حجت الاسلام فرجادی: امام جماعت باید فحش بخورد و متلک بشنود/ امروز روحانیت دچار گم شدگی هویت شده است/ مرزهای دین در شرایط کنونی، کوتاه و تحدید شده است


حجت الاسلام فرجادی: امام جماعت باید فحش بخورد و متلک بشنود/ امروز روحانیت دچار گم شدگی هویت شده است/ مرزهای دین در شرایط کنونی، کوتاه و تحدید شده است

شفقنا- حجت الاسلام فرجادی امام جماعتی که هم فلسفه را خوانده و هم با علم روانشناسی بیگانه نیست، انتقاد شدیدی نسبت به حوزه ها و طلاب امروز دارد و معتقد است که حوزه علمیه نیاز به عمل جراحی دارد. این امام جماعت که خود را طلبه دانشجو معرفی کرده در صفحه اینستاگرامش نوشته «سال هشتاد […]

حجت الاسلام فرجادی: امام جماعت باید فحش بخورد و متلک بشنود/ امروز روحانیت دچار گم شدگی هویت شده است/ مرزهای دین در شرایط کنونی، کوتاه و تحدید شده است

شفقنا- حجت الاسلام فرجادی امام جماعتی که هم فلسفه را خوانده و هم با علم روانشناسی بیگانه نیست، انتقاد شدیدی نسبت به حوزه ها و طلاب امروز دارد و معتقد است که حوزه علمیه نیاز به عمل جراحی دارد.

این امام جماعت که خود را طلبه دانشجو معرفی کرده در صفحه اینستاگرامش نوشته «سال هشتاد و سه بود که شیخ این جماعت شدم بعضی‌هاشون بچه بودند، بعضی‌ها دم بلوغ و بعضی‌هاشون هم اول جوونی‌شون بود. من شیخ اینا شدم ولی نه به کسی گفتم شلوار لی و جین نپوش یا چرا آستین کوتاه پوشیدی، چرا ریش داری، چرا ریشت رو تراشیدی، این‌طوری رفتار کن، نکن… بهشون دروغ نگفتم، فیلم واسشون بازی نکردم، مقدس‌مآب نبودم، شیخ‌شون بودم اما شیخ نبودم. بچه‌ها بزرگ شدند سروسامان گرفتند شیخ شدند، مهندس شدند، دکتر شدند، بازاری شدند، زن گرفتند، بچه‌دار شدند… جمع ما هنوز هست، کنار هم… طلبه، روحانی، مهندس، روانشناس، دکتر، بازاری… همه‌جوره داریم، همون طور که داشتیم، فقط یک چیز… «تحمیل» نداشتیم یعنی فکر می کنم نداشتیم، می خواستم که نداشته باشیم. البته یک چیز نداشتم که الان دارم، مو و ریش سفید نداشتم که دیگه الان دارم»

به همین مناسبت، نشریه خیمه به سراغ این امام جماعت رفته که درباره کارکردهای مسجد، حرف‌هایی شنیدنی داشت. خودش را «طلبه دانشجو» می‌داند. در دانشگاه درس فلسفه خوانده و همزمان با تحصیل در دانشگاه، طلبه شده است. کارشناسی ارشد در رشته فلسفه دارد و سطح سه حوزه، اما روان‌شناسی را به صورت تخصصی دنبال کرده و مشاور خانواده است، با خنده می‌گوید: از این شیخ‌ها نیستم که بدون مجوز کار مشاوره انجام می‌دهند.

ماجرای طلبه مهندس‌ها

سال‌ها پیش رفته بود سراغ احیای مسجدی در منطقه بالاشهر مشهد. منطقه‌ای که کمتر آدم نمازخوان مسجدی در آن پیدا می‌شد اما او منتظر نمازگزار نماند، عمامه‌اش را بر سر گذاشت و عبا به دوش، خیابان به خیابان و کوچه به کوچه، برای دعوت مردم به خانه خدا تبلیغ کرد. از آن روحانیون صریح است که حرفش را می‌زند و به ما می‌گوید اگر جگرش را دارید، چاپ کنید. حرف‌هایش روی هوا نیست چون با مردم نشست ‌و برخاست کرده است. با او درباره وظایف و کارکردهای امام جماعت، گفت و گو کردیم.

