کجاست...؟


تنها
قدم بر می دارم 
می روم به سوی او...
کجاست؟
چه می کند بی من...
تنها قدم بر می دارم می روم به سوی او... کجاست؟ چه می کند بی من ! سرگردانم بدون او او را می خواهم تنهاست مرا می خواهد ! سرد است آغوشِ گرم می خواهد. آسمان می بارد روی گونه هایش اشک می ریزد دلششاعر:کوشا کریم خانی
تنها
قدم بر می دارم
می روم به سوی او ...
کجاست؟
چه می کند بی من !
سرگردانم بدون او
او را می خواهم
تنهاست
مرا می خواهد !
سرد است
آغوشِ گرم می خواهد.
آسمان می بارد روی گونه هایش
اشک می ریزد
دلش می خواهد ، باشد
کسی که با او
زیر باران قدم بزند
دستانش را بگیرد
نگاهش کند و
حرف های عاشقانه
بزند ؛
کجاست؟
کسی که قول داده بود
بدون من نمیرد
بدون من نرقصد
بدون من نگرید
و ... بدون من دیوانگی نکند اما
اشک ، همدمِ
ِچشم هایش بود و من
تنها می دویدم تا
گریه را از روی
گونه هایش پاک کنم ...


شعر از کوشا کریم خانی