محمد عطایی- میترا صدر، حتما تابهحال به این فکر افتادهاید که بروید و در خیابانها قدم بزنید. فارغ از اینکه کجا میروید. یا کوله را بردارید و به کوه بروید. ولی نمیتوانید راهتان را ادامه دهید! ساعت بیرون رفتن مناسب نیست! جایی که میروید امن نیست! زن هستی و احساس ترس را در برخی مسیرها به دوش میکشی. اگر در زندگیات سایه ترس را تحمل کنی آنگاه باید با سادهترین راهحل ممکن یعنی «محرومیت » بسازی و مدارا کنی. گزارش این پرونده شهربانو حول موضوع امنیت زنان در فضاهای شهری است. سوژهای که برای آن قریب به 2ماه در اماکن عمومی مختلف شهر حضور پیداکردیم. چکیدهای از مشاهدات و گفتوگوهایمان را در قالب این پرونده میخوانید.
از چه حرف میزنیم؟
امنیت حق طبیعی هر فرد و نخستین شرط تداوم زندگی و همزیستی است. همانطور که در سلسله مراتب نیازهای مازلو مطرح شده است، نیاز به امنیت بلافاصله پس از نیازهای اساسی و فیزیولوژیک مطرح شده و به عبارت دیگر، مهمترین نیاز پس از برطرفشدن نیازهای اولیه است. انسانها همواره به روشهای مختلف درصدد محافظت از خود در مقابل تهدیدات و خطرات و آسیبها بودهاند. اما در جوامع جدید و با توجه به گسترش نهادهای اجتماعی و پیچیدهترشدن حیات اجتماعی، امنیت دارای انواع و گونههای مختلفی شده و به عبارتی میتوان گفت امنیت در تمامی ابعاد زیستمحیطی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معنا مییابد. احساس امنیت نیز همپا و همردیف امنیت از اهمیت زیادی برخوردار است. احساس امنیت را میتوان «میزان آرامش خاطر ذهنی و روانی افراد درباره اینکه در زندگی روزمره خود چقدر در برابر خطرات احتمالی و مزاحمت دیگر افراد جامعه مصونیت دارند»، تعریف کرد. این مفهوم از مفاهیم مهم و تأثیرگذار بر مسائل حوزه رفاه اجتماعی است؛ بدین معنا که رفاه بدون احساس امنیت معنا نخواهد داشت. احساس امنیت و ضریب امنیت بالا از شاخصهای توسعهیافتگی و وضعیت بسامان است. این شاخص یکی از مهمترین شاخصهای رفاه اجتماعی به حساب میآید. رشد و توسعه همواره در سایه حداقلی از امنیت فراهم شده است. نیاز امنیت و احساس امنیت برای زنانی که بیرون از خانه مشغول به کار و فعالیت هستند، بسیار مهم و تأثیرگذار است.
این را میتوان در صحبتهای بیشتر زنانی که با آنها صحبت کردهایم پیدا کرد. هانیه کارمند ثبتاحوال که تقریبا چهلساله است، درباره موضوع گزارش ما خیلی حرف دارد. از دسته آدمهای علاقهمند به مطالعه نشریات زنان است. میگوید:«از سرویس جا مانده بودم، در حاشیه بزرگراه نزدیک میدان ابوطالب سوار تاکسی شدم. تاکسی نبود. سوار یکی از این مسافرکشها که چند نفرشان یکجا برای خودشان دم و دستگاه خط راه میاندازند. سوار شدم و در کمال تعجب دیدم راننده نشست و بدون سوارکردن مسافر دیگری راه افتاد. کمی گذشت و شروع کرد به حرف زدن. درباره من صحبت میکرد. درباره صورت و تیپ و... اصلا دوست نداشتم صحبتهایش را بشنوم. حالم بد بود و تنم گر میگرفت. نمیدانستم باید بگویم ساکت شود یا پیاده شوم. فقط خدا خدا میکردم بس کند. چند باری گفتم نگه دارد تا پیاده شوم ولی باز حرف میزد و توقف نمیکرد. حالم بد بود و صدایم در نمیآمد. درنهایت تهدیدش کردم و او هم برای تلافی وسط بزرگراه پیادهام کرد. خدا خواست که زنده بمانم و خودم را به حاشیه بزرگراه برسانم. در حاشیه بزرگراه کلی ماشین و موتور توقف کردند و پیشنهاد دادند. آنجا منطقه مسکونی نبود و حتما تصور غلطی
داشتهاند».
عدم توازن امنیت در عرصههای عمومی
عرصه عمومی شهرها برای همه به یک میزان امن نیست. زنان نیمی از وزنه جمعیتی جامعه هستند. داشتن شرایط لازم برای حضورپذیری زنان بهعنوان سرمایههای اجتماعی و انسانی از ضروریترین نیازهای جامعه امروز ماست. از سوی دیگر اهمیت مسئله امنیت در زندگی اجتماعی و شهری انسانها بهاندازهای است که درصورت نبودن احساس امنیت، انسانها در روابط اجتماعی خود با دیگران دچار شک و تردید شده، از برقراری روابط اجتماعی پرهیز میکنند. بر اثر تداوم چنین شرایطی سرمایه اجتماعی رو به زوال میرود و در درازمدت پیامدهای منفی بسیاری بر جامعه انسانی میگذارد. این مسئله را میتوان بهراحتی در رفتوآمدها و ساعت حضور بانوان در فضاهای عمومی و شهری دید.
لیلا، استاد دانشگاه در رشته عمران، است. دختر ششسالهاش کمی آن طرفتر در حال بازی است. وقتی از او میخواهیم کمی وقتش را به ما بدهد میگوید:«مشکلی نداره ولی من حواسم پیش دخترمه». در حین گفتوگو دائم چشمانش به دختر است که در حال بازی در محوطه کودکان در فضای سبز ششصد دستگاه است. وقتی موضوع گزارش را متوجه میشود، میگوید: «از منزلمان بیرون نمیروم مگر برای دانشگاه یا ندرتا خرید، بعضی مواقع هم برای بازی دخترم را به پارک ششصد دستگاه میبرم. احساس امنیت نمیکنم پس فقط با همسرم بیرون میروم. تازه همین پارک هم برای من خیلی نگرانکننده است. شاید کسی دخترم را آزاری بدهد، سر و گردنش هیچی ندارد تا به طمع طلا اذیتش کنند. بچه دزدی و تجاوز به کودکان زیاد است. خودتان را بگذارید جای من، ترجیح میدهم دخترم در آپارتمان کوچکمان بازی کند ولی امنیت داشته باشد».
