حالم اصلا خوب نیست


دردهایی بی بدل دارم که حالم خوب...
دردهایی بی بدل دارم که حالم خوب نیست حرفهایی بی جدل دارم که حالم خوب نیست سالها بیراهه رفتم جستجو کردم تو را عمرهایی بر فنا دادم که حالم خوب نیست آتشی در باورم انداخت تغییر قضا تاروشاعر:داود حضرتی
دردهایی بی بدل دارم که حالم خوب نیست

حرفهایی بی جدل دارم که حالم خوب نیست

سالها بیراهه رفتم جستجو کردم تو را

عمرهایی بر فنا دادم که حالم خوب نیست

آتشی در باورم انداخت تغییر قضا

تارو پودی تازه ریسیدم که حالم خوب نیست

من تمام عمر در کشف حقیقت گشته ام

رنج هایی تازه فهمیدم که حالم خوب نیست

گه نوشتم نامه ای ،‌گه قاصدی کردم روان

از جوابت بیش رنجیدم که حالم خوب نیست

بعد از این در خاطراتت ،‌ نقش ما را محو کن

گم شدم در چشم بارانت که حالم خوب نیست

در کنار خانه دوشان ،‌ فکر یک کاشانه ایم

آرزویی بی ثمر دارم که حالم خوب نیست

بعد از این ((یغما)) زمان هجرت آخر رسید

فکرهایی زیر سر دارم که حالم خوب نیست