پرچمی برافراشته در کُنارجَمال


پرچمی برافراشته در کُنارجَمال

جیرفت - ایرنا - کُنارجَمال و ناگ دورافتاده‌ترین روستاهای جنوب کرمان هستند و امروز فرماندار و مدیران قلعه‌گنج با سفر به این مناطق و برگزاری نشست صحرایی شورای اداری در جمع اهالی، پرچم آبادانی و اشتغالزایی را در این روستاها برافراشتند. ا

الان که این گزارش را می‌خوانید در حال نزدیک شدن به اواخر شهریورماه و به قول ما جنوبی‌ها آخر خرماپزان هستیم. گرمای طاقت‌فرسای تابستان در حال تحویل و تحول است و رفته رفته راه را برای شوبادها ( شب بادهای خنک) مهرماه باز می‌کند. رودخانه خوش آبِ رمشک همچنان جاری است و برخی از اهالی روستاهای کِناره رود آمده‌اند تا از آب زلال و روان آن بهره‌ای ببرند. بهره‌ای که ما شهرنشین‌ها و مترو سوارها از آن محروم هستیم.

یک سفر و دو گزارش

پرچمی برافراشته در کُنارجَمال

همزمان با طلوع خورشید از مرکز شهر قلعه‌گنج به سوی دهستان و یا بهتر بگویم شهر رَمِشک رهسپار شدیم، اینکه گفتم دهستان، به این دلیل است که رمشک تازه یک سالی می‌شود که شهر شده است اما پُردِل رئیسی نخستین شهردار رمشک می‌گوید: هنوز شناسه شهر برای آن نیامده است و می‌طلبد مسوولان استان هرچه زودتر و رسما این دهستان دورافتاده را به شهر تبدیل کنند تا اهالی و روستانشینان رمشک بتوانند از مزایای شهر شدن منطقه‌شان بهره‌مند شوند. این مردم با وجود بهره‌مندی از نعمت برق اما هنوز انیازمندی های زیادی دارند که تنها علاجش پول و اعتبار به میزان لازم است.

وارد رمشک که شدیم خودروهایی را مشاهده کردم که بیشترشان از نوع سواری پژو ۴۰۵ نقره‌ای رنگ و برخی‌شان هم کمی ارتفاع کمک‌های عقبشان بالاست. «علت بالا بودن کمک‌های این خودروها را همه می‌دانیم، قاچاق گازوئیل و بنزین که در گزارش‌های بعدی به این موضوع مهم هم خواهیم پرداخت. چون آن‌ها از سرِ سیری دست به چنین کارهایی نمی‌زنند و بیکاری و بی‌پولی راهی جز این برایشان نگذاشته است، چند نفرشان را می‌شناسم که تحصیلات دانشگاهی دارند» از میان بلوار شهر رمشک عبور کردیم و به سورگاه رسیدیم، بعد از روستای سورگاه آسفالت جاده، ناگهان به راهی خاکی و سنگلاخی تبدیل شد. این را هم بگویم که قسمت‌هایی از این راه، زیرسازی شده و پُل‌های سنگی پروژه جاده قلعه‌گنج _ رمشک _ فَنوج سیستان و بلوچستان اجرا شده است اما به گفته مسوولان، این طرح فعلا اعتبارش مسکوت مانده است.

سمت چپِ این راه روستاییِ خاکی با گذر از میان درختچه‌های داز (نخل‌های ایرانی پاکوتاه) ما را به روستایی می‌رساند به نام «کُنار جَمال » که اهالی‌اش هم کپرنشین هستند هم خانه یا ساختمان‌های ۵۰ متری دارند اما تعداد کپرها و توپ‌ها (همان کپرهای گِرد) بیشتر است.

پرچم خوش‌رنگ جمهوری اسلامی ایران بر روی ساختمان مدرسه کُنارجمال برافراشته شده است. بچه‌های روستا خودشان را زودتر از بزرگترها به مسوولان دولتی رساندند، فرماندار و مدیرانِ ادارات هم سریعا از خودروهایشان پیاده شدند و با کودکان روستا خوش و بش کردند و سپس به بررسی و بازدید از روستا و پیگیری مشکلات اهالی پرداختند.