گاهی اوضاع پیچیدهتر هم میشود، قربانی را مقصر میدانند. اکرم ساکن محله رحمانیه است. از سر و صدا و نوای فحشها توجهش به کوچه مقابل خانهشان جلب میشود. از قرار معلوم زن همسایه به مسافرت رفته ولی زودتر از موعد برگشته است و مچ همسرش را با خانمی دیگر در منزلشان گرفته است. در این ماجرا برخورد مردم با زن شاکی برایش عجیب بوده است. گویا آنها به زنشاکی گفته بودند: «مقصر خودتی، چرا شوهرت رو تنها گذاشتی». اکرم میگوید: «چرا باید مردم شاکی را قضاوت کنند و رأی هم به ضررش صادر کنند، اصلا چرا زن باید ابتدا حقانیت خودش را ثابت کند و بعد حقش را طلب کند؟ مربی آموزشگاه هستم و در صورتی که به من سوءقصد شود اول باید توضیح بدهم که دلیلی داشته است تا ساعت 10شب بیرون باشم».
امنیت حق طبیعی هر فرد و نخستین شرط تداوم زندگی و همزیستی است. همانطور که در سلسله مراتب نیازهای مازلو مطرح شده است، نیاز به امنیت بلافاصله پس از نیازهای اساسی و فیزیولوژیک مطرح شده و به عبارت دیگر، مهمترین نیاز پس از برطرفشدن نیازهای اولیه است. انسانها همواره به روشهای مختلف درصدد محافظت از خود در مقابل تهدیدات و خطرات و آسیبها بودهاند. اما در جوامع جدید و با توجه به گسترش نهادهای اجتماعی و پیچیدهترشدن حیات اجتماعی، امنیت دارای انواع و گونههای مختلفی شده و به عبارتی میتوان گفت امنیت در تمامی ابعاد زیستمحیطی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معنا مییابد. احساس امنیت نیز همپا و همردیف امنیت از اهمیت زیادی برخوردار است. احساس امنیت را میتوان «میزان آرامش خاطر ذهنی و روانی افراد درباره اینکه در زندگی روزمره خود چقدر در برابر خطرات احتمالی و مزاحمت دیگر افراد جامعه مصونیت دارند»، تعریف کرد. این مفهوم از مفاهیم مهم و تأثیرگذار بر مسائل حوزه رفاه اجتماعی است؛ بدین معنا که رفاه بدون احساس امنیت معنا نخواهد داشت. احساس امنیت و ضریب امنیت بالا از شاخصهای توسعهیافتگی و وضعیت بسامان است. این شاخص یکی از مهمترین شاخصهای رفاه اجتماعی به حساب میآید. رشد و توسعه همواره در سایه حداقلی از امنیت فراهم شده است. نیاز امنیت و احساس امنیت برای زنانی که بیرون از خانه مشغول به کار و فعالیت هستند، بسیار مهم و تأثیرگذار است.
این را میتوان در صحبتهای بیشتر زنانی که با آنها صحبت کردهایم پیدا کرد. هانیه کارمند ثبتاحوال که تقریبا چهلساله است، درباره موضوع گزارش ما خیلی حرف دارد. از دسته آدمهای علاقهمند به مطالعه نشریات زنان است. میگوید:«از سرویس جا مانده بودم، در حاشیه بزرگراه نزدیک میدان ابوطالب سوار تاکسی شدم. تاکسی نبود. سوار یکی از این مسافرکشها که چند نفرشان یکجا برای خودشان دم و دستگاه خط راه میاندازند. سوار شدم و در کمال تعجب دیدم راننده نشست و بدون سوارکردن مسافر دیگری راه افتاد. کمی گذشت و شروع کرد به حرف زدن. درباره من صحبت میکرد. درباره صورت و تیپ و... اصلا دوست نداشتم صحبتهایش را بشنوم. حالم بد بود و تنم گر میگرفت. نمیدانستم باید بگویم ساکت شود یا پیاده شوم. فقط خدا خدا میکردم بس کند. چند باری گفتم نگه دارد تا پیاده شوم ولی باز حرف میزد و توقف نمیکرد. حالم بد بود و صدایم در نمیآمد. درنهایت تهدیدش کردم و او هم برای تلافی وسط بزرگراه پیادهام کرد. خدا خواست که زنده بمانم و خودم را به حاشیه بزرگراه برسانم. در حاشیه بزرگراه کلی ماشین و موتور توقف کردند و پیشنهاد دادند. آنجا منطقه مسکونی نبود و حتما تصور غلطی
داشتهاند».
عدم توازن امنیت در عرصههای عمومی
عرصه عمومی شهرها برای همه به یک میزان امن نیست. زنان نیمی از وزنه جمعیتی جامعه هستند. داشتن شرایط لازم برای حضورپذیری زنان بهعنوان سرمایههای اجتماعی و انسانی از ضروریترین نیازهای جامعه امروز ماست. از سوی دیگر اهمیت مسئله امنیت در زندگی اجتماعی و شهری انسانها بهاندازهای است که درصورت نبودن احساس امنیت، انسانها در روابط اجتماعی خود با دیگران دچار شک و تردید شده، از برقراری روابط اجتماعی پرهیز میکنند. بر اثر تداوم چنین شرایطی سرمایه اجتماعی رو به زوال میرود و در درازمدت پیامدهای منفی بسیاری بر جامعه انسانی میگذارد. این مسئله را میتوان بهراحتی در رفتوآمدها و ساعت حضور بانوان در فضاهای عمومی و شهری دید.
لیلا، استاد دانشگاه در رشته عمران، است. دختر ششسالهاش کمی آن طرفتر در حال بازی است. وقتی از او میخواهیم کمی وقتش را به ما بدهد میگوید:«مشکلی نداره ولی من حواسم پیش دخترمه». در حین گفتوگو دائم چشمانش به دختر است که در حال بازی در محوطه کودکان در فضای سبز ششصد دستگاه است. وقتی موضوع گزارش را متوجه میشود، میگوید: «از منزلمان بیرون نمیروم مگر برای دانشگاه یا ندرتا خرید، بعضی مواقع هم برای بازی دخترم را به پارک ششصد دستگاه میبرم. احساس امنیت نمیکنم پس فقط با همسرم بیرون میروم. تازه همین پارک هم برای من خیلی نگرانکننده است. شاید کسی دخترم را آزاری بدهد، سر و گردنش هیچی ندارد تا به طمع طلا اذیتش کنند. بچه دزدی و تجاوز به کودکان زیاد است. خودتان را بگذارید جای من، ترجیح میدهم دخترم در آپارتمان کوچکمان بازی کند ولی امنیت داشته باشد».
