و موضوعی از جانب دیگران صرفاً به آن علت که آنها «اشخاص دیگری» بودند، مقبول واقع نشده و تنها هرآنچه که از «خودشان» وجود داشته بپذیرند. گویی قرآن کریم در این آیه «اگر آن [قرآن] را بر افرادی غیرعرب نازل کرده بودیم و بر ایشان [اعراب] می‌خواندند به آن ایمان نمی‌آوردند» دقیقا همین روحیه اعراب را بیان می کند. با توجه به آنکه نخستین شنوندگان شریعت اسلام اعراب بوده‌اند، لذا برانگیختن پیامبر از میان خودشان شرایط را جهت پذیرش رسالت ایشان افزایش داد.‌ همچنان که قرآن نیز به این موضوع اشاره داشته است.

اخلاق:

از بهترین و برجسته ترین ویژگی نبی مکرم اسلام ص، می توان به جنبه اخلاقی ایشان اشاره کرد قرآن در این خصوص می فرماید: «تو بر اخلاقی بزرگ و گرانمایه تکیه داری»

در بیان کردار و خصوصیات رسول الله گفته‌اند که در بیشتر زمان ها ایشان سکوت کرده و هرگز به قدر ضرورت صحبت نمی کردند. به هیچ وجه ایشان دهانشان را کاملاً باز نمی‌کردند. همواره لبخند بر روی لبانشان بوده و کسی ندیده که ایشان با صدای بلند خندیده و قهقهه بزنند. هنگامی که قصد داشتند روی خود را به جانب شخصی کنند، تماما جسم خودشان را به جانب و مقابل او می کردند.

نسبت به نظافت و معطر بودن رغبت و تمایل زیادی داشتند. به طوری که هر زمان از محلی رد می شدند، عابران پس از ایشان عطر خوش او را احساس کرده و متوجه حضورش می شدند. در نهایت سادگی و بی آلایشی زندگی می کردند.‌ بر روی زمین نشسته و در روی زمین غذا و خوراکی می خوردند. هیچ وقت غرور و تکبر بر وجود ایشان راه نداشت. به هیچ وجه به قدری غذا نمی خوردند که سیر شوند، در اغلب زمانها خصوصاً اوایل ورودشان به شهر مدینه گرسنه می ماندند.

با همه این موارد زندگی ایشان همچون افراد راهب و پرهیز از دنیا نبود و فرموده بودند که از نعمت های دنیا به قدر نیاز خود استفاده کرده و در عین حال روزه و عبادت خود را نیز به جا می آوردند. سلوک و کردار ایشان با مسلمانان و پیروان سایر مذاهب، بر اساس مهربانی، کرامت، بخشش و محبت بوده است. روش زندگانی ایشان به قدری دلپذیر و مطلوب مسلمانان بوده که حتی موارد جزئی و ناچیز آن را دهان به دهان برای یکدیگر بیان می کردند. در دنیای معاصر امروز نیز به عنوان الگو آن را سرلوحه زندگی و خط مشی خود قرار داده اند.

فروتنی ایشان به قدری بود که همچون یک خادمان غذا خورده و بر روی زمین می نشستند.

به بیان امام جعفر صادق (ع):

«از هنگامی که ایشان به مقام پیامبری مبعوث شدند به هیچ وجه در شرایطی که در حال تکیه باشند، غذا میل نکردند»

امیر مومنان حضرت علی (ع) در وصف چهره رسول الله می فرمایند:

«هر کس بدون آشنایی قبلی او را می‌دید هیبتش او را فرامی‌گرفت. هر کس با او معاشرت می‌کرد و با او آشنا می‌شد دوستدار او می‌گردید» در جایی دیگر فرمودند: «پیامبر نگاهش را میان یارانش تقسیم می‌کرد و به هر کس به‌اندازه مساوی نظر می‌افکند.» و در ادامه گفتند: «هرگز رسول خدا با کسی دست نداد که دستش را از دست او بردارد جز آنکه آن طرف ابتدا دستش را بکشد.»

