پاییز


آنسوی پنجره
پاییز دارد
سر از پا نمى...
آنسوی پنجره پاییز دارد سر از پا نمى شناسد..! و من ، یادت که در سرم مى نشیند غمى از دلم بالا مى رود _ مثل وقتى که با گنجشگ ترین بهانه گربه از درخت...! _ اینجا من از آنسوی پنجره پرم.... جلالشاعر:جلال پراذران

آنسوی پنجره
پاییز دارد
سر از پا نمى شناسد..!
و من ، یادت که در سرم مى نشیند
غمى از دلم بالا مى رود
_ مثل وقتى که
با گنجشگ ترین بهانه
گربه از درخت ...! _
اینجا
من از آنسوی پنجره پرم ....


جلال پراذران
سفیر اهدای عضو