گاهی اوضاع پیچیدهتر هم میشود، قربانی را مقصر میدانند. اکرم ساکن محله رحمانیه است. از سر و صدا و نوای فحشها توجهش به کوچه مقابل خانهشان جلب میشود. از قرار معلوم زن همسایه به مسافرت رفته ولی زودتر از موعد برگشته است و مچ همسرش را با خانمی دیگر در منزلشان گرفته است. در این ماجرا برخورد مردم با زن شاکی برایش عجیب بوده است. گویا آنها به زنشاکی گفته بودند: «مقصر خودتی، چرا شوهرت رو تنها گذاشتی». اکرم میگوید: «چرا باید مردم شاکی را قضاوت کنند و رأی هم به ضررش صادر کنند، اصلا چرا زن باید ابتدا حقانیت خودش را ثابت کند و بعد حقش را طلب کند؟ مربی آموزشگاه هستم و در صورتی که به من سوءقصد شود اول باید توضیح بدهم که دلیلی داشته است تا ساعت 10شب بیرون باشم».
پارکهای شهری و قلمروهای خصوصی
زنان تمایل زیادی دارند که پارکها فضایی امن داشته باشد تا بتوانند از محیط آن برای ارتباط و تعاملات اجتماعی، تفریح فرزندانشان، گپوگفتهای دوستانه و ورزش استفاده کنند. به همین علت سراغ چند پارک بزرگ، محلی و پارک خطی رفتیم تا از نزدیک وضعیت و حرفهای زنان را منعکس کنیم.
پارک لاله از آن پارکهای محلی و پررفتوآمد شهر است. خانوادهها و ورزشکاران زیادی به این پارک مراجعه میکنند. عدهای خانم مسن و چند خانم که خانوادگی به پارک آمدهاند، در مکانی نزدیک بههم نشستهاند. در پاسخ سوال ما درباره وضعیت امنیت پارک میگویند: «اینجا یک پارک خانوادگی است. ساعت 10شب هم میتوانستیم تنهایی به اینجا بیاییم؛ البته ساعاتی در روز خلوت میشود و مناسب نیست ولی شبها تا نیمهشب هم شلوغ است و امنیت دارد. البته همان هم دیگر خراب شده است و مثل قدیم نیست. ردیف جوانهایی که دو طرف پارک را قرق کردهاند. حتی اگر خودشان مزاحمتی نداشته باشند، مشتریهایشان دارند».
پارک بزرگ ملت از پارکهای شهری است که به خاطر قرار داشتن در مرکزیت شهر و وجود وسایل حملونقل عمومی مثل اتوبوس، مترو و تاکسی، دسترسی را برای عموم شهروندان در هر جای شهر امکانپذیر کرده است. در این گزارش تلاش کردیم فضاهای مختلف آن را بهطور کلی در صحبت با شهروندان و بازدیدهای مکرر نشان دهیم. ضلع شمالی پارک ملت شرایط خاصی دارد. بافت شهری در آن سوی خیابان باعث شده است زمینه مزاحمت یا سرقت از بانوان فراهم باشد.
ابوالفضل شرفی از استادان رشته علوم اجتماعی در مشهد سالها قبل تحقیق کاملی درمورد ایمنسازی فضاهای سبز انجام داد و با رعایت چند فاکتور ایمنی در تحقیق او شرایط این ضلع امنتر شده است. ضلع شرقی نیز به سبب پارکینگها و نگهبانان پارک و همچنین وسایل ورزشی و استفادهکنندگان از آنها اوضاعش کمی بهتر است. هرچند تعدادی از خانمهای ورزشکار از وضعیت فضای مردانه وسایل ورزشی گله داشتند. ضلع جنوبی هم پارکینگ و زیرگذر قدیمی مشهد را دارد. جدا از این، پایانه اتوبوس هرچند شلوغ و کمی بینظم به نظر میرسد، تاحدی حس امنیت را به ذهن متبادر میکند. میماند کنج جنوب غربی یعنی همان ابتدای امامت که میعادگاه جوانان بسیاری است. از طرز لباس پوشیدن و بیان و رفتارشان میتوان متوجه شد که از نقاط مختلف شهر به اینجا آمدهاند. اکثرشان با صدای موسیقی موبایلها و دود سیگار دستشان فضایی از محوطه عمومی را اشغال کردهاند. اصرار دارند بر لبه پشتی نیمکتها بنشینند و پاهایشان را بر روی قسمت نشیمن نیمکت بگذارند. ابتدای شب گاهی آنقدر تعدادشان زیاد میشود که فضای کافی برای عبور عابران و مسافرانی که پلههای ایستگاه امامت را بالا میآیند، نیست. این شرایط شاید خیلی برای آقایان خواننده این مطلب قابل درک نباشد ولی وضعیت بسیار ناامن و دلهرهآوری را برای خانمها که قصد عبور دارند، ایجاد
کرده است.
دختری تقریبا بیستساله با کیف گیتار بر دوشش از حاشیه ضلع غربی پارک ملت میگذرد. ظاهرش کاملا معمولی است و اصطلاحا برای آقایان اغواگر نیست. از وضعیت امنیت پارک ملت و خیابان امامت میپرسیم. میگوید: «مدتهاست داخل پارک را ندیدهام. حتی با خانواده هم دیگر اینجا نمیآییم. پدرم میگوید شرایط مناسب نیست و شاممان را در همین خانه خودمان بخوریم راحتتر است. هر روز از اینجا رد میشوم ولی ترجیح میدهم از حاشیه پارک یا پیادهرو خیابان استفاده کنم. محیط پارک و نیمکتهایش در اختیار دختر و پسرها یا حتی پیرمردهایی است که رفتار مناسبی ندارند. مسیر کنارگذر شلوغ است و در صورتی که نیاز باشد، کسی هست تا به دادت برسد. هرچند همهجا مزاحمتهایی هست و نمیشود کاریش کرد». میپرسم چطور مزاحمتی، میگوید: «از متلک گرفته تا موتورهایی که با صدای زیاد از کنارمان میگذرند. خیلی ترسناک است. همیشه تصور میکنم میخواهند کیف یا گیتارم را بدزدند.»
محوطه ورزشی بانوان پارک ملت مکان عجیبی است. ازدحام جمعیت باعث شده است فضای کافی برای ورزش بانوان وجود نداشته باشد. وسایل ورزشی کم است و باید کلی در صف منتظر بمانی. تحت این شرایط گاه مزاحمتهایی را جوانان و نوجوانانی که از تپههای مشرف به محوطه بالا آمدهاند، صورت میدهند. نگهبانان خانم بهصورت ملموس حضور ندارند و در ساعت10 شب جایشان را به نگهبانان عمومی آقا میدهند. در این فضا خانمها اکثرا بدون حجاب و در شرایط مساعد برای ورزش حضور پیدا میکنند و با وجود نگهبانان آقا نمیتوانند راحت باشند. با یکی از نگهبانان صحبت کردیم و صریحا گفت: «از ساعت یازدهدوازده شب دیگر قسمت بانوان امنیت ندارد».
