مشتاق وشیدا


مشتاق وشیدا

عمری درین دلدادگی ماندم که شیدایت کنم چون ماه در شبهای غم،شاید که پیدایت کنم رفتم به کوی عاشقان،تا دل شود شیدای تو مجنون تر ازدیوانگان، مشتاق وبی تابت کنم اشکم به شوق آید که تو درخاطرم هستیشاعر:عبدالعلی نظافتیان

عمری درین دلدادگی ماندم که شیدایت کنم
چون ماه در شبهای غم،شاید که پیدایت کنم
رفتم به کوی عاشقان،تا دل شود شیدای تو
مجنون تر ازدیوانگان، مشتاق وبی تابت کنم
اشکم به شوق آید که تو درخاطرم هستی هنوز
چون بینمت درخاطرم، ناخوانده مهمانت کنم
هرکوبخواهد شرح دل،لبخند تواورا بس است
آسوده خاطر می شوم آنگاه که دیدارت کنم
گل های باغ عاشقی ، تقدیم رخسار توباد
چون سررسد فصل بهار،مشتاق یارانت کنم
خورشید چو خواهد از بهار تا دلنوازی ها کند
صدبوسه از شوق دلم مهما ن لب هایت کنم
هر لحظه می بینم ترا،دنیا شود محراب عشق
در کعبه عاشق دلان معشوق جانهایت کنم
الماس اشک شوق من، تقدیم رخسار تو باد
درخاطرم آیی اگر، جان را به قربانت کنم
عمری درین دلدادگی ماندم که یابم روی گل
آنگاه که آیی خاطرم،انگار که آید بوی گل
عطر بهار آید اگر ،هرلحظه فریادت کنم
من می شوم شیدای تو،عاشق تراز رویای تو
گنجی نهان درقلب خود،مشتاق فردایت کنم
عمری درین دلدادگی ماندم که شیدایت کنم
ای در دلم عطر بهار،بازآی که شیدایت کنم
دوشنبه 11 فروردی ماه 1399
نظافتیان









راز زحمت