به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، در باب رونق تولیدهای سینمایی و بهبود وضعیت صنعت سینما در ایران، حرفها و اظهارنظرهای متفاوتی صورت میگیرد که میتواند از باب تخصصهای مختلف، قابل تامل بوده و دریچههای متنوعی را در تحلیل و تبیین این مسایل باز کرده و در ارتقای آن موثر باشد.
آنچه در ادامه میآید گفت وگوی پژوهشگر ایرنا با «بابک بهداد» کارگردان و مستندساز سینما است.
بهداد در ابتدا و در اشاره به مشکلاتی که در صنعت تولید فیلم در ایران وجود دارد، بیان داشت: بخش خصوصی تا چه اندازه میتواند در تولید سینما نقش داشته باشد؟ اهمیت آن چقدر است و اینکه چقدر میتواند در تولید فیلمهای خوب یاری رسان باشد و حتی بعد از تولید چه نقشی میتواند داشته باشد که آن واحد خصوصی بتواند فیلمهای بعدی را تولید کند؟
قبل از انقلاب اسلامی وزارت فرهنگ و هنر، فیلمهایی را تولید میکرد، و در دستور و برنامه کار خود قرار میداد و مانند حال حاضر در برخی از فیلمها، حمایت و سرمایهگذاری میکرد و به آنان پروانه ساخت و نمایش میداد (مقصود نظر من بحث مالی فیلم یعنی جذب سرمایه است). بخش خصوصی هم در آن دوره فعال بود و تهیهکنندگانی بودند که کاملاً سرمایهگذاری میکردند و حتی تجهیزات سینمایی داشتند و فیلم را تولید میکردند و در کنار آن سینماهایی هم بودند که در بخش خصوصی کار میکردند؛ یعنی بهصورت مستقیم فیلمساز فیلمش را توسط تهیهکننده تولید میکرد و آن را به سینما دار ارائه میداد. این همان اتفاقی است که امروز در بیشتر کشورهای اروپایی میافتد؛ برای مثال در اتریش وقتی شما میخواهید فیلمی را تولید کنید، فقط کافی است که یک تهیه کنندهی خوب پیدا کنید که با سینمادارن اتریش ارتباط داشته باشد. در آنجا دیگر واحد نظارتی وجود ندارد که فیلمها را از لحاظ کیفیت تعیین کند؛ مثلا این فیلم درجه الف یا ب هست. خود سینمادار تشخیص میدهد که آیا این فیلم میتواند در سینمایش پخش بشود و فروش میکند یا خیر. البته این را هم باید در نظر بگیریم که سینمادار خودش آدمی است که سینما و فیلم را میشناسد.
در حال حاضر در ایران سرمایهگذارانی که بخواهند پول بگذارند و تهیهکنندگانی که جذب این سرمایهگذاران شده و پول را از آنان بگیرند و فیلم تولید کنند، بسیار کم هستند. اینیکی از مشکلات اصلی است و این اتفاق به این دلیل میافتد که ما باید قبل از اینکه بخواهیم فیلمی را تولید کنیم، باید برای آن پروانه ساخت و بعد پروانه نمایش گیریم. پروانه ساخت به این صورت است که شما یک کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامه و ... را ارائه میدهید و گروهی هستند که طرح شما را میخوانند و آنها اعلام میکنند که این طرح خوب است یا نیست.
مشکل ازاینجا شروع میشود که کسانی که طرح را میخوانند بر طبق یک سری از ضوابط نسبت به قوانین کشور، فیلمها و فیلمنامههایی را مورد تائید قرار میدهند. البته در کنار این ظوابط ممکن است سلیقهی خود را نیز اعمال کنند. بنابراین، تمام خروجی فیلمهای ما باید از این مسیر عبور کند؛ و این اولین مشکلی است که رخ میدهد و بسیار دست یک تهیهکننده که فیلمنامه دستش است (و سرمایهگذار هم دارد) را میبندد؛ یعنی شما هر فیلمنامهای را نمیتوانید ارائه کنید؛ و این باعث میشود که صرفاً یک سری فیلم خاص از آن گذرگاه بتوانند عبور کند و وقتی عبور کرد و فیلم هم ساخته شد، تازه گروهی دیگر هستند که اجازه نمایش و پروانه پخش را به شما میدهند.یعنی یک فرد یا گروه آن فیلم را میبینند و نظارت میکنند (بعضا دستی در آن میبرند) و بعد فیلم بیرون میآید. خروجی این داستان این است که شما در طول سال تعداد زیادی فیلم کمدی میبینید که شبیه هم هستند، یا فیلمهای ملودرام و اکشن و خانوادگی میبینید اما فیلمهای خاص نمیبینید. اتفاقی که در اینجا میافتد این است که فیلمهایی که تولید میشوند از سلیقه مخاطبین ما بسیار دور هستند.