پیامبر اکرم (ص) با هر شخص به میزان ظرفیت وجود و عقل و منطق او سخن می گفت. گذشت و بزرگواری ایشان در مقابل هر کسی که ظلم و جوری بر ایشان انجام داده در میان همه مردم شهره عام و خاص بود. به قدری که حتی وحشی که به فرمان همسر رئیس قریش، حمزه عموی پیامبر را در جنگ احد به شهادت رسانده و جگر او را درآوردند و یا ابوسفیان دشمن کهن و قدیمی اسلام را نیز مورد عفو و بخشش قرار دادند. رسول الله پس از آنکه وحشی به اسلام گرویده و شرحی در خصوص نحوه کشتن حمزه به او دادند، او را عفو نموده و بیان کردند:

«غیّبْ وجهک عنی؛ خودت را از نظرم دور بدار» یعنی در مقابل دیدگان من قرار نگیر.

تقوی:

پیامبر اکرم ص در زندگی بسیار پرهیزگار و باتقوا بودند. در سرتاسر عمر پر برکت شان کوچکترین مکانی را به خود اختصاص نداده و اتاقهای کوچک گلی که در کنار مسجد وجود داشت، در اختیار همسرانش بود. آلونک‌هایی با چوب نخل درست کرده که در ازای در، پرده های بافته شده از موی بز یا پشم شتر بر در آن آویخته بودند. سرشان را بر بالشتی می گذاشتند که با برگ خرما آن را پر کرده بود. تشکی از جنس چرم و مملو از برگ خرما داشتند که در همه عمرش بر روی آن می خوابیدند. زیر پوشش از پارچه ای زبر و خشن بود که تن را آزار می داد و عبایی از پشم شتر به تن می کردند. اینها در شرایطی بود که پس از پایان جنگ حنین، تعداد چهار هزار شتر، بالغ بر چهل هزار گوسفند و مقدار بسیاری طلا و نقره را میان مردم تقسیم کردند.

غذا و تغذیه ایشان حتی از اسباب منزل و لباس هایشان نیز ساده تر بود. چه بسا با گذشت چندین ماه در منزل ایشان آتشی جهت پخت غذا روش نمیشد. چرا که در اغلب موارد غذای ایشان فقط خرما و نان جو بود. به هیچ وجه برای دو روز پشت هم سیر غذا نمی خوردند. در طی یک روز ایشان برای دو بار سیر از سفره کنار نمی رفت. بسیار اتفاق می‌افتاد که رسول الله و اهل بیت شب های پشت هم را با شکم گرسنه سر بر بالش می گذاشتند. روزی حضرت فاطمه (س) نانی از جنس جو برای ایشان آورده و گفتند:

«نانی پختم و دلم رضا نداد برای شما نیاورم.»

رسول الله آن نان را خورده و فرمودند:

«این تنها غذایی است که پدرت از سه روز پیش می‌خورد»

یکی از روزها که پیامبر به شخصی از انصار در نخلستان در حال خوردن خرما بود، فرمود:

«روز چهارم است که چیزی نخورده‌ام»

برخی زمان‌ها از فشار گرسنگی سنگ به شکم می بستند تا از فشار گرسنگی بکاهد. در زمان مرگ، زره جنگی ایشان در ازای سی پیمانه جو نزد یک یهودی در گرو بوده است.

نظم و آراستگی:

خاتم المرسلین حضرت محمد (ص) در زندگی بسیار با نظم و ترتیب رفتار می کرد. پس از ساختن مسجد ایشان برای هر ستون نامی نهادند که نشان میداد در جنب هر ستون چه اعمالی انجام شود؛ ستون وفود (جایگاه هیئت‌ها)، ستون تهجد (جایگاه شب‌زنده‌داری) و…. . به شکلی صفوف نماز را مرتب و آراسته می‌کردند که به نظر می رسید، تیرهای چوبی را نظم میدهند و می فرمود:

«بندگان خدا صفوف خود را منظم کنید و گرنه میان دلهایتان اختلاف خواهد افتاد»

در برنامه ها و فعالیت های زندگیشان نیز بسیار منظم بودند. وقت خود را به سه بخش تقسیم می کردند؛ قسمتی را جهت انجام امور عبادی، قسمت دیگر جهت رسیدگی به خانواده و بخشی را به خود اختصاص می دادند. پس از آن زمان مربوط به خودشان را در بین خود و مردم قسمت می کردند.