حسین روشنی سرپرست کمیته امداد امام خمینی (ره) بخش چاه‌دادخدا قلعه‌گنج را دیدم که خود را مشغول توزیع بسته‌های معیشتی به خانوارهای روستای کنار جمال کرده است. یکی از اتفاقاتی که لبخند کودکان را به همراه داشت توزیع همین بسته‌ها و هدایا است.


بیاییم به مسائل مهمتر این روستا بپردازیم. نخستین مشکل آن‌ها نداشتن راه آسفالته و مشکلاتی همچون نداشتن مسکن مناسب و آب آشامیدنی است که همه را اهالی، یک به یک برای مهدی شهسواری فرماندار قلعه‌گنج تشریح کردند و فرماندار و بخشدار هم تمامی موارد را یادداشت‌برداری کرده و به مدیران مربوطه‌ای که در این سفر همراهمان هستند دستور پیگیری جدی دادند.

یونس عزتی دهیار روستای کنار جمال رمشک است. او گفت: معنی کُنار جمال برگرفته از خودش است چراکه فردی به نام جمال سال‌ها قبل یک درخت کُنار در این منطقه کاشته است و روستا هم به کُنارجمال معروف شده است. آن نهال کُنار حالا دیگر بزرگ شده و برگ‌های پهنی دارد و مسوولان و مردم روستا هم زیر سایه همان کُنارِ آقا جمال برای صحبت و گفت و گو نشستند. نمی‌دانم آقا جمال، آن روزی که این درخت را می‌کاشت می‌دانست روزگاری می‌رسد که فرماندار و مدیران ادارات قلعه‌گنج برای پیگیری مشکلات مردمش زیر سایه‌ همین کُنار می‌نشینند.

پرچمی برافراشته در کُنارجَمال

یونس عزتی دهیاری یک روستای ۳۸ خانواری را برعهد دارد. او ادامه داد: کُنارجمال آب آشامیدنی سالم ندارد، دکل مخابراتی و دکل تلویزیونی ندارد و پوشش آنتن‌های تلویزیون و مخابرات هم بسیار ضعیف است.

گفتم جناب عزتی مگر می‌شود ارتباط تلفنی نداشته باشید آن هم در دوره‌ای که ما به دنبال اینترنت نسل پنجم هستیم؟! او پاسخ داد: آنتن دهی تلفن همراه به سختی و با بالارفتن از تپه‌های بلند اطراف روستا میسر می‌شود. عزتی این را هم بیان داشت که کُنارجمال حتی زمینی هم برای کشاورزی ندارد و بیشتر مردان روستا در این فصل برای کارگری در باغ‌ها و زمین‌های کشاورزی استان هرمزگان به شهرستان میناب مهاجرت می‌کنند. برخی با خانواده و برخی بدون خانواده عازم هرمزگان می‌شوند.
راستی، کُنارجمال مدرسه‌ای دو کلاسه ابتدایی دارد با ۱۵ دانش‌آموز و یک معلمی که باید ۱۵ کیلومتر این مسیر ناهموار را تا رمشک برود و بیاید. شغل پیرمردان و پیرزنانِ کُنارجمال گله‌داری است اما نه آن گله‌داری که من و شما تصور می‌کنیم. گله‌های خُرد که تعداد همه دام‌هایشان به ۱۰ گوسفند هم نمی‌رسد. کار و شغل برخی از بانوان روستا هم حصیربافی است، این شیرزنان، برگ‌های درختچه‌های داز را برای حصیربافی و سبدبافی از دامنه کوه‌های اطراف تهیه می‌کنند و صنایع دستی خودشان را به قیمت ناچیزی می‌فروشند.

پرچمی برافراشته در کُنارجَمال

خلاصه، با کُنارجَمالی‌ها خداحافظی کردیم و دوباره وارد جاده اصلی رمشک به فنوج شدیم و به دشت «ده گس» یا دگس رسیدیم. دگس رودخانه‌ای دارد که اطراف آن را درختچه‌های گز پوشیده و نخل‌های بلند قامتی در حاشیه این رودخانه سربه فلک کشیده‌اند. سمت راست رودخانه تابلوی روستای «ناگ» نمایان شد و جاده ناگ راه ما را از جاده اصلی رمشک به فنوج کج کرد و با عبور از خم و پیچ کوهستان و پستی و بلندی‌های مسیر سنگلاخی روستای ناگ بالاخره به «ناگ» رسیدیم.

