بهمن علیه بهمن
تهران – ایرناپلاس- «زمان بازیافته» کتاب خاطرات سیاسی بهمن بازرگانی، از اعضای مرکزیت اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران است که نشر اختران پاییز امسال آن را منتشر کرده است. این کتاب که در قالب مصاحبه با وی تنظیم شده است، به بیان وقایع سالهای مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی میپردازد.
بهمن بازرگانی کیست؟
بهمن بازرگانی دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران و از اعضای حلقه اولیه و مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در دوره ابتدایی تأسیس آن است. دورهای که از سال 46 تا ضربه شهریور 50 به طول انجامید. در این دوره محمد حنیفنژاد، سعید محسن، علیاصغر بدیعزادگان، علی میهندوست، ناصر صادق، محمد بازرگانی (برادر بهمن)، علی باکری، محمود عسکریزاده، رسول مشکینفام، مسعود رجوی، حسین روحانی و بهمن بازرگانی اعضای مرکزیت سازمان را تشکیل داده بودند که پس از دستگیری گسترده اعضای سازمان در شهریور50، تنها بهمن بازرگانی و مسعود رجوی از این جمع اعدام نشدند. حسین روحانی دیگر عضو مرکزیت هم بهواسطه حضور در خارج از کشور اعدام نشد.
چرا بهمن بازرگانی واجد اهمیت است؟
اما آنچه بهمن بازرگانی را از دیگر اعضای سازمان متمایز میکند، تغییر ایدئولوژی وی از اسلام به مارکسیسم «در داخل زندان» است. اتفاقی که بهدلیل حضور وی در حلقه اولیه مرکزیت، ضربه بزرگی به سرمایه اجتماعی سازمان وارد آورد. اما این وجه تمایز از چه جهاتی اهمیت دارد؟ اول اینکه امروز بر کسی پوشیده نیست که واقعه تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق، سبب ایجاد نوعی بازاندیشی و شکلگیری بیاعتمادی نسبت به ایده کلی روشنفکری دینی در ایران شد. در دورهای که در فضای اجتماعی– سیاسی ایران، تضاد اصلی در دوگانه «اسلام – مارکسیسم» تعریف میشد، این واقعه بهمثابه شکست ایدئولوژی اسلامی در برابر اندیشه چپ بازنمایی میشد. ثانیاً این اتفاق اساساً مسئله مبارزه علیه رژیم پهلوی را مورد سؤال قرار داد و عملاً باعث شد آرایش نیروهای سیاسی مبارز دچار تحول شود. نتیجه این اتفاق زیر سؤال رفتن اصل مبارزه با شاه، از میان رفتن وحدت نیروهای مبارز مسلمان و افزایش تفرقه در صف فعالان سیاسی بود.
با این وجود، بهمن بازرگانی از حیث دیگری هم واجد اهمیت است. پس از وقایع مربوط به تغییر ایدئولوژی سازمان و ترور مجید شریف واقفی در اردیبهشت 54 قرائت واحد نیروهای مسلمان در توجیه چرایی تغییر ایدئولوژی بیش از 80 درصد بدنه سازمان، به فشار کادر مرکزی سازمان و سوءاستفاده «تقی شهرام» از موقعیت خود و ماهیت تشکیلاتی یک سازمان مخفیانه تقلیل داده میشد. اما روایت بازرگانی از ماهیت سازمان و همچنین گرایش وی به مارکسیسم در زندان که عملاً بدون فشار تشکیلاتی صورت پذیرفت، نگاه تقلیلگرایانه سازمان و همه جریانات مسلمان را که از ادامه مبارزه مسلحانه دفاع میکردند، بهخوبی روشن میکند. این تقلیلگرایی را میتوان هم در طیف رجوی و هم در جریان لطفالله میثمی مشاهده کرد. این نگاه در تمام سالهای ابتدای انقلاب بر اتمسفر سیاسی جامعه مسلط بود.
