تطهیر پهلوی، این بار با بدنام کردن آیتالله مطهری!
در روزهای گذشته در باب عدم وجود تضییقات برای تدریس استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری در دانشگاه تهران در دوره رژیم گذشته نکاتی مطرح شد که بستر بازنمایی واقعیت در این باره را مهیا ساخت.
در روزهای گذشته در باب عدم وجود تضییقات برای تدریس استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری در دانشگاه تهران در دوره رژیم گذشته نکاتی مطرح شد که بستر بازنمایی واقعیت در این باره را مهیا ساخت. مقال پی آمده به مدد اسناد و شواهد در پی طرح این نکته است که شیوه مبارزاتی استاد مطهری مدبرانه و مآل اندیشانه بود و به رغم آنکه یکی از شاخصترین نظریهپردازان انقلاب و نظام اسلامی به شمار میرفت، به گونهای رفتار میکرد که برای ایجاد تضییقات به ساواک بهانهای ندهد و موجبات مزاحمت آنان را به حداقل ممکن برساند؛ امری که در عمل نیز محقق شد و بسا انقلابیون و مبارزان شاخص با رژیم گذشته، متأثر از اندیشههای آن بزرگ بودند. امید آنکه تاریخپژوهان نظام اسلامی را مفید و مقبول آید.
گشودن بستر یک روایت
یکی از سایتهای خبری در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۲، با ذوق زدگی تیتر بزرگی تحت عنوان «کنایه حقوقدان معروف به اخراج اساتید: شهید مطهری در تقابل با شاه بود، اما نه تعلیق شد، نه اخراج، نه تهدید!» زد که اظهارات وارونه این به اصطلاح حقوقدان معروف، علاوه بر آنکه بیاطلاعی تاریخی وی را فریاد میکرد، نشان از تطهیر حکومت وابسته و مرتجع پهلوی داشت. قبل از ورود به بحث، اشاره به این نکته بهنگام است که حقوقدان معروف در توئیت خویش به جای استفاده از کلمه مبارک شهید آورده است: «مرحوم مرتضی مطهری!». موضوع آنقدر شور است که سایت خبری آن هم معروف پوشش دهنده، قدری در این باره ادب ورزیده و در تیتر آورده است: «شهید مطهری!»
قبل از ورود به اصل سخن باید گفت، نکته مهم و مشترک در این توئیتها و پیامنگاریهای سست و بیبنیاد، آن است که این حضرات دگراندیش، ظاهراً به لفظ شهید و شهادت حساسیت منفی یافتهاند و آهسته آهسته آن را بروز میدهند! از جمله شهید دکتر سیدحسن آیت که با حدود ۶۰ گلوله منافقین به شهادت رسید، شهید والامقام سید اسدالله لاجوردی که در مغازه خود در بازار تهران با دست خالی و مظلومانه آماج گلولههای منافقین قرار گرفت، شهید جوان و مدافع امنیت روحالله عجمیان و اکنون استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری و فردا... از سوی جماعتی تازه به دوران رسیده و به عمد، مرحوم نامیده میشوند تا خواسته یا ناخواسته، زمینه تطهیر قاتلان را برای آینده فراهم آورند و همچنین به تخفیف جایگاه دینی، اجتماعی و سیاسی آنان بپردازند، غافل از آنکه «ومکرو و مکر الله والله خیر الماکرین.»
نمونه این امر، افاضه اخیر «حقوقدان معروف» است که در توئیت خود و احتمالاً به پیروی از فعالان اصلاحطلبی، چون آقای ع- باقی (نویسنده تند و تیز سیاسی دهه ۶۰ و دگراندیش گام بهگام امروز)، ظاهراً برای استفاده از نام شهید و شهادت معذوریت شرعی یا اخلاقی دارد! آقای باقی در روزنامه جوان مورخه ۶ شهریور ۱۴۰۲، بیانیهای مملو از اطناب ممل برای دفاع از پزشکنمای مجرمی که در لحظه شهادت مظلومانه جوان بسیجی روحالله عجمیان (شهید کاردآجین شده مدافع امنیت)، در بالای سرِ او و لابد از سر وفاداری به سوگند پزشکی خویش از پیکر مدافع امنیت فیلم برداشته تا وظیفه وجدانی و انسانی خود را به طور کامل انجام دهد و احتمالاً تصاویر ضبط شده را برای برخی خودفروختگان سیاسی از قبیل معصومه قمیکلا ارسال دارد، قلمی کرده است!