پرچمی برافراشته در کُنارجَمال

در ابتدای این روستا رودخانه فصلی وجود دارد که البته در این فصل خشک است و در مواقع بارندگی، آبی در آن جاری می‌شود. حصارهای سنگی که پُشتشان نخیلاتی ۲۰ یا ۳۰ نفری ایستاده‌اند. اینجا هم تلفیقی از کپرنشینی و سازه‌های روستایی در هم تنیده شده است، خانه‌های اهالی چندان بزرگ نیست مثلا یک خانواده چهار نفری در یک کلبه ۴۰ متری با یک کپر زندگی می‌کنند. خانه ساختن در اینجا واقعا سخت و هزینه‌بَر است چون می‌گویند به خاطر ناهمواری جاده هیچ کس حاضر نمی‌شود مصالح ساختمانی به این روستا بیاورد.
روستای ناگ تقریبا حالت تپه‌ای دارد، از نخستین آبادی به طرف آبادی بالاتر در سینه کِش کوه بالا رفتیم و روستای اصلی که مرکز ناگ است در سایه سار و دامنه کوهی بلند واقع شده است، ساختمان‌ها و کپرها در کنار دره‌ای عمیق واقع شده‌اند و دور تا دور روستا را کوه‌های بلند فرا گرفته است. راستی، ناگ هم زمینی برای کشاورزی و کشت و زراعت ندارد اما آب چشمه دارد.

در مقابل خانه‌های ناگ باغچه‌هایی تقریبا ۲۰ یا ۴۰ مترمربعی وجود دارد که برای حفاظت گیاهان و درختان از هجوم احشام، دور آن‌ها را با حصاری از شاخ و برگ نخیلات یا فنس پوشانده‌اند. در این باغچه‌ها بیشتر لوبیا، چای، سیر و پیاز کاشته‌اند، آن هم مصرف خانواده‌ها را جواب نمی‌دهد. جلوی ساختمان‌های مسکن روستایی را با ارتفاع یک متر با سنگ‌های کوهستان، کرسی‌هایی برای نشستن درست کرده‌اند.

پرچمی برافراشته در کُنارجَمال

بهاالدین علیدادی متولد ۱۳۳۷ و بیشتر دوران جوانی‌ خود را در کشورهای حاشیه خلیج فارس کارگری کرده است. او هم اظهار داشت: اصالتا اهل ناگ هستم و الان حدود ۱۵ سال است که از کارگری در کشورهای حاشیه خلیج فارس دست کشیده‌ام و به زادگاهم آمده‌ام. از او معنی کلمه « ناگ » را جویا شدم و پاسخ داد: ناگ به معنی «خاک نِم‌دار یا نِمناک» است.

او همچنین ادامه داد: چندین سال قبل پائین‌دست روستا آنقدر آب زیاد بود و وجود چشمه‌ها باعث رویش نیزارهای زیادی شده بود و درواقع به علت فراوانی آب، خاک این روستا خیس و نمناک بود و کم کم تغییر پیدا کرده و به لهجه و گویش ما به «ناگ» تبدیل شده است اما پس از طی چندین سال خشکسالی، آن چشمه‌ها خشک شدند و نمناکی خاک هم از بین رفته است.

با خودم گفتم سری هم به جوانان ناگ بزنم و با آن‌ها هم گفت و گویی کنم.

رضا علیدادی دهیار جوان روستای ناگ و مدیر تنها مدرسه این روستا است. برخلاف قد و جثه کوچکش اما می‌توان گفت اواخر دوران جوانی‌اش را سپری می‌کند. متاهل است و یک فرزند دارد. برایم جالب بود که خودروی سواری او هم یک پژو ۴۰۵ بود اما ارتفاع کمک‌هایش به اندازه و پایین بود. او گفت: همین امروز لاستیک خودرویم در جاده ناگ به علت سنگلاخی بودن ترکیده است. به گفته وی، لاستیک خودرو هم حسابی گران شده و در این راه خاکی از مشکلات اینچنینی زیاد داریم.

