فال حافظ هفته چهارم تیر؛ یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
برای نجات از گرفتاریها و رسیدن به مقصود نباید منتظر دیگران شد. اگر قرار باشد مدام چشممان به این و آن باشد که قدمی برایمان بردارند، همیشه باید دلمان بلرزد که اگر کسی همراهیمان نکرد چه کنیم. بهترین کسی که میتواند راه نجاتی بیابد خود ما هستیم. اولین قدم را با همه سختیهایش که برداریم خواهیم دید خیلی آسانتر از آن بود که فکرش را میکردیم. حالا...
برای نجات از گرفتاریها و رسیدن به مقصود نباید منتظر دیگران شد. اگر قرار باشد مدام چشممان به این و آن باشد که قدمی برایمان بردارند، همیشه باید دلمان بلرزد که اگر کسی همراهیمان نکرد چه کنیم. بهترین کسی که میتواند راه نجاتی بیابد خود ما هستیم. اولین قدم را با همه سختیهایش که برداریم خواهیم دید خیلی آسانتر از آن بود که فکرش را میکردیم. حالا با اهالی روزچین همراه باشید و فال حافظ هفته چهارم تیر را بخوانید.
روزگاریست که هرکس مشغلههای خاص خودش را دارد. دورانی که مردم یک محله از هم باخبر و دستگیرِ هم بودند سپری شده است، پس باید توقعمان را از این و آن پایین بیاوریم و عزممان را جزم کنیم که کمتوجهی و بیمعرفتی اطرافیان دلمان را نشکند و ناامیدمان نکند.
سخن شیرین و پرمغز خواجه شیراز پیشکش دل مهربان و امیدوار شما:
فال حافظ هفته چهارم تیر
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد * دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیرهگون شد خضر فرخ پی کجاست * خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی * حقشناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست * تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار * مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند * کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست * عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت * کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش * از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
تفسیر فال حافظ هفته چهارم تیر
خیلی منتظر ماندهاید تا کسی به شما کمک کند؟ دیگر از یاری اطرافیانتان ناامید شدهاید؟ این رسم روزگار است، پس نباید از پا بیفتید. خیلی از شرایط برای پیشرفت و رسیدن به هدفتان مهیا شده است. کمی فکر کنید! شاید این شمایید که کمکاری میکنید. شانس همیشه درِ خانه آدم را نمیزند، پس بجنبید و منتظر هیچ تنابندهای نمانید. از خواب و خیال بیرون بیایید و دست روی زانوی خودتان بگذارید و یاعلـی بگویید. بعضیوقتها از اتفاقاتی که میافتد کلافه میشوید و مدام از خودتان و خدا میپرسید «چرا؟!». اما نباید به خودتان سخت بگیرید. حکمت و دلیل بعضی از اتفاقات، راز سربستهایست که بر هیچکس آشکار نیست. پس ذهنتان را با این افکار مشغول نکنید.