نیاز به کنشگری جهانی شرکتهای ایرانی
توسعه زنجیره ارزش پتروشیمی در مقام بخشی از پازل توسعه صنعتی و اقتصادی همواره یکی از دغدغههای کلان کشور محسوب میشود. محمدمهدی صیامیانگرجی، کارشناس صنعت پتروشیمی چند پیششرط را برای این موضوع ارائه میکند که مهمترین آنها داشتن نگاه جهانی و به همین واسطه کشف بازارهای جهانی است، موضوعی که خود نیازمند تغییرات زیادی در سطح نگرش و رفتار و گرایش دولتمردان و به تبع آن توسعه یک ساختار برنامهریزی برای حضور در بازارهاست.
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانیم.
توسعه زنجیره ارزش در ایران به چه عواملی بستگی دارد؟
در زمینه توسعه زنجیره ارزش باید چند مطلب اصلی را روشن کرد؛ ابتدا باید بدانیم که زنجیره ارزش هر کالایی بسته به نوع کالا، فرآیند تولید، هزینههای تولید، در دسترس بودن تکنولوژی بهروز، بازار مصرف و همینطور هزینههای حمل و انتقال با کالای دیگر فرق میکند و به صرف عبارت تکمیل زنجیره ارزش نباید تصمیمهای کلی گرفت.
در زمینه محصولات پتروشیمی و شیمیایی سوالاتی وجود دارند که باید پاسخ داده شوند همچون:
چه مواد خام اولیهای در دسترس ماست؟ کیفیت این مواد نسبت به استانداردهای جهانی در چه حد است؟ در سطح جهانی محصولات نهایی که برای آن در سالهای آتی برنامهریزی شده است کدامند؟ و ما در مقایسه با آنها در چه جایگاهی قرار داریم؟ حال با این مواد اولیهای که داریم به کدام یک از آن محصولات میتوانیم برسیم؟ آیا با شرایط فعلی کشور میتوانیم برسیم؟ منظورم مباحث تحریم در زمینههای بانکی - تکنولوژی و دسترسی به بازار است. البته منظورم این نیست که اگر جواب منفی بود دست از کار برداریم بلکه پیدا کردن راهحل بر اساس نوع مشکل است. کدام بازار مصرف یا بازار هدف برای این محصولات میتوان متصور شد؟ آیا این بازار داخل کشور است یا خارج؟ بهترین شیوه برای تامین مالی این زنجیره چیست؟ در نهایت سرمایهگذاری در کجا قرار است اجرا شود؟ داخل کشور یا در خارج؟
ابتدا درباره نوع کالا و بازار هدف توضیح دهم؛ بر اساس نوعی تقسیم کار جهانی و بازیهای قدرت مشخص شده که کدام کشورها در حوزه مواد اولیه و مواد نیمهتمام و کدام یک تولیدکننده تکنولوژی و کدام نقش بازار مصرف داشته باشند. کشورهای خاورمیانه در بخش اول و در نقش تولیدکننده مواد اولیه هستند و در حوزه تکنولوژی از نظر سنتی آمریکا، اروپا، اکنون ژاپن و چین قرار دارند. در گروه سوم هم که بازار مصرف دارند مسلما چین و هند با جمعیت ۲.۸ میلیاردی خود قرار دارند. با جمعیت بیش از ۸ میلیاردی دنیا، این دو کشور به اضافه کشورهای همسایه دیگری مثل بنگلادش و پاکستان بیش از یکسوم جمعیت دنیا را شامل میشوند. تا چند سال اخیر این نقشه تقسیم وظایف به این شکل بود.
موضوع مهم این است که اخیرا کشورهای بزرگ تولیدکننده مواد اولیه مثل عربستان پذیرفتهاند که باید این نقشه کمی تغییر کند و خود با سرمایهگذاری با بازار هدف مشارکت کنند تا بتوانند نقشی در بازار هدف و به دنبال آن نقشی در آینده بازار داشته باشند. به این ترتیب عربستان از یک دهه پیش با استفاده از سرمایه اولیه، داشتن مواد اولیه، استفاده از مدیران بینالمللی و مهمتر استفاده از ابزار سیاسی و نبود ایران در عرصه جهانی توانسته با چین و هند قراردادهای مشارکت زیادی امضا کند. این کشور با سرمایهگذاری متقابل توانسته در کشورهای دارای بازار مصرف سرمایهگذاری کند و همینطور اجازه داده که کشورهای دیگر هم در عربستان سرمایهگذاری کنند. برای مثال میتوان به پروژه 10 میلیاردی پتروربیق آرامکو با همکاری شرکتی ژاپنی به نام سومیتمو اشاره کرد. یک قرارداد بیش از 20 میلیارد دلاری هم با شرکت بزرگ پتروشیمیایی هندی امضا شده است تا از این طریق بازار و آینده بازار خود را تضمین کنند. بدین سان یک طرف مواد اولیه را تامین میکند و طرف دیگر بازار مصرف خود را در اختیار قرار میدهد و از این طریق یک نوع وفاداری متقابل ایجاد میشود.