بعد از گپ و گفت با رضا یک جوان ۳۸ ساله را دیدم، به سمتش رفتم و سر صحبت را باز کردم. نامش سلیمان گیلانی است، او هم یکی دیگر از جوانان بیکار و سرپرست خانوار در روستای ناگِ رمشک است. وی ضمن گلایه از نبود شغل مناسب تصریح کرد: شغل ثابتی ندارم و بیکار هستم، یکی دو ماه می‌روم بندرعباس کارگری می‌کنم و دوباره برمی‌گردم کنار خانواده‌ام، از همان مبلغی که از راه کارگری کسب کرده‌ام برای یک یا دو ماه زندگی را گذران می‌کنیم.

سلیمان هم از جاده ناهموار ناگ، گلایه‌مند است. وی بیان داشت: جاده روستای ناگ بسیار ناهموار است و بیشتر روستائیان برای عبور مرور و تردد از موتورسیکلت‌های شکاری همچون ایژ و تریل استفاده می‌کنند.

همسر سلیمان باردار است. این را بدانید که اگر زن بارداری اهل روستای ناگ باشد باید چند روز قبل از موعد زایمان به دهستان رمشک در فاصله ۲۳ کیلومتری از روستا برود و در آنجا بماند تا لحظه زایمانش فرا رسد چون در این روستا به علت ناهمواری جاده آمبولانس اورژانس نمی‌تواند بیاید.

سلیمان از خاره‌ای برایم گفت که حسابی حالم را ناخوش کرد. به گفته او چند سال قبل به دلیل دیر رساندن یکی از بانوان باردار روستا به درمانگاه، یک نوزاد در شکم مادرش خفه شد.

سلیمان که سعی می‌کند مقداری از پول به دست آمده از کارگری را برای هموار کردن راه روستا پس‌انداز کند تصریح کرد: گاهی وقت‌ها به تراکتور دارهای رمشک می‌گویم مقداری شن می‌خواهیم، به علت ناهمواری جاده نمی‌توانند بیایند و یا کرایه‌ای طلب می‌کنند که پرداختش از توان ما خارج است.

من که نمی‌خواستم بیش از این وقت سلیمان را بگیرم ناگهان پیرمرد ریش سفیدی را دیدم و فورا خود را به او رساندم. نامش هیبت‌الله بود.

پرچمی برافراشته در کُنارجَمال

هیبت‌الله علیدادی متولد ۱۳۴۱ و سینه‌اش پر از خاطرات تلخ و شیرین است. به گفته خودش، چهار دخترک و یک شیربچه (پسر) دارد.

از جوانی‌هایش و اینکه چه‌کاره بوده سوال کردم و او پاسخ داد: قبلاً در کِشتی سازی هرمزگان به عنوان کارگر کار می‌کردم اما الان به علت درد شدید کلیه و بیماری‌هایی که دارم نمی‌توانم کارگری کنم. گفتم پدرجان شما الان وقت بازنشتگی‌تان است باید زیر سایه دنجی دراز بکشی و بازی نوه‌هایت را نظاره کنی و از زندگی لذت ببری و او اینچنین بیان داشت: می‌خواهم تا وقتی زنده‌ام تلاش کنم تا فرزندانم مشکلی نداشته باشند. «زیربنای خانه‌اش ۵۰ متر است» زینب که یکی از دختران هیبت‌الله است جلو آمد «سر و زبان خوبی داشت» و گفت: کلاس نهم مدرسه رمشک هستم، هنوز لباس مدرسه‌ای خودم را تهیه نکرده‌ام و با لباس بلوچی مدرسه می‌روم. برای رفتن به مدرسه رمشک مشکل سرویس داریم. پولی هم نداریم که بابت سرویس بدهیم چون زندگی‌مان بیشتر با همین ۴۵ هزار تومان یارانه می‌گذرد.