رسول الله (ص) به آینه نگاه می کردند. موی سرشان را آراسته و شانه زده و آن را به فقط برای خانواده، بلکه در مقابل اصحاب و یاران شان نیز کاملاً آراسته بودند. در هنگام سفر نیز ایشان کاملاً به نظافت، شکل و شمایل خود رسیدگی داشتند و همواره پنح وسیله را با خود به همراه میبردند: آیینه، سرمه ­دان، شانه، مسواک و قیچی

شجاعت و قوت روحی:

امیر مومنان حضرت علی ع در خصوص شجاعت و دلیری رسول الله فرموده اند:

«هرگاه آتش جنگ سخت شعله ور مى‌شد، ما به رسول خدا صلى الله علیه و آله پناه مى‌بردیم. و در آن ساعت هیچ یک از ما به دشمن از او نزدیکتر نبود.»

سید رضی از مفسران به نام شیعه در خصوص این کلام گفتند:

«جمله «اذَا احْمَرَّ الْبَأسُ» کنایه از شدّت کارزار است و منظور این است که وقتى ترس از دشمن بزرگ مى‌نمود و جنگ به گونه‌اى مى‌شد که گویا جنگجویان را مى‌خواهد در کام خود فرو برد؛ مسلمانان به پیامبر پناهنده مى‌شدند تا رسول خدا شخصاً به نبرد پردازد و خداوند به وسیله او نصرت و پیروزى را بر آنان نازل فرماید و در سایه آن حضرت ایمن گردند.»

امّی بودن:

رسول اُمّی شرحی است که قرآن جهت رسول الله داده و به معنای پیامبری است که سوادی برای خواندن و نوشتن نداشته و درس نخوانده است. قرآن کریم امی بودن را در زمره ویژگی هایی قرار داده که حضرت محمد (ص) در کتاب‌های تورات و انجیل با آنها شناخته شده است.

امی بودن برتری و رجحانی جهت حضرت محمد (ص) بوده، چرا که حضرت محمد با وجودی که سوادی جهت خواندن و نوشتن نداشته تا ی آیادگیریوزش علم و دانش بپردازد، ولی علم و دانش و حکمت الهی در ایشان بوده و شرایط راهنمایی و نجات و سعادت بشریت و مهیا نمودند. پژوهشگران اعتقاد دارند، ارائه معجزه قرآن که دارای دانش و عرفان متفاوتی بوده به واسطه شخصی که قادر به خواندن و نوشتن نبوده، از معجزات الهی محسوب می شود.

خشم و و رضا:

پیامبر اکرم ص و فقط برای دنیا و هر آنچه که به موضوعات دنیای مربوط بود دچار خشم نمی شدند و در صورتی که عصبانی می شدند، چیزی شعله های این خشم را آرام نمی کرد تا هنگامی که ایشان را در امور حق و الهی کمک و حمایت می کردند.‌ به هیچ وجه در مسائل شخصی خودشان غضبناک نمی شدند. چنین بیان شده هنگامی که پیامبر اکرم ص دچار خشم و غضب می شدند؛ در صورتی که ایستاده بودند می‌نشستند، اگر نشسته بودند به پشت می خوابیدند تا خشمشان آرام بگیرد.

سپاس‌ گزاری پیامبر:

از جمله خصوصیات نبی مکرم اسلام چنین بود که الطاف و موهبت های الهی را بسیار عظیم در نظر می گرفتند، اگرچه به قدر ناچیزی بود. هنگامی که در محفل و مجلسی حضور می‌یافتند، در ابتدا بیان می‌کردند: «خداوندا پاک و منزهی و ستایش تـو راست. گواهی دهم کـه معبودی جز تـو نیست. از تـو آمرزش می خواهم و بـه سوی تـو بازگشت می کنم.»

شکیبایی پیامبر:

حضرت محمد (ص) جهت به جا آوردن شریعت الهی و اجرای احکام اسلام، ظلم و جور های بسیاری را متحمل گردیدند. در طی جنگ احد صورت مبارکشان دچار جراحت شده و چهار دندان پیشین او شکست. اصحاب از او خواستند تا لعن و نفرین بر دشمنان نثار کند، ولی ایشان فرمودند:

«لعنت کننده برانگیخته نشدم، بلکه دعوتگر و بخشایش‌گر مبعوث شدم. خداوندگارا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا آنان نمی فهمند.»

در مقابل اشخاص ناشناس و الفاظ رکیکشات سعه صدر بسیاری به خرج می‌دادند.