کارگردانهایی که در گذشته ماندهاند
بهداد در توضیح راهکارهایی که میتوانند مردم را به سینما بکشانند، افزود: در سینمای ایران ما یک کلونی یا گروهی داریم که کتاب میخوانند، فیلم میبینند، فیلمنامه مینویسند، مصوب میکنند و فیلم را میسازند، آن هم بدون در نظر گرفتن سلیقه کلی مردم. فیلمسازانی داریم که هنوز در فضای ۵۰ سال پیش میاندیشند و فکر میکنند که فیلمهایی که میسازند هنوز مورد تائید سلیقه مردم است؛ درصورتیکه ما چهار یا پنج نسل از سینمای قبل از انقلاب فاصله گرفتهایم. من در مورد سینمای بدنه صحبت میکنم و نه در مورد سینمای خاص یا در مورد «سهراب شهید ثالث»، «داریوش مهرجویی»، «ناصر تقوایی»، «محمدرضا اصلانی» و ... من راجع به اینها صحبت نمیکنم و مقصودم سینمای بدنه است. سلیقه و نگاه مردم بسیار تغییر کرده است و به عقیده من یکزمانهایی سلیقه مخاطب، بسیار جلوتر از سلیقه فیلمسازان ما است؛ یعنی مردم با موضوعاتی درگیر هستند و دغدغهشان است که این موضوعات و مشکلات هرگز تبدیل به فیلم نمیشود. شما میتوانید این مباحث را در قالب فیلمهای کمدی، اکشن، عاشقانه و غیره مطرح کنید، ولی چون پژوهش نمیشود و واحدی وجود ندارد که تحقیق کند که مردم امروز به سینما چگونه نگاه میکنند، این اتفاق دائماً تکرار میشود. به همین دلیل است که مردم مقداری از سینما فاصله میگیرند. اگرچه فیلمهای کمدی میسازیم و مردم و میروند و میبینند و فروش میکند، اما نباید فراموش کنیم که اینها تنها طیفی از مردم هستند. چنانچه اگر فیلم جنگی، ملودرام، تاریخی خوب بسازیم (فیلم خوب یعنی ساختار و فیلمنامه خوب باشد) قطعاً مردم جذب میشوند و میروند فیلم میبینند.
مسئله بعدی این است که پس از تولید فیلم جایی برای ارائه و نمایش آن داریم؟ سینماهای خوب داریم که بهاندازه کیفیت تصویر و صدا جوابگو باشند؟ من میگویم بله ولی منتهی این سینماها در مراکز استانها و در شهر تهران متمرکز است و نه در شهرهای کوچک؛ شما سینماهای مجهز در شهرهای کوچک نمیبینید و اگر هم این سینماها هم بودهاند اکنون بستهشدهاند؛ یعنی این تغییر سیستم نگاتیو به دیجیتال در آنها صورت نگرفته، حمایت کافی از سینما دار نشده و سینما تعطیلشده است.
چرا مردم دی.وی.دی میخرند و فیلم را در خانه می ببیند؟ اگر شما فیلم خوب بسازید، قطعاً مردم فرق بین فیلم روی پرده و در داخل تلویزیون را میبینند و میدانند که دیدن فیلم روی پرده وقتی به سینما بروید و شنیدن صدای خوب دالبی، لذتی بسیار بیشتر از در خانه نشستن و دیدن فیلم را دارد و در جمع فیلم دیدن حس بهتری دارد. ولی متأسفانه در شهرستانها این اتفاق نیفتاده است. البته می شود سینماهای کوچک صدنفره، اما مجهز در این مناطق هم ساخته شود که پرده خوب، صندلی راحت، صدای مناسب و تهویه اصولی داشته باشد. قطعاً کسی که در این شرایط فیلم میبیند، لذت میبرد و این باید اتفاق بیافتد؛ هم بخش خصوصی و هم بخش دولتی میتوانند در این مورد ورود و کمک کنند تا در شهرستانهای کوچک هم مردم از فیلم دیدن لذت ببرند.