پارک لاله از آن پارکهای محلی و پررفتوآمد شهر است. خانوادهها و ورزشکاران زیادی به این پارک مراجعه میکنند. عدهای خانم مسن و چند خانم که خانوادگی به پارک آمدهاند، در مکانی نزدیک بههم نشستهاند. در پاسخ سوال ما درباره وضعیت امنیت پارک میگویند: «اینجا یک پارک خانوادگی است. ساعت 10شب هم میتوانستیم تنهایی به اینجا بیاییم؛ البته ساعاتی در روز خلوت میشود و مناسب نیست ولی شبها تا نیمهشب هم شلوغ است و امنیت دارد. البته همان هم دیگر خراب شده است و مثل قدیم نیست. ردیف جوانهایی که دو طرف پارک را قرق کردهاند. حتی اگر خودشان مزاحمتی نداشته باشند، مشتریهایشان دارند».
پارک بزرگ ملت از پارکهای شهری است که به خاطر قرار داشتن در مرکزیت شهر و وجود وسایل حملونقل عمومی مثل اتوبوس، مترو و تاکسی، دسترسی را برای عموم شهروندان در هر جای شهر امکانپذیر کرده است. در این گزارش تلاش کردیم فضاهای مختلف آن را بهطور کلی در صحبت با شهروندان و بازدیدهای مکرر نشان دهیم. ضلع شمالی پارک ملت شرایط خاصی دارد. بافت شهری در آن سوی خیابان باعث شده است زمینه مزاحمت یا سرقت از بانوان فراهم باشد.
ابوالفضل شرفی از استادان رشته علوم اجتماعی در مشهد سالها قبل تحقیق کاملی درمورد ایمنسازی فضاهای سبز انجام داد و با رعایت چند فاکتور ایمنی در تحقیق او شرایط این ضلع امنتر شده است. ضلع شرقی نیز به سبب پارکینگها و نگهبانان پارک و همچنین وسایل ورزشی و استفادهکنندگان از آنها اوضاعش کمی بهتر است. هرچند تعدادی از خانمهای ورزشکار از وضعیت فضای مردانه وسایل ورزشی گله داشتند. ضلع جنوبی هم پارکینگ و زیرگذر قدیمی مشهد را دارد. جدا از این، پایانه اتوبوس هرچند شلوغ و کمی بینظم به نظر میرسد، تاحدی حس امنیت را به ذهن متبادر میکند. میماند کنج جنوب غربی یعنی همان ابتدای امامت که میعادگاه جوانان بسیاری است. از طرز لباس پوشیدن و بیان و رفتارشان میتوان متوجه شد که از نقاط مختلف شهر به اینجا آمدهاند. اکثرشان با صدای موسیقی موبایلها و دود سیگار دستشان فضایی از محوطه عمومی را اشغال کردهاند. اصرار دارند بر لبه پشتی نیمکتها بنشینند و پاهایشان را بر روی قسمت نشیمن نیمکت بگذارند. ابتدای شب گاهی آنقدر تعدادشان زیاد میشود که فضای کافی برای عبور عابران و مسافرانی که پلههای ایستگاه امامت را بالا میآیند، نیست. این شرایط شاید خیلی برای آقایان خواننده این مطلب قابل درک نباشد ولی وضعیت بسیار ناامن و دلهرهآوری را برای خانمها که قصد عبور دارند، ایجاد
کرده است.
دختری تقریبا بیستساله با کیف گیتار بر دوشش از حاشیه ضلع غربی پارک ملت میگذرد. ظاهرش کاملا معمولی است و اصطلاحا برای آقایان اغواگر نیست. از وضعیت امنیت پارک ملت و خیابان امامت میپرسیم. میگوید: «مدتهاست داخل پارک را ندیدهام. حتی با خانواده هم دیگر اینجا نمیآییم. پدرم میگوید شرایط مناسب نیست و شاممان را در همین خانه خودمان بخوریم راحتتر است. هر روز از اینجا رد میشوم ولی ترجیح میدهم از حاشیه پارک یا پیادهرو خیابان استفاده کنم. محیط پارک و نیمکتهایش در اختیار دختر و پسرها یا حتی پیرمردهایی است که رفتار مناسبی ندارند. مسیر کنارگذر شلوغ است و در صورتی که نیاز باشد، کسی هست تا به دادت برسد. هرچند همهجا مزاحمتهایی هست و نمیشود کاریش کرد». میپرسم چطور مزاحمتی، میگوید: «از متلک گرفته تا موتورهایی که با صدای زیاد از کنارمان میگذرند. خیلی ترسناک است. همیشه تصور میکنم میخواهند کیف یا گیتارم را بدزدند.»
محوطه ورزشی بانوان پارک ملت مکان عجیبی است. ازدحام جمعیت باعث شده است فضای کافی برای ورزش بانوان وجود نداشته باشد. وسایل ورزشی کم است و باید کلی در صف منتظر بمانی. تحت این شرایط گاه مزاحمتهایی را جوانان و نوجوانانی که از تپههای مشرف به محوطه بالا آمدهاند، صورت میدهند. نگهبانان خانم بهصورت ملموس حضور ندارند و در ساعت10 شب جایشان را به نگهبانان عمومی آقا میدهند. در این فضا خانمها اکثرا بدون حجاب و در شرایط مساعد برای ورزش حضور پیدا میکنند و با وجود نگهبانان آقا نمیتوانند راحت باشند. با یکی از نگهبانان صحبت کردیم و صریحا گفت: «از ساعت یازدهدوازده شب دیگر قسمت بانوان امنیت ندارد».
ورود آقایان ممنوع!
یکی از پارکهایی که در ساعاتی از شبانهروز مختص بانوان است، پارک حجاب واقع در بولوار هدایت است. در گفتوگویی با بانوان این پارک، امنیت و ساعات حضورشان را جویا شدیم. حدود ساعت 6بعدازظهر است که وارد پارک حجاب میشوم. در همان ورودی متوجه حضور آقایان در پارک میشوم و از نگهبانی درباره ساعات حضور بانوان سوال میکنم. ساعت پارک برای بانوان از 7صبح تا 5عصر است و بعد از آن پارک خانوادگی میشود و جوانان مجرد هم از 10شب به بعد میتوانند به پارک مراجعه کنند. پارک نسبتا شلوغ است و خانمها اکثرا اطراف زمینهای بازی به صورت گروهی نشستهاند. در حال پیادهروی هستم که تلاش پسران نوجوان از پشتهای درهای بسته پارک نظرم را جلب میکند. دستانشان را حایل چشمانشان میکنند و از قسمتهای باز در، درحال رصد نگهبانان هستند. یکی از پسرها موقعیت را امن میبیند و خودش را به بالای دیوار جنب در میرساند. توپ را بر روی چمنها میاندازد و در یک چشم برهم زدن وارد پارک میشود. با سوت به سایر دوستانش علامت میدهد که وارد پارک شوند. به آبنمای پارک میرسم. یک خانم جوان چادری همراه دخترش درحال چای نوشیدن هستند. کنارشان مینشینم و از حالوهوای پارک و بیرون رفتنهایشان سوال میکنم. خانهشان یک چهارراه پایینتر از پارک است ولی بازهم هر دو هفته یکبار بهمنظور بازی بچهها در فنسهای ورزشی، همراه سایر خانمهای فامیل که آنها هم همین اطراف زندگی میکنند، به پارک میآید. میگوید: «از پارک راضی هستم. وسایل و امکانات ورزشی دارد. صبحها خانمها در حال ورزش هستند. بعضی خانمها دوچرخهسواری میکنند. قبلا پارک پردیس و ملت هم میرفتم ولی الان نمیروم. هم راه دور است و هم پارک ملت را از لحاظ فضای محیطی دوست ندارم. همه جور آدمی آنجا میآید. داخل پارک ملت خیلی جاها نور مناسبی ندارد. گاه با دیدن چند جوان غافلگیر میشوی یا بوتهها آنقدر بلند است که دید مناسب به اطرافت نداری ولی اینجا هم خانوادگی است و هم نور و دید مناسب به اطرافت داری».
