کدام استارتآپها میروند و کدامیک میمانند
هفته پیش فیلمی از من در اینستاگرام شنبه منتشر شد که انتقادات فراوانی را در پی داشت مبنی براینکه چرا اینقدر تلخ و ناامیدانه سخن گفتهام.
آنجا چه گفتم و حرف حسابم چیست؟ سخن بر سر این بود که گفتن از تحریمها و اینکه مشکلات اقتصادی کشور را فرا گرفته و دلار افسار گسیخته و از روی شش و هفت میپرد، حرف تازهای نیست. اینکه استارتآپها وارد مرحله سختی خواهند شد، حرف تازهای نیست. سخن بر سر این است که ابتدا درک درستی از موقعیت امروزمان داشته باشیم و بدانیم در چه شرایط حساسی قرار داریم و چه باید بکنیم.
این دوران را برای اکوسیستم استارتآپی ایران دوره «بودن و نبودن» نام گذاشتهام. اگر تا سال قبل همه فکر وذکر ما رقابت با رقبا بود و بر این باور بودیم که اگر خوب کار کنیم، بر مشکلات غلبه خواهیم کرد و پیروز میدان رقابت خواهیم شد. امروز به واسطه تحریمهای غیرانسانی آمریکا، افسار گسیختگی دلار، بیثباتی بازار و افزایش و تشدید موانع و ناامنی فضای کسبوکار و خلل پیش آمده در جذب سرمایه خارجی، موجودیت استارتآپها در خطر است. در این بین آنچه پررنگتر و تعیینکنندهتر است، انسداد سرمایه و اخلال بهوجود آمده در مراحل سرمایهپذیری است. علائم و نشانهها حکایت از آن دارد که اکوسیستم استارتآپی ایران تا اطلاع ثانوی که معلوم نیست ۲سال طول بکشد یا تا دوره بعدی ریاست جمهوری ترامپ یعنی ۷ سال، برای جذب سرمایه خارجی شانس بسیار اندکی دارد. از طرفی سرمایهگذاران سنتی به واسطه اینکه هنوز با مفاهیم سرمایهگذاری خطرپذیر آشنایی ندارند و درک و فهم بیزینس بدون سود (برای چند سال)، نیاز به زمان و تجربه سرمایهگذاری دارد. از این رو آنها نیز آمادگی ورود به این حوزه را ندارند و در خوشبینانهترین حالت ورودشان همراه با کندی خواهد بود. کندی برای یک استارتآپ در مرحله رشد یعنی تاخیر در پذیرش سرمایه؛ یعنی از دست دادن مارکت؛ یعنی ...
اگر در یلدای ۹۶ سخن بر سر این بود که تا دره مرگ (کمبود سرمایه برای اکوسیستم استارتآپی ایران) ۲ تا ۳ سال فاصله و زمان داریم و بایستی تا سال ۱۴۰۰ جذب سرمایه داخلی و خارجی قابل توجهی صورت بگیرد، متاسفانه امروز به واسطه تحولات منفی بینالمللی پیرامون برجام، شاهد هستیم که مقطع زمانی چندساله، کوتاه شده و دره مرگ روزبهروز به ما نزدیک و نزدیکتر میشود. از همه خوانندگان شنبه درخواست و تمنا میکنم این نوشته را یک تحلیل بدانند و نه نشانه بدبینی و ناامیدی نگارنده.
برهمین اساس معتقدم در این دوره سخت دو دسته از استارتآپها ادامه حیات خواهند داد و بقیه به مرور از بین خواهند رفت.
۱- استارتآپهایی میتوانند ادامه دهند و رشد کنند که از ابتدا ورودشان درست و منطقی بوده و متناسب با نیاز بازار یعنی حل مسئله و مشکلات اصلی مردم شکل گرفته است. متاسفانه در آینده نزدیک به واسطه فشارهای اقتصادی که رو به تشدید است، شاهد تغییر در سبد اقتصادی و سبک زندگی مردم خواهیم بود. از اینرو استارتآپهایی که پاسخگوی نیازهای ثانویه هستند، ادامه فعالیتشان سخت و ناممکن خواهد بود.
۲- هر دو دسته یعنی استارتآپهای اصلی (که پاسخگوی نیازهای اصلی مردم هستند) و استارتآپهای فرعی(که پاسخگوی نیازهای ثانوی هستند) در شرایطی میتوانند ادامه حیات بدهند که با برنامهریزی جدید منابع و مصارف را کنترل و یا توسعه خود را تشدید کرده و از سویی در مراحل جذب سرمایه تجدیدنظر و تلاش جدی برای جذب پول انجام دهند.
به قول فلاسفه، در یک رودخانه دوبار نمیشود شنا کرد. به این معنا که وقتی پایتان را بالا بگیرید آب جاری رودخانه میگذرد، وقتی دوباره پای میگذارید، زیر پایتان آب جدید جاری خواهد شد. مصرفکننده دلار ۴ هزار تومانی قبل از عید دیگر وجود خارجی ندارد و تبدیل به مصرفکنندهای شده که مایحتاج و اسباب و لوازم زندگیاش را با دلار موزون ۷ هزار تومانی تهیه میکند. کافی است سری به بازارهای بزرگ بزنید. کاسبها در مقابل گرانی کالاها توسط شرکتها مقاومت کرده و حتی حاضر به دادن تخفیف هم هستند چراکه میگویند قیمتها آنقدر بالا رفته که به اصطلاح پرنده پر نمیزند. مشتریها به حداقل رسیده است؛ این یعنی تغییر سبک زندگی، تغییر سبک خرید، سبک مصرفگرایی و تغییر سبد اقتصادی، فرهنگی خانوادهها.
