دومین فصل سریال «وِست ورلد» را چگونه ببینیم؟
فصل جدید سریال محبوب «وست ورلد» سه هفته پیش آغاز شد. این سریال در وهله اول برای ما به خاطر وجود نام رامین جوادی به عنوان آهنگساز جذاب شده بود و پس از آن شنیدن نام یک نولان به عنوان کارگردان و خالق اثر بود که گوش ها و چشم های مان را به سوی خود متمرکز می ساخت.
فصل جدید سریال محبوب «وست ورلد» دو هفته پیش آغاز شد. این سریال در وهله اول برای ما به خاطر وجود نام رامین جوادی به عنوان آهنگساز جذاب شده بود و پس از آن شنیدن نام یک نولان به عنوان کارگردان و خالق اثر بود که گوش ها و چشم های مان را به سوی خود متمرکز می ساخت. وقتی سریال را دیدیم، حضور بازیگرانی چون آنتونی هاپکینز و ادهریس و از همه مهم تر داستانی رمزآلود و اندکی گیج کننده باعث شد که به دوستان دیگر خود هم اطلاع دهیم که «یه سریال اومده که اسمش وست ورلده و خیلی شاخه!». می خواهیم در این مطلب به بهانه انتشار دومین فصل این سریال، تجربه ای را که از تماشای فصل اول آن و هم صحبتی با دوستانم تقسیم شد، اینجا با شما در میان بگذاریم.
تنها نمانیم
سریال ها مانند هر چیز دیگری در این دنیا می توانند برای ما تهدیدآمیز باشند، اما ما هم می توانیم مانند باقی امور این دنیا این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. تهدید سریال ها برای ما چیست؟ اگر تنهایی سریال ببینیم، شاید همین تماشای سریال تبدیل به کاری شود که تنها ماندن و منزوی شدن ما را توجیه می کند. مثلا اگر از ما بپرسند که چرا تنهایی و پیش خانواده یا دوستانت نیستی، می توانیم به سادگی پاسخ دهیم که «دارم سریال می بینم!» گرچه اوقاتی را به تنهایی گذراندن نه تنها به خودی خود مقصر نیست، بلکه می تواند بسیار مفید هم باشد، اما «سریال دیدن»، چه عامل اصلی تنها ماندن باشند و چه یک توجیه سطحی برای فرار از دیگران، نقشی تهدیدآمیز به عهده خواهد گرفت.
سریال های جدای از تمامی عناصر خلاقانه و هنری خود، بیشتر از فیلم های سینمایی جنبه سرگرم کننده دارند و به این نیت ساخته می شوند، پس شاید بهتر باشد آنها را به بهانه ای تبدیل کنیم برای بیشتر دور هم بودن یا اگر امکانش فراهم نیست، همفکری و گفتگو با یکدیگر، هر تعداد از دوستان و نزدیکان تان را که می توانید روی آنها برای این پروژه حساب باز کنید، در ذهن خود داشته باشید. حتی اگر نمی توانید در کنار هم هر قسمت این سریال را ببینید، گفتگو در مورد آن را تبدیل به دلیلی کنید برای منظم و منسجم حرف زدن عموم موضوعاتی که بین بسیاری از دوستان مخورد بحث قرار می گیرند.
تقریبا روزمره اند یا خیلی شخصی. قطعا یک سریال نه امری روزمره مانند آلودگی هوا و ترافیک و گرانی و بی کاری و حتی فوتبال است، و نه موضوعی بسیار شخصی است مانند مسائل روابط عاطفی. قطعا در فضای مجازی گروه ها و وب سایت ها و فروم های بسیار زیادی وجود دارند که به نوعی هواداران یک سریال را به خود جذب کنند اما نظر بنده بر این نیست که این گروه مقصرند، اما بهتر است یکی از دوستان واقعی خود را که با او در فضایی ملموس تماس دارید، انتخاب کنید. برای این همدلی و هم صحبتی و در کنار هم کاری به ظاهر ساده مانند تماشای یک سریال را انجام دادن.
گوش کنیم
مانند فیلم های سینمایی جهان، عموم سریال هایی که در ایالات متحده و بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا تولید می شوند هم هزینه و دقت بسیاری در زمینه تولید موسیقی و صدا را به خود اختصاص می دهند. تا جایی که شرایط و امکانات به شما اجازه می دهند، صداهای این سریال را از دست ندهید.از موسیقی رامین جوادی گرفته، تا تُن و لحن صدای بازیگران و انواع افکت های صوتی مربوط به محیط، همه و همه ارزش شنیدن دارند. همراهی دقیق با صوت یک فیلم یا سریال چه تاثیری در درک ما دارد؟ صدای یک فیلم تنها بخشی از آن است که بدون کمک گرفتن از چشم ها می تواند بر ما تاثیر بگذارد.