مائده و دوستانش در فضای ذوزنقهشکل مخصوص اسکیت زدن ایستادهاند. کمی آنطرفتر روی چمنها پسرهای نوجوانی که از دید نگهبانان در امان ماندهاند، منتظرند تا تایم بانوان به پایان برسد و وارد فضاهای ورزشی شوند. مائده و دوستانش یک شب درمیان ساعت 7 تا 10شب به پارک حجاب میآیند. مائده میگوید: «اکثر اوقات نمیتوانیم به تایم بانوان برسیم. حقیقتا تایم بانوان بهجز صبح زود، اکثر اوقاتش آفتاب است. اطراف پارک هم از بعضی آپارتمانهای مسکونی، دید دارد و نمیشود خیلی راحت و با پوشش کمتری ورزش و تفریح کنی تا گرمازده نشوی. تازه خانمهایی هستند که یکسره برای پوشش مناسب تذکر میدهند. ما بیشتر برای اسکیت زدن به پارک میآییم. ولی معمولا پسرهای نوجوان هم وارد زمین میشوند. نگرانیم اتفاقی برایمان بیفتد.» او یک ماه پیش به خاطر زیرلنگی یکی از پسرها پایش ضرب دید و یک ماهی در گچ بود. قبل از اینکه من سوالی بپرسم، میگوید: «ما کاری به کارشان نداریم. خیلی وقتها پیش میآید که به ما میگویند حتما خودتان کاری کردید، درحالیکه ما فقط اسکیت میزنیم. بعضی وقتها میشود که بهخاطر راحتی خودمان از زمین بیرون میآییم و در اطراف پارک شروع به اسکیت زدن میکنیم ولی نگهبانهای پارک جلویمان را میگیرند و وادارمان میکنند اسکیتهایمان را درآوریم و بدون کفش تا زمین اسکیت بیاییم.»
مائده و دوستانش در فضای ذوزنقهشکل مخصوص اسکیت زدن ایستادهاند. کمی آنطرفتر روی چمنها پسرهای نوجوانی که از دید نگهبانان در امان ماندهاند، منتظرند تا تایم بانوان به پایان برسد و وارد فضاهای ورزشی شوند. مائده و دوستانش یک شب درمیان ساعت 7 تا 10شب به پارک حجاب میآیند. مائده میگوید: «اکثر اوقات نمیتوانیم به تایم بانوان برسیم. حقیقتا تایم بانوان بهجز صبح زود، اکثر اوقاتش آفتاب است. اطراف پارک هم از بعضی آپارتمانهای مسکونی، دید دارد و نمیشود خیلی راحت و با پوشش کمتری ورزش و تفریح کنی تا گرمازده نشوی. تازه خانمهایی هستند که یکسره برای پوشش مناسب تذکر میدهند. ما بیشتر برای اسکیت زدن به پارک میآییم. ولی معمولا پسرهای نوجوان هم وارد زمین میشوند. نگرانیم اتفاقی برایمان بیفتد.» او یک ماه پیش به خاطر زیرلنگی یکی از پسرها پایش ضرب دید و یک ماهی در گچ بود. قبل از اینکه من سوالی بپرسم، میگوید: «ما کاری به کارشان نداریم. خیلی وقتها پیش میآید که به ما میگویند حتما خودتان کاری کردید، درحالیکه ما فقط اسکیت میزنیم. بعضی وقتها میشود که بهخاطر راحتی خودمان از زمین بیرون میآییم و در اطراف پارک شروع به اسکیت زدن میکنیم ولی نگهبانهای پارک جلویمان را میگیرند و وادارمان میکنند اسکیتهایمان را درآوریم و بدون کفش تا زمین اسکیت بیاییم.»
امنیت و شمشادهای کوتاه و بلند
بسیاری از بانوان پذیرفتهاند که در مناطقی از شهر بهویژه حاشیههایش شرایط به سبب نور محیطی، مناسب رفت و آمد درشب نیست و متعاقب آن یاد گرفتهاند رفت و آمدشان را تنظیم کنند. ولی تاریکی و خلوتی ابتدای بولوار هنرستان و حافظ، آن هم در حاشیه بولوار وکیل آباد کمی عجیب است. چند نفری از خانمها که در ابتدای بولوار هنرستان در انتظار تاکسی بودند در این باره گفتند:« منزل ما در همین نزدیکی است ولی اکنون ساعت 21:30 دقیقه شب است و دیگر نمیشود قدمزنان به منزلمان برویم. از ساعت8 شب به بعد دیگر عقلانی نیست. خیابان و پیادهرو آنقدر خلوت است که کسی فریاد کمک تو را نمیشنود، تازه اگر کمک کنند و بیتفاوت رد نشوند. مبلغی پول تاکسی میدهیم ولی به سلامت میرسیم». خانمی با لباس و ظاهر اداری همین حرفها را تأیید کرد، او کارمند بیمارستان جواد الائمه(ع) است. میگوید:« منزل ما در هفتتیر5 است و اگر همین خیابان میثاق امنیت کافی داشت پیاده به منزلم میرفتم. تاریک و خلوت است و ابتدای آن از سمت هنرستان مسکونی نیست». وجود مغازهها و کسب وکار آنها که از قدیم به چراغ مغازه معروف بوده میتواند شرایط را به لحاظ روانی برای خانمها امنتر کند. پیادهروی و دوچرخهسواری در بولوار ملکآباد به سبب مسیر ویژه دوچرخهسواری و هوای مطبوع ناشی از باغ ملکآباد بسیار مفرح است ولی فقط ساعات مشخصی امنیت کافی را دارد. چند خانمی که با ما گفتوگو کردند از حضور موتورسواران در پیادهرو و مسیر دوچرخه گله داشتند. یکی از خانمها که کمی جوانتر بود گفت:« موتورسواران پشت سرمان حرکت میکنند و عمدا بوق میزنند، صدای بوقهایشان خیلی بلند است و تنمان میلرزد، گاهی وقتها تا در خانهمان دائم پشت سرمان را نگاه میکنیم، ردیف شمشادها و درختان پیادهرو هم شرایط را بدتر کردهاست. وضعیت درختان و شمشادها و این هواکشهای مترو فضا را در شب تاریکتر کرده است».
