هفت آزار جنسی که من تجربه کردم!
بعضی از مردان آنقدر بیشرم هستند که حتی پیش روی فامیل زنان و دختران هم دست از آزار و اذیت شان بر نمیدارند.
۱- اولین باری که آزار و اذیت جنسی را تجربه نمودم شش ساله بودم. هر روز میرفتم خانه همسایه که با دخترش بازی و ساعت تیری کنم. او دو برادر بزرگ داشت. برادرانش مرا بغل میکردند، رویم را ماچ میکردند و به موهای فر فریام که از پشت گوشهایم تاپ خورده بود، دست میکشیدند. یک روز که از این عملشان زیاد خسته و ناراحت شده بودم، آمدم خانه قیچی را گرفتم و یک طرفِ موهایم را از بیخ قیچی نمودم.
۲- یک روز عروسی خبر بودیم. من هنوز کودک بودم. لباس سرخ زیبایی پوشیده بودم و همرای دیگر همسن و سالانم بازی میکردم. درحین بازی، پسر نوجوان همسایه باسنام را لمس کرد. آنقدر برایم احساس بد دست داد که آن روز اصلآ از محفل لذت برده نتوانستم و از کنار مادرم دور نشدم.
۳- یازده ساله بودم که یک روز همراه مادرم رفتم به بازار. یک مرد جوان که دم دروازه ملی بس ایستاده بود، به طرفم چشمک زد. چون کسی به من نگفته بود که آزار و اذیت گناه من نیست، به من احساس ناتوانی، گناه و بیهودگی دست داد. حتا تا یک هفته هم آن حساس بد رهایم نکرد. از آن به بعد هر وقتی که بیرون میرفتم به طرف هیچ مردی نگاه نمیکردم چون میترسیدم که به طرفم چشمک بزنند. از کودکی یاد گرفتم از مردان ترس داشته باشم.
۴- هفده ساله که بودم یک روز همراه خواهر کوچکم رفتم حمام عمومی. حمام بسیار قدیمی بود و باید برای گرم نمودنش زیرش آتش روشن میکردند. آن روز دیگ حمام ترکید. آنقدر دود شده بود که چشمان ما میسوخت و به سختی نفس میکشیدیم. به هر مشکلی که بود لباسم را پوشیدم. بیرون که آمدم دیدم مردان محله ما روبهروی حمام جمع شدهاند و تمام بدن شان را چشم نمودهاند تا به ما نگاه کنند. من در عجله دامنام را چپه پوشیده بودم و یکی از مردان محله ما با لحن تمسخر آمیزی دنبالهدار جیغ میزد که «دختر خاله، دامنت را چپه پوشیدی». آنقدر این رفتارش مرا ناراحت ساخت که میخواستم با سیلی بزنم به دهنش. آن روز سوالهای بیجواب زیادی ذهنم را آزار داد. چه چیز باعث میگردد که بعضی از مردان اینگونه رفتار کنند؟ من که هیچگاه هیچ مردی را آزار ندادهام، پس چرا مردان به بدنم، طرز راه رفتنم، طرز زندگیام و همه چیزم کار دارند؟ آنها از این رفتارشان چه بهدست میآورند؟ آیا آنها اینگونه رفتار را با زنان فامیل خود هم میخواهند؟
۵- در سال ۲۰۰۸ برای یک کنفرانس به کابل رفته بودم. در راه بازگشت به هرات داخل طیاره کام ایر یک جوان به چوکی پشت سرم نشسته بود. آن جوان دستاش را از بغل چوکی میآورد به سمت من و پهلویم را لمس میکرد. دو مرتبه دستش را پس زدم. دفعه سوم از جایم بلند شدم و با صدای بلند طوریکه همه میشنیدند از آن جوان پرسیدم که هدفاش از دراز کردن دستش به چوکی من چیست و اگر میخواهد چیزی بگوید چرا به رویم نمیگوید. آن جوان که انتظار نداشت من از جایم بلند شوم و از خودم دفاع نمایم بسیار وارخطا شده بود با رنگ پریده انکار نمود. تمام مسافرین آرام به طرف من نگاه میکردند و من از چشمان شان احساس نمودم که جرأت ودفاع نمودن از خودم را تحسین نمودند. در وقت پایین شدن از طیاره آن جوان با بسیار خشم به طرف من نگاه میکرد. امیدوارم که این درسی بوده باشد برایش و دیگر هیچ دختر و زنی را اذیت و آزار نکند. متاسفانه در جامعه ما زنان و دختران را میترسانند که اگر در مقابل آزار و اذیت جنسی ایستاد شوند آبروی خود شان میرود در حالیکه اینطور نیست. خاموشی هیچ گاهی راه حل نیست.