ظاهراً این بیماری مسری است و به سایر لایههای جریان اصلاحطلب- برانداز نیز سرایت کرده است. به هر روی این به اصطلاح حقوقدان معروف، اگر کمی زحمت به خود میداد و ابتداییترین اسناد ساواک در این باره را به صورت مختصر مرور میکرد، بیجیره و مواجب و شاید هم با آن مجیزگوی پهلویها و ستاینده کردار پلشت ایشان همراه نمیشد! در این مسوده برای ثبت در تاریخ، اسناد منتشر شده استاد شهید علامه مرتضی مطهری در زمان اشتغال به تدریس در دانشگاه تهران را که به عمد مورد تغافل قرار گرفته است، مورد بازخوانی تحلیلی قرار میدهیم «تا سیهروی شود هر که در او غش باشد!»
صلاحیت نداشتن استاد شهید برای تدریس در دانشگاه از منظر ساواک
حقیقت این است که اسناد ساواک گویای حساسیت گسترده این نهاد امنیتی بر تدریس شهید آیتالله مرتضی مطهری در دانشگاه تهران است. این امر در جای جای اوراق پرونده ایشان مشاهده میشود. یکی از اسناد ساواک در این باره صراحت دارد:
«به مدیریت کل اداره چهارم (۴۲۱) از اداره کل سوم
درباره: شیخ مرتضی مطهری
عطف به ۲۵۸۹۷/۴۲۱- ۲۲/۵/۴۹
همانطور که طی نامه شماره ۱۹۳۷/۳۱۶- ۲۲/۴/۴۹ اعلام شده است، نامبرده صلاحیت تدریس در هیچیک از دانشکدهها را ندارد. خواهشمند است دستور فرمایید از نتیجه اقدامات معموله، این اداره کل را آگاه سازند. مدیرکل اداره سوم- مقدم (استاد شهید به روایت اسناد، ص ۱۶۵)».
جالب اینجاست که سند محرمانه دانشگاه تهران نیز از آن حکایت دارد که این نهاد نیز در وهله نخست به تشخیص ساواک گردن نهاده و آن را پذیرفته است. چنانکه به این نهاد امنیتی و بالادستی خویش اعلام میدارد:
«ترتیبات لازم داده شده است تا آقای شیخ مرتضی مطهری دانشیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی، از نیم سال تحصیلی دوم که از شانزدهم بهمن ۴۹ شروع میشود، به امر تحقیق بپردازد و وظیفه آموزشی در دوره لیسانس و فوق لیسانس را در نیم سال دوم تحصیلی سال جاری نخواهند داشت.
رونوشت: آقای دکتر محمدی رئیس محترم دانشکده الهیات و معارف اسلامی (همان، صص ۱۷۳- ۱۷۲)».
آنچه در فوق بدان اشارت رفت، کاملاً نشان میدهد که نگاه ساواک و نیز مدیریت وقت دانشگاه تهران نسبت به شهید آیتالله مطهری چگونه بوده است. آنان از بابت فعالیتهای استاد در خارج از دانشگاه، درصدد بودند که تدریس وی در داخل دانشگاه را نیز منتفی سازند. دو مسئلهای که اساساً به یکدیگر ربطی ندارند. بیتردید اگر تدبیر شهید مطهری در سامان بخشیدن به فعالیتهای دانشگاهی خویش نبود، آنان بهانههای بیشتری برای محرومیت ایشان به دست آورده و محدودیتهای بیشتری را تحمیل میکردند.
گزارش تحلیلی ساواک، از فعالیتهای سیاسی استاد مطهری
سندی که در این بخش از مقال بازخوانی میشود، شاهدی بر روش مدبرانه و زیرکانه استاد شهید آیتالله مطهری در فعالیتهای سیاسی است. او به رغم آنکه برای بسیاری بسا روحانیان و جوانان به مثابه معلم اندیشه و مبارزه محسوب میشد، هرگز به دست ساواک بهانه نمیداد که بتواند امکان هرگونه فعالیت را از او بستاند و او را از ارتباط با جامعه، به طور کامل محروم سازد. با این همه، اما سازمان موسوم به اطلاعات و امنیت کشور، همچنان خواهان اخراج وی از دانشگاه و ممنوعیت منبر وی در محافل دینی کشور بود:
«درباره: شیخ مرتضی مطهری، رئیس دپارتمان فلسفه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران
نتیجه حاصله از تجزیه و تحلیل اقدامات شیخ مرتضی مطهری، حاکی از آن است که یاد شده از سال ۴۲ تاکنون، همواره درصدد آن بوده که به انحای مختلف و با زیرکی خاص، به اقدامات روحانیون افراطی در مخالفت با رژیم دامن زده و ضمن سخنرانیهای خلاف و از طریق فعالیتهای جنبی از جمله تألیف کتاب، عناصر متعصب مذهبی را نسبت به رژیم و انقلاب سفید، هرچه بیشتر بدبین نموده و آنان را به سوی فعالیتهای ضد امنیتی سوق دهد. پس از جلوگیری از تشکیل جلسات حسینیه ارشاد که قریب به اتفاق شرکتکنندگان آن دانشجویان دانشگاهها و مدارس عالی بودند، مشارالیه تصمیم گرفته که به سمپاشیهای خود در بالای منبر ادامه دهد و به این ترتیب اگر این امکان را نداشت که دانشجویان را به حسینیه ارشاد بکشد، خود به دیدن آنها رفته و از آن پس با برنامهای پیگیر، در جلساتی که در مساجد و نمازخانههای دانشگاهها و مدارس عالی برقرار میگردید، برای دانشجویان این مراکز سخنرانی کرده است تا بتواند اقدامات سوء خود را دنبال نماید.
