(( جـگرم را بـدهیـد ... ))


(( جـگرم را بـدهیـد... )) 
 
به مشـاهیر...
(( جـگرم را بـدهیـد... )) به مشـاهیر سُـخنـور خبـرم را بدهیـد خبـرِ ریختـن کُرک و پَـرم را بـدهیـد عاشـقی ارث پـدر بود ، که از کف دادم ! پس تقـاص پـدر در بـه درم را بدهیـد همـه احشای مراشاعر:محمد ابراهیم جاذب نیکو (جاذب )
(( جـگرم را بـدهیـد ... ))

به مشـاهیر سُـخنـور خبـرم را بدهیـد
خبـرِ ریختـن کُرک و پَـرم را بـدهیـد

عاشـقی ارث پـدر بود ، که از کف دادم !
پس تقـاص پـدر در بـه درم را بدهیـد

همـه احشای مرا هـدیه نـمودم ، به شـما
دل و جـان را ببـرید و جـگرم را بـدهید

روزگاریست که هر کس جـگری می خواهـد
که بگویـد: (( طلب مختـصرم )) را بدهیـد

همـه از دزدی خـوبان به سُـتـوه آمـده اند
کـه زَرم یا اثـرم یـا هنـرم را بـدهیـد

گر چـه گوش شـنوا نیسـت ، ولی می گویـم
که خـدا گفته : ((حقـوق بشـرم)) را بدهیـد

کار هـر بُـز نشـده خـرمن دنیـا کـوبـد
گفتـه آن مـرد کهن : گـاو نـرم را بدهیـد

زنـدگی تلـخ تر از زهـر هـلاهل شـده باز
بوسـه های لبِ شیرین شِـکرم را بـدهیـد

آب و نـانم کـه رُبـودید بـه تـزویر و دروغ
دیـن و ایـمان و دعـای سَـحرم را بـدهیـد

بُـت فراوان شـده ، بـرخیـز و بگـو ابراهیـم
بُت فروشـان ، تبـرم کـو؟ تبـرم را بـدهیـد


(( جاذب نیکو ))

تقدیم به همه ی مردم خون جگر سرزمینم که آرامش و رفاه نسبی ، حق مسلّم همه ی انهاست ... مردمی که کار می کنند و حقوق نا چیزی دارند و گاهی حقوقشان را نمی دهند ، کارگران ، کارمندان ، معـلمان ، هنرمندان و ...

مهربان باشیم عزیزان