فرجادی پیش از اینکه به صورت مستقل و با تعریف کلیشه‌ای از امام جماعت، وارد مسجد شود دبیر پژوهش امور مساجد خراسان بزرگ بود. آن زمان طلبه جوان و پرشوری بود که با هزار و یک امید و آرزو از محیط دانشگاهی وارد حوزه شده بود. در دانشگاه، رشته فلسفه خوانده بود، رشته‌ای پر از چرایی. نوع نگاه و پیش‌زمینه قبل از حوزه او و نیز آشنایی با مسائل و افراد جدید، باعث شده بود که در میان طلبه‌ها، نامش شناخته شود. او تاکید دارد که طلبه باید برود فضای دانشگاهی را درک کند. در مسجد نورالمهدی، تا به حال توانسته چهاردهمین دانشجو طلبه را جذب حوزه کند. البته برخی را اجازه نمی‌دهد که وارد حوزه شوند چون نگاه آن‌ها را مغایر با سیستم حوزه می‌بیند، شرطش این است که متقاضی‌ها فارغ‌التحصیل دانشگاهی باشند یا بعد از خواندن درس حوزوی، متعهد شوند که به دانشگاه بروند.

از او درباره قصه پرماجرای مسجد نورالمهدی می‌پرسم، مسجدی که در زمان ورود فرجادی به آنجا، چراغش کم فروغ بود و رو به خاموشی. می‌گوید: خدا آقای عبادی(امام جمعه فقید مشهد) را رحمت کند با کمک ایشان توانستیم مسجد نورالمهدی را احیا کنیم. روز اولی که آقای عبادی آمده بود که در آن مسجد نماز بخواند، مسجد فقط ۱۲ تا لامپ داشت و موکت، حدود ۱۰۰ نفر زن و مرد هم برای نماز آمدند. البته این مهجوریت هنوز باقی‌مانده چون مسجد درآمدی ندارد.

خادمین مسجد هم آدم‌های جالبی هستند مثلاً کسی که دکترای روباتیک دارد آن جا خادم است یا طلبه مهندس‌ها آنجا خادم هستند، جارو می‌زنند و سرویس‌های بهداشتی می‌شویند. فرجادی اشاره می‌کند که این مسجد کاملاً مردمی اداره می‌شود و می‌گوید: من به عنوان امام جماعت این مسجد که آن زمان، سه وعده نماز در آنجا می‌خواندم، یک ریال نگرفتم. گاهی برای نماز صبح می‌رفتم، خودم تنها نماز می‌خواندم چون کسی نمی‌آمد.

آفت دامن‌گیر روحانیت

آفتی که امروز برخی در لباس روحانیت گرفتار آن شده‌اند این است که فکر می‌کنند مردم موظف هستند به دست‌بوسی‌شان بیایند درحالی‌که در سیره هیچ پیامبری نداریم که مردم به سمت آن‌ها آمده باشند. این باور فرجادی است و اضافه می‌کند: پیامبران و انبیای الهی مطابق سیره خودشان عمل می‌کردند و مردم هم به روش خودشان. ما نباید انتظار داشته باشیم که متدین‌ها بیایند و نماز بخوانند. قبل از اینکه امام جماعت مسجد نور المهدی بشوم، سال ۷۸ تازه معمم شده بودم و به مسجدی در بلوار وکیل‌آباد می‌رفتم، هیئت امنای آن مسجد، امام جماعت قبلی را جواب کرده بودند. پرسیدم چرا رفت؟ گفتند در بلندگو اعلام کرده که خشک‌شویی فلان و بنگاهی بهمان، الآن که وقت نماز است چرا مسجد نمی‌آیید؟! ببنید ما را در حوزه به خاطر این حرف‌ها باید سنگ بزنند ولی نباید انتظار داشته باشیم که مردم به نماز بیایند. وقتی رسول خدا، رو به مردم می‌ایستاد بررسی می‌کرد که چه کسی نماز نیامده است و بعد می‌گفت که بروید ببنید که چه مشکلی برایش پیش‌آمده، بدهکار است یا بیمار که نیامده.