فرض کنید بر اساس برنامهریزی پایانی سال ۹۶ ما پلنمان این بود که استارتآپمان مثلا ۶ ماه بعد یا ۹ ماه دیگر جذب سرمایه داشته باشد. آیا در شرایط فعلی بازهم در این بازه زمانی امکانپذیر است! با حذف سرمایهگذار خارجی و وسوسهبرانگیزشدن بازاردلار، سکه، خودرو، مسکن و... آیا بازهم سرمایهگذاران سنتی وارد حوزه خطرپذیر با سود کمتر و زمانبر خواهند شد؟ در صورت پاسخ مثبت، روند ورودشان چه مقدار زمان خواهد برد؟ یقینا در کوتاهمدت نمیتوان انتظار معجزه داشت.
بر همین اساس بایستی در همه برنامهریزیهایمان تجدیدنظر کنیم. بنشینیم همراه با تیمهایمان دوباره استراتژی بنویسیم و طرح نویی دراندازیم. متناسب با بحران پیشآمده برنامهریزی و کارها را پیش ببریم. مراحل و زمان جذب سرمایه را طولانیمدتتر ببینیم. در این راستا به روابط عمومی، برندینگ و شبکهسازی معطوف به جذب سرمایه بیش از قبل باید اهمیت بدهیم.
برخی استارتآپها شاید مجبور شوند ریاضت اقتصادی را در دستور کار خود قرار دهند به این معنا که هزینههای غیرلازم را کاهش داده و برخی نیروها را تعدیل کنند. در یک معنا کاهش هزینهها و سبکسازی و چالاکی را در دستور کار قرار دهند. از سویی برخی استارتآپها ناچارند در عین مدیریت منابع و مصارف به توسعه سرعت ببخشند و برخلاف دسته اول با راهکارهای متفاوت اقدام به جذب نیروی بیشتر برای زدن کیپیایهایی کنند که منجر به رشد سریعتر و ثبات آنها در بازار خواهد شد.
حرف آخر: آنچه گفتم اگرچه واقعیتی تلخ و حتی مأیوسکننده بود، اما نشانه ناامیدی نیست. ما در هفتهنامه شنبه با همه مشکلات بهخصوص افزایش قیمت کاغذ از کیلویی ۲۳۰۰ به ۴۳۰۰ تومان و کاهش درآمد به واسطه فیلترینگ تلگرام واز طرفی بهخاطر نداشتن سرمایهگذار که در این مقطع به یاریمان بیاید، نهتنها شنبه را متوقف نکردیم در مدت زمان کوتاهی اقدام به جذب ۵ نفر نیروی جدید و متخصص کردیم؛ چراکه معتقدیم در بازه زمانی کوتاهی باید رشد سریعی را طی کنیم؛ این یعنی امید؛ یعنی جنگیدن و تسلیمنشدن.
بیایید برگردیم به مقطعی که بهترین، بزرگترین و موفقترین استارتآپها و ویسیهای ایرانی متولد شدهاند. اکثریت آنها بهترین زمان راهاندازی و رشد را در ابتدای دهه ۹۰ تجربه کردهاند. در دورهای که بازهم ایران در شرایط حساس و بحرانی داخلی و خارجی قرار داشت و تحریمهای همهجانبهای علیه ایران شکل گرفته بود، آنچه باعث موفقیت نسل اول استارتآپهای ایرانی شد، تلاش خستگیناپذیر، حرفهایگرایی، شتاب در توسعه، تمرکز، استمرار و در نهایت مهمترین فاکتور امید زیاد باعث موفقیت آنها شد.
زمانی که افسار دلار پاره نشده بود، زمانی که سرمایهگذاران خارجی در تهران قدم میزدند و جیبمان پر پول بود و به اصطلاح همه چیز تقریبا گل و گلاب بود، بزرگترین شانس ما برای موفقیت، امید بود؛ امیدی که در یلدای ۹۵ و ۹۶ از آن سخن گفتیم و ۱۰۲ هفته در شنبه از آن نوشتیم و نوشتیم و حتی متهم شدیم به دادن امید کاذب به جوانان ایرانی. امروز هم که به اصطلاح اوضاع بروفق مراد نیست و جیبمان خالی شده، باید باور کنیم آنچه ما را در این مرحله سخت نجات خواهد داد، امید به ترکوندن است. منظورم این نیست که از فردا جلو آیینه بایستید و به خودتان گل هدیه بدهید و بگویید همه جا آرومه، نه همه جا آروم نیست. روزهای سختی در پیش داریم. اما باید از این بحران پیشآمده فرصت بسازیم. امید با توهم بهوجود نمیآید. امید ساختنی است. امید یعنی عقلانیت، تدبیر و تعقل، امید یعنی خستگیناپذیری، تسلیمنشدن، منعطفبودن، تمرکز، برنامهریزی، استمرار، شتاب و ... بروید و استارتآپتان را دوباره معماری کنید با ملات امید.