ایشان هنگام مواجهه با سخنان زشت، ناخوشایند و سوالات مردم صبر و شکیبایی زیادی از خود نشان می دادند. روزی هنگامی که یکی از یاران گدای ناشناسی را به جانب عقب سوق می‌دادند که باعث مزاحمت پیامبر نشوند، از این رفتار ناراحت شده و فرمودند:

«چون حاجتمندی را دیدید حاجتش را روا کنید»

هیچ وقت مجال نمی دادند که دیگران بسیار او را مدح و ستایش کنند. همچنین سخن کسی را قطع نمی کردند، الا هنگامی که از حدود خود فراتر می رفت. در این شرایط به پا می خواست یا او را از ادامه صحبت باز می داشتند.

سکوت رسول خدا:

حضرت علی (ع) فرمودند:

«پیامبر در سکوت یکی از چهار حالت را داشت ۱. بردبار، ۲.حذر، ۳. تقدیر، ۴. تفکر»

ولی نسبت و میزان برای نگهداری به حدی بود که نظر و توجه خود و گوش سپردن به صحبتهای آنها را به یک اندازه در میان اشخاص حاضر در مجلس تقسیم میکردند ولی افکار و اندیشه او در خصوص دنیای زوال پذیر و جهان پایدار بوده است. شکیبایی و صبر در ایشان به حد کمال بود که نه چیزی قادر بود او را به میزان زیاد خشمگین نموده و نه از شدت عصبانیت از کوره در برود.

حذر و پرهیز:

در رسول معظم اسلام چهار چیز انباشته شده بود:

۱. استمرار و پیگیری اعمال مطلوب و نیک به این منظور که اشخاص دیگر در این موضوعات از او پیروی کنند.

۲.اجتناب از رفتارهای زشت تا دیگران از آنها دوری کنند.

۳. سعی و تلاش در انجام اموری که باعث تزکیه و تهذیب امت اسلامی بوده است.

۴. به کار گرفتن فعالیت هایی که موجب خیر دنیا و آخرت آنها شود.

پیشوای سوم شیعیان حضرت امام حسین (ع )فرمودند:

«پدرم امیرمومنان علی علیه اسلام فرمود؛ رسول خدا زبان خود را نگاه می‌داشت، مگر در مواردی کـه سخن گفتن ضروری بود.»

حیای پیامبر:

از سایر خصوصیات رفتاری رسول الله ص آزرم و شرم ایشان بود. ابو سعید خدری چنین گفته: «رسول خدا «ص» از دختران پرده نشین با حیاتر بود، و اگر چیزی را دوست نمی داشت، از صورت مبارکش میشد فهمید.» «مکارم الاخلاق :ص۴۹»

ساده زیستی پیامبر:

از جمله ویژگی های اخلاقی حضرت محمد (ص) چنین بود که بر روی زمین نشسته و غذا می خوردند، همچون خدمتگزاران می نشست و با دستان خود بر پاره گی های کفش شان پینه و وصله میزدند. ایشان لباس خود را با دست دوخته و بر چهار پایی که هیچ پالان و روکشی نداشت، سوار شده و شخص دیگری را نیز بر پشت آن سوار می کرد.

با اشخاص دیگر انس و الفتی برقرار کرده و در میان دیگران محبت و دوستی ایجاد می کرد. با یاران خود عطوفت و ملاطفت زیادی نشان داده و از روزگار و شرایط زندگی آنها سوال می کردند. هر مطلب و چیز خوبی را ارجمند دانسته و در جهت رشد آن تلاش می کردند، مسائل زشت را بسیار نامناسب دانسته و آن را مذمت و توبیخ می نمودند.

اعتدال پیامبر:

همچنین از خصوصیات رفتاری نبی مکرم اسلام ص می‌توان به اعتدال ایشان در انجام امور اشاره کرد. لحظه ای در انجام امور سستی و غفلت نکرده که مبادا موجب اهمال و سهل انگاری دیگران نگردیده و یا اینکه از مسیر حق خارج نشده باشند. در به جا آوردن حق تمام و کمال مطلب را به جا آورده و در آن زیاده‌روی نمی کردند.

ادب ورزی پیامبر:

حضرت محمد (ص) در طی نبرد بدر مسلمانان را از به کار گرفتن الفاظ زشت و رکیک به هلاک شدگان دشمن برحذر می‌داشتند و فرمودند: «بـه ایشان دشنام مدهید کـه اینکار شـما بر کشتگان تاثیری ندارد و بازماندگانشان را اذیت میدهد، آگاه باشید کـه بددهنی، فرو مایگی اسـت.» همچنین ایشان به یارانش آن توصیه می کردند:

«بـه کسی دشنام مده، اگر دیگری بـه دروغ بـه تـو دشنام داد، تـو وی را بـه چیزی کـه می دانی بددهنی نکن. دراین صورت، پاداش ازآن تـو و گناه ازآن اوست.»