۶- یک روز که برای یک ماموریت کاری دیگر به کابل رفته بودم آنجا مریض شدم. یکی از همکارانم مرا پیش داکتر برد. داکتر معدهام را معاینه نمود و میخواست که دستاش را بالا ببرد و سینهام را لمس کند. من با شدت هرچه تمام دستش را پس زدم. من که خیلی از این عمل زشت داکتر ناراحت شده بودم برایش گفتم: شما شرم ندارید که از وظیفه مقدس طبابت سوء استفاده میکنید؟ حالا من که از مجبوری تنها آمدم باید با من همینطور رفتار گردد؟ اگر پدر یا بردارم با من نیستند وجدان خودتان که ناظر است. آیا شرف و عزت و وجدان ندارید؟ آن روز خیلی احساس نا امنی نمودم و دلم به خودم و تمام زنان سرزمینم سوخت.
۷ – بعضی از مردان آنقدر بیشرم هستند که حتی پیش روی فامیل زنان و دختران هم دست از آزار و اذیت شان بر نمیدارند. خوب یادم است یک روز پشت موترسایکل پدرم نشسته بودم و چندین مرد که شاید همسن خود پدرم بوده باشند من و پدرم را اذیت نمودند. پدرم آنقدر ناراحت شده بود که مجبور شد یک گوشه ایستاد شود تا آن موتر و مردان مزاحمش از ما دور گردند.
آزار و اذیت جنسی، از هر نوعاش که باشد، بر روح و روان زنان و دختران تاثیرات خیلی بد و منفی میگذارد. آزار و اذیت جنسی جلو پیشرفت زنان و دختران را میگیرد و باعث میگردد که یک جامعه در تاریکی و وحشت بماند. خاطراتی را که اینجا برایتان گفتم تنها بخشی از تجارب تلخ من از آزار و اذیت جنسی است. این تنها درد من نیست بلکه درد تمام زنان و دختران است. سکوت در مقابل آزار و اذیت جنسی یعنی تداوم آن. مردان و زنان باید در مورد این مشکل حرف بزنند، بنویسند و آگاهیدهی کنند.
-
یادداشت: این مطلب براساس همکاری دوجانبه میان روزنامه اطلاعات روز و وبلاگ دختران رابعه به نشر رسیده است. دختران رابعه یک مرجع مستقل میباشد و به روزنامه اطلاعات روز تعلق ندارد.
-
۲- یک روز عروسی خبر بودیم. من هنوز کودک بودم. لباس سرخ زیبایی پوشیده بودم و همرای دیگر همسن و سالانم بازی میکردم. درحین بازی، پسر نوجوان همسایه باسنام را لمس کرد. آنقدر برایم احساس بد دست داد که آن روز اصلآ از محفل لذت برده نتوانستم و از کنار مادرم دور نشدم.
۳- یازده ساله بودم که یک روز همراه مادرم رفتم به بازار. یک مرد جوان که دم دروازه ملی بس ایستاده بود، به طرفم چشمک زد. چون کسی به من نگفته بود که آزار و اذیت گناه من نیست، به من احساس ناتوانی، گناه و بیهودگی دست داد. حتا تا یک هفته هم آن حساس بد رهایم نکرد. از آن به بعد هر وقتی که بیرون میرفتم به طرف هیچ مردی نگاه نمیکردم چون میترسیدم که به طرفم چشمک بزنند. از کودکی یاد گرفتم از مردان ترس داشته باشم.