فیلم او را با گویش محلی جنوب کرمان در فایل زیر ببینید. او در این فیلم می‌گوید: مدرسه ما چندپایه است مثلا اول و دوم و سوم و چهارم، تعداد دانش‌آموزان زیاد است. بعد از ابتدایی باید بریم به رمشک چون اینجا مدرسه راهنمایی نداریم. فاصله‌مان هم تا رمشک زیاد است و باید سرویس بگیریم. پول سرویس و لباس فرم هم نداریم. اهالی ناگ درآمدی ندارند کلا با کارگری و کشاورزی گذران می‌کنند. بیشتر با همین پول یارانه زندگی می‌کنیم. درآمد مردم اینجا همین یارانه است.

به هیبت‌الله گفتم حاجی، دخترت چه می‌گوید؟! او اظهار داشت: دخترکم درست می‌گوید، چراکه هیچگونه منبع درآمدی نداریم و زمین کشاورزی هم نداریم.

گفتم مگر تحت پوشش کمیته امداد یا نهاد دیگری نیستید؟ وی تصریح کرد: چندین دفعه با طی کردن فاصله بیش از ۱۰۰ کیلومتر به کمیته امداد چاه‌دادخدا رفته‌ام اما می‌گویند پرونده شما هنوز بلاتکلیف است و تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی قرار ندارم و هر چقدر پیگیری می‌کنم مرا تحت پوشش قرار نمی‌دهند.

« منِ خبرنگار از دیدن زندگی این خانواده بسیار متاثر شدم و در همین مجال از مدیران کمیته امداد می‌خواهم خانواده هیبت‌الله را هرچه زودتر تحت پوشش دربیاورند تا حداقل فرزندانش از تحصیل باز نمانند چون او بیمار است و توانی برای کارگری ندارد»

هیبت‌الله از دختر دیگرش که مریم نام داشت هم سخن به میان آورد و گفت: دخترم مریم کلاس پنجم مدرسه ناگ است و پسرم امیرمحمد کلاس سوم همین مدرسه درس می‌خواند.

واقعا بعضی موارد باعث متاثر شدن انسان می‌شود چون یک مرد سخت‌کوش که امروز بیمار شده می‌گوید: حتی نتوانستم لباس فرم مدرسه‌ برای بچه‌هایم تهیه کنم و تنها وسیله برای عبور و مرورمان یک موتورسیکلت است. « موتورسیکلت هیبت‌الله را دیدم که پتویی روی زین آن انداخته است، گفتم چرا پتو را روی زین بسته‌ای و او گفت: این پتوی نرم را روی زین بسته‌ام که وقتی بچه‌هایم را جابه‌جا می‌کنم اذیت نشوند.
«او چند سال قبل ۱۰ میلیون تومان تسهیلات مسکن گرفته و الان قادر نیست اقساطش را پرداخت کند، یعنی درآمدی ندارد که قسطی پرداخت کند»

به گفته خودش: هر روز از بانک به من زنگ می‌زنند یا پیامک می‌آید که اقساط تسهیلات خودتان را پرداخت کنید.

در حال مصاحبه با هیبت‌الله بودم که یکی دیگر از اهالی ناگ به سراغم آمد. پیرمردی ریش سفید است که غلامشاه حیدری صدایش می‌کردند. اهل روستای ناگ و متولد سال ۱۳۲۸ است. او هم سه فرزند دارد، دو پسر و دو دختر که به قول خودش آن‌ها را به اندازه چشم‌هایش دوست دارد.

پرچمی برافراشته در کُنارجَمال

غلامشاه که از اعتیاد یکی از پسرانش بسیار نگران است اظهار داشت: یکی از پسرانم دچار اعتیاد شده و بیکار در گوشه خانه افتاده است و تنها همدمش شده یک پیک‌نیک، پسر دیگرم هم که ۱۶ ساله است تحصیلات مدرسه‌ای‌اش را ترک کرد و مدرسه نرفت و الان هم در مزارع و باغ‌های بندرعباس کارگری می‌کند.
او دستم گرفت و خواست تا خانه خود را نشانم دهد. خانه‌ای آجری ۴۰ متری ساخته که ایزوگامش تخریب و فرسوده شده است.

او ایزوگام سقف خانه‌اش را نشان من داد و گفت: باد شدید ایزوگام سقف خانه را خراب کرده است و پولی هم برای ترمیم آن ندارم تا آن را اصلاح کنم. « دیدم سنگ‌هایی را دور تا دور پشت بام خانه چیده است تا در زمان بارندگی، رخت و لباس‌هایشان بر اثر نفوذ آب به داخل خانه، خیس نشود» صدای چکه قطرات آبی که شب تا صبح داخل کاسه‌ها و قابلمه‌ها می‌افتد واقعا آدم را کلافه می‌کند.

