افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ «عُجب، مانع کمال انسان است»


افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ «عُجب، مانع کمال انسان است»

گروه اجتماعی- حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «عُجب از کمال جلوگیری می‌کند.» انسان اگر به دنبال کسب فضیلت و کمالات است، باید متواضع باشد و مغرور نشود.

افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ «عُجب، مانع کمال انسان است»

به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در یادداشت «اخلاص؛ رمز رسیدن به عزت است/ خلوص و تلاش، لازمه اعمال انسان» اصل «اخلاص» بیان شد و در این یادداشت که حجت‌الاسلام سید محمدحسین راجی، استاد کفایه حوزه، مدرس دانشگاه و رئیس بنیاد صحیفه سجادیه در خراسان رضوی در اختیار ایکنا قرار داده است، به «تواضع» به عنوان یکی از اصول اخلاقی در جامعه قرآنی، پرداخته می‌شود.
اگر در یک جامعه تواضع نباشد و تکبر وجود داشته باشد، آن جامعه نمی‌تواند نام خود را جامعه قرآنی بگذارد. قرآن بسیار درخصوص تواضع صحبت کرده و به پیامبر(ص) امر فرموده است: «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ» و این کارها را فراوان مپندار و به خاطر انجام آن‌ها بر خدا منّت مگذار. خداوند در آیه ۲۱۵ سوره شعراء می‌فرماید: «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنین، و براى آن مؤمنانى که تو را پیروى کرده‏‌اند، بال خود را فرو گستر» هر چه انسان بزرگتر باشد، تواضعش باید بیشتر باشد.
درختی که میوه داشته باشد، افتاده است چون بار آن سنگین است و پایین می‌آید. ولی درختی که میوه ندارد همینطور بالا می‌رود. پیامبر اکرم(ص) درخت میوه‌دار بودند به همین جهت تواضع و افتادگی‌شان بیشتر بود. حضرت علی (ع) می‌فرمایند «أَشرَفُ الخَلائِقِ التَّواضُعُ و َالحِلمُ و َلینُ الجانِبِ» شریف‌ترین اخلاق، تواضع، بردبارى و نرم‌خویى است.
نخستین ویژگی عبادالرحمن
«وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً» عبادالرحمن کسانی هستند که روی زمین بی‌تکبر راه می‌روند.حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «إِذا تَفَقَّهَ الرَّفیعُ تَواضَعَ» انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانایى رسد، متواضع مى‌شود.
نماز، مصداق تواضع
نماز مصداق تواضع است «تَنزیهاً لَکم عَن الکِبر»؛ نماز واجب شد که مردم غرور و تکبر را کنار بگذارند. کسی که روزی ۳۴ بار سرش را بر خاک زد، این شخص تواضع پیدا می‌کند. حالا پیامبر(ص) باید بیشتر از همه سر به خاک بزند «فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ» نماز شب و نافله‌ها بر ما واجب نیست اما بر پیامبر(ص) واجب بود. یعنی اگر ما ۳۴ بار سجده می‌کنیم، پیامبر(ص) باید بالای صد بار سجده می‌کرد. چون پیامبر(ص) بود و باید تواضعش بیشتر می‌شد.
تواضع شهید زین‌الدین و شهید صیاد شیرازی
شخص می‌گوید: در دوران جنگ در جبهه، یک روز وقتی رسیدم دستشویی، دیدم آفتابه‌ها خالی‌اند. باید تا هور می‌رفتم، زورم آمد. یک بسیجی آن اطراف بود. گفتم «دستت درد نکند، این آفتابه را آب می‌کنی؟» رفت و آمد. آبش کثیف بود. گفتم «برادر جان! اگه از صدمتر بالاتر آب می‌کردی، تمیز‌تر بود»؛ دوباره آفتابه را برداشت و رفت. بعد‌ها شناختمش، سردار شهید زین الدین، فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) بود.