به باور او، امام جماعت مسجد باید به وضعیت مردم رسیدگی کند نه اینکه بگوید مردم بی‌دین شده‌اند و مسجد نمی‌آیند نماز بخوانند. مثلاً در زمستان که نماز مغرب به چهار و بیست دقیقه می‌کشد و یک نفر تا ساعت سه سرکار است، نمی‌توانید به پایه‌های ایمان این آدم که روی کف چنین معیشتی، سقف ایمانش را بنا کرده است، خرده بگیرید و به او بگویید که متدین نیست.

همه حرف فرجادی این است که امام جماعت باید به سمت مردم برود. او تعریف می‌کند: وقتی به مسجد رفتم بودم، عمامه‌ام را درمی‌آوردم و پرچم‌های مناسبت شهادت را خودم نصب می‌کردم. برای مراسم شهادت امام صادق(ع) به یکی گفتم که من امام جماعت فلان مسجد هستم و پول هم ندارم، می‌آیی روضه بخوانی؟ گفتم کل مسجد ما ۱۲ تا لامپ ۱۰۰ دارد و یک موکت. گفت؛ آره.

آن وقت‌ها توی محل راه می‌افتاد و پسرهای جوان و نوجوان را که می‌دید به آن‌ها می‌گفت من یک شیخی هستم که امام جماعت مسجدم، دست تنها هستم به من کمک می‌کنی؟ امام جماعت مسجد نورالمهدی می‌گوید: تمام هسته اولیه جمع جوانان نور المهدی، این‌طور شکل گرفت از مواجهه تک به تک با آدم‌هایی که هیچ‌گونه جنبه مذهبی نداشتند. این هم از قصه امام جماعتی و مسجد داری ما، آن هم در مسجدی پردردسر و پرماجرا.

فقدان دانش امام جماعت بودن

مسئولیت اجتماعی امام جماعت چیست؟ آیا کمک به حیوانات یا هشدار دادن درباره آلودگی هوا، جزو وظایف امام جماعت است؟ شعاع اختیارات و وظایف امام جماعت در حوزه اجتماعی تا کجاست؟ فرجادی برای پاسخ این پرسش، هویت امام جماعت را باز می‌کند و توضیح می‌دهد: وقتی از امام جماعت صحبت می‌کنیم وارد مساله‌ای چالش‌برانگیز می‌شویم. اول به خاطر ذات امام جماعت است که با روحانیت پیوند خورده، دوم به دلیل کمبود منابع تعریف‌شده علمی دراین‌باره. هنوز کسی نیامده امام جماعت و وظایفش را تعریف کند. باید تعریف استاندارد و علمی از امام جماعت داشته باشیم اما دانشی در حوزه امام جماعت‌بودن نداریم که موضوعی چالش‌برانگیز است.

فرجادی ماجرا را باز می‌کند و موشکافی‌اش به این جا می‌رسد که چون حوزه و نهاد روحانیت، خود را وابسته به مقدسات می‌دانند برخی از تعاریف در این صنف ناشناخته می‌ماند؛ مثلاً اینکه امام جماعت چه کاره است؟ مرجع تقلید چه کسی است؟ شیخ مسئله‌گو چه کسی هست؟ مرزهای وظایف‌شان تا کجاست؟

او ادامه می‌دهد: وقتی می‌گوییم امام جماعت، باید بگوییم که این فرد چه کسی است؟ فقه نمی‌گوید که روحانی بودن از شرایط امام جماعت است. شرایط امام جماعت شدن مشخص است که مهم‌ترین آن، عدالت است. ای بسا روحانی همچون سید محمد فرجادی که عدالت ندارد اما چون لباس دارد امام جماعت است و ای بسا کسی که عدالتش بالاتر است اما چون لباس روحانیت ندارد، امام جماعت نیست. در عرف، مردم می‌گویند که روحانی باید امام جماعت باشد اگرچه در شروط امام جماعتی نیست اما در استحباب و احتیاط واجب، امام جماعت بایستی عالم باشد اما اگر عالم بودم و معمم نبودم باز هم به من اجازه می‌دهند که امام جماعت شوم؟ اگر به فقه حلال و حرام، عالم بودم اما به فقه روان‌شناسی و ارتباطات عالم نبودم، می‌توانم امام جماعت باشم؟

