تمساح غول پیکر


تمساح غول پیکر

دسته: داستانداستان مبارزه بچه ها با یک تمساح - - از متن کتاب: - در بزرگ‌ترین و گل‌آلودترین رودخانه‌ی آفریقا، دو تمساح سرهای...

داستان مبارزه بچه ها با یک تمساح

از متن کتاب:
در بزرگ‌ترین و گل‌آلودترین رودخانه‌ی آفریقا، دو تمساح سرهای‌شان را از آب بیرون آورده بودند. یکی از آن دو غول‌پیکر بود؛ امّا آن یکی زیاد بزرگ نبود. تمساح غول‌پیکر پرسید:
«می‌دانی امروز دلم می‌خواهد ناهار چی بخورم؟»
آن یکی که زیاد بزرگ نبود، گفت: «نه؛ دلت می‌خواهد چی بخوری؟»
تمساح غول‌پیکر خندید و با این کار صدها دندان سفید و تیزش را نشان داد و گفت: «برای ناهار امروز، دلم می‌خواهد یک بچّه‌ی چرب و چیلی و آبدار بخورم.»
آن یکی که زیاد بزرگ نبود، گفت: «من هیچ وقت بچه ها را نمی خورم. من فقط ماهی میخورم» ...


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

فرهنگ مشتقات مصادر فارسی - جلد 4 - حرف ج - خ