تقدس زدایی از مجاهدین بنیانگذار
از دیگر وجوه مشترک میان تمام افرادی که بهشکلی در دوران مبارزه با رژیم شاه با سازمان و بنیانگذاران آن مرتبط بودند، ارائه تصویری مقدس از افرادی چون حنیفنژاد، بدیعزادگان، سعید محسن، ناصر صادق و... است. بهمن بازرگانی با اشاره به اینکه نحوه جذب او به سازمان، نه از معبر انگیزههای اسلامی، بلکه بهواسطه گرایش وی به مبارزه بود، تصریح میکند این تصور که برخورداری از گرایشات مذهبی تأثیر فراوانی در عضوگیری سازمان داشته، از دقت کافی برخوردار نیست. وی در خلال گفتوگو به این نکته اشاره میکند که اگر در دوران دانشجویی بهجای حنیفنژاد و ناصر صادق، با بیژن جزنی یا امیر پرویز پویان آشنا شده بود، به چریکهای فدایی خلق میپیوست. هرچند وی مسلم میداند اگر محمد حنیفنژاد رهبری سازمان را در اختیار میداشت، سازمان دچار استحاله ایدئولوژیک نمیشد. همچنین وی سازمان حنیف را به فرقه حسن صباح تشبیه میکند: «خود حنیفنژاد، بهویژه حنیف پس از گروه ایدئولوژی، بنیانگذار باطنیگری حاکم بر سازمان شد. ویژگی سازمان مجاهدین تولید ایدئولوژی در درون گروه بود و این قدرتی به رهبری میداد که قدرتی خدایی بود» (ص 77).
همچنین بازرگانی به این نکته اشاره میکند: زمانیکه سازمان تصمیم گرفت تا حنیفنژاد با پوران بازرگان (اولین زن عضو سازمان) ازدواج کند، وی از این موضوع سر باز زد: «این مسئله در کمیته مرکزی بحث شد و روی حنیفنژاد توافق شد. اما حنیفنژاد بهشدت مخالفت کرد. دلیل مخالفتش تعجب ما را برانگیخت. او گفت پوران زیبا نیست. بعد گفت چرا سعید یا اصغر ازدواج نکنند؟» (ص 111). وی در جای دیگری اشاره میکند که حنیفنژاد بارها تکرار میکرد که خانواده پیشگام استعمار است.
ایدئولوژی در مقام رکن انسجام ایدئولوژیک
شاید مهمترین آموزه «زمان بازیافته»، تشریح این نکته است که برخورداری از ایدئولوژی، تا چه حد میتواند نیاز تشکیلات به انسجام را ارضا کند: «گروه ایدئولوژی بیش از اینکه محصول حل شکها و تناقضات ناشی از همنشینی اسلام و مارکسیسم باشد، نیاز تشکیلات به انسجامی غیرعادی را برآورده کرد. جزوههایی که گروه ایدئولوژی سازمان نوشت، انسجام عجیبی ایجاد کرد» (ص 82).
آیا بازرگانی تنها مارکسیست حلقه اول بود؟
بازرگانی در قسمت دیگری از خاطراتش از زمانی یاد میکند که بههمراه محمد حنیفنژاد، محمود عسکریزاده و رسول مشکینفام در یک سلول نگاهداری میشدند. وی پس از طرح بحثها و جمعبندیهایی که در سلول انجام گرفت به اختلافنظر خود و رسول مشکینفام با حنیف اشاره دارد: «حنیف از تعلیمات ایدئولوژیک دفاع میکرد. آن موقع رسول گرایشهای مارکسیستی قوی داشت... به نظرم میآمد که رسول مارکسیسم را ایدهآلیزه کرده و آن را حلال مشکلات میداند. چند سال بعد که تحلیلهای تقی شهرام را از ناصر جوهری شنیدم، به یاد رسول افتادم» (ص 163 و 164). وی بدون تأیید مارکسیست بودن مشکینفام، تلویحاً او را در مسیری مینماید که خود در آن طی طریق کرد.
زمان بازیافته، تصویری از رویای بر باد رفته
«زمان بازیافته» کتاب تلخی است. روایت لبخند پیرمردی که امروز رویاهای جوانی خود را به سخره میگیرد و با احدی تعارف ندارد. ناپیدایی بازرگانی در تمام سالهای پس از انقلاب، چه در تاریخ و چه در سیاست و احساس بیاعتنایی جوان مبارز آرمانخواه نسل انقلاب به همه آنچه روزی حاضر بود برایش جان بدهد، بتمامه تلخی را بر کام خواننده مینشاند و نشان میدهد که چرا بهمن امروز، علیه بهمن روزهای شور و تراژدی چریکهای جوان است. با این وجود، باید اشاره داشت که ضمن احاطه و تسلط نسبتاً کافی مصاحبهکننده به اندیشه و تاریخ چپ، عدم اشراف وی به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق بر کیفیت محصول نهایی بیتاثیر نبوده است. با این وجود، ناگفتههای بهمن بازرگانی، تصویر دقیقتری از زوایای پنهان و واقعیتهای یکی از مهمترین و اثرگذارترین تجربیات تشکیلاتی–سیاسی معاصر ارائه میکند.
یادداشت از سیدعمادالدین محمودی