عیب از ما است

در گذشته علم روانشناسی آن طور که امروز هست، نبود اما بهترین روانشناسی ارتباطات را در امام جماعت‌بودن پیامبر می‌توان دید. فرجادی می‌گوید: اگر بخواهیم درباره امام جماعت صحبت کنیم شرایط ما را به سمتی می‌برد که همه می‌گویند روحانیون و طلبه‌ها باید امام جماعت شوند پس امروز هرچه آسیب در امام جماعت‌ها داریم آسیب‌هایی هست که در کارکردهای روحانیت وجود دارد. این آدم اگر در روحانیت و حوزه آسیب دیده باشد امام جماعتی را هم خراب می‌کند. پس قبل از هر چیزی باید درباره روحانیت صحبت کنیم.

او معتقد است: عصاره، چکیده و ثمره حوزه‌های علمیه در کارکردگرایی امام جماعت خود را نشان می‌دهد؛ مثلاً در گذشته مردم هر کسی را نمی‌پذیرفتند که امام جماعت شود. مراجع تقلید، شأن علمی خود را در حوزه تدریس می‌دیدند و شأن اجتماعی خود را در امام جماعت‌بودن. این تعریف در طول تاریخ حوزه وجود دارد اما این کارکرد روحانیت امروز گم شده است، اگرچه به صورت سنتی هنوز وجود دارد. آیت الله بهجت، مرجع تقلیدی بود که مردم ایشان را در مسجد می‌دیدند، مردم تجسم عینی همه فقاهت، اخلاق و تفسیر قرآن را در محراب مسجد می‌دیدند. مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی با همه اصرارهایی که برای منصب دادستانی یا نمایندگی امام به او شده بود هیچ‌کدام را قبول نکرد، به امام گفته بود بگذارید من یک طلبه بمانم؛ یعنی برای حفظ شأن علمی فقاهت و طلبه بودن، یک مرز هست آن هم امام جماعت بودن یا نبودن. حاج آقا مجتبی تهرانی، مسجد بازار را، انتخاب و آنجا را زنده می‌کند. آقا مجتبی با دست خالی آن مسجد را زنده می‌کند و بازاری‌ها را یکی‌یکی جذب می‌کند. وقتی آقا مجتبی به رحمت الهی رفت، چه کسی مُرد؟ وکیل، مسئول و مدیر مرد؟ نه! امام جماعت یک مسجد مُرد و تشییع باشکوهی شد، چون مردم زندگی این آدم را می‌دیدند.

متلک‌ها مال ماست

امام جماعت، ثمره و عصاره حوزه‌های علمیه است که نمود علمی و عملی یافته است. اینکه طلبه در حوزه علمیه چه خوانده و استادش که بوده، همه در حوزه کارکردی امام جماعت نمود می‌یابد. فرجادی این‌ها را می‌گوید و اضافه می‌کند: روحانی یا امام جماعت انتظار دارد که مردم به او متلک نگویند یا دشنام ندهند، درحالی‌که متلک‌ها مال ماست چون این لباس را پوشیده‌ایم. اگر مردم به ما متلک نگویند و دشنام ندهند به چه کسی بگویند؟ مردم تحت فشار هستند بویژه فشارهای اقتصادی.

او ادامه می‌دهد: الآن به هر اداره‌ای بروید، بزرگ نوشته‌اند که هر کسی به مأمور دولت توهین کند، جریمه نقدی می‌شود و حبس دارد. خب مردم، هزار و یک مشکل‌دارند در چنین جامعه‌ای اگر مردم به آخوند ناسزا و متلک نگویند به خدا ناسزا می‌گویند، وظیفه ما این است که فحش بخوریم. این‌ها شعار نیست، واقعیت است. وظیفه آخوندها این است که فحش بخورند تا مردم به خدا و ائمه فحش ندهند. در مقابل هم باید با مردم مهربان بود. دین در تعارف، تعریف نمی‌شود ما امروز از این بن بست اخلاق بیرون نمی‌آییم مگر اینکه تعارفات را کنار بگذاریم.

