ادوارد سعید انقلاب اسلامی ایران را چگونه می‌بیند؟«شکست هژمونی»

(چهار مقاله دربارۀ اسلام، انقلاب ایران و تسخیر سفارت آمریکا در رسانه‌های آمریکایی)

نویسنده: ادوارد سعید

مترجم: حسین نظری

ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ اول 1397

144 صفحه، 15000 تومان

****

ارسطو، با اعتمادبه‌نفسی رشک‌برانگیز، تصریح می‌کند که انسان‌های غیریونانی بربر هستند و یونانیان حق دارند که آنها را بردۀ خود کنند. این دیدگاه را تعمیم دهیم و به دوران مدرن منتقل