امانت داری پیامبر:

حضرت محمد (ص) تا پیش از آغاز پیامبری و حتی پس از آن نیز در نزد مردم به «محمد امین» شهرت داشتند. خودشان می فرمودند:

«سه چیز اسـت کـه آفریدگار اجازه شکستن آنها رابه کسی نداده اسـت. یکی از آنها، بازپس دادن امانت بـه صاحبش اسـت؛ چـه نیکو کار باشد چـه گنهکار»

در حدیث ایشان بیان داشتند:

«امانت رابه کسی که تـو را امین قرار داده اسـت، باز پس ده و بـه کسیکه بـه تـو خیانت کرد، خیانت مکن»

حق گرایی پیامبر:

در عین حال گرایش رسول الله به حق از خصوصیات رفتاری بارز ایشان بوده است. حضرت محمد (ص) در هنگام شادی و خشم به غیر از کلام حق به زبان نیاورده و همواره بر اساس حق رفتار می کردند، با وجودی که ظاهراً آن کردار برخلاف منافع خودشان یا دوستانشان بوده است. ایشان همواره به اصحابش سفارش می کردند:

«سخن حق را از هر کـه شنیدی بپذیر؛ گرچه دشمن بیگانه باشد و ناحق را از هر کس شنیدی نپذیر؛ گر چـه دوست نزدیک تـو باشد»

گویند بر دسته شمشیر آن حضرت چنین درج شده بود:

«حق را بگو؛ گر چـه «در ظاهر» بـه زیان تـو باشد».

گذشت پیامبر:

پیامبری که مظهر بخشش و گذشت بودند، در عین حال که خودشان کاملاً به عفو مزین می کردند و مردم را نیز به بخشش توصیه می کردند: «گذشت کنید، همانا عفو، جز بر ارج بنده نمی افزاید. پس یک دیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند» به هیچ وجه در رفتار و خصوصیات اخلاقی رسول الله مشاهده نشد که به خاطر خودشان به خونخواهی و کینه جویی از کسی بپردازند.

همیشه بخشش در درجه اول رفتار آن حضرت بوده و در همه گردهمایی و اجتماعات مسلمانان به گذشت نسبت به دیگران امر می کردند: «مردی بخاطر خدا از ستمی کـه بر او رفته اسـت نمی‌گذرد، جز آنکه روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندی‌اش بیفزاید» به یارانش توصیه میکرد به یکدیگر گذشت داشته باشند، تا عداوت و دشمنی از میانشان رانده شود.

پرهیز از فال بد:

حضرت محمد (ص) همواره علاقمند به تفأل و فال نیکو زدن بوده و از فال بد اچتناب و دوری می کردند.

ایمان و دین باوری پیامبر:

حضرت محمد (ص) خودشان الگو و سمبلی از ایمان کامل بوده و هدایتگر اعتقادات دینی بودند. در جایی فرمودند: «دین باور قدرتمند، نزد خداوند از مومن ضعیف بهتر و محبوب‌تر اسـت» همچنین در حدیثی از آن حضرت بیان شده: «سزاوار اسـت در دین باور هشت ویژگی باشد:

۱. آرامش در آشوب‌ها

۲.شکیبایی در ناگواری‌ها

۳.سپاس‌گزاری در آسایش

۴.قناعت بـه آنچه خدای والا روزی‌اش کرده اسـت

۵.ظلم نکردن بر دشمنان

۶.تحمیل نکردن بر دوستان

۷.پیکرش از او در رنج باشد

۸. مردم از وی در آسایش باشند.»

حضرت محمد (ص) همواره در مقابل خدا احتیاط و ملاحظه زیادی داشت. در معرفت الهی از همه انسانها آگاه تر بوده و در فرمانبرداری از دستورات خداوند از همه تواناتر، در عبادت خدا صبر و شکیبایی بیشتر، مهر و محبت او به مقام حق مضاعف بر دیگران و پارسایی و تقوای او افزون بر همگان بود. به قدری به نماز می ایستاد که کف پاهایشان از زیادی نماز دچار ترک می شد. در هنگام نماز اشک از چشمانش جاری می شد، به طوری که از لحن گریه و مویه ایشان، زمینی که بر روی آن نماز به جا می آورد شروع به لرزش می کرد.