فرجادی، یکی دیگر از آفات روحانیت را ساده‌انگاری می‌داند و تاکید می‌کند: امام جماعت نباید ساده‌انگار باشد و فکر کند جامعه یعنی کسانی که می‌آیند مسجد نماز می‌خوانند یا جامعه همین دختر و پسرهایی هستند که به اعتکاف می‌آیند، درحالی‌که جامعه این‌ها نیستند، امروز با اطمینان می‌توان گفت که این‌ها اقلیتی از جامعه ما هستند.

همه حرف این روحانی، این است که باید در روش‌ها و کارکردها و تعریف‌ها، تعارف را کنار گذاشت. جامعه‌ای که دردش درمان نشود، خروجی‌اش، سردرگمی و آسیب‌های اجتماعی است.

مثال می زند: می‌گویند فلان شیخ را زدند، این را به امر به معروف و نهی از منکر نچسبانید. مردم ‌دارند هم خودشان را می‌زنند و هم روحانیون را.

او در اینستاگرامش جمله‌ای نوشته با این مضمون که وقتی عدالت برقرار نباشد ما به بهانه برقراری بقا، در حال دریدن یکدیگر هستیم. این پستش را یادآوری می‌کند و می‌گوید: چرا مردم آزاده نامداری را هو می‌کنند؟ یا منتظرند که تشت یکی بیفتد تا او را هو کنند؟ چون عدالت در جامعه اجرا نشده است، چون مردم دیده‌اند که بچه من به دلایلی از گزینش‌ها رد شده و فردی مثل نامداری‌ها (با احترام به این شخص) با ظاهرسازی به موقعیتی رسیدند که این شد عاقبتش.

او معتقد است که ما بغض‌ها و کینه‌هایمان را سر هم خالی می‌کنیم. مردمی که به در خانه قاتل آنیتا سنگ می‌زنند و فحش می‌دهند که بکشیدش، مردم خطرناکی هستند چون عدالت ندیده‌اند. ببینید که ریشه فحش‌ها و متلک‌ها به کجا برمی‌گردد؟ روحانی و امام جماعت باید برود ریشه‌یابی کند و مشکل را رفع کند.

برای آن‌ها سوپروایزری کردم

طلبه‌ها ماهانه ۴۰۰- ۵۰۰ هزار تومان به عنوان بورسیه تحصیلی دریافت می‌کنند و قرار است محصل باقی بمانند، اما طلبه به کارکردهای عینی روحانیت به چشم ارتزاق نگاه می‌کند. دنبال مسجد، اداره یا مدرسه هست که امام جماعت شود. فرجادی به این جمله دکتر شریعتی اشاره می‌کند که طلبه یک پرولتر فکری است یعنی تا آخر عمر، کارگر فکری باقی می‌ماند. پس طلبه باید به مشکلات جامعه بیندیشد و راهکار ارائه دهد چون تئوریسن فکری است اما گاهی می‌بینیم که یک طلبه در سه مدرسه امام جماعت می‌شود. اینجا نماز می‌خواند و می دود تا برسد به مدرسه بعدی. زمان نماز را طوری طراحی می‌کند که به همه مدرسه‌ها برسد. از این آدم نمی‌توان انتظار کارکردهای امام جماعتی را داشت چون این آدم به امام جماعت بودن به چشم ارتزاق نگاه می‌کند. طلبه‌ای که عمامه‌اش را از توی خورجین موتورش در می‌آورد، عبای چروکی بر دوش می‌اندازد و سریع نمازش را اقامه می‌کند، چه انتظاری از او هست؟

این حرف‌ها و درد دل‌ها را در حالی می زند که قدیم امام جماعت‌ها در سطح مرجعیت بوده‌اند اما مگر می‌توان برای همه مساجد، مرجع گذاشت؟ فرجادی می‌گوید: نمی‌شود اما می‌توان برای امام جماعت‌ها، دانشکده داشت. امام جماعت باید کسی باشد که علم روان‌شناسی ارتباطات را بداند، ظرافت‌های رفتاری در روابط انسانی را بشناسد. کسی که چهار واحد روابط انسانی، پاس کرده باشد و بداند که انتقال اطلاعات به چه شیوه‌ای اثرگذاری بیشتری دارد. کسی که بداند روایات در حوزه برخورد با مردم چه می‌گوید.

