چشم انتظار

چشم انتظار...

در من زنی چشم انتظار فرصت فرداست
مبهوت عکس خاطراتت، غرق در رویاست

تا صبح خیره بر در و دیوار تنهایی...
هرلحظه از دلواپسی هایش شب یلداست

دل خوش نکن آرامشم از روی اجبارست
ای کاش می دیدی درونم محشر عظماست


آتش درون باغ دل انداختی حالا
با شعله های سرکشش از دورها پیداست


یک شب برایم عاشقی کردی غزل خواندی
دنیا برایم بعد آن یک شعر بی معناست


خواهم رساند خود را به آغوش تو باورکن
مقصد برای رود، تنها بستر دریاست


سمیه صالحی