این‌ها تواضع است که در فرماندهان نظامی و مسئولان نیز مشاهده می‌شود اما کاش بیشتر باشد؛ در همین دوران هم زیاد هستند، مانند شهید سپهبد صیاد شیرازی که سربازشان نقل می‌کند: روزی حدس زدم خواب هستند و پوتین‌شان را از جلوی سنگر برداشتم تا واکس بزنم؛ هنوز یک لنگه‌اش مانده بود که سر و کله یکی از افسرها پیدا شد. حدس زدم که دنبال پوتین تمیسار آمده، به روی خودم نیاوردم و تند و تند فرچه می‌کشیدم. یک دفعه خودشان آمدند و به آن افسر گفتند:«شما گفتید پوتین‌های من را واکس بزند ؟» گفت: نه خیر، به هیچ وجه.
شهید صیاد آمد طرفم. نزدیکم که رسید، گفت: «پسرم، شما خودت باید دو سال خدمت سربازی‌ات را انجام بدی، من هم باید خودم پوتین‌هایم را واکس بزنم.» روی زمین نشست و پوتین‌ها را ازمن گرفت و شروع کرد به فرچه کشیدن.
این تواضع یک فرمانده است، در حالی که در زمان شاهان، سربازها توالت‌های خانه فرماندهان را نیز باید می‌شستند اما فرمانده در جمهوری اسلامی تواضع بالایی دارد. حضرت علی (ع) می‌فرماید« مَا أَضَرَّ الْمَحَاسِنَ کَالْعُجْب» هیچ چیز به اندازه عجب، به خوبی‌ها لطمه نمی‌زند.
معصوم(ع) می‌فرمایند: دو مرد عابد و فاسق به مسجد رفتند، وقتی بیرون آمدند آن فاسق مقام صدّیق داشت و آن عابد، فاسق بود؛ و این براى آن است که عابد به مسجد می‌رود و به عبادتِ خود مى‏نازد و همه اندیشه‌‏اش در این است و فکر فاسق و بدکار دنبال پشیمانى از کارِ بد و توبه است و از خداوند درباره هر چه گناه کرده است آمرزش مى‏‌خواهد.
تکبر، آفتِ عبادت
خداوند می‌فرماید: «ابی و استکبر، تکبر کرد جهنمی شد» تکبر انسان را جهنمی می‌کند، هر چقدر عبادت کنیم، عبادت ما از ابلیس که بیشتر نیست، در تفسیر صحیفه سجادیه در دعای مکارم الأخلاق امام سجاد(ع) می‌فرمایند: «و عبدنی لک، خداوندا مرا بنده خودت قرار بده.» و بلافاصله آفت عبادت را مطرح می‌کنند. «و لا تفسد عبادتی بالعجب، خداوند، نکند که من تکبر پیدا بکنم»
جاروکشی جبهه‌ها
شخصی تعریف می‌کند همه دور هم نشسته بودیم. کسی برگشت و به حاج احمد متوسلیان گفت: «احمد، تو که کاری بلد نیستی، فکر کنم تو جبهه جاروکشی می‌کنی؟!» ایشان سرش را پایین انداخت، لبخند زد و گفت: «کاری تو همین مایه‌ها انجام می‌دهم...» وقتی از مکه بازگشت، برایشان دسته گل بزرگی به خانه فرستاده بودند، یک کارت هم بود که رویش نوشته بود: «تقدیم به فرمانده رشید تیپ بیست و هفت محمد رسول الله، حاج احمد متوسلیان.» ایشان فرمانده بودند اما تواضع به خرج دادند و نگفتند که در جبهه چه مسئولیتی دارند.
پدر و مادرش هم نمی‌دانستند که فرمانده است
پدر شهید حاج حسین خرازی می‌گفت: «چند ماهی بود از پسرم خبری نداشتیم. مادرش می‌گفت« برو ببین این بچه زنده است یا نه؟» می‌گفتم«کجا به دنبالش بروم ؟ کجای جبهه پیدایش کنم؟» تا اینکه یک روز به نماز جمعه رفته بودیم، حاج آقا آخر خطبه‌ها گفتند:«حسین خرازی را دعا کنید.» آمدم خانه، به مادرش گفتم. گفت« حسین ما را می‌گفت؟ » از خود پرسیدم چه شده که امام جمعه هم او را می‌شناسد؟؛ نمی‌دانستیم فرمانده لشکر اصفهان است.»