حفاظت از زبان:

ایمان و اعتقاد هیچ بندهای پایدار و در مسیر درست نخواهد بود الله که دلش در مسیر حق قرار بگیرد. هیچ دلیلی به راه راست هدایت نمی شود مگر آن که زبانش فقط به کلام صحیح و درست به چرخد. از جمله خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم ص چنین بود که در همه احوال توجه و مراقبت زیادی بر گفتار و کلام خویش داشتند. ایشان می‌فرمودند: «بنده بـه اوج ایمان نمی رسد، جز آنکه زبان خویش را نگه دارد».

در روایتی از رسول الله ص بیان شده: «مـن ضامن خانه ای در بالای بهشت، خانه ای در میانه بهشت و خانه ای در ورودی بهشت برای کسی هستم کـه ستیزه جویی گفتاری را رها کند؛ گرچه بر حق باشد» محرز کردن موضوعی که نتیجه خاصی در بر ندارد و امتداد دادن جنگ و جدال ها، باعث کینه و گسستن رشته دوستی و محبت می شود.

هدیه:

از جمله رفتارهایی که حضرت محمد (ص) بسیار به آن مبادرت می نمودند، آن حضرت نه فقط مردم را به دادن هدیه متقابل توصیه می کردند، بلکه بیان می داشتند: «بـه کسیکه بـه تـو هدیه نمی دهد نیز هدیه بده» و همچنین فرمودند: «هدیه کینه‌ها را میبرد و دوستی را تجدید و تثبیت می کند» در حدیثی از رسول الله ص بیان شده: «در هدیه دادن، میان فرزندان خویش مساوات را رعایت کنید. مـن اگر می‌ خواستم کسی را برتری دهم، زنان را برتری می‌دادم»

پیامبر و بهداشت:

حضرت محمد (ص) همواره دندان هایشان را مسواک کرده و عطرهای خوشبو برای خود به کار می‌گرفتند، به شکلی که دیگران از فاصله ای نه چندان نزدیک عطر خوش ایشان را استشمام می کردند. هنگامی که کسی با ایشان مجالست و همنشینی می کرد، کاملا در میان دیگران شناخته می‌شد، چرا که عطر خوش رسول الله نیز از او به مشام مردم می رسید.

مهربانی پیامبر:

محبت کردن از سایر خصوصیات رسول الله بوده است که جلوه بسیاری داشت. حضرت محمد (ص) به قدری با محبت و مهربان بودند که برای اشخاص کافری که اسلام را نمی پذیرفتند، نیز دچار اندوه و غصه می شدند. به قدری که خداوند در قرآن مجید می فرماید: «مثل این کـه می خواهی خودت را برای این ها هلاک کنی» چون پیامبر در سعی و تلاش بودند که همه بشریت و عالمیان به نور دست یابند.

تواضع پیامبر:

حضرت محمد ص که علم شان بر گرفته از وحی الهی بود به قدری دارای روح و ظرفیت عظیمی بودند که به تنهایی بر عادات و گرایشات میلیون‌ها انسان چیره شده و بر همه عادت های دوران جاهلیت و ادعاهای دروغ پیروز شدند. پایان سلسله نبوت به وجود آن حضرت و حاکم مطلق عالم هستی و آخرت بوده و به همه عوالم اشراف داشتند. فروتنی ایشان با بندگان خدا بیش از دیگران بوده است. آن حضرت اجتناب داشتند که یارانشان به احترام او از جای برخیزند. هنگامی که به محفلی وارد می شدند، در پایین ترین نقطه می نشستند.

آن‌حضرت غذای شان را بر روی زمین می خوردند و روی زمین می نشستند. ایشان همواره با دو دستشان چیزی به افراد فقیر و مستمند می دادند. حالت نشستن شان بیشتر با تواضع و فروتنی بود. به شکلی که یکی از زانوان شان را با دو دست بغل می کرد و تا آخر محفل بدین شکل می‌نشست. هیچ وقت کسی ندید که ایشان در میان اصحاب شان پاهایشان را دراز کنند و در اغلب موارد به جانب قبله می نشستند. هر کس که برای دیدن ایشان وارد می‌شد، عزیز و محترم میداشت و حتی برخی اوقات برای اشخاصی که در زمره خویشان و بستگان او نبودند، لباسش را برای مهیا کردن محل نشستن آماده می‌کردند.

