دل خسته و بی تاب و پریشان و غمینم
گـه ساکـــــن میخانه و گـه خانه نشـینم
از خانه چـو بیرون بروم سـوی خرابـات
آشـفتـــــه و زارم به زن و مـرد ظـنیـنم
در راه سـرم تـوی گریبـــــان شده پنهان
تا مردم این کوچـــــه و آن کوچه نبینم
دستـم بـفشـارد ز وفـــــا پاکـت سیگــار
چون نیست کسی غیر همو یار و امینم
آهـــــم به فـلـک میرسـد از دست زمانه
افســـــوس کسی کـی شنود آه حـزینم
در مـیـکده ساقی بـدهد بـاده به دستم
چون نیک بخواند همه حـالـم ز جبینم
از مستی مـی مست شوم شـور بگیرم
دیگـر نکنم یـــــاد چنـان یا که چـنینم
میرقصم و آهنگ فرح بخش به گوشم
گـــــاهی به هـوا میپرم و گــاه زمینم
ساقی بـده یک جام دگر تا که برقصم
چون بی می و بی باده پریشان و غمینم
امـــــا قدحی بـاده نگـــــهدار تو پنهان
تا اینـــــکه نباشـد به سرم فـکر پسینم
هاشم بنویس از پس این حال که داری
"چون میگذرد نیست غمی" روی نگینم
گـه ساکـــــن میخانه و گـه خانه نشـینم
از خانه چـو بیرون بروم سـوی خرابـات
آشـفتـــــه و زارم به زن و مـرد ظـنیـنم
در راه سـرم تـوی گریبـــــان شده پنهان
تا مردم این کوچـــــه و آن کوچه نبینم
دستـم بـفشـارد ز وفـــــا پاکـت سیگــار
چون نیست کسی غیر همو یار و امینم
آهـــــم به فـلـک میرسـد از دست زمانه
افســـــوس کسی کـی شنود آه حـزینم
در مـیـکده ساقی بـدهد بـاده به دستم
چون نیک بخواند همه حـالـم ز جبینم
از مستی مـی مست شوم شـور بگیرم
دیگـر نکنم یـــــاد چنـان یا که چـنینم
میرقصم و آهنگ فرح بخش به گوشم
گـــــاهی به هـوا میپرم و گــاه زمینم
ساقی بـده یک جام دگر تا که برقصم
چون بی می و بی باده پریشان و غمینم
امـــــا قدحی بـاده نگـــــهدار تو پنهان
تا اینـــــکه نباشـد به سرم فـکر پسینم
هاشم بنویس از پس این حال که داری
"چون میگذرد نیست غمی" روی نگینم