جامعه‌ ایران و دین‌داری در جهان جدید


جامعه‌ ایران و دین‌داری در جهان جدید

حجت الاسلام صادق نیا نوشت: بدگمانی به سنت و نیز تجربه‌گرایی در شهروندان دنیای مدرن سبب شده تا موضوع نقادی دین تقویت شود.

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا به نقل از عصر اندیشه، حجت الاسلام مهراب صادق نیا طی یادداشتی نوشت: بی‌گمان یکی از مهم‌ترین چالش‌های امروزینِ دین و دین‌داری به امکان زیست مؤمنانه در دنیای جدید معطوف است.

نظام ارزشیِ روزگار مدرن باورداشت‌ها و ارزش‌های روزگار سنتی را به چالش کشیده است و بدگمانی به سنت، مرجعیت‌گریزی، تکیه بر تفسیر شخصی از دین، عقل‌گرایی و تجربه‌گرایی در شهروندان دنیای مدرن سبب شده تا موضوع نقادی دین تقویت شود و منازعه کِشداری میان داده‌های وحیانی و یافته‌های تجربی بشر به وجود آید. این منازعه، انسان مدرن را تا جایی پیش برده که گویی لازم است بین دو امر مهم دست به انتخاب بزند: یا شهروند دنیای جدید باشد یا دین‌دار؛ انتخابی که از نظر فردی رنج فراوانی به همراه دارد و از نظر جمعی چالش‌ها و تهدیدهای بسیاری را برای جامعه بازتولید میکند.

برخی از الهی‌دان‌های مسیحی مانند هانس فِرای در صورت‌بندی این چالش معتقدند دین‌داری مسیحی به پنج گونه دستهبندی شده است: 1- ارزیابی یافته‌های تجربی به وسیله‌ داده‌های وحیانی (الهیات محافظه‌کار). 2- ارزیابی داده‌های وحیانی به وسیله‌ یافته‌های تجربی (الهیات لیبرال).


3- تأکید بر استقلال و در عین حال همکاری الهیات و یافته‌های تجربی؛ چون دین و علم فهم‌هایی مستقل از جهان و به یک اندازه مشروع و منطقی هستند و می‌توانند با هم همکاری کنند (الهیات هم‌ساز). 4- الهیات از علم و فرهنگ به‌مثابه ابزاری برای بیان حقیقت استفاده می‌کند و با علم و فرهنگ درمی‌آمیزد (الهیات فرهنگی). 5- الهیاتی که بر دوری و پیراستگی از یافته‌های تجربی تأکید دارد و معتقد است این دو زبانهای مختلفی دارند (الهیات تفکیک).

نویسنده این یادداشت، سال‌ها پیش در مقاله‌ای با عنوان «اخلاق متن و اخلاق بافت» صورت‌بندی انضمامی‌تری از این چالش ارائه داده است. مقاله یاد شده بیشتر به پرسش فعلی ما در این باره میپردازد و بر اساس آن گروه‌های مذهبی در مواجهه با نظام ارزشی دنیای جدید ممکن است یکی از رویه‌های زیر را برگزینند:

1- شورش؛ به این معنا که به نفع الهیات سنتی و فهم دینیِ روزگارِ گذشته علیه نظام ارزشی مدرن طغیان و با آن ستیزه کنند. چیزی که امروزه در گروهایی مانند داعش، طالبان، القاعده، بوکوحرام و نیز آئوم شینریکیو در ژاپن می‌بینیم.

2- هم‌سازی؛ به این معنا که گروه‌های مذهبی تلاش کنند ضمن بهره‌گیری از یافته‌های تجربی و دست‌آوردهای دنیای جدید همچنان دیندار باشند و بر باورهای سنتی خود تأکید کنند. برای نمونه از دموکراسی دفاع و در همان حال خود را جامعه‌ای دیندار معرفی کنند. این کار بسیار سخت و جانکاه و بر این پیش‌فرض استوار است که می‌توان میان دنیای جدید و دین، منطقه‌ای یافت که با هر دو سازگار باشد.

3- انزواطلبی؛ این گروه با نفی پیش‌فرض دسته‌ دوم معتقدند به هیچ وجه امکان آشتی و سازگاری میان دین و دنیای جدید وجود ندارد. به همین دلیل در دوراهی انتخاب میان دین و یافته‌های مدرن، همچنان می‌خواهند دیندار باشند. اما بر خلاف گروه نخست، مایل نیستند با دنیای جدید ستیزه کنند و علیه آن بشورند و به همین دلیل به گوشه نشینی و انزوا روی می‌آورند.

انزواطلب‌ها، خود گروه‌های مختلفی هستند. آن‌ها ممکن است به انزوای فیزیکی دست بزنند؛ یعنی به بهانه‌ حفظ دین خود، مهاجرت کنند و به جایی بروند که احساس می‌کنند شانس دیندار زندگی کردنشان بالاست و یا حتی از جامعه فرار کنند و به دیرنشینی روی بیاورند. این گروه ممکن است انزواطلبی فرهنگی را پیشه کنند؛ یعنی در جهان مدرن طوری زندگی کنند که با دنیای جدید کمترین همراهی و همدلی فرهنگی را داشته باشند. برای نمونه «آمیش‌ها» در آمریکا و یا «نوشیخیه‎ای‌ها» در شیعیان. در نهایت انزواطلب‌ها ممکن است انزواطلبی روانی پیشه کنند؛ به این معنا که در دنیای مدرن زندگی کنند ولی از نظر روانی خود را به جهانی متعلق بدانند که هنوز نیامده است. برای این دسته می‌توان از «هزاره‌گراها» یاد کرد؛ گروهی که در انتظار برقراری هزاره موعود هستند.