تواضع یعنی اینکه بعد از شهادت بفهمیم این‌ها که بودند و نگویند که ما فرمانده هستیم اما بعضی‌ها یک عدد آبلیمو برای جبهه می‌فرستند، فتوکپی آن را همه جا می‌برد! می‌گویند شما فکر کردید پسته‌های جبهه را چه کسی تأمین می‌کرد؟ رب‌های جبهه را ما می‌دادیم. فکر می‌کنند همه چیز همین است!
افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
عده هم هستند که بسیار متکبرند، مانند خاندان پهلوی، یا قذافی که جایگاهی برای خودش درست کرده بود که سردر ورودی آن کوچک بود و همه باید خم می‌شدند و به داخل می‌آمدند، خودش هم در انتهای آنجا می‌نشست تا همه فکر کنند که به او تعظیم می‌شود. اما رهبر معظم انقلاب در دورانی که رئیس جمهور بودند، دیداری با قذافی داشتند که ایشان در هنگام ورود، پشت کردند و از پشت به داخل رفتند!
در نهایت عاقبت قذافی چنان شد. یعنی هر کسی که تکبر داشته باشد اینگونه است، نمرود تکبر داشت و در نهایت به چه وضعی مرد! با پشه‌ایی که در بینی او رفت و نصف بدنش فلج شده و همان جا ماند. نمرود آنقدر سرش را به دیوار زد تا پشه بیرون بیاید و سرش متلاشی شد و مرد؛ این آخر تکبر است.
عُجب، مانع کمال انسان است
حضرت علی(ع) می‌فرمایند: عُجب از کمال جلوگیری می‌کند. اگر ماشین ما مدل بالا است، نکند در هنگام رانندگی حق را به خودمان بدهیم. اگر خانه‌مان بزرگ است نکند به خواستگاری که برای دخترمان آمد بگوییم خانه‌اش کوچک است و و در شأن ما نیست و جواب رد بدهیم. نکند چون مدرک تحصیلی‌مان بالاتر است بی‌سوادها را مسخره کنیم و موارد بسیاری که باید مواظبت کنیم و فکر نکنیم که از دیگران بهتریم. هیچ چیز معلوم نیست و فکر نکنیم که اگر نماز شب می‌خوانیم، از همه بهتر شده‌ایم؛ این‌ها جلوی کمال را می‌گیرند و خیلی از افراد از همین چیزها تکبر پیدا کرده و ضربه خوردند.
طلبه‌ای می‌گفت: « برای تبلیغ به روستایی رفتم. مردم نشسته بودند و قرآن را اشتباه می‌خواندند. گفتم نمی‌خواهد قرآن بخوانید بیایید و حمد و سوره را بخوانید ببینم درست می‌خوانید؟! همه را غلط خواندند. من خیلی خودم را گرفتم و گفتم الان حمد و سوره‌ای برای آن‌ها می خوانم که آن‌ها کیف کنند اما چند آیه را خواندم بقیه را هر چه فکر کردم به خاطرم نیامد!» اگر انسان تکبر داشته باشد حالش گرفته می‌شود.
اگر تکبر داشته باشیم دقیقاً از همانجا لطمه می‌خوریم؛ فرعون از همان جایی که به آن دل خوش کرده بود ضربه خورد. آمد به حضرت موسی(ع) گفت: «می دانی من که هستم. من صاحب همه چیز هستم (هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی). رود نیل زیر پای من است.» و در نهایت در همان رود نیل که به آن دل خوش کرده بود، غرق شد و از همان ناحیه ضربه خورد.
یادت نرود «جعفر کوچک» بودی!
شیخ جعفر کاشف الغطاء از علمای بزرگ است. شب که فرا مى‌رسید، هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش مى‌پرداخت و گاهى خطاب به خویشتن مى‌گفت: «در کوچکى تو را «جعیفر» (جعفر کوچولو) مى‌گفتند، سپس «جعفر» شدى، و پس از آن «شیخ جعفر» و سپس «شیخ‌الاسلام» پس تا کى خدا را معصیت مى‌کنى و این نعمت را سپاس نمى‌گویى؟» نمی‌گذاشت ذره‌ای تکبر و خودبرتر بینی پیدا کند.
