تکمیل زنجیره روابط ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس
پس از ملاقات آقای علی باقری کنی سرپرست وزارت امور خارجه ایران و عبد العزیز بن راشد الزیانی وزیر امور خارجه بحرین طرفین تصمیم گرفتند که ساز و کار راه اندازی مجدد روابط فیما بین دو کشور را در دستور کار قرار دهند.
آقای الزیانی به بهانه شرکت در مجمع گفتگوی همکاری آسیایی در تهران حضور داشتند که این ملاقات شکل گرفت و بیانیه پایانی آن مبنی بر تصمیم بر برقراری روابط صادر گردید.
پس از بازگشت روابط بین ایران وعربستان سعودی بحرین تنها کشور عرب حوزه خلیج فارس بود که روابط اش را با تهران برقرار نکرده بود.
بسیاری پیش بینی می کردند این برقراری روابط مدت ها پیش انجام می شد اما به دلیل شرایط خاص بحرین این جریان اینقدر به درازا کشید.
بحرین برای سالیان متمادی جزو ایران بود و در دهه هفتاد میلادی از ایران جدا شد اما به دلیل وابستگی های فرهنگی و مذهبی با ایران همیشه هیات حاکمه این کشور از نفوذ ایران در این کشور بیم داشتند.
بحرین تنها کشور حوزه خلیج فارس می باشد که دارای اکثریتی شیعه است و شیعیان بحرینی وابستگی زیادی از نظر احساسی به ایران دارند، در مقابل هیات حاکمه بحرین از اهل تسنن هستند و اصالتا از شبه جزیره عربی به بحرین کوچ کرده اند و آنها نیز علقه زیادی به روابط با عربستان سعودی دارند.
به همین دلیل می باشد که بحرین عملا طی چند دهه اخیر به فضایی برای کشمکش سیاسی بین ایران و عربستان سعودی تبدیل شده و در نهایت شاه بحرین نیاز پیدا کرد که از عربستان سعودی تقاضا کند نیروهای ویژه ای به بحرین ارسال کنند تا بتواند فضای اعتراض های شیعیان در این کشور را کنترل کند.
گو اینکه رسما بحث قطع روابط فیما بین ایران و عربستان سعودی به بهانه اعدام آیت الله نمر النمر توسط عربستان و حمله ایرانی ها به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد انجام شد اما آنهایی که پیگیر مسایل مرتبط می باشد به خوبی می دانند که این اختلافات ریشه دار تر از آن بود و در اصل نتیجه چند سال چالش فیما بین دو کشور در منطقه به حساب می آمد.
یکی از چالش ها حمایت ایران از دولت سوریه و حمایت عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از مخالفت بشار الاسد بود و چالش دیگری حمایت دولت عربستان از حکومت بحرین و حمایت ایران از اعتراض های مردمی بر علیه دولت بحرین بود.
عربستانی ها بسیار دلواپس بودند که حمایت ایران از اعتراض شیعیان در بحرین در نهایت منجر به سقوط حکومت بحرین گردد و شیعیان بحرین بتوانند روی شیعیان عربستان سعودی که در مناطق شرقی عربستان زندگی می کنند تاثیر بگذارند.
شاید بسیاری ندانند که حدود یک سوم جمعیت عربستان سعودی را شیعیان تشکیل می دهند ومناطقی که شیعیان در عربستان سعودی در آن زندگی می کنند اصلی ترین منابع تولید نفت و گاز عربستان سعودی است که حفظ آن برای هیات حاکمه عربستان سعودی نقش موجودیتی دارد.
با توجه به اینکه این مناطق شیعه نشین با کویت و قطر و امارات و عمان هم مرز هستند عملا در صورتی که اتفاقی در آن مناطق رخ دهد می تواند روی کل کشورهای عرب حوزه خلیج فارس تاثیر بگذارد و عملا روی بازار انرژی کل جهان تاثیر خواهد گذاشت.
این را گفتم تا خواننده متوجه شود که بحث حمایت از اعتراضات شیعیان در بحرین و احتمال کشیده شدن آن به عربستان سعودی چه قدر می تواند برای همه کشورهای عرب حوزه خلیج فارس مهم باشد.
ریشه جریان قطع روابط ایران و عربستان سعودی و اختلافات ایران با برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را می توان در این ماجرا جستجو کرد.
پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان بن عبد العزیر و تحویل قدرت به فرزندش شاهزاده محمد بن سلمان، عربستان سعودی سیاست جدیدی را پیشه خود کرد و آن دوری از تفکر های سلفی یا قدیمی یا وهابی (هرچه می خواهید اسم اش را بگذارید) و ورود به عصر نوین جهانی وتبدیل عربستان سعودی به کشوری بر اساس مبانی مدرن جهانی.
البته این تصمیم برای کشوری مانند عربستان سعودی تصمیم بسیار مهم و تغییری راهبردی به حساب می آید و می توان آن را با تغییر راهبردی چین کمونیستی به چین مدرن مقایسه کرد.
برای اینکه شاهزاده محمد بن سلمان بتواند این امر را محقق کند نیاز به آن دارد که اختلافات با همسایگان را به صفر برساند و در واقع می توان گفت حل اختلافات و چالش ها با ایران هم از همین جا نشآت گرفت.
علیرغم اینکه دیگر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس هر کدام به صورت مستقل سیاست های مستقل خود را دارند اما بر کسی پوشیده نیست که سیاست های این کشورها، مخصوصا کشور بحرین، متاثر از سیاست های برادر بزرگتر، یعنی عربستان سعودی می باشد.
البته اینجا باید به این نکته توجه داشت که در ایران هم شرایط ویژه ای به وجود آمده بود.
قدرت یکپارچه شده بود و شهید رئیسی در ایران به قدرت رسیده بود.
اهمیت این ماجرا در این بود که چون قدرت یکپارچه دست اصولگرایان حامی شهید رئیسی بود تصمیم گیری درباره مسایل بین الملل برای شهید رئیسی بسیار راحت تر و قابل اجراتر می بود.
شاید مثلا اگر آقای روحانی رئیس جمهوری بود، چون مجلس اصولگرا بود و دولت میانه رو و یا حتی اصلاح طلب، ما شانس آن را نداشتیم که بازگشت روابط با عربستان سعودی را مشاهده کنیم چون تصمیم گیری برای دولتمردان بسیار سخت می بود و همیشه تصمیم گیران دلواپس مخالفت جناح دیگر می بودند.
به همین دلیل هم می باشد که می بینیم در دوران کوتاهی که شهید رئیسی در قدرت بود بسیاری از توافق ها و تفاهم نامه های بین المللی بسیار سریع امضا شد و ایران وارد پیمان های متعدد مانند شانگهای و بریکس شد.
یکی از مسایلی که امروزه در بسیاری از محافل سیاسی مطرح می باشد این است که اگر مثلا یک دولت اصلاح طلب سرکار بیاید با توجه به اینکه مجلس دست اصولگراها است، آیا این دولت خواهد توانست وارد مذاکره و گفتگو با دیگر کشورها شود و مثلا برجام را احیا کند یا اختلافات با دیگر کشورها را حل و فصل کند؟
حال امروزه به نظر می رسد قبل از انتقال قدرت دولت شهید رئیسی تصمیم دارد که پازل را تکمیل کند و با آخرین حلقه زنجیره کشورهای عرب حوزه خلیج فارس رابطه برقرار کند تا اگر دولت دیگری سر کار آمد این کار بر زمین نمانده باشد.
به هر حال به نظر می رسد سیاست کلی ایران هم مبنی بر آن است که اختلافات با کشورهای همجوار را به صفر برساند.