به فیلمساز اختیار و اجازه خلاقیت بدهیم
این مستند ساز تصریح کرد: همانطور که اشاره کردم نظارت کامل دولت روی تولید فیلمها است. چرا باید دولت و ارگانهای دولتی و حتی بهجز وزارت ارشاد سازمانهای دیگری هم باشند که در فیلم و نوع تولید آن دخالت و بر آن نظارت میکنند؟ به نظرم بخشی از این داستان باید به بخش خصوصی واگذار شود و اینکه به هنرمندان اجازه ارائه قصه و خلاقیت در فیلم و سینما داده شود. دقیقاً مانند این است که یک نویسنده وقتی میخواهد کتابی را بنویسد برود در یک هیاتی و شروع به تعریف کردن کند که میخواهم داستانم را اینگونه بنویسم و شخصیت و داستان به این نحو و مکانها اینگونه است و.. بعد آن اشخاص بگویند که نه باید شخصیتهایت این ویژگیها را داشته باشند، در فلان مکان نمیتوانی بروی، این زمان نمیتوانی بروی و حد حدودی داری و بعد نویسنده به خانه برگردد و شروع کند به نوشتن. این شیوه جوابگو نیست؛ چنانچه به عقیده من نباید این اتفاق برای سینما هم بیفتد. فیلم بد وقتیکه بد ساخته میشود به تهیهکننده و تیم تولید ضرر میخورد و آنها دیگر توان تولید فیلم بعدی را ندارند. این بدترین اتفاقی است که میتواند برای فیلم بیافتد. این را باید به عهدهی خود سرمایهگذار و تهیهکننده بگذاریم. ولی فیلم خوب میتواند راه خودش را باز کند و قطعاً در فستیوالها و سینماها دیده میشود و مردم میتوانند این تشخیص را بدهند؛ درست است که ممکن است مردم سواد سینمایی نداشته باشند اما خیلی چیزها را بهتر از هنرمندان ما میدانند و میتوانند تشخیص بدهند.
باید نظارت کامل دولت از روی تولید فیلمهای داستانی برداشته شود. البته برخی اوقات کلکهایی هم میزنند مثلاً میگویند از خانه سینما هم نماینده داریم، اما حرف من این است که اصلاً نمایندهای نباید در کار باشد؛ شما یا یک فیلم خوب میسازید یا فیلم بد (فیلم بد منظورم فیلمهایی نیست که قابلیت نمایش در ایران ندارند و مقصود کیفیت تولید است). مقصودم این است که اجازه دهند فیلم ساخته شود و بد یا خوب بودن آن را مردم تشخیص میدهند و خود تهیهکننده و سرمایهگذار است که این وسط سود میبرد یا ضرر میکند. اگر قرار باشد که مثلاً یک ارگانی ۱۰ میلیارد تومان برای یک پروژه ارزشی بگذارد، تمام پول هزینه شود و بعد در سینما ۳میلیارد بفروشد، این یک شکست است و آن ارگان دولتی این پول را از مردم و از فروش نفت آورده است. درنتیجه این ضرر برای همه مردم ایران است و این شیوه و این شکل از حمایت کاملاً اشتباه است که به سراغ ارگانهای دولتی برای حمایت مالی و گرفتن پول برای فیلمهایی میرویم که آنها بگویند فیلم چگونه ساخته شود و ارزشها چه باشند. میتوانند سفارش بدهند که فیلم مثلاً دفاع مقدس باشد، ما منکر دستاوردها نیستیم ولی حرف من این است که اجازه دهید ما به زبان خودمان روایت کنیم و نه اینکه شما نماینده خودتان را برای تولید آن کار به ما تحمیل کنید.