برخی از سرمایهگذاریهای دیگر را میتوان در جدول مشاهده کرد.
از طرف دیگر شرکتی در عربستان به نام پیسیسی (شرکت صنایع تبدیلی پتروشیمی- PCC : petrochemical conversional company) وجود دارد که ۲۶ طرح پاییندستی را اجرا کردهاند. یعنی حتی عربستان با اینکه جمعیت کمی دارد ولی پاییندست خود را گسترش میدهد. در این مجموعه از انواع لولهها تا روغن و دیگر محصولات پاییندست تولید میشود. پس نگاهها در حال تغییر است و آن موضوع تقسیم کار جهانی به نوعی در همدیگر تنیده می شوند. ولی متاسفانه در کشور ما تفکر همچنان روی محور خودکفایی کامل می گردد. به افراد خبره جهانی هم اجازه داده نمیشود که در داخل سرمایهگذاری داشته باشد.
ما در چه حوزههایی نیازمند سرمایهگذاری هستیم؟
ما باید در تولید انواع پلیمرهای مهندسی، خوشه پزشکی، کامپوزیت و محصولات شیمیایی فعال شویم. بهخاطر اینکه ما به این محصولات به شدت نیاز داریم. برای این هدف به تفکری نیاز است که سیستم دیپلماسی کشور را برای سرمایهگذاریهای مشارکتی فعال کند. یعنی ما باید به سمت کشورهای همسایه مثل پاکستان، عراق، ترکمنستان، ترکیه و ... برویم و به صورت مشارکتی فعالیت کنیم. چنین تفکری در ایران وجود ندارد و به همین دلیل نگاهم نسبت به توسعه صنایع پاییندستی از طرف دولت واقعا یک نگاه ناامیدانه است.
این نگاه شاید بدبینانه باشد، ولی طی مدت ۱۰ سال گذشته دولت کارآیی ندیدم، به خاطر اینکه از یکسو کنترل و نظارت بسیار ضعیفی داشته و از سوی دیگر نگاه بازرگانی و تجاری خود را از دست داده است و به نوعی به روزمرگی افتاده است. زنجیره ارزش واقعا مهم است و توسعه این زنجیره نیاز به یک فرمول خیلی خاص دارد؛ ما باید سرانه مصرف پلاستیک را برای داخل و همینطور کشورهای همسایه کشف کنیم و مشاهده کنیم که در کدام بخشها کدام کشورهای همسایه متقاضی هستند.
سرانه مصرف ایران جای رشد دارد؟
حداکثر مصرف سرانه ایران سالانه 30 کیلو پلاستیک است ( الان کشورهای اروپایی مثل آلمان، انگلیس، اسپانیا و کشور آمریکا سرانه مصرف بالاتر از ۱۳۰ کیلو در سال دارند) که ضرب در ۹۰ میلیون جمعیت کشور کنیم چیزی حدود دو میلیارد و ۷۰۰ میلیون کیلو میشود. اگر این رقم را سه میلیارد هم درنظر بگیریم باز تنها 50درصد از تولید 6 میلیارد کیلویی ما را پوشش میدهد. یعنی نسبت عرضه به تقاضا خیلی بیشتر است و بازار مصرف برای توسعه این بخش به اشباع رسیده است البته در برخی از پلیمرها مثل PP – pvc – petاین گونه نیست و باید یا از طریق واردات یا ساخت مجتمعهای جدید و البته با حضور بخش خصوصی واقعی اقدام کرد. ایران در زمینه دانش فنی در توسعه و دانش فنی در پاییندست پتروشیمی با وجود دوستان خردمندی که میشناسم مشکلی ندارد. پس ما دو راه بیشتر نداریم یا باید سرانه مصرف پلاستیک را بالا ببریم یا اینکه باید کالاهای تولیدی را صادر کنیم. از همین رو باید یا 50درصد صنایع پتروشیمی صادر شود یا اینکه در پاییندست صادرات انجام گیرد که زنجیره ارزش رونق بیشتری داشته باشد. بنابراین راز موفقیت در توسعه زنجیره ارزش این است که ما توسعه صادرات محصولات پتروشیمی داشته باشیم. توسعه صادرات منظور محصولات ساخته شده است ولی فقط نه در ایران بلکه در هرجای ایران ولی با حضور شرکتهای ایرانی و سرمایهگذاران ایرانی.
مطلع هستیم کشورهای همسایه با شرایط خیلی بهتر در حال خرید از رقبای ما هستند بهخاطر اینکه کشورهای رقیب شامل قطر، عربستان، عمان، مصر و رژیم اشغالگر مشکلات بانکی و تولیدی ما را ندارند. به عنوان نمونه لازم است یک شرکت تولیدکننده لوله بازار هدف خود را بشناسد و بر رقبا غلبه کند ولی با این قیمت بورسکالا قیمت تمامشده برای رقابتپذیری بالا میرود.