او که مشاور خانواده است و در دفتری مشترک با یکی از بچه‌های مسجد کار می‌کند، ادامه می‌دهد: امروز یک مشاور باید ۹۷۰ ساعت زیردست یک استاد، کار عملی بکند. کدام امام جماعت ما کار عملی کرده است؟ اما در مسجد نورالمهدی این اتفاق می‌افتد، من آنجا امام جماعت نیستم، شاگردانم آنجا امام جماعت هستند، چون برای آن‌ها سوپروایزری کردم، طلبه برای امام جماعت‌بودن تربیت می‌شود تا برخورد با مردم را یاد بگیرد.

حوزه علمیه نیاز به عمل جراحی دارد

حوزه نیاز به عمل جراحی دارد و پس از آن باید ساعت‌ها در ریکاوری بماند وگرنه نمی‌تواند پا به پای زمان جلو بیاید؛ انتقادهای این روحانی ۴۰ ساله به حوزه‌های علمیه زیاد است، حوزه‌ای که خود او از دلش بیرون آمده است و البته یادآور می‌شود که اتفاق خوبی در حوزه‌های علمیه رخ داده است. منتقدین دینی مرزهای دنیای جدید را ادراک کرده‌اند و فهمیده‌اند که در دنیای معاصر، چه چیزهای تفکر دینی را تهدید و تحدید می‌کند.

از او می‌پرسم چرا مردم مسجد نمی‌آیند؟ جواب می‌دهد: چون مرزهای دین در شرایط کنونی، کوتاه و تحدید شده است. یکی همچون مجتهد شبستری این حرف‌ها را به گوش حوزه رساند و حوزه تکان جدی خورد. چنین تکانی که در مرزهای عقیدتی خوردیم باعث شد پژوهشکده‌های مختلف در حوزه‌های علمیه به وجود بیاید، حوزویان رغبت پیدا کردند به دانشگاه بروند و درس‌های جدید فرابگیرند. فهمیدند که امروز دیگر روزگار بالای منبر رفتن، حرف زدن و پذیرش از سوی همه نیست. امروز هر حرفی بالای منبر بزنید، پایتان در زمین حقوق، سیاست، فرهنگ و اجتماع خواهد بود.

روحانیتی که چنگ به دامن تتلو می‌زند!

بحث را این‌طور ادامه می‌دهد: نمی‌دانم کی قرار است حوزه‌های علمیه بیدار شوند. دین در بزرگ‌ترین کارکرد اجتماعی، مهم‌ترین مرز خودش را از دست داده است. امروز روحانیت دچار گم شدگی هویت شده و برای همین چنگ به دامن تتلو می‌زند.

او به کارکردهایی اشاره می‌کند که مربوط به طلبه جماعت نیست و می‌گوید: یک سری از کارکردها مربوط به ما آخوندها نیست اما چون دچار گم شدگی هویت شده‌ایم به آن متوسل می‌شویم. آخوندی که عکس از گوسفند می‌گذارد و می‌نویسد من از حیوانات حمایت می‌کنم یا در زمستان به سگ‌ها غذا می‌دهد، خب این‌ها جزو کارکردهای حوزه نیست اما چون طلبه دچار گم شدگی هویت شده، می‌خواهد بگوید که من این کار را انجام می دهم و با حیوانات مهربان هستم. ما باید به معضلات اجتماعی جواب بدهیم چون فقه، تئوری اداره انسان از گهواره تا گوراست. معضلاتی که امروز به وجود می‌آید پنهان نمی‌ماند چون شهروند خبرنگارها و شبکه‌های اجتماعی هستند.

