رسیدن به سازوکار اجماع میان تعامل یا تقابل، «کلانمسئله» سیاست خارجی است
گروه سیاسی ــ تحلیلگر مسائل بینالمللی با اشاره به وجود دو دیدگاه کلان در سیاست خارجی کشور که یکی معتقد به تعامل سازنده و دیگری معتقد به تقابل مستمر است، گفت: وجود دیدگاههای متنوع و متفاوت مسئله و مشکل کشور نیست، بلکه مسئله اصلی چگونگی حصول اجماع نظر و دستیابی به سازوکاری برای رسیدن به نظری واحد و پایبندی به آن است.
حجتالاسلام و المسلمین حسن روحانی، رئیسجمهور کشورمان، در بخشی از سخنرانی خود در آیین آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاهها (24 مهرماه) با طرح این سوال که پیشرفت و آینده کشور در سایه تعامل یا تقابل با دنیا است، گفت: ممکن است پاسخ به این سوال آسان باشد اما این مسئلهای راهبردی است که 41 سال است به جواب روشن و قاطع در این زمینه نرسیدهایم. یک عده بر تعامل سازنده و عدهای نیز بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند.
روحانی در ادامه با بیان اینکه عدهای معتقدند که مشکلات موجود جز با قدرتنمایی و شکستن دشمن میسر نیست و یک عده نیز معتقدند میتوان بسیاری از مشکلات را با گفتوگو حل و فصل کرد، گفت: لذا مسئله اصلی این است که استراتژی ما باید تعامل سازنده و یا تقابل مستمر باشد و حل و فصل این موضوع با تنش و جر و بحث به نتیجه مطلوب نمیرسد و راه آن این است که همه همدیگر را برای رسیدن به استراتژی مناسب قانع کنیم.
تعامل سازنده یا تقابل مستمر دوگانه کلانی است که رئیسجمهور در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مطرح کرده و ایکنا در گفتوگو با رحمان قهرمانپور، تحلیلگر مسائل بینالملل، آن را مورد بحث و بررسی قرار داده که متن آن به شرح ذیل است:
ایکنا ــ آیا اساساً سیاست خارجی کلان جمهوری اسلامی ایران همواره در قالب دوگانه «تعامل سازنده ـ تقابل مستمر» بوده یا راهها و گزینههای دیگری نیز در این میان وجود داشته است؟
واقعیت این است که دو دیدگاه کلان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد که تجلی آن هم در دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب است. البته این مسئله عجیبی هم نیست و در بسیاری از کشورهای جهان این تفاوت دیدگاهها قابل مشاهده است. اساساً کارکرد دموکراسی در این است که تنوع دیدگاهها در جامعه وجود داشته باشد و هر کسی هم که از طرف مردم رأی بیشتری میگیرد بتواند دیدگاه خودش را پیش ببرد.
اما به صورت طبیعی این دیدگاهها در جاهایی با هم تضادها و برخوردهایی پیدا کنند و شاید مسئله مدنظر رئیسجمهور این است که این تناقضها بالاخره باید برطرف شود. این تناقضات هم در ساحت نظریهپردازی و بحث و گفتوگو چندان قابل حل نیست و مربوط به ساحت تصمیمگیری است که باید نظام تصمیم نهایی را در ورای این دو دیدگاه را بگیرد. برای نمونه در موضوع برجام این دو دیدگاه به هم نزدیک شدند. در واقع یکی از بزرگترین مزیتهای برجام این بود که این دو دیدگاهی که در سیاست خارجی و امنیت ملی وجود داشت در برجام به هم نزدیک شد یا در مسائل منطقهای طی دو سه ماه گذشته یک اجماع بین این دو دیدگاه شکل گرفته است.
سخن اصلی من این است که وجود دیدگاههای متنوع و متفاوت مسئله و مشکل کشور نیست، بلکه مسئله اصلی چگونگی حصول اجماع نظر و رسیدن به سازوکاری برای رسیدن به اجماع نظر و پایبندی به آن است. در هر جای دنیا هم که موضوعی مانند برجام اتفاق بیفتد عدهای موافق و عدهای هم مخالف آن هستند و این موافقت و مخالفت الزاماً دلایل تحلیلی و عقلانی ندارد و مسئله سیاسی است و این در انگلیس، آمریکا و خیلی از کشورهای جهان دیده میشود.
بنابراین وقتی اجماعی شکل میگیرد، نباید یکی از دو دیدگاه دیگری را از صحنه خارج کند و به اجماع پایبند بماند و این مسئله اصلی است.