دین‌داری در ایران

جامعه‌ ایران هم به‌مثابه بخشی از جامعه‌ جهانی این چالش را با همه‌ وجود درک و امکان دین‌داری در جامعۀ متأثر از نظام ارزشی جهان جدید را با چالش‌های مشابهی تجربه کرده است. تقریباً تمام گروه‌های یادشده که بیشتر در دیانت مسیحی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند در جامعه‌ ایرانی نیز قابل مشاهده و بررسی هستند. با این حال، در این جامعه متغیرهای دیگری نیز وجود دارد که وضعیت دین‌داری را تحت تأثیر قرار داده است.

پیوند عمیق و ساختاری دین و قدرت در جامعه‌ ایران یکی از این متغیرهاست. این پیوند از یک منظر ممکن است نشانه‌ای از دینی شدن جامعه و به‌ویژه حوزه‌های علمیه قلمداد و حضور دین در کانون قدرت به دین‌داریِ این جامعه ترجمه شود. از منظری دیگر ممکن است به معنای نوعی عرفی‌شدگی باشد؛ چون دین مجبور می‌شود به جای پرداختن به امور قدسی به مسائل این‌جهانی و زمینی بپردازد. با این حال، این تمام ماجرا نیست.

تقریباً مشخص است که جامعه‌ ایران از منظر کمّی و نمادین، دینی‌تر از پیش است. تقویم ما ایرانی‌ها نسبت به گذشته، دینی‌تر شده است و مناسبت‌های دینی بیش‌تری درآن به وجود آمده‌اند. این وضعیت را با استناد به سوگواری‌ها و تا اندازه‌ای جشن‌های مذهبی نیز می‌توان دریافت. برای نمونه ایرانیها در دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی نسبت به دهه‌ هفتاد و هشتاد، در مناسبت‌های دینیِ کمتری سوگواری می‌کردند و یا آئین‌های جشن داشتند.

روزهای مذهبی در تقویم ما ایرانی‌ها فراوان‌تر شده‌اند؛ برای مثال، لیلةالرغائب، دحوالارض، وفات حضرت امّ‌البنین، شهادت حضرت حمزه، میلاد حضرت علی‌اکبر و ... تا چند سال پیش یا از اساس وجود نداشتند و یا به این پُررنگی نبودند اما امروزه درشمار روزهای مذهبی ما قرار دارند. وضع دینی شدن مکان‌ها نیز تا اندازه‌ای این‌گونه است؛ به این معنا که در دهه‌های اخیر مکان‌های بیشتری دینی و مقدس شده‌اند. تا جایی که بر اساس اعلام رسمی برخی نهادها و مطالعات میدانی، امام‌زاده‌های ایران در سه دهه‌ گذشته هفت برابر شده‌اند. مکان‌های مقدسِ پیشین نیز از چگالی بیشتری در قدسیت برخوردار و گاه تکثیر شده‌اند. برای نمونه، مسجد جمکران نسبت به چند دهه پیش شکوه چشم‌گیرتری یافته و بیشتر مورد توجه مردم قرار گرفته و در عین حال نمونه‌های تازه‌ای هم از جمله مسجد مقدس محدثین بابل یافت می شود.

دینی‌تر شدن زمان و مکان در ایران، خیلی‌ها را خوشحال کرده است و آن را نشانه‌ای بر دینی‌تر شدن جامعه‌ ایران دانسته‌اند. اینان با استناد به افزایش تعداد هیئت‌های سوگواری و مسجدها و نیز افرایش شمار اعتکاف‌کنندگان، زیارت‌کنندگان و نیز مشارک‌کنندگان در سوگواری ها نتیجه می‌گیرند جامعه‌ ایران رو به دینی‌تر شدن دارد. این در حالی است که جامعه‌ ما از حیث کیفیت به خوبیِ کمیت، دین‌دار نشده است. بدون آن‌که این پدیده‌ها را فاقد اعتبار بدانیم و یا این معنا از دینی شدن را به چالش بکشیم، هیچ داده‌‌ معتبری وجود ندارد که نشان دهد کیفیت دین‌داری در جامعه‌ ایران به میزان کمیت آن رشد داشته است و رو به دینی‌تر شدن دارد. آماری که از رفتارهای فراگیر غیردینی و غیراخلاقی به دست می‌رسد یا مشاهدات آدم‌های جاافتاده‌ا‌ی که می‌توانند چند دهه را با هم مقایسه کنند، نشان می‌دهد دست‌کم وضع اخلاق و کیفیت دین‌داری در جامعه ایران به خوبیِ دینی شدنِ زمان و مکان و در کل، رشد کمّی دینداری نیست./1370/د101/ف

منبع: عصر اندیشه

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


10 سال محرومیت از تحصیل در انتظار داوطلبان متخلف در کنکور