صحبتهای این بانوان نشانگر خلأ موجود در طراحی فضای شهری است. در نخستین برنامهریزیهای شهری در نیمه نخست قرن بیستم، تفکیک کارکردها به شیوه سنتی مورد توجه قرار گرفتهاند، یعنی زنان به حوزه خصوصی و مردان به حوزه عمومی تعلق داشتهاند. این تفکیک با وجود افزایش شهرنشینی، توسعه شهرها و تغییرات همچنان باقی مانده است و باعث ایجاد تناقضی شده است که نتیجه آن ناامنی زنان در فضاهای شهری است. زندگی زنان در شهرها همواره تحتتأثیر نبود امنیت شهری واقعی یا بالقوه است و این امر مانع دیگری برای زنان است که نتوانند شهروندان فعال و همهجانبه باشند. شهرها از نظر امنیت، جاذبهای برای زنان ندارند و آنها هنگام تردد در شهر امنیت جسمی و روحی لازم را ندارند که این امر بهویژه در زمینه حمل و نقل و جابهجایی در شهر بیشتر نمایان میشود.»
نبود فضای امن باعث شده است زنان حتی برای خریدهای خود نیز با اضطراب و ترس وارد شهر شوند.
در فروشگاه شهرما با پسرش که اضافهوزن زیادی دارد، به خرید آمده است. میگوید: «منزل ما در بولواراندیشه است. برای خرید میوه و نان و هرچه نیاز داشتم، به مغازههای حاشیه آنجا میرفتم ولی از زمانی که کیفم را از روی دوشم زدند، دیگر نرفتم. موتوری بود که در پیادهرو کیفم را از دوشم زد. بند کیف در دستم گیر کرد و باعث شد زمین بخورم و کشیده شوم. بعد این اتفاق یک ساعتی همانجا نشستم و توانایی راه رفتن نداشتم. گوشی همراهم توی کیف بود و حتی امکان زنگ زدن به دیگران یا پلیس هم نبود. ساعت حدود دو ظهر بود و نیمی از مغازهداران تعطیل کرده بودند. بقیه هم یا متوجه نشدند یا برایشان مهم نبود. از آن اتفاق به بعد همسرم خرید منزل را انجام میدهد.» میپرسم بچهات چطور؟ میگوید: «بیرون امنیت ندارد. وسایل بازی برایش خریدیم تا بیرون نرود. خودش هم دوست دارد و سرش صبح تا شب توی تبلتش است». میپرسم تحرک در بیرون از منزل برایش نیاز نیست؟ رو به فرزندش میکند و میگوید: «علی به مامانش قول داده نصف غذاش رو بخوره، نه مامان؟»
صحبتهای این بانوان نشانگر خلأ موجود در طراحی فضای شهری است. در نخستین برنامهریزیهای شهری در نیمه نخست قرن بیستم، تفکیک کارکردها به شیوه سنتی مورد توجه قرار گرفتهاند، یعنی زنان به حوزه خصوصی و مردان به حوزه عمومی تعلق داشتهاند. این تفکیک با وجود افزایش شهرنشینی، توسعه شهرها و تغییرات همچنان باقی مانده است و باعث ایجاد تناقضی شده است که نتیجه آن ناامنی زنان در فضاهای شهری است. زندگی زنان در شهرها همواره تحتتأثیر نبود امنیت شهری واقعی یا بالقوه است و این امر مانع دیگری برای زنان است که نتوانند شهروندان فعال و همهجانبه باشند. شهرها از نظر امنیت، جاذبهای برای زنان ندارند و آنها هنگام تردد در شهر امنیت جسمی و روحی لازم را ندارند که این امر بهویژه در زمینه حمل و نقل و جابهجایی در شهر بیشتر نمایان میشود.»
نبود فضای امن باعث شده است زنان حتی برای خریدهای خود نیز با اضطراب و ترس وارد شهر شوند.
در فروشگاه شهرما با پسرش که اضافهوزن زیادی دارد، به خرید آمده است. میگوید: «منزل ما در بولواراندیشه است. برای خرید میوه و نان و هرچه نیاز داشتم، به مغازههای حاشیه آنجا میرفتم ولی از زمانی که کیفم را از روی دوشم زدند، دیگر نرفتم. موتوری بود که در پیادهرو کیفم را از دوشم زد. بند کیف در دستم گیر کرد و باعث شد زمین بخورم و کشیده شوم. بعد این اتفاق یک ساعتی همانجا نشستم و توانایی راه رفتن نداشتم. گوشی همراهم توی کیف بود و حتی امکان زنگ زدن به دیگران یا پلیس هم نبود. ساعت حدود دو ظهر بود و نیمی از مغازهداران تعطیل کرده بودند. بقیه هم یا متوجه نشدند یا برایشان مهم نبود. از آن اتفاق به بعد همسرم خرید منزل را انجام میدهد.» میپرسم بچهات چطور؟ میگوید: «بیرون امنیت ندارد. وسایل بازی برایش خریدیم تا بیرون نرود. خودش هم دوست دارد و سرش صبح تا شب توی تبلتش است». میپرسم تحرک در بیرون از منزل برایش نیاز نیست؟ رو به فرزندش میکند و میگوید: «علی به مامانش قول داده نصف غذاش رو بخوره، نه مامان؟»
موانع حضور بانوان در حوزه عمومی
یکی از مکانهایی که باعث هراس بانوان است پلهای هوایی است. پل هوایی میدان ابوطالب خیلی طولانی و خاص است. خانمهایی که از روی آن عبور میکنند، میگویند ساعاتی مثل ساعت 3 تا 5 عصر یا 9 تا 11 شب زمان مناسبی برای عبور بانوان نیست و امکان زورگیری وجود دارد. وسط پل هوایی پلههایی نصب شده که به محوطه بین 2مسیر بزرگراه میرسد. این پلهها امکان متواریشدن خاطی را فراهم میکند. متلکگویی و مزاحمت زبانی هم بیشاز دیگر مکانها وجود دارد.
پل هوایی بعد از بیمارستان فارابی در بولوار وکیلآباد از ساعات ابتدایی شب دیگر امنیت ندارد. پل دیگری هم بالاتر است که به سبب اینکه به خانههای حاشیه خیابان دید نداشته باشد با کارتن پلاست کاور شده است. و فضای امنی را برای مزاحمان فراهم کرده است.