از همین روست که ما باید موانع موجود روی صادرات را برداریم و قیمت تمام شده محصولات ساختهشده را حتی یک دلار هم شده پایین بیاوریم که امکان فروش در بازارهای بینالمللی داشته باشد. ما باید بتوانیم کاری کنیم که تولیدکنندهها حتی یک ریال هم شده ارزانتر تولید کنند که بتوانند رقابت کنند. بنابراین به سوال اول شما برمیگردم که راه توسعه زنجیره ارزش این است که ما بازارها را شناسایی کنیم و برای آنها برنامهریزی کنیم، این در حالی است که دولت به روزمرگی افتاده است و یکی از علائم آن ابلاغ بسیاری از قوانین متناقض از ابتدای سال تا اکنون بوده است.
از سوی دیگر دولت یکسری ارکان دارد که با یکدیگر همخوانی ندارند؛ وزارت صمت با وزارت اقتصاد همگام نیست. به عنوان نمونه یکی از لوازم توسعه این است که ما باید بعضی از کالاها مانند برخی کامپاندها، پلیمرهای مهندسی و شبیه اینها را وارد کنیم و دولت باید در این خصوص کمککننده باشد. این اقلام باید خیلی سریع و با قیمت تمامشده پایین وارد شوند در حالی که تنها در یک مرحله گمرک زمان زیادی از واردکننده برای ترخیص کالا گرفته میشود. چنین وضعیتی را ما در هیچکدام از کشورهای رقیب مشاهده نمیکنیم. یک کالا با علتهای عجیب و غریبی مانند قطعی سامانه گمرک یا خود سامانه صمت دو تا سه روز معطل میشود. دولت حتی در این زمینه هم نتوانسته کاری انجام دهد.
از سوی دیگر لازم است که وزارت صمت حتما نگاه بازرگانی خود را توسعه دهد و نیروهای ناظر بازار را گسترش دهند. یک بحث مهم دیگر این است که بورسکالا نمیتواند تنها کانال عرضه محصولات باشد. دولت باید محصولات پتروشیمی را به بعضی از شرکتها به صورت مستقیم ارائه دهد، برای مثال خیلی شرکتهای بزرگی هستند که اصلا نیاز نیست در بورسکالا خریداری کنند. من شرکتهایی سراغ دارم که الان ۳۵هزار تن در سال مصرف دارند، خب ۳۵هزار تن مقدار هنگفتی است و این شرکتها حق دارند که برای تامین کالای خود خیالشان آسوده باشد. لازم است اینها به طور مستقیم با شرکت پتروشیمی قرارداد ببندند. در چنین شرایطی این شرکتها دیگر وارد بازار رقابت بورسکالا نمیشوند که با مقدار مصرف عظیم خود کل بازار را تحتتاثیر قرار دهند. اگر 60 تا 70 شرکت بزرگ از بورس خارج شوند رقابتها به شکل بسیار محسوسی کاهش مییابد. شرکتهای بزرگ صنایع پاییندست نباید آنچنان دغدغه تامین نقدینگی، حملونقل و مانند اینها را داشته باشند و اولویت اصلی آنها باید تولید با کیفیت و فروش کالا باشد؛ مشابه ساختاری که ترکیه، چین و عربستان برای تولیدکنندههای خود طراحی کردهاند. عربستان برای تولیدکننده همه لوازم را فراهم میکند که بتوانند روی تولید خود تمرکز کنند اما مشکل ما این است که اشخاصی روی فرآیندها قرار دارند که درکی از این فرآیند ندارند.
تا چه اندازه تحریم به این مسائل دامن زده است؟
ما چون از بازار بینالمللی به صورت مستقیم محروم شدیم و فروش ما را واسطهها انجام میدهند و همینطور از سیستم بانکی هم جدا شدهایم درکی از آینده بازار نداریم. عربستان الان کاملا در میدان قرار دارد و بازار چین و اروپا را کاملا درک میکند. اینگونه است که عربستان بر اساس سیگنالهایی که از بازار میگیرد برای آینده دور صنایع پاییندست برنامهریزی میکند. در مقابل شرکتهای ما هیچ توسعهای در محصولات مهندسی جدید ندارند چون هم تحریم تکنولوژی و هم تحریم بانکی هستیم. به طور کل برای اینکه به بازارهای جهانی دست پیدا کنیم باید جهانی فکر و عمل کنیم. یکی از پیششرطهای اصلی این امر استفاده از مدیران جهانی در صنعت پتروشیمی است، به طوری که در هر مجتمعی حداقل یک مهندس خارجی خبره داشته باشیم. چنانکه در شرکتهای آرامکو و سابیک بسیاری مهندسان خارجی حضور دارند.