بذر نااطمینانی در بورس
دنیایاقتصاد -علی عبدالمحمدی : ضربالمثل a burnt child dreads the fire (کودک سوخته از آتش میترسد) یکی از ضربالمثلهای زبان انگلیسی است که به موضوع ترس منتج از یک حادثه یا رویداد تلخ تاریخی اشاره دارد. افزون بر این در ادبیات پارسی نیز ضربالمثلی وجود دارد با این عنوان که «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.» این ضربالمثل اشاره به این موضوع دارد که وقتی انسان در مورد یک موضوع تجربه تلخی داشتهباشد و از آن تجربه آسیب ببیند، اگر دوباره همان موضوع برایش پیشبیاید، بازهم احساس بدی دارد حتی اگر اینبار آن موضوع هیچ ضرری به او نرساند؛ در واقع این تجربه تلخ هیچوقت تا آخر عمر از ذهن او پاک نمیشود.
تلخی برخی حوادث چنان در ذهن انسان باقی میماند که حتی با گذشت زمان نیز فراموش نمیشوند. همین عامل سبب میشود که با یادآوری آن در موارد مشابه، رفتار انسان تغییر کند و با احتیاط بیشتری آن عمل را انجام دهد. اعتماد یکی از مهمترین و نیکترین مفاهیمی است که در بستر زندگانی بشر و محیطهای مختلف وجود دارد. همچنین اعتماد یکی از پیچیدهترین مفاهیم انتزاعی موجود در جامعه است که در روابط افراد با یکدیگر، افراد با جامعه و جوامع با یکدیگر حکمفرماست. هر محیط، اتمسفر و جامعهای که تهی از اعتماد باشد، مطمئنا دیری نخواهد گذشت که رنگ و رخسار بیمارگونه به خود خواهد گرفت و روزبهروز به سمت زوال و انحطاط نزدیک خواهد شد.
جامعه سهامداری کشور یکی از مهمترین گذرگاههایی است که با توجه به تعارض منافعی که ممکن است میان سهامداران و مدیران یا حتی بازیگران عمده حقوقی بازار و دولت بهوجود بیاید، لازم است تلاش مقامهای نظارتی در راستای ایجاد اعتماد در این بازار حرکت کند. متاسفانه در ماههای اخیر، اعتماد به حلقه مفقوده بورس تهران تبدیل شدهاست و همین موضوع باعثشده تا بازار سهام بعد از گذشت بیش از ۳ سالکه از ریزش قیمتها در تالار شیشهای میگذرد، همچنان به روند آتی این بازار و مکانیزمهای آن اعتماد کمیداشته باشند، بهگونهایکه هر روند صعودی که در بازار سهام شروع میشود، سهامداران در انتظار فرارسیدن فرجام زودهنگام آن و سقوط آزاد قیمتها هستند و در مقطع کنونی کمتر کسی پیدا میشود که افق سرمایهگذاری خود را بلندمدت قرار دهد.
بیاعتمادی بهگونهای باعث تزریق بدبینی مفرط به جریان معاملات سهام شده و در اذهان سهامداران رخنه و رسوخ کرده که شاخصکل بورس تهران مجددا در آستانه از دستدادن ابرکانال ۲میلیون واحدی قرار گرفتهاست. شاخصکل که در شانزدهمین روز از اردیبهشت توانسته بود سقف تاریخی خود را در کانال ۲میلیون و ۵۰۰هزارواحدی تجربه کند، بعد از ریزش مشکوک قیمتها در میانه اردیبهشت تنها در شهریورماهجاری بخشی از آن ریزش جبران شده است. فاصله نماگر هموزن با سقف تاریخی نیز به ۴۳/ ۱۷درصد رسیده است. فعل و انفعالات حادثشده در موضوع افزایش نرخ خوراک شرکتهای پتروشیمی که بذر نااطمینانی را به داخل مرزهای بازار سهام تزریق کرد، میتوان جزو اصلیترین مواردی تلقی کرد که شتاب افت قیمتها در بازار سهام را افزونتر کرد.
در بازارهای مالی پدیدهای وجود دارد که معمولا با اصول مالی - رفتاری توضیح داده میشود و آنهم عبارت از شرایطی است که یک کلاس دارایی (مانند سهام) برای مدت طولانی بعد از تشکیل حباب و ترکیدن آن به یک بازار غیرجذاب و تا حدی منفور نزد اکثریت سرمایهگذاران تبدیل میشود. به بیان دیگر، تبعات ازبینرفتن حجم عظیمی از ثروت تعداد زیادی از افراد جامعه در مدتی کوتاه، موجب میشود تا بستر این ثروتسوزی برای مدت مدیدی مورد قهر عمومی واقع شود و توسط سرمایهگذاران ناآگاهتر به شکل یک دام یا توطئه توسط عوامل بیرونی برای دستبرد به ثروتشان نگریسته شود.
این پدیده بهویژه در بازارهایی که تشکیل حباب قیمتی توسط آنها در مدت زمان کوتاه و به علت هجوم افراد غیرحرفهای صورتگرفته پررنگتر است. در اثر این قهر عمومی، بازار مزبور اصطلاحا به زمین سوختهای تبدیل میشود که تا مدتها امکان کشت مجدد بهمعنای جذب پایدار جریان سرمایه در آن وجود ندارد، چراکه اعتماد عمومی نسبت به آن از میان رفتهاست. نمونههای جهانی متعددی برای چنین پدیدهای در سطح جهانی میتوان برشمرد که مورد مشهور آن به حباب بزرگ املاک و سهام ژاپن در اواخر دهه۸۰ میلادی بازمیگردد که هنوز بعد از سه دهه، قیمتهای اسمی زمین و سهام فاصله چند ۱۰درصدی تا رسیدن به همان نقطه اوج حباب دارد. بهعنوان نمونههای جدیدتر میتوان به حباب سهام کشورهای عربی در سال۲۰۰۶ بهویژه در عربستان و امارات اشاره کرد که پس از ترکیدن حباب، تاکنون موفق به کسب تجربه رونق مشابه و برگشت قیمتها به سطوح قبلی نشدهاند.
در چین نیز که ساختار مشابهی به لحاظ هجوم گسترده سرمایهگذاران غیرحرفهای به بازارها دارد، دو حباب سال۲۰۰۷ و ۲۰۱۵ بهعنوان عوامل رویگردانی اقبال عمومی از این حوزه و در نتیجه تبدیل بازار سهام چین بهنوعی از زمینسوخته به لحاظ جذب سرمایه داخلی مورد اشاره کارشناسان است.
در بورس تهران هم ضربه واردشده به افکار عمومی در اثر آغاز سقوط از مرداد ۹۹، بهویژه با توجه به آنکه بخش عمدهای از افراد در سیکل پایانی رونق وارد شدهبودند، باعث نوعی از رویگردانی و سوءظن عمومی نسبت به امکان ایجاد دوباره رونق پایدار در این بازار شده که احتمالا تبعات آن در کوتاهمدت دست از سر بورس و سرمایهگذاران حرفهای آن بر نخواهد داشت. به هر روی میتوان اینچنین استنباط کرد که بازار سهام بعد از فعل و انفعالات حادثشده در سال۹۹ و همچنین ماجرای ریزش قیمتهای تالار شیشهای در اردیبهشت سالجاری، از موضوع عدماعتماد رنج میبرد و سرمایههای حقیقی از اعتماد به جریان معاملات سهام خودداری میکنند.