با خانمی که ساکن محله نهضت است، در این زمینه گفتوگو کردیم. از وضعیت زیرگذری که نهضت را به خیابان ارمغان در آن سوی بزرگراه وصل میکند گله دارد. میگوید:« اینجا خبری از کارتن خواب و معتاد نیست ولی احساس امنیت نمیکنم. بارها اعتراض کردم و اطرافیان میگویند صبر کن تا یک آقای متشخص قصد عبور کند و همراهش برو. اساسا خود آن آقا هم میتواند مزاحمت ایجاد کند. برای همین با اتوبوس خط 1/14 با صرف زمان طولانی به آن سمت بزرگراه میروم.»
سمیه منشی درمانگاه دندانپزشکی است، او از وضعیت خدماتدهی اتوبوسها در آخرین سرویسهایشان گله دارد. میگوید: «ساعت کار من طوری است که معمولا به آخرین اتوبوس خط19 میرسم. مجبور میشوم تا ایستگاه اتوبوس بدوم تا آخرین سرویس را از دست ندهم. اتوبوس امنتر است و به سواریها اعتمادی نیست. اصلا چرا اتوبوسها کمی طولانیتر سرویس نمیدهند؟ وقتی اتوبوسها نیستند خیابانها رونق ندارند. زمانی اتوبوس شب در بعضی خطوط سرویس میداد. دوستم خانهدار هتل بود و هرشب ساعت12 از خط 1/66 استفاده میکرد و کاملا امن به خانهاش در بولوار رستمی میرسید. حتی یکبار که کارش طول کشیده و ساعت 2 شب شده بود، راننده اتوبوس او را داخل میلان خانهشان برده بود تا نترسد».
پل هوایی بعد از بیمارستان فارابی در بولوار وکیلآباد از ساعات ابتدایی شب دیگر امنیت ندارد. پل دیگری هم بالاتر است که به سبب اینکه به خانههای حاشیه خیابان دید نداشته باشد با کارتن پلاست کاور شده است. و فضای امنی را برای مزاحمان فراهم کرده است.
با خانمی که ساکن محله نهضت است، در این زمینه گفتوگو کردیم. از وضعیت زیرگذری که نهضت را به خیابان ارمغان در آن سوی بزرگراه وصل میکند گله دارد. میگوید:« اینجا خبری از کارتن خواب و معتاد نیست ولی احساس امنیت نمیکنم. بارها اعتراض کردم و اطرافیان میگویند صبر کن تا یک آقای متشخص قصد عبور کند و همراهش برو. اساسا خود آن آقا هم میتواند مزاحمت ایجاد کند. برای همین با اتوبوس خط 1/14 با صرف زمان طولانی به آن سمت بزرگراه میروم.»
سمیه منشی درمانگاه دندانپزشکی است، او از وضعیت خدماتدهی اتوبوسها در آخرین سرویسهایشان گله دارد. میگوید: «ساعت کار من طوری است که معمولا به آخرین اتوبوس خط19 میرسم. مجبور میشوم تا ایستگاه اتوبوس بدوم تا آخرین سرویس را از دست ندهم. اتوبوس امنتر است و به سواریها اعتمادی نیست. اصلا چرا اتوبوسها کمی طولانیتر سرویس نمیدهند؟ وقتی اتوبوسها نیستند خیابانها رونق ندارند. زمانی اتوبوس شب در بعضی خطوط سرویس میداد. دوستم خانهدار هتل بود و هرشب ساعت12 از خط 1/66 استفاده میکرد و کاملا امن به خانهاش در بولوار رستمی میرسید. حتی یکبار که کارش طول کشیده و ساعت 2 شب شده بود، راننده اتوبوس او را داخل میلان خانهشان برده بود تا نترسد».
بلوغ اجتماعی زنان
امروزه با وجود توسعه جوامع شهری و حضور زنان در مشاغل مختلف، هنوز بسیاری از زنان از زندگی در جوامع شهری احساس امنیت نمیکنند . امنیت و احساس امنیت با یکدیگر متفاوت است. احساس امنیت موضوعی حسی است که در کنار امنیت ولی با فاصله زیادی از آن شکل میگیرد، بهطوریکه در مواردی میتوانند حتی به شکلی معکوس رشد کنند. از آنجایی که احساس امنیت مقولهای با اهمیتتر از خود امنیت است و شکلدهنده رفتار در فضا و اماکن مختلف است، ضروری است که به آن و مولفههای آن مانند انسجام گروهی، نظم عمومی، سلامت و مهارت افراد توجه ویژهای شود. وقتی در جامعهای، زن بلوغ اجتماعی مستقل نداشته باشد و به لحاظ اجتماعی وابسته باشد، اتصال او، امنیت اجتماعی او محسوب میشود و انفصال او ناامنی اجتماعی اوست. اگر زن در کودکی و نوجوانی «دختر فلانی» و پس از ازدواج، «بانوی فلانی» و پس از آن در پیری، «مادر فلانی» باشد، با ناامن شدن وضع «فلانی»، دچار ناامنی اجتماعی میشود و همچنین، اگر «فلانی» او را براند یا حریمش را رعایت نکند، باز دچار ناامنی اجتماعی میشود. هویت، نقش مهمی در بقا و بالندگی ملتها دارد.
پنجره شکسته
برنامهریزی و طراحی فضاهای عمومی امن برای زنان و دختران فرآیندی است که باید طراحان شهری، آن را در نظر بگیرند. اگر فضاهای عمومی تاریک، رهاشده، نابالغ، بیش از حد رشدکرده یا بدون عناصر خاص مانند نیمکتها یا تلفنهای اضطراری باشند، آن مکان برای همه، بهطور بالقوه ناامن است؛ مخصوصا برای زنان و دختران. در یک شهر امن لازم است که نیازهای ایمنی زنان و دختران در برنامهریزی و طراحی مورد توجه قرار گیرد.
نظریه پنجره شکسته درزمینه رفتار جمعی است. رفتارهایی که کمک میکند تا انسانها در آرامش و امنیت کنار هم و در یک محیط سالم زندگی کنند .جرم نتیجه یک نابسامانی است؛ بهعنوان مثال اگر پنجرهای شکسته باشد و مرمت نشود، آن کس که تمایل به شکستن قانون و هنجارهای اجتماعی دارد، با مشاهده بیتفاوتی جامعه به این امر، دست به شکستن شیشه دیگری خواهد زد. دیری نمیپاید که شیشههای بیشتری شکسته میشود و این احساس بیقانونی و هرجومرج از خیابان به خیابان و از محلهای به محله دیگر گسترش مییابد و با خود علائم و پیامهایی را به همراه خواهد داشت. به عبارتی این پیام را میدهد که هر کاری را که بخواهید، مجازید انجام دهید بدون آنکه کسی مزاحم شما شود.