اما گاهی انسان طوری با خود برخورد می‌کند که فکر می‌کند خیلی شخصیت پیدا کرده است. رهبر یک کشور که امام این کشور است، می‌گوید :«ما نوکر مردم هستیم و این افتخار و آبروی ماست. اسلام این را برای ما محیا کرده، ما حقی به گردن این مردم نداریم. این مردم هستند که به گردن ما حق دارند.» رهبری اینگونه بیان می‌کنند، بقیه که جای خود دارند؛ آدم باید تواضع داشته باشد.
منبر ابلیس برای ملائک
در ماه رمضان، پیامبر(ص) معراج تشریف بردند، در موقع برگشت شیطان آمد و گفت در آسمان چندم که بودید یک منبر واژگون سوخته ندیدی؟ حضرت فرمودند: «بله دیدم.» شیطان:«گفت آن منبر من بود. من می‌نشستم و فرشته‌ها را نصیحت می‌کردم گاهی این تسبیح از دست من می‌افتاد. فرشته‌ها هجوم می‌آوردند تا به آن تسبیح تبرک بگیرند. من خیلی خوشم می‌آمد.» اینکه ما خو‌شمان بیاید که مردم جلوی ما بلند شوند. اینکه مردم خم شوند و تعظیم کنند. اینکه به ما بگویند دکتر، حاج آقا، حاج خانم، حاجی بازاری…همین که از اینگونه چیزها خوشمان بیاید تمام است.
حضرت علی (ع)‌‌ می‌فرمایند :« سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک‏،خطایی که باعث ناراحتی تو شود، نزد خداوند از کار نیکی که باعث عجب تو شود بهتر است.»
شما دو نفر را مقایسه کنید که یک شخص شب به هیئت رفته، سحر نماز شب خوانده و صبح نمازش را مسجد خوانده است، بعد حرم آمده و خیرات کرده و تا شب کار خوب انجام داده و شب خیلی خوشش می‌آید. گروه دیگر هم هست که هیچ کدام از این کارها را نکرده و شب ناراحت است و می‌گوید خدایا مرا ببخش... قطعا دومی بهتر است چون اولی تکبر پیدا کرده است.
نگذاریم از ما تعریف و تمجید کنند
کار بد با توجه، بهتر از کار خوب با تکبر است، نگذاریم جلوی ما از ما تعریف و تشکر کنند، کم کم باورمان می شود! چند بار شعری را جلوی آقا خواندند که مضمون آن شبیه تعریف از آقا بود، آقا فرمودند این چیزها را نگویید. چرا تعریف می‌کنید.
چند سال پیش، در رژه‌ای که سپاهی‌ها و بسیجی‌ها برای حضرت آقا داشتند یک شعری خواندند و گفتند: «نوح کشتیبان تویی». حضرت آقا که صحبت‌هایشان شروع شد گفتند:« وقتی شما این جملات را می‌گویید تن من می‌لرزد. نوح کشتی‌بان امام زمان(عج) است. وقتی کسانی اسم مبارک امیرالمؤمنین(ع)‌‌ یا اسم مبارک ولی‌عصر(عج) را می‌آورند، بعد اسم ما را هم دنبالش می‌آورند، بنده تنم می‌لرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضای آلوده دنیای امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچک‌ترین شاگردان آن‌ها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آن‌ها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشىِ فدا شده در کربلای امام حسین(ع)‌‌ کجا؟ ما خاک پای آن غلام هم محسوب نمی‌شویم.»
اول انقلاب، آقای حجازی از نماینده‌های مجلس آمد جلوی آقا و فرمود تو سلیمان زمانی، تو داوود زمانی، حضرت امام فرمود: «من از این جملاتی که ایشان گفت به خدا پناه می‌برم. من از این می‌ترسم که کم‌کم چیزهایی که شما می‌گویید من باورم شود. یک بار یکی می‌گوید، دو بار یکی می‌گوید، سه بار یکی می‌گوید، بالاخره باور می‌کند.»

انتهای پیام



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

چه خبر از ساخت و ساز پارک قیطریه؟