نظریه: با عرض مراتب بالا و اینکه اولاً دستگیری روحانی یاد شده موجبات بزرگ شدن وی و بالا رفتن وجهه او در بین عناصر متعصب مذهبی و دانشجویان افراطی خواهد شد، ثانیاً قرار گرفتن این شخص در رأس گروه فلسفه دانشکده الهیات و اصولاً وجود وی در دانشگاه با توجه به مقاصد سوء این شخص، به هیچ وجه به مصلحت نیست، ثالثاً ادامه سخنرانیهای مشارالیه در محافل مذهبی صحیح نیست، علیهذا مستدعی است در صورت تصویب، اولاً به اداره کل چهارم اعلام شود که ادامه خدمت نامبرده در دانشگاه تهران به مصلحت نیست، ثانیاً با همکاری شهربانی کشور از ادامه سخنرانیهای وی ممانعت به عمل آید و مراقبت از او کماکان ادامه یابد. موکول به رأی عالی است.
به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید. تاریخ ۲۰/۳/۵۴
نصیری، ریاست ساواک: موافقت میشود. حضوراً در مورد این قبیل افراد مذاکره نمایید.» (به نقل از سایت انتشارات صدرا)
شیوه استاد مطهری در مبارزه با رژیم گذشته
آغاز فعالیتهای سیاسی استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری، اما به آغاز نهضت امام خمینی باز میگردد. استاد همواره در کنار رهبر کبیر انقلاب اسلامی بود به طوری که میتوان سازماندهی قیام ۱۵ خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام راحل را مرهون تلاشهای این اندیشمند گرانمایه و یاران و دوستانش دانست. استاد مطهری در ساعت یک بعد از نیمههای شب روز چهارشنبه ۱۵ خرداد ۴۲، به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر میشود و به زندان موقت شهربانی منتقل و در پی آن همراه با تعدادی از روحانیون تهران راهی زندان میشود.
مرحوم آیتالله سیدرضی شیرازی، از آن ایام سخت که منجر به محدودیتهایی برای برخی اساتید روحانی دانشکده الهیات شد، خاطرهای را به تاریخ سپرده است: «سال ۴۳، من را از دانشکده الهیات بیرون کردند! من آنجا هم درس میدادم و علت اینکه در این دانشکده درس میدادم، این بود که مرحوم حاج آقای مهدی حائری یزدی از طرف مرحوم آقای بروجردی به نمایندگی در امریکا منصوب شد... بعد از رفتن ایشان، من را دعوت کردند به دانشکده که به جای او درس بدهم، ولی جای او را به من ندادند!
او در دوره فوق لیسانس درس میداد و من در دوره لیسانس و آنها هم بدشان نیامد و از این مسئله خوشحال هم بودند. من چند سالی آنجا فقه و اصول درس میدادم، تا اینکه در سال ۴۳ که مرا اخراج کردند. آقای مطهری را هم اخراج کردند. آقای صدر بلاغی را هم اخراج کردند و آقا مرتضی جزایری و چند نفر مهم دیگر را نیز اخراج کردند. یک روز آقای سیدمحمد سبزواری - که از استادان دانشکده الهیات بود- جلوی شمس العماره مرا دید و گفت من راجع به برگشت شما به دانشکده، با فروزانفر - که آن موقع رئیس دانشکده بود- خیلی صحبت کردم و گفتم مگر مثل فلانی چند نفر در دانشکده دارید؟...». (سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۱ آذر ۱۴۰۰).
البته نباید از نظر دور داشت که اگرچه متولیان دانشگاه تهران به دلیل آنکه آیتالله مطهری در محیط دانشگاه به فعالیتهای براندازانه دست نزده بود، نتوانستند به محملی قانونی برای اخراج ایشان برسند و آن شهید همچنان در دانشگاه به تدریس خویش ادامه داد، اما تضییقات و مزاحمتهای گسترده همواره از وی سراغ میگرفت که از جمله آنها تعویق معنادار و غیر قانونی ایشان در رسیدن به جایگاه استادی بود.