۴- هفده ساله که بودم یک روز همراه خواهر کوچکم رفتم حمام عمومی. حمام بسیار قدیمی بود و باید برای گرم نمودنش زیرش آتش روشن میکردند. آن روز دیگ حمام ترکید. آنقدر دود شده بود که چشمان ما میسوخت و به سختی نفس میکشیدیم. به هر مشکلی که بود لباسم را پوشیدم. بیرون که آمدم دیدم مردان محله ما روبهروی حمام جمع شدهاند و تمام بدن شان را چشم نمودهاند تا به ما نگاه کنند. من در عجله دامنام را چپه پوشیده بودم و یکی از مردان محله ما با لحن تمسخر آمیزی دنبالهدار جیغ میزد که «دختر خاله، دامنت را چپه پوشیدی». آنقدر این رفتارش مرا ناراحت ساخت که میخواستم با سیلی بزنم به دهنش. آن روز سوالهای بیجواب زیادی ذهنم را آزار داد. چه چیز باعث میگردد که بعضی از مردان اینگونه رفتار کنند؟ من که هیچگاه هیچ مردی را آزار ندادهام، پس چرا مردان به بدنم، طرز راه رفتنم، طرز زندگیام و همه چیزم کار دارند؟ آنها از این رفتارشان چه بهدست میآورند؟ آیا آنها اینگونه رفتار را با زنان فامیل خود هم میخواهند؟
۵- در سال ۲۰۰۸ برای یک کنفرانس به کابل رفته بودم. در راه بازگشت به هرات داخل طیاره کام ایر یک جوان به چوکی پشت سرم نشسته بود. آن جوان دستاش را از بغل چوکی میآورد به سمت من و پهلویم را لمس میکرد. دو مرتبه دستش را پس زدم. دفعه سوم از جایم بلند شدم و با صدای بلند طوریکه همه میشنیدند از آن جوان پرسیدم که هدفاش از دراز کردن دستش به چوکی من چیست و اگر میخواهد چیزی بگوید چرا به رویم نمیگوید. آن جوان که انتظار نداشت من از جایم بلند شوم و از خودم دفاع نمایم بسیار وارخطا شده بود با رنگ پریده انکار نمود. تمام مسافرین آرام به طرف من نگاه میکردند و من از چشمان شان احساس نمودم که جرأت ودفاع نمودن از خودم را تحسین نمودند. در وقت پایین شدن از طیاره آن جوان با بسیار خشم به طرف من نگاه میکرد. امیدوارم که این درسی بوده باشد برایش و دیگر هیچ دختر و زنی را اذیت و آزار نکند. متاسفانه در جامعه ما زنان و دختران را میترسانند که اگر در مقابل آزار و اذیت جنسی ایستاد شوند آبروی خود شان میرود در حالیکه اینطور نیست. خاموشی هیچ گاهی راه حل نیست.
۶- یک روز که برای یک ماموریت کاری دیگر به کابل رفته بودم آنجا مریض شدم. یکی از همکارانم مرا پیش داکتر برد. داکتر معدهام را معاینه نمود و میخواست که دستاش را بالا ببرد و سینهام را لمس کند. من با شدت هرچه تمام دستش را پس زدم. من که خیلی از این عمل زشت داکتر ناراحت شده بودم برایش گفتم: شما شرم ندارید که از وظیفه مقدس طبابت سوء استفاده میکنید؟ حالا من که از مجبوری تنها آمدم باید با من همینطور رفتار گردد؟ اگر پدر یا بردارم با من نیستند وجدان خودتان که ناظر است. آیا شرف و عزت و وجدان ندارید؟ آن روز خیلی احساس نا امنی نمودم و دلم به خودم و تمام زنان سرزمینم سوخت.
۷ – بعضی از مردان آنقدر بیشرم هستند که حتی پیش روی فامیل زنان و دختران هم دست از آزار و اذیت شان بر نمیدارند. خوب یادم است یک روز پشت موترسایکل پدرم نشسته بودم و چندین مرد که شاید همسن خود پدرم بوده باشند من و پدرم را اذیت نمودند. پدرم آنقدر ناراحت شده بود که مجبور شد یک گوشه ایستاد شود تا آن موتر و مردان مزاحمش از ما دور گردند.
آزار و اذیت جنسی، از هر نوعاش که باشد، بر روح و روان زنان و دختران تاثیرات خیلی بد و منفی میگذارد. آزار و اذیت جنسی جلو پیشرفت زنان و دختران را میگیرد و باعث میگردد که یک جامعه در تاریکی و وحشت بماند. خاطراتی را که اینجا برایتان گفتم تنها بخشی از تجارب تلخ من از آزار و اذیت جنسی است. این تنها درد من نیست بلکه درد تمام زنان و دختران است. سکوت در مقابل آزار و اذیت جنسی یعنی تداوم آن. مردان و زنان باید در مورد این مشکل حرف بزنند، بنویسند و آگاهیدهی کنند.
-
یادداشت: این مطلب براساس همکاری دوجانبه میان روزنامه اطلاعات روز و وبلاگ دختران رابعه به نشر رسیده است. دختران رابعه یک مرجع مستقل میباشد و به روزنامه اطلاعات روز تعلق ندارد.
-
منبع: اطلاعات