شاهرگی به نام فیلمنامه
برنده سیمرغ بهترین فیلم مستند از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر (برای مستند «بهارستان خانه ملت») در بیان اهمیت و ضرورت نقش و جایگاه فیلمنامه و فیلمنامه نویسی در رونق تولیدهای سینمایی خاطر نشان کرد: برای نوشتن فیلمنامه در ایران، فیلمنامه نویسان خوبی داریم که میتوانند فیلمنامههای خوبی بنویسند ولی در طول ۴ دههی اخیر چون صرفاً سفارش داشتهایم برای نوشتن فیلمنامههای خاص، بسیاری از فیلمنامهنویسان ما امروز بیکار هستند. اینکه فیلمنامهنویس با فراغ بال بنویسد و بعد دنبال تهیهکننده بگردد کم پیش میآید. امروز در صف خانه سینما، فیلمنامههای بسیاری وجود دارد که حتی نوشتهشدهاند ولی کسی به سراغ اینها نمیرود چون با روحیهی آزاد کار نکردهاند و ذهن خود را محدود کردهاند. این محدودیت باید برداشته شود. فیلمنامه سینما بخشی سرگرمی هست و اینکه مخاطب را به سینما بکشانند ولی فیلمنامههایی هم میتوانند نوشته شوند که انسان را به وجد آورده و به فکر وادارند؛ یعنی ما دنبال سینما برای آدمهای خاص هم باید باشیم. چراکه این سینما پیشرو است و بدنه را به دنبال خود میکشاند و میتواند در فستیوالها راه خود را باز کند؛ پس باید به فیلمنامههای خاص و فیلمنامه نویسان حرفهای اهمیت بدهیم. بسیاری از دوستان کارگردانان برجستهای هستند اما لزوماً فیلمنامه نویسان خوبی نیستند و این را در دنیا داشتهایم که کارگردانان بزرگ، فیلمنامه نویسان بزرگ هم داشتهاند و تمرکزشان روی ساخت قصه بوده است. اینکه یک کارگردان فکر کند به همان خوبی که میسازد میتواند بنویسد تا حدی به عقیدهام اشتباه است. هستند فیلمسازانی که مؤلفاند و نگاه خود رادارند، اما اینکه بگوییم فیلم و فیلمنامه برای خودم، تدوین هم برای خودم و ... این روند به سینما آسیب میزند. وقتی فیلمنامه مشکل داشته باشد هرچقدر روی باقی چیزها (مسائلی چون بازیگر و ...) سرمایهگذاری کنید، فیلم موفق نخواهد بود و تولید با شکست مواجه میشود و فروش نمیکند.
سینمای مستند، نفر دوم نیست
بهداد تصریح کرد: ما ابتدا باید سینمای مستند را به رسمیت بشناسیم.رفتاری که سینمای بدنه و ارگانهای دولتی با سینمای مستند دارند، رفتار با یک نفر دوم است؛ یعنی یک نفر اولی به اسم سینمای داستانی داریم که همه امکانات و بودجه و ... را به او میدهیم و پسازآن یک نفر دومی به اسم سینمای مستند هست که اگر چیزی ماند به او میدهیم. این رویکرد کاملاً اشتباه است. بله سینمای داستانی در همه جای دنیا اهمیت دارد، اما سینمای مستند در دنیا کماهمیت نیست و بسیاری اوقات سینمای مستند جوایز اصلی جشنوارهها را میگیرد؛ در مواردی سینمای مستند در سینماها میدرخشد و بسیار بیشتر از فیلمهای داستانی فروش و مخاطب زیادی را جذب میکند. در ایران هم باید این اتفاق رخ دهد و از سینمای مستند و از فیلمسازان و تهیهکنندگان مستند حمایت شود. اگر قرار