می‌گویم خب این هم یک روش جذب است، موافق حرفم نیست و تاکید دارد که روحانیت جذب کند اما باید بداند چطور جذب کند. مگر روحانی یا امام جماعت قرار است که همه گربه‌های گرسنه را سیر کند، باید اهم و مهم کرد، انسان اهمیت دارد.

تأکیدش بر رسیدگی به مشکلات مردم است و می‌گوید: آیا امام جماعت با جوانان و مردم محله، این رابطه عاطفی را برقرار کرده است که اگر کسی روزه‌خواری می‌کند قبل از اینکه بترسد او را بگیرند، نگران این باشد که نکند شیخ مسجدشان او را ببنید و رابطه عاطفی‌اش با امام جماعت به هم بخورد. این رابطه عاطفی است که کارد لای استخوان آدم می‌گذارد. مثلاً خانمی که حجابش کامل نیست چرا از امام جماعت رو برمی‌گرداند؟ چون امام جماعت از او رو برگردانده است.

وقتی مردم به روحانی محل نگذارند

فرجادی که از سال ۷۹ لباس روحانیت بر تن کرده و ۱۳ سال در مسجد نورالمهدی، امام جماعت است، می‌گوید: ما با مردم نشست‌وبرخاست کردیم. رفتیم سر سفره مردم و آن‌ها آمدند سر سفره ما. من لباسم را در آوردم و در محله شروع کردم به دویدن و ورزش کردن با جوان‌ها. اردو می‌گذاشتم. یک جمعه پسران مسجد و یک جمعه هم دختران مسجد، آن هم با هزینه شخصی خودم. البته شرایط اقتصادی آن قدر سخت شده که دیگر کفاف زندگی را هم نمی‌دهد چه برسد به اینکه به بچه‌های مسجد، ساندویچ بدهم. می‌خندد و تعریف می‌کند که با جوان‌های مسجد، ساندویچ هات داگ می‌خورده، آن هم به حساب خودش.

اولین اردو، بچه‌های مسجد را برده بود چشمه زرگر جاغرق در ییلاقات اطراف مشهد، بچه‌های مسجد پایین کوه نشسته بودند و دست می‌زدند و می‌خواندند اما شیخ مسجدشان در فاصله‌ای دورتر نشسته بود تا آن‌ها کمی تفریح کنند. فرجادی می‌گوید: من با این بچه‌ها پیر شدم و این بچه‌ها با من بزرگ شدند. این‌ها از من نترسیدند که اگر دست بزنند، آن‌ها را توبیخ می‌کنم، اما حالا اگر در شرایطش هم قرار بگیرند اهل ساز و آواز نیستند چون خودشان انتخاب کردند. ما باید مردم را در برابر «انتخاب کردن» قرار ‌دهیم. کارکرد ما غذا دادن به سگ و گربه یا اظهارنظر درباره آلودگی هوا نیست، کارکرد ما رسیدگی به آلودگی هوای روابط در خانواده است. اگر بچه‌ای با والدینش دعوا کرد و از خانه قهر کرد، می‌داند که شیخ در مسجد است و درِ مسجد به روی او باز می‌شود؟ یا شیخ نمازش را خوانده و رفته است یا آن پدر و مادر می‌داند که باید سراغ دخترش را از چه کسی بگیرد؟

او به قصه دختری اشاره می‌کند که از خانواده قهر کرده و به مسجد، پناه آورده بود و اضافه می‌کند: قرار نیست با گناه جوان‌ها شریک شویم تا آن‌ها رفیق ما شوند، بلکه امام جماعت، اهل بخشش و مدارا با مردم است. ما نباید با گناهکار دشمنی داشته باشیم بلکه باید با گناه دشمنی داشته باشیم.

فرجادی معتقد است: خیلی از چیزها کارکرد روحانیون و امام جماعت نیست. برخی فکر می‌کنند اگر با فلان خانم بازیگر عکس بگیرند، خیلی آدم به‌روزی هستند.


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

وقتی این راز را یاد گرفتید، دیگر جعبه های پلاستیکی را دور نخواهید انداخت! آنها را به پو...