مرحوم آیتالله محمد واعظزاده خراسانی از دوستان نزدیک استاد شهید مطهری در این باره مینویسد: «استاد مطهری شیوهای را در مبارزه با رژیم پی گرفته بود که من جز معدودی از انقلابیون سرشناس، کسی را نمیشناسم مانند وی عمل کرده باشد...». (سیمای استاد در آینه نگاه یاران، انتشارات صدرا، ص ۱۶۴). هم ایشان درباره اذیت و آزارهای روحی و از جمله فشار و تهدید ایادی ساواک نسبت به مسئولان دانشگاه تهران، مبنی بر ابلاغ نکردن ترفیعات قانونی استاد مطهری مینویسد: «رژیم جبار و ستمگر و حیله باز، همه آزادیخواهان را با دقت زیر نظر و جهت فکری هر کس را در دست داشت و از طریقی و با کیفیتی تحت فشار قرار میداد و همچون سایهای غول آسا آنان را تعقیب میکرد.
مثلاً از تشکیل اجتماعات روشنفکران و سخنرانیهای استاد مطهری، جلوگیری به عمل میآورد... در دانشگاه برخی از استادان را به جان او انداخته بودند، نه به عنوان تضاد سیاسی، بلکه به صورت اختلاف عقیدتی و علمی و رقابتهای شغلی و او را زجر میدادند! از تدریس وی در دانشگاه، سالها جلوگیری کردند. حتی در سال ۴۳ که بر اساس تصویبنامه خاصی، عدهای از استادان غیر رسمی و سابقهدار دانشگاهها را دانشیار شناختند، این مرد دانشمند را که از شایستهترین افراد واجد شرایط بود و نسبت به بعضی از آنان سابقه دانشگاهی زیادتری داشت، از این امتیاز ظاهری که چندان اهمیتی برای او نداشت -، اما این رفتار اهانت آمیز، روح او را آزرده میکرد - محروم ساختند.
یکی از اعضای کمیسیون اجرای تصویبنامه فوق، مرحوم مجتبی مینوی بود که به مقام و فضل و لیاقت استاد مطهری اعتراف داشت و شایستگی او را برای دانشیاری انکار نمیکرد. من از ایشان پرسیدم چطور شد آقای مطهری را در آن لیست قرار ندادید؟ گفت من با او موافق بودم، اما فروزانفر اظهار کرد که، چون آقای مطهری سابقه فعالیتهای سیاسی دارد، من میترسم اگر نام او به میان آید و بعضی که او را میشناسند، به این سابقه اشاره کنند... کار همه معوق بماند! چون قرار بود آن کمیسیون، برای بیش از یک جلسه تشکیل نشود، از این جهت نام مطهری را حذف کردند... البته آقای مطهری، سرانجام رتبه دانشیاری و استادی را هم باز یافت، ولی رقابتها و آزارها سبب شد دانشگاه را ترک گوید...». (همان، صص ۱۶۵ – ۱۶۴)
البته باید در نظر داشت: «شهید مطهری از سال ۴۹ تا ۵۱، برنامههای تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی آن مرکز بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد از سوی مقامات امنیتی تعطیل شد و بار دیگر استاد دستگیر و مدتی در بازداشت به سر برد. پس از آن شهید مطهری، سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و ... ایراد میکرد. پس از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل و استاد در سال ۵۳ ممنوع المنبر شد و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
در سال ۵۵ و به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! شهید مطهری زودتر از موعد مقرر بازنشسته میشود...». (مروری بر ۶۰ سال مجاهدت استاد شهید مرتضی مطهری، خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۱۳اردیبهشت ۱۳۹۵).
حال اسناد فوق آمده را با توئیت این به اصطلاح «حقوقدان معروف» که اظهار کرده است: «مرحوم مرتضی مطهری در تقابل کامل با حکومت پهلوی بود، اما هیچ مشکلی برای عضویت ایشان در هیئت علمی دانشگاه تهران ایجاد نشد، نه تعلیق شد و نه اخراج و نه تهدید به عدم تمدید قرارداد پیمانی» تطبیق نمایید تا میزان بیخبری اینگونه عناصر کم مایه و پر مدعا را از تاریخ معاصر ایران و کارنامه شخصیتها دریابید.
جریان ضد انقلاب (اعم از اصلاحطلبانی که در سالیان اخیر، هویت خود را در خارج از محدوده نظام اسلامی تعریف کردهاند) و اپوزیسیون نو وکهنه، بخشی از پروژه براندازی را در محدوده تاریخ و به عبارت روشنتر، تحریف تاریخ دنبال میکنند. جالب اینجاست که برساختههای آنان در سالیان اخیر، معمولاً بیمایه و مبتنی بر بیخبری است. بر شاهدان و تاریخ پژوهان انقلاب اسلامی است که با اظهار مستند حقایق، بر رهزنی و شلتاق این جماعت مهر بطلان زده و وقایع تاریخی را به گونهای «برهانی» و همه فهم به علاقهمندان و به ویژه جوانان عرضه کنند.