است من مستندساز با ۲۰۰ میلیون فیلمی را بسازم که در سینما مخاطب را جذب کند از همین ابتدا راه را اشتباه رفتهام. چطور میشود بازیگری که ۱۰ سال است در سینما ورود کرده است، دستمزدش برای یک فیلم از ۲ میلیارد تا ۷۰۰ میلیون باشد اما من به عنوان مستندسازی که ۲۵ سال تجربه و سابقهدارم و برای کل کارم که یک سال زمان و انرژی میگذارم، ۲۰۰ میلیون بگیرم که ۱۷۰ میلیون آن هزینه فیلم است و ۳۰ میلیون برای زندگیام باقی میماند؛ یعنی ماهی ۲ میلیون و نیم. تازه اگر بتوانم چنین قراردادی را ببندم چون تلویزیون چنین پولی را نمیدهد و مرکز گسترش هم که بهتر پول میدهد، بودجههایش خیلی کمتر (بین ۱۰۰ تا ۱۵۰) میلیون است. چرا باید این اختلاف وجود داشته باشد؟ من نمیگویم به همان اندازه سینمای داستانی به مستند پول داده شود ولی در شأن و اندازه سینمای مستند باید به آن نگاه شود،و این تغییر نگاه باید اول از تفکر و نگاه کسانی که بانی سینمای مستند هستند، شروع شود؛ آنها باید بدانند که سینمای مستند جسورتر و پیشروتر از سینما داستانی است و میتواند همان سرگرمی و هیجانی که سینمای داستانی ایجاد میکند را حتی بهترایجاد کند؛ در تایید این موضوع، نمونههای بسیار زیادی در سینمای مستند جهان و ایران هستند.
چطور میشود برای تبلیغ فیلم مستندی که سیمرغ فجر (و جوایز دیگری) را گرفته است یک بیلبورد هم داده نمیشود، اما برای فیلمی که در جشنواره فیلم فجر فیلم اولی هست و سیمرغ گرفته، تمام شهر پر از تبلیغ میشود؟ چرا آنقدر اختلاف و فرق بین دو سینما قائل هستیم. حداقل یک دهم امکانات را به آن مستند سیمرغ گرفته هم بدهیم که خودش را تبلیغ کند. چرا آن مستند در سینمای هنر و تجربه نمایش داده میشود و دیگری در بدنه؟ چه کسی پاسخگو است؟ بودجه مستند شاید یکصدم آن فیلم سینمای داستانی نیست. ما وقتی از تولید سینما حرف میزنیم از تولید سینمای مستند هم باید حرف بزنیم، چراکه سینمای مستند بخش مهمی از سینمای ایران است و ما نمیتوانیم آن را کنار بگذاریم.
صنوف سینمایی را دریابیم
این مستندساز در توضیح چالشهای موجود فیلمسازی بیان داشت: باید از صنوف سینمایی در آییننامهها و اساسنامههایمان در تولید سینما استفاده کرده و بهره ببریم. صنوف سینمایی در خانه سینما صنوفی هستند که دارای خرد جمعی هستند و قطعا آنها می توانند نمایندگانی در ارشاد و ارگان هایی که فیلم تولید می کنند یا بخش خصوصی باشند داشته باشند. چون هیات مدیره دارند و با اعضایشان در ارتباط هستند و مشکلات بدنه سینما را بهتر می توانند لمس کنند. چراکه در حقیقت در کار هستند اما مدیری که در راس هست شاید از مشکلاتی که بچههای سینما دارند آنچنان که باید و شاید آگاه نباشد و درگیر مسائل دیگری باشد. قطعاً مدیرانی که برای رفع مشکلات تلاش میکند باید با صنوف خانه سینما همکاری بیشتری داشته باشد و در همه مسئل تولید میتواند از صنوف خانه سینما مشاوره بگیرد.