ایکنا ــ آیا اجماع بین این دو دیدگاه کلان در سیاست خارجی امری شدنی است؟
حذف دیدگاهها امکانپذیر نیست بلکه رسیدن به اجماع بین دو دیدگاهها ممکن است. در قانون اساسی پیشبینی شده که شورای عالی امنیت ملی جایی است که این اجماع باید در آن حاصل شود که نمایندگان جناحهای مختلف در آن حضور دارند تا در نهایت پس از بحث و تبادل نظر به یک جمعبندی برسند. قاعده این است که وقتی آن جمعبندی یا اجماع شکل گرفت همگان به آن وفادار و پایبند بمانند.
در واقع حذف دیدگاهها نه ممکن و نه عقلانی است ولی نکته آن است که جنبه اجماع نظر باید تقویت شود که جایگاه آن هم به لحاظ قانونی روشن است. اینکه در ساحت رقابتهای سیاسی سعی شود یک جریان حرف خود را نزند یا به خاطر اینکه از حرف رقیب خوشمان نمیآید برچسبزنی شود با منطق دموکراسی سازگار نیست. منطق دموکراسی این است که جریانهای مختلف بتوانند نظر و ایده خود را مطرح کنند و هر دیدگاهی که مرد به آن رأی دادند مشروعیت این را پیدا کند که دیدگاه خود را اجرا کند. البته اینگونه هم نیست که جریان پیروز به طور مطلق دیدگاه خود را به پیش ببرد. اساس و فلسفه دموکراسی گفتوگویی این است که 51 درصد پیروز بودن توجه به نظر 49 درصد بازنده کشور را اداره نکنند.
به عبارتی اینگونه نیست که هرکس برنده انتخابات شد صرفاً به دنبال اجرای برنامههای خود باشد و به دیگران اجازه حرف زدن ندهد. دموکراسی گفتوگویی در مقابل دموکراسی اکثریتی بر این مبنا پدیدار شد که ممکن است نظرات اکثریت همواره به حق نباشد. برای نمونه در جریان برگزیت در بریتانیا یک اکثریت بالای 50 درصد به آن رأی مثبت دادند اما جمعیت قابل توجهی هم با آن مخالف هستند و پارلمان بریتانیا هم براین اساس در حال جمع بندی موضوع است.
در واقع دموکراسی گفتوگویی یا الگوهای جدید دموکراسی در پاسخ به این ضعف دموکراسیهای پیشین شکل گرفتهاند که براساس آن هر جناحی که پیروز انتخاباتی میشود درست است از مشروعیت لازم برای اعمال نظرات خود برخوردار میشود اما در عین حال باید به نظرات جریانهایی که در انتخابات پیروز نشدند توجه کند.
این مسئله هم برای رسیدن به رضایت حداکثری در نظامهای مبتنی بر دموکراسی است. لذا کسانی که گزینه آنها در انتخابات رأی نمیآورد نباید این احساس را پیدا کنند که کاملاً از صحنه خارج شدهاند و کسی به حرف آنها گوش نمیکند.
ایکنا ــ در اسناد بالادستی و کلان نظام جمهوری اسلامی مانند سند چشمانداز بیست ساله بر رویکرد تعامل سازنده با جهان تأکید شده است. به رغم وجود این مسئله چرا باید چنین دوگانه حل ناشدنی شکل بگیرد؟
این نکته بسیار مهمی است. همیشه در نظریات سیاسی بیان میشود عمل سیاسی جلوتر از تئوری سیاسی حرکت میکند. این مسئله از دهه 70 در سیاست خارجی کشور وجود داشت و مفهوم تعامل سازنده به لحاظ نظری ایجاد شد، اما تا زمانی که این مفهوم جای خود را در عمل باز کند مقداری زمان میبرد، زیرا در عرصه عملی با یک سری اقتضائات متفاوت و جداگانه مواجه هستیم. این دو دیدگاه باید بر سر این مفهوم به اجماع برسند؛ یعنی هم با جهان تعامل داشته باشیم و هم اینکه این تعامل مقید و مشروط به سازنده بودن باشد و بخشی از این دیدگاه مربوط به اصلاحطلبان است و بخش دیگر دیدگاه اصولگرایان است. این اجماع در نظر شکل گرفته اما اینکه در عرصه عملی سازوکاری ایجاد شود که نمایندگان دو طیف به این جمعبندی برسند که در یک تصمیم خاص دیدگاه هر دو لحاظ شده یا حداقلی از خواستههای آنها اعمال شده، امری زمانبر است و باید در عرصه سیاست عملی آزمون و خطاهایی انجام شود تا به این فرمول یا الگو برسیم.
انتهای پیام