غلامشاه اما تحت پوشش کمیته امداد است و ماهیانه ۱۸۰ هزار تومان مستمری دریافت می‌کند. به گفته خودش: کارِ درآمدزایی ندارم، یک باغچه چند متری و کوچک دارم که داخلش برای مصرف خانواده پیاز و سیر می‌کارم. چون زمین نداریم اما یک حلقه چاه روستایی داریم که همه اهالی در آب آن شریک شده‌اند. پمپ آب کوچکی را نشانم داد و گفت: پنج خانوار باهم شریک شدیم و این و یک دستگاه پمپ آب را خریدیم. باغچه‌هایمان را با همین پمپ و آب، آبیاری می‌کنیم، البته از همین آب هم برای مصرف آشامیدن استفاده می‌کنیم.
به گفته غلامشاه: چندسال قبل به همت یکی از خیران، شبکه داخلی و لوله‌کشی روستا و یک منبع ذخیره آب برایمان احداث شد اما به ۶۰۰ متر لوله برای انتقال آب از منبع به روستا داریم و البته به تانکرهای ذخیره آب هم نیاز داریم.

« سورتاک را که یادتان است که اهالی‌اش چگونه از برکه‌های دست‌کند خود آب تهیه می‌کردند. خداراشکر اهالی ناگ هم برق و هم چاه و پمپ آب دارند»

و اما مهدی شهسواری که او را به عنوان فرماندار همیشه درمیدان جنوب می‌شناسند، با تشکیل یک شورای اداری ویژه، جدیت خود را نسبت به حل مشکلات کُنارجمال و ناگ نشان داد.

پرچمی برافراشته در کُنارجَمال
جلسه‌ای با دستور فرماندار قلعه‌گنج و حضور بخشدار چاه‌دادخدا و مدیران ادارات آب، برق، جهاد کشاورزی و کمیته امداد، امور عشایری و راه و شهرسازی و اداره راهداری و جمعی از معتمدان و اهالی روستای ناگ در محل مسجد روستا تشکیل شد.

«فرماندار قلعه‌گنج نشان داد که شورای اداری را نباید حتما در ساختمان‌های دولتی و زیر کولرهای گازی و میزهای کنفرانس برگذار کرد. البته فرماندار جیرفت هم چنین روحیه‌ای دارد»

در این نشست، مشکلات اساسی روستانشینان همچون آب آشامیدنی و جاده دسترسی به ناگ، تامین سرویس مدارس برای دانش‌آموزان و خدمات دهی جهاد کشاورزی مطرح و مقرر شد یک دستگاه کف‌کِش آب با ۶۰۰ متر لوله انتقال از سوی اداره آب و فاضلاب قلعه‌گنج ببرای روستا تامین شود.

همچنین مقرر شد ۱۳ کیلومتر مسیر خاکی روستا توسط اداره راهداری قلعه‌گنج تیغ‌زنی و بهسازی شود و جهاد کشاورزی طرح توزیع نهال‌های مثمر و تجهیزات آبیاری قطره‌ای برای درختان اهالی را اجرا کند.

ایضا" مصوب شد که اداره کمیته امداد بخش چاه‌دادخدا برای متقاضیان این روستاها که متقاضی اجرای طرح پرورش مرغ بومی هستند، تسهیلات لازم را پرداخت و به سایر جوانان هم تسهیلات اشتغالزایی پرداخت کند.

و در آخر، شهسواری فرماندار قلعه‌گنج بیان داشت‌: برای احداث جاده قلعه‌گنج _ رمشک _ فنوج سیستان و بلوچستان ۱۵ میلیارد تومان اعتبار توسط استاندار کرمان از محل اعتبارات جهش تولید استان مصوب شده است و عملیات اجرایی آن به زودی آغاز خواهد شد تا ۲۳ کیلومتر مسیر خاکی این جاده، شن‌ریزی، و آسفالت شود.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه کرمان

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دیکته شب | دیکته کلاس اول دبستان