همین امر ساده که به درستی بدیهی هم به نظر می رسد، باعث می شود صدا تاثیری بسیار عمیق بر فضاسازی داشته باشد. اگر این فضاسازی را نداشته باشیم، با چه چیزی روبروییم؟ یکسری جمله و دایالوگ که توسط بازیگرها گفته و در پس زمینه ای کم جان از فضای صرفا بصری به ما تحویل می شود. این مسئله با سادگی باعث خواهد شد که مجموع دریافت های ما از یک فیلم با سریال تنها تعدادی دیالوگ باشند که یا به درد کاوش ها و کارآگاه بازی های خودمان می خورد، یا اگر خیلی زیبا بودند، به درد حفظ کردن و سپس انتشار در فضای مجازی تحت عنوان «دیالوگ های ماندگار».
بازی کردن با اطلاعات و داده های یک سریال شاید کاری جالب و به نوبه خود قابل قبول باشد، اما واماندن در این داده ها در وهله اول جفایی بزرگ به سازندگان اثر است. سریالی مانند «وست ورلد» بسیار مستعد این چالش است که مخاطب را به سمت داده هایش سوق بدهد که این مسئله را به صورت مبسوط در دو بخش بعدی نوشته آسیب شناسی نسبی خواهیم کرد، اما به صورت یک قاعده سرانگشتی کوچک برای مقابله با این آسیب می توان پیشنهاد کرد که به اصوات مختلف این سریال بیشتر دقت کرد، یا حتی بیشتر «دِل بدهید».
مو را در ماست رها کنیم
همان طور که تاکنون دیده اید، سریال «وِست وُرلد» جزئیات بسیار زیادی دارد. فرض کنید این جزئیات را بتوان کنار هم چید و شبکه عظیمی از روابط را ساخت که با آن بتوان تمامی معماهای سریال را حل کرده و پرسش هایی جدید را هم مطرح کرد.ساختن این شبکه عظیم، به هیچ وجه عمل بدی نیست، اما مسئله اساسی سرعت ثبت آن جزئیات در ذهن است.
با مثالی ساده فرض کنید هر یک از عناصر مهم این فیلم یک نقطه هستند و ذهن شما می تواند در هر دقیقه 10 نقطه در خود ثبت و طبقه بندی کند. اگر این سریال به طور میانگین در هر دقیقه 20 نقطه به ذهن شما ارسال کند، چه مین کنید؟ آیا در بخش های مختلف سریال را نگه می دارید و از خودتان می پرسید «چی شد؟»؟ آیا سریال را عقب می زنید تا مسئله ای را که از دست تان در رفته، مجددا ببینید؟ از دوست یا همراه تان می پرسید که آن 10 نقطه اضافی چه بودند؟
پیشنهاد ما به شما بسیار ساده است. به هیچ وجه در لحظه، معطل فهمیدن سریال نشوید. سریال را با دقت پیگیری کنید، ولی هرگز در زمان و سرعت عادی پخش شدن عادی آن وقفه ایجاد نکنید. شما چه بخواهید و چه نخواهید، مادامی که دکمه «Pause» را فشار ندهید، این سریال پخش می شود تا به نتیجه برسد و نیاز نیست شما مانند یک کارآگاه دنبال حل مسائلش باشید. قطعا این که در ذهن تان این مسائل را مرتب کرده و پرسش ها را مطرح کنید، کاری بسیار شایسته و مفید است، اما اگر برای بهتر فهمیدنش هر نوع خللی در پخش عادی آن ایجاد کنید، یعنی سریال را با «جدول کلمات متقاطع» اشتباه گرفته اید.
بهترین کار دقیق دیدن - و در صورت لزوم چند باره دیدن - هر قسمت است. در انتهای هر قسمت بر اساس «حسی» که دارید - و نه صرفا «اطلاعاتی» که دریافت کرده اید - با دوستتان گفتگو کنید و ببینید که او چه حسی دارد و کدام نقطه ها را دریافت کرد. شاید یک سریال خیلی مستعد ور رفتن باشد - که «وست ورلد» واقعا همین طور است. اما شما سعی کنید با آرامش و خونسردی بیشتری آن را پیگیری کنید.