زیرانداز خانه اش را برای کسی پهن میکرد که به او مهمان شده بود. در صورتی که آن شخص نمی پذیرفت را به قدری پافشاری می‌کردند تا او قبول کند. از خصوصیات رفتاری پیامبر اکرم (ص) چنین بود که در انجام فعالیت های منزل با اهالی خانه همکاری می کرد. ایشان با دستان مبارک شان شیر گوسفندان را می دوشید، لباس و یا کفش پاره شان را خودشان می دوخت. با کمک خادم آسیاب نموده و خمیری تهیه می نمود. با اشخاص فقیر و مستند هم نشینی کرده و با آنها هم غذا می شد.

احترام به دیگران توسط پیامبر:

تکریم و احترام به دیگران از سایر خصوصیاتی بود که حضرت محمد (ص) به آن اهتمام داشتند. آن حضرت در دیدار و ملاقات با هر شخصی در سلام گفتن پیشی می گرفت. شخصی که برای انجام کاری به ایشان مراجعت می‌کرد، کاملاً صبر می کردند تا کارش انجام گرفته و جدا شود. با هر یک از اصحاب و یاران که مواجه می شدند دستشان را جهت مصافحه به سمتشان می گرفتند و پس از گرفتن دست او انگشتانش را در انگشتان او در هم آمیخته و دست دیگرش را بر روی دست او قرار می داد.

هنگامی که در حال به جا آوردن نماز بوده و شخصی جهت اموری به وی مراجعت می کرد، نمازش را در زمانی کوتاه تر از معمول به اتمام رسانده و سپس روی شان را به او کرده و می فرمود: «آیا کاری دارید؟» و پس از آن که خواسته او را اجابت می کردند مجدداً به نماز ادامه میدادند. هر شخصی که در برابر پیامبر در حال گوش سپردن به صحبت های ایشان بود به این زن و گمان می رسید که خودش در نگاه رسول الله مهمترین و ارزشمندترین مردم می باشد و این امر نشأت گرفته از آن بود که رسول الله به هر شخصی که در حضور او قرار می گرفت، محبت و الطاف مبارک خود را نثار می نمودند.

شجاعت و مهربانی توام:

حضرت محمد (ص) با شهامت و دلاور تر از همه مردمان بود. همچنین اخلاق و رفتار ایشان از هر کس دیگری آرام تر و قصد و نیتش از همه خیر و پاک بود. هر شخصی که با ایشان مواجه می شد، بسیار از آن حضرت متاثر می گردید. کسی که با او به رفت و آمد می پرداخت، از علاقمندانش می شد. رسول الله از همه مردم با گذشت تر، در سخن صادق و راستگو تر و در حمایت و جانبداری متعهد تر از همه اشخاص بود.

بخشش پیامبر:

از خصوصیات اخلاقی رسول الله ص می توان به گذشت و بخشندگی ایشان پرداخت روزی شخصی به جانب ایشان آمده و از او طلب چیزی کرد رسول الله به قدری به او گوسفند عطا کرد که در فاصله بین دو کوه را پر از گوسفند نمود آن شخص به به سوی بازگشته و گفته بود: به دین اسلام روی آورید چرا که حضرت محمد (ص) به قدری می بخشد که احتمال می‌رود او هیچ نگرانی از فقر و تهیدستی ندارد. رسول الله هر گناه و معصیتی را زشت دانسته و به هر مطلب نیکی سفارش می کرد. سلام خدا بر ایشان و بر همه خاندان پاک و مطهر ایشان باد.

گزیده سخنان حضرت محمد (ص)

برخی از بیانات و توصیه های حضرت محمد (ص) بدین شرح می باشد:

