فرصت دیدار


فرصت دیدار

ای کمند گیسوی من هی مرا ازار مده جان مگیر از من دلم را خرج بازار مده رو نمایان میکنی و مه خجالت میکشد انعکاس چشم هایت را به دیوار مده چشم وچال گونه ات ای شاه بانوی غزل این نخست زیبایت بر دستشاعر:‍‍‍پوریا رهروتابان

ای کمند گیسوی من هی مرا ازار مده
جان مگیر از من دلم را خرج بازار مده
رو نمایان میکنی و مه خجالت میکشد
انعکاس چشم هایت را به دیوار مده
چشم وچال گونه ات ای شاه بانوی غزل
این نخست زیبایت بر دست تکرار مده
همچنان قوس قمر در عقربت بر دل ماست
لطف کن دیوانگی بر قلب غمخوار مده
ناز چشمان سیاهت طعنه بر شب میزند
ناز چشمان سیاهت را به اغیار مده
با قدم برداشتنت شهر به یغما میرود
هی به دل اتش مزن راه به دیار مده
کج خلقی مکن با عاشق دل خون خود
خلق کج را جای خوش بر من بی یار مده
من مجنون کشم نقشه برای دیدنت
جان لیلا به غیر فرصت دیدار مده
تیشه بر ریشه من از سر تفریح مزن
جگرم سوخت سرم را بر سر دار مده




چگونه سوانح هوایی سرنوشت سیاسی کشورها را تغییر داد؟