نمیدانم این قانون از چه زمانی در وزارت ارشاد تصویب شد که برای حمایت از فروش سینمای ملی ما باید از ورود فیلمهای خارجی به ایران جلوگیری کنیم و این باعث شد بسیاری از فیلم های سینمایی که در دنیا ساخته میشوند و فوق العاده هستند و برای مخاطبین ما ارزشمند است و آنها را به سینما میکشاند، ناگهان قطع شوند. اصلاً برای من قابل درک نیست که چرا ما باید چنین کاری را بکنیم؛ باز مانند این است که بگوییم برای حمایت از نویسندگان ایرانی، کتاب های خارجی ترجمه نشود یا برای حمایت از خودروی ایرانی، خودروی خارجی وارد نکنیم. سینما هم همین است چون بخشی از آن صنعت است؛ اگر مردم بیایند و فیلم خوب روی پرده ببینند، قطعا علاقه مند به سینما شده و حتی از سینمای ملی هم حمایت می کنند. این که صرفا در سینمای هنر و تجربه دو فیلم اکشن خارجی پخش شود، کافی نیست و باید در بدنه سینما هم این اتفاق بیفتد. بر این اساس، باید این قانون برداشته شود و بتوانیم فیلم های خارجی را هم بگذاریم. نباید این نگرانی باشد که فیلم خارجی بازار فیلم ایرانی را خراب میکند. چرا که در کنار فیلم خارجی اگر فیلم ایرانی خوبی ساخته شود، چون طرف به دیدن فیلم و رفتن به سینما عادت کرده است و هم آن را سرگرمی میداند و هم نگاهی جدید به جهان دارد، قطعا به سینما میرود و فیلم را می بیند.
بهداد در پاسخ به این سوال که برای رونق سینما میتوانیم از سرمایه گذاران خارجی استفاده کنیم یا نه؟ و آیا می توانیم تولیدات مشترک داشته باشیم، گفت: باید این کار را بکنیم. از نظر لوکیشن مکانهای مختلفی در ایران داریم که هر نوعی فیلمی را (هم مستند و هم داستانی) می توانیم در آن بسازیم. باید کسانی باشند که این قابلیت را داشته باشند که بروند و در بخش تولید، جذب سرمایه کنند. این به عهده بخش تهیه و تولید و سرمایه است و نه بخش کارگردان چرا که کارگردان نمی تواند برود سرمایه گذار پیدا کند و این واقعا اشتباه است. کارگردان باید انرژی خود را برای خلق اثر و تمرکز بر آن بگذارد و فیلمهایی در ایران تولید شوند (مانند آثار بسیاری از فیلمسازان اروپایی) که در کشورهای دیگر نمایش داده شوند. این که ما در ایران چند نفر را داریم که فیلمهایشان در خارج از ایران نمایش داده می شود، بسیار خوب است، ولی باید تعداد آن را بالا ببریم و فیلمهایی بسازیم که به راحتی بتوانیم در سینماهای جهان نمایش دهیم که پول آن برای تولید فیلم های دیگر، برای سرمایه گذاری بر روی سایر کارگردانان و فیلمسازان جوان و ایده های جدید و نو برگردد.
باید یک نگاه بین المللی و فرامرزی به تولید فیلمهایمان داشته باشیم و بتوانیم مشکلات سر راهم خودرا برداریم؛ یعنی باید نظارت دولتی روی تولید کمتر باشد تا سینما بال بگیرد.
این کارگردان در انتها و در تبیین راهکارهای جذب مردم به سینما و ترغیب آدمهای جامعه به دیدن فیلم در سینما افزود: یکی از راههای این موضوع در آموزش و پروش است؛ یکی از برنامههای تفریحی این است که میتوانیم به جای اتلاف زمان و در راستای بهرهبرداری از زمانهای مرده در مدرسه، ماهی یک بار بچه ها را به دیدن فیلم ببریم. البته من مخالف هستم که کودکان و نوجوانان حتما باید فیلم رده سنی خودشان را ببینید و میتوانند فیلمهای خوب دیگر را هم ببیند؛ حتما در طول سال فیلم هایی هستند که کودکان هم می توانند ببینید. همدر ارگانهای دولتی و هم در بخش خصوصی، باید این فضا ایجاد شود که مردم برای دیدن فیلم بروند ؛ مثلا به آنها بلیت داده شود تا این فضا تا حدی شکسته شود و مردم به دیدن فیلم و رفتن به سینما عادت کنند. مردم نه برای سرگرمی که برای داشتن یک اندیشه و یک نگاه نو به جهان اطراف خود، احتیاج به فیلم دیدن، دارند. اگر به کارمندی بلیت نیم بها داده شود، قطعا آن فرد با خانواده میرود و فیلم میبیند یا اگر در مدرسه این بلیت ها توزیع شود، افراد به فیلم دیدن عادت و با سینما آشتی میکنند.