نظریه پنجره شکسته به تحلیل پیوند مستقیم میان ظاهر آشفته و بینظم خیابانها و ساختمانها و وقوع جرم میپردازد. اگر حتی یک پنجره شکسته در یک محله بدون تعمیر به همان حال باقی بماند، میتواند نشانه و پیامی برای مجرمان بالقوه باشد که پلیس و اهالی محل اعتنایی به اوضاع محله ندارند. پنجره شکسته ممکن است با نشانههای دیگری از آشفتگی و بینظمی نیز همراه شود؛ مثل دیوارهای کثیف، زباله، خرابی. مطابق این نظریه به خاموشی خیابانهای اصلی و فرعی که میشناسید، فکر کنید. وظیفه ما دربرابر جلوگیری از ایجاد فرصت برای تشدید ناامنی اجتماعی چیست؟ باید بنشینیم و بگوییم صدایمان به جایی نمیرسد؟ از یک زن چه کاری ساخته است؟ باید هر شب بهدنبال اتوبوس در تاریکی خیابان بدویم و با سایه درختان در تاریکی خیابان، قالب تهی کنیم؟ باید هر شب سطح عمیقی از فشار روانی را در ذهنمان انباشته کنیم تا روزی که در قالب خشم طغیانگر بروز کند؟ فضاهای عمومی و مکانهای پررفتوآمدی که میتواند باعث شادابی و نشاط اجتماعی شود، با رعایت چند اصل و نکته میتواند مکانی آرام برای عموم شهروندان جامعه باشد. این موضوع میتواند سخن تمامی زنان یک شهر باشد.
32سال دارد و اصرار دارد حتی اسمی ساختگی به او نسبت ندهیم. میگوید بدون اسم، این صحبتها میشود صحبت تمام دختران شهر. میگوید: «قبل از ساعت6 باید در منزل باشم.» میپرسم چرا، میگوید چون امن نیست. میپرسم مگر تا به حال برایت اتفاقی افتاده است؟ میگوید نه، ولی باید بروم. دست خودم نیست. از کودکی اینطور به ما گفتهاند. پدر و مادرم همین را خواستهاند و الان همسرم همین توقع را دارد. بنده خدا حتی یک بار هم نگفته که باید فلان ساعت خانه باشی ولی خودم اینطور رفتار میکنم. انگار بدنم ساعتی دارد که مرا مجبور میکند راس ساعت خانهام باشم. دوستانم به پارک و سینما میروند و بارها از من دعوت کردهاند ولی نرفتهام. از وقتی یادم هست، در این فیلم و سریالها میگفتند شب شده و هنوز دخترمان برنگشته است. کاش در این برنامهها نشان میدادند و فرهنگسازی میکردند که اگر دختری در ابتدای شب، نمیگویم آخر شب، در خیابان قدم زد، فقط یک شهروند است که از حق قانونی خودش استفاده میکند نه یک زن خیابانی. ندیدهام صداوسیما در این سالها فیلم و سریالی تولید کرده باشد که شان زن در آن بهواسطه زن بودنش رعایت شده باشد نه یک سرویسدهنده به پدر و مادر، همسر یا فرزندانش».
نظریه پنجره شکسته درزمینه رفتار جمعی است. رفتارهایی که کمک میکند تا انسانها در آرامش و امنیت کنار هم و در یک محیط سالم زندگی کنند .جرم نتیجه یک نابسامانی است؛ بهعنوان مثال اگر پنجرهای شکسته باشد و مرمت نشود، آن کس که تمایل به شکستن قانون و هنجارهای اجتماعی دارد، با مشاهده بیتفاوتی جامعه به این امر، دست به شکستن شیشه دیگری خواهد زد. دیری نمیپاید که شیشههای بیشتری شکسته میشود و این احساس بیقانونی و هرجومرج از خیابان به خیابان و از محلهای به محله دیگر گسترش مییابد و با خود علائم و پیامهایی را به همراه خواهد داشت. به عبارتی این پیام را میدهد که هر کاری را که بخواهید، مجازید انجام دهید بدون آنکه کسی مزاحم شما شود.
نظریه پنجره شکسته به تحلیل پیوند مستقیم میان ظاهر آشفته و بینظم خیابانها و ساختمانها و وقوع جرم میپردازد. اگر حتی یک پنجره شکسته در یک محله بدون تعمیر به همان حال باقی بماند، میتواند نشانه و پیامی برای مجرمان بالقوه باشد که پلیس و اهالی محل اعتنایی به اوضاع محله ندارند. پنجره شکسته ممکن است با نشانههای دیگری از آشفتگی و بینظمی نیز همراه شود؛ مثل دیوارهای کثیف، زباله، خرابی. مطابق این نظریه به خاموشی خیابانهای اصلی و فرعی که میشناسید، فکر کنید. وظیفه ما دربرابر جلوگیری از ایجاد فرصت برای تشدید ناامنی اجتماعی چیست؟ باید بنشینیم و بگوییم صدایمان به جایی نمیرسد؟ از یک زن چه کاری ساخته است؟ باید هر شب بهدنبال اتوبوس در تاریکی خیابان بدویم و با سایه درختان در تاریکی خیابان، قالب تهی کنیم؟ باید هر شب سطح عمیقی از فشار روانی را در ذهنمان انباشته کنیم تا روزی که در قالب خشم طغیانگر بروز کند؟ فضاهای عمومی و مکانهای پررفتوآمدی که میتواند باعث شادابی و نشاط اجتماعی شود، با رعایت چند اصل و نکته میتواند مکانی آرام برای عموم شهروندان جامعه باشد. این موضوع میتواند سخن تمامی زنان یک شهر باشد.
32سال دارد و اصرار دارد حتی اسمی ساختگی به او نسبت ندهیم. میگوید بدون اسم، این صحبتها میشود صحبت تمام دختران شهر. میگوید: «قبل از ساعت6 باید در منزل باشم.» میپرسم چرا، میگوید چون امن نیست. میپرسم مگر تا به حال برایت اتفاقی افتاده است؟ میگوید نه، ولی باید بروم. دست خودم نیست. از کودکی اینطور به ما گفتهاند. پدر و مادرم همین را خواستهاند و الان همسرم همین توقع را دارد. بنده خدا حتی یک بار هم نگفته که باید فلان ساعت خانه باشی ولی خودم اینطور رفتار میکنم. انگار بدنم ساعتی دارد که مرا مجبور میکند راس ساعت خانهام باشم. دوستانم به پارک و سینما میروند و بارها از من دعوت کردهاند ولی نرفتهام. از وقتی یادم هست، در این فیلم و سریالها میگفتند شب شده و هنوز دخترمان برنگشته است. کاش در این برنامهها نشان میدادند و فرهنگسازی میکردند که اگر دختری در ابتدای شب، نمیگویم آخر شب، در خیابان قدم زد، فقط یک شهروند است که از حق قانونی خودش استفاده میکند نه یک زن خیابانی. ندیدهام صداوسیما در این سالها فیلم و سریالی تولید کرده باشد که شان زن در آن بهواسطه زن بودنش رعایت شده باشد نه یک سرویسدهنده به پدر و مادر، همسر یا فرزندانش».