خاستگاه اتفاقات 88 کجا بود؟
مقدمه: ماجرا از انتشار یک عکس آغاز شد؛ عکس حضور مشترک جنابان آقایان محمدی گلپایگانی و محمدخاتمی در یک مراسم.
عکسی که از آن یاد شد بحثی را بین دو جریان سیاسی داغ کرد. بعضی دوستان اصولگرا با نگرانی موضع گرفتند که یک عکس آن هم به صورت اتفاقی موجب تبرئه کسی از حضور در فتنه88 نمیشود. جالب آنکه شخص آقای محمدی گلپایگانی که میتوانست از حضور در آن صحنه خودداری کند، رفتاری کاملا مودبانه، اخلاقی و درخور یک شخصیت روحانی انجام داده بود. آنچه حقیر درباره این عکس و واکنشهای صورت گرفته به آن نوشتم متضمن این نکته بود که 14سال بعد از واقعه88 زمان آن فرارسیده که در فضایی بی تنش، منصفانه و به دور از پیشداوری به آن پرونده پرداخته شود. ضمن اینکه آن اتفاق وجوه مختلف و افراد متهمی بیش از موسوی و کروبی و دیگران داشته و احمدینژاد هم بازیگر اصلی است.
روزنامه محترم کیهان در واکنش به آن نوشته مدعی شد که قصد تبرئه عوامل و سران آن حادثه در میان بوده و نیز تاکید کرده بود که منافقین و بهاییها و سرویسهای اطلاعاتی غربی پشت ماجرا بودهاند. ضمنا شعارهای براندازانه و هتک حرمت مقدسات نیز مورد حمایت آنان بوده است. در یادداشت بعدی که به قلم بنده منتشر شد، تاکید کردم نهاد رسمی اطلاعاتی هیچ نقشی برای سرویسهای اطلاعاتی و گروهکها در ایجاد آن ماجرا قائل نبوده هرچند که بهرهبرداریهای پسینی از آن کردهاند. همچنین اهانت به مقدسات و شعارهای براندازانه بسیار ناچیز بوده و صرفا با قصهپردازی بزرگنمایی شده است.
اما اینک:
روزنامه محترم کیهان مجددا در شماره چهارشنبه خود، بحث را البته با لحنی ملایمتر و منطقیتر از قبل ادامه داده است.اشاره اصلی روزنامه محترم کیهان به این است که فتنه با هدف زیر سوال بردن نتیجه انتخابات صورت گرفت و این همان روشی است که غرب در انقلابهای مخملین صورت میداده است.
پیش از هرچیز باید توجه داشت نسخهای که بعضی دوستان در این زمینه پیچیده و تحولات ایران در سالهای اخیر را مشابه انقلاب مخملی گرفتهاند، ناشی از تحلیل دمدستی است و اساسا چنین انقلابی علیه نظام جمهوری اسلامی قابل تصور نیست و القای آن کار قصهپردازان است.
همچنین سادهاندیشانه است که حادثه 88 را محصول نپذیرفتن نتیجه انتخابات بدانیم. در سال 88 برای بسیاری از نخبگان حتی در جریان اصولگرا مشهود بود که دولت احمدینژاد دچار سوءتدبیر و ضعف عملکرد است و با وجود پولپاشیهایی که از رهگذر فروش نفت گرانقیمت انجام داده ممکن است، سقوط کند. طبیعت چنین سرنوشتی برای جریان اصولگرا یک کابوس بود و نمیتوانست بپذیرد دوباره اصلاحطلبان به عرصه قدرت برگردند. این تحلیل البته در رسانهها فرصت بازتاب پیدا نکرد اما در محافل مطرح میشد.
همزمان جریان انحرافی مشایی و تاثیر روزافزون او بر احمدینژاد نگرانیهایی در جریان اصولگرا پدید آورد. در واقع کابوس دوم هم برای آنها رخ نموده بود. احمدینژاد خوب میدانست جریان اصولگرا هرگز از او عبور نخواهد کرد حتی اگر با مشایی سر سازگاری نداشته باشد.
به این ترتیب میتوان ریشه رخداد 88 را همین جا پیدا کرد. در واقع گرفتاریها از زمان ثبتنام کاندیداها شروع شد. اصولگراها میدانستند اگر انحرافات احمدینژاد برملا شود با مشکل مواجه میشوند و چون جایگزینی برای او نداشتند که بتوانند عوامفریبیهای او را کپی کنند، تصمیم گرفتند با کتمان حقایق مربوط به او و تیمش هر جور شده یک بار دیگر او را به تخت ریاستجمهوری بنشانند.
رقیب اصلاحطلب هم این بازی زیرپوستی را تشخیص داده بود و با هدف زمین زدن جریان احمدینژاد وارد میدان شد. البته احمدینژاد بعدا با خانهنشینی و عزل بعضی وزرا و اظهارنظرهای تند علیه برخی اصولگرایان از خجالتشان درآمد و کار را به جایی رساند که گفت اگر حمایت برخی شخصیتها از من نبود 5میلیون بیشتر رای میآوردم!
خلاصه آنکه آتش مشکلات مدتها قبل از روز رایگیری روشن شده بود. بهعلاوه تخلفات آشکاری هم دیده میشد که آتش را شعلهورتر میکرد. حمایت دست کم 5عضو شورای نگهبان از احمدینژاد و حتی عضویت یکی از این اعضا در ستاد انتخاباتی و میتینگهای او، فضای سیاسی را ملتهب میکرد. ممکن است گفته شود این حمایتها تاثیری در رای نداشت و سلامت انتخابات را زیر سوال نمیبرد. اما در هرحال شائبهبرانگیز بود. شائبهای جدی که اصل درست بودن فرآیند انتخابات (و نه نتیجه) را زیر سوال میبرد . فرض کنید کسی در یکی از نمازهای یومیه سوره بقره را بخواند و ذکر رکوع و سجود را نیز 70بار تکرار کند اما بعدا معلوم شود وضو نداشته یا وضویش باطل بوده. حکم آن نماز طولانی چیست؟
نکته دیگری که میتوان در نقض ادعاهای مطرح شده درباره رخدادهای 88 پس از شمارش آرا مطرح کرد، بازداشت برخی اعضای ستاد میرحسین موسوی در روز انتخابات یا حتی یک روز زودتر است.
اتفاق دیگری که در بروز مشکلات آن روزها بی تاثیر نبود و چندساعت قبل از پایان رایگیری رخ داد انتشارخبری در خبرگزاری فارس بود که درصد آرای احمدینژاد را دقیقا همان میزانی اعلام کرد که بعد از شمارش اعلام شد. هر چند این خبر بعدا حذف شد و چه بسا واقعا یک تخمین حدسی بود اما در فضای داغ و پرتشویش آن ایام، معنای خاص خود را داشت. آنچه گفته آمد صرفا با این هدف بود که اگر در آن سوی ماجرا اتهامات و مغلطهها و ادعاها هست در این سوی نیز مواردی هست که تنها در فضایی شفاف و علمی قابل گفتوگوست و اگر قرار باشد یک طرف دو سطر از مقاله فلان روزنامه امریکایی یا اسراییلی که معلوم نیست توسط چه کسی و با چه هدفی نوشته شده و آیا درست و دقیق ترجمه شده را چماق کند، طرف روبرو هم میتواند با همین منطق ضعیف ورود کند. ضمن اینکه بخشی از اتهامات متوجه دو نفر از نامزدهایی است که امکان دفاع از خود را ندارند و برای قضاوت درست باید سخنان آنها را هم شنید. مطرح شدن یکسویه ادعاها و بیان ناقص وقایع و آمیختن قصههای بی ماخذ و سند، جز ایجاد ابهام و کینه بیشتر، چیزی توی کاسه تاریخ نمیگذارد.