  • مؤمن نباید بدون همسایه خود سیر شود.
  • مؤمن به کمین خون کس نریزد.
  • ایمان بی‌عمل و عمل بی‌ایمان پذیرفته نیست.
  • سه چیز است که در هرکه نیست کارش سرانجام نگیرد: تقوائی که وی را از گناه باز دارد و اخلاقی که با مردم مدارا کند و حلمی که با آن سبکی سبکسران دفع کند.
  • با کسان سهل انگاری کن تا با تو سهل انگاری کنند.
  • پاداش نیکوکاری و پیوند خویشاوندان از نیکیهای دیگر زودتر می‌رسد و کیفر ستمکاری و بریدن از خویشاوندان از بدهای دیگر سریعتر می‌رسد.
  • آفت دین سه چیز است: دانای بدکار، پیشوای ستمکار، و تلاشگر نادان.
  • منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است.
  • با فقرا دوستی کنید زیرا در روز رستاخیز دولتی بزرگ دارند.
  • بهترین بندگان در پیش خدا کسی است که خلقش نیکتر باشد.
  • محبوبترین بندگان خدا نزد خدا کسی است که برای بندگان خدا سودمندتر است.
  • بهترین شما کسانی هستند که برای زنان خود بهتر باشند.
  • دو گروه از امّت من هستند که اگر آنها درست شوند امّتم درست شود و اگر آنها فاسد گردند امّتم فاسد گردد. عرض شد: اى رسول خدا! آن دو گروه کدامند؟ فرمود: فقیهان و زمام داران.
.chavosh-ads-block { margin-bottom: 10px; display: inline-block; width: 100%; } .chavosh-ads-content { border: 1px solid #3584e4; border-right: 3px solid #3584e4; background-color: white; display: block; border-radius: 10px; padding: 20px 20px 20px 20px; position: relative; } .chavosh-ads-image-holder { max-height: 250px; max-width: 250px; padding-left: 0; padding-right: 25px; position: relative; min-height: 1px; } @media (max-width: 771px) { .chavosh-ads-image-holder { padding-left: 25px; } .chavosh-ads-content { padding: 3px 20px 10px 20px; } } .chavosh-ads-image-holder a { display: inline-block; position: relative; } .chavosh-ads-image-holder img { max-width: 100%; height: auto; margin: 0; border-radius: 10px; vertical-align: middle; border: 0; } .chavosh-ads-detail { flex: 3; padding-left: 25px; padding-right: 25px; position: relative; min-height: 1px; direction: rtl; } .chavosh-ads-detail a { text-decoration: none; } .chavosh-ads-detail-title { text-align: right; margin: 0 0 7px; font-size: 17px; font-weight: 700; text-transform: none; color: #2d2d2d; } @media (max-width: 771px) { .chavosh-ads-detail-title { text-align: center; } } .chavosh-ads-detail-des { padding-left: 0; margin-top: 6px; } .chavosh-ads-detail-des p { padding: auto 0; line-height: 2rem; text-align: justify; margin: 0 0 10px; margin-bottom: 17px; font-size: 1rem; } .chavosh-ads-detail-title a { color: #3584e4; text-decoration: none; } .chavosh-ads-detail-title a:hover { text-decoration: underline; } .chavosh-ads-row { display: flex; direction: rtl; margin-left: -25px; margin-right: -25px; } @media (max-width: 771px) { .chavosh-ads-row { gap: 1rem; flex-direction: column; } } .chavosh-ads-detail-button { text-align: left; } @media (max-width: 771px) { .chavosh-ads-detail-button { text-align: center; } } .chavosh-ads-detail-button a { font-size: 18px; color: #fff; background-color: #3584e4; border-bottom: 3px solid #2a0632; display: inline-block; padding: 3px 25px; margin-top: 0; border-radius: 4px; text-decoration: none; -webkit-transition: all 0.07s ease; -moz-transition: all 0.07s ease; -o-transition: all 0.07s ease; transition: all 0.07s ease; } @media only screen and (max-width: 770px) { .chavosh-ads-detail { width: unset; } .chavosh-ads-image-holder { max-width: unset; max-height: unset; width: unset; } }

برای کسب درآمد؛ کافیه یکسری قواعدی که ثروتمندان بلد هستن رو تو هم یاد بگیری. اینکه چطوری پول دربیاری و ثروتمند بشی تو جلسه‌ی آموزشی بهت یاد داده شده. بعد ازدیدن این جلسه، زندگیت عوض میشه.

در افسردگی غم به لایه‌های عمیق زندگی نفوذ کرده و اختلالاتی در احساسات و رفتار شما به‌وجود می‌آورد. اگر احساس افسردگی دارید، حتما با کمک یک روانشناس متخصص مشکل را ریشه‌یابی کنید و برای حل آن راهکار بگیرید. برای ارتباط با مشاور متخصص افسردگی روی دکمه زیر کلیک کنید.

در صورت تمایل این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
تلگرام واتس آپ فیس بوک پیامک
تلگرام واتس آپ فیس بوک پیامک

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

بهترین فیلم‌ها و سریال‌های سال 2024 به انتخاب مجله تایم