ماجرای دزدی که در حال مستی جای طلای سرقتی را لو داد!


ماجرای دزدی که در حال مستی جای طلای سرقتی را لو داد!

متهم گفت: حدود یک سال و نیم قبل با دختری به نام منیژه دوست شدم. من عاشق منیژه شده بودم و تصمیم به ازدواج با او داشتم. یک شب که منیژه میهمان خانه‌ام بود در عالم مستی راز سرقت‌هایم را برایش فاش کردم هم از طلا‌ها گفتم و هم از سرقت‌هایی که انجام داده بودیم.

چند روز قبل گزارش سرقت از خانه مرد میانسالی در یکی از خیابان‌های شمال تهران به پلیس اعلام شد. مأموران زمانی که وارد خانه محل سرقت شدند، دریافتند سارقان از طریق بالکن وارد خانه شده و طلا‌ها و وسایل عتیقه و باارزش خانه را به سرقت برده‌اند.

به گزارش ایران، دوربین‌های اطراف محل سرقت هم در بازبینی‌ها، سه مرد جوان را نشان می‌داد که صورت‌هایشان را با ماسک و کلاه پوشانده بودند و سوار بر خودرو پژو پارس در مقابل خانه محل سرقت توقف کردند. یکی از سارقان به عنوان زاغزن در خودرو منتظر ماند و دو سارق دیگر از بالکن طبقه اول بالا رفته و نقشه سرقت را اجرا کردند.

بررسی‌ها در رابطه با شناسایی سارقان بالکن ادامه داشت که پلیس با شکایت‌های سریالی دیگری مواجه شد. سرقت‌هایی که توسط سه مرد نقاب دار صورت می‌گرفت و سارقان از طریق بالکن وارد شده و سرقت‌ها را انجام می‌دادند. جثه و ظاهر سارقان و تشابه شگردهایشان نشان می‌داد که سرقت‌ها توسط اعضای یک باند صورت می‌گیرد.

نکته‌ای که توجه تیم تحقیق را به خود جلب کرده بود این بود که ظاهر و جثه سارقان با سارقانی که در سال ۹۸ برای مدتی به شیوه بالکن رویی سرقت می‌کردند و بعد از چند ماه، ناپدید شده بودند، شباهت زیادی داشت. به همین دلیل این فرضیه برای کارآگاهان مبارزه با سرقت مطرح شد که اعضای باند سال ۹۸، بعد از مدتی دوباره سرقت هایشان را از سر گرفته‌اند.

بررسی‌ها و تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل زن جوانی هراسان با پلیس تماس گرفت: در خانه مادرم میهمان بودیم و نزدیک صبح به خانه برگشتیم. همسرم خودرو را کنار خیابان نگه داشت و به محض خارج شدن از ماشین دو مرد نقاب‌دار را دیدیم که از دیوار همسایه‌مان بالا می‌روند.

با دیدن این صحنه شوهرم شروع به داد و فریاد کرد و به دنبال صدای فریاد ما همسایه‌ها نیز متوجه شدند. یکی از آن‌ها که در حال بالا رفتن از دیوار بود، وقتی متوجه ما شد، به سمت خودرو پژویی که در چند قدمی‌اش پارک شده بود رفت و باهم فرار کردند، اما نفر دوم که در بالکن بود زمانی که می‌خواست فرار کند، از دیوار به زمین افتاد و پایش آسیب دید و با همسایه‌ها موفق شدیم او را دستگیر کنیم.

به دنبال این تماس مأموران راهی محل شده و سارق نقابدار را دستگیر کردند. در تحقیقات اولیه مشخص شد متهم دستگیر شده، سردسته باند سرقت به شیوه بالکن رویی در شمال پایتخت است. با اعتراف متهم به سرقت‌ها، دو همدست دیگر او نیز شناسایی و دستگیر شدند.

گفتگو با سردسته سارقان

چه شد که تصمیم به سرقت گرفتید؟

سال ۹۶ به همراه دو هم‌ولایتی‌ام تصمیم گرفتیم برای کار به تهران بیاییم، اما، چون بی‌سواد بودیم تنها کاری که به ما دادند باربری بود. باربری کار سخت و طاقت فرسایی بود با این حال راضی بودیم تا اینکه بعد از مدتی متوجه شدیم هم ولایتی‌های دیگرمان که دیرتر از ما به تهران آمده‌اند اوضاع مالی‌شان خیلی بهتر از ماست. موضوع را که پیگیر شدیم، راز پولدارشدنشان را فهمیدیم.

رازشان چه بود؟

سرقت. آن‌ها سراغ کار خلاف رفته بودند، اینطور شد که ما هم تصمیم گرفتیم وارد کار خلاف شویم و دو سال بعد یعنی از سال ۹۸ سرقت‌ها را شروع کردیم. تخصص ما سرقت از خانه‌ها آن هم به شیوه بالکن رویی بود. در چند سرقت طلا و دلار‌های زیادی به دست آوردیم و حدود یک سالی که از سرقت‌هایمان گذشت، چون وضع مالی مان خیلی خوب شد تصمیم گرفتیم دور خلاف را خط بکشیم.

پس چرا دوباره سراغ سرقت رفتید؟

ما توبه کرده بودیم، اما مقدار زیادی از طلا‌هایی را که در سرقت‌ها به دست آورده بودیم داخل پارچه‌ای گذاشته و در کانال کولر اتاق انباری خانه‌ای که پاتوق مان بود مخفی کردیم. قرار بر آن شد که مدتی دست به طلا‌ها نزنیم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد. آنقدر هم از دزدی‌ها گیرمان آمده بود که در این مدت به سراغ طلا‌ها نرفتیم. تا اینکه حدود یک سال و نیم قبل با دختری به نام منیژه دوست شدم. من عاشق منیژه شده بودم و تصمیم به ازدواج با او داشتم. یک شب که منیژه میهمان خانه‌ام بود در عالم مستی راز سرقت‌هایم را برایش فاش کردم هم از طلا‌ها گفتم و هم از سرقت‌هایی که انجام داده بودیم.

منیژه بعد از آن شب حرفی به من نزد، اما یک روز که پاتوق خالی بود او به همراه برادرش وارد خانه شده بودند و طلا‌ها را سرقت کرده بودند. بعد هم دیگر او را ندیدم، اما نتوانستم شکایت کنم، چون طلا‌ها همه سرقتی بود و خودم گیر می‌افتادم. بعد از مدتی قرار شد خواهرم ازدواج کند و جهیزیه می‌خواست از طرفی مادر یکی از همدستانم هم مریض شد و برای درمانش به پول نیاز داشت.

در این شرایط که قرار گرفتیم، تصمیم گرفتیم دوباره سرقت کنیم. اما می‌خواستیم بعد از اینکه پول مورد نظرمان را به دست آوردیم، دوباره سرقت را کنار بگذاریم.


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

کپشن در مورد چتر ؛ جملات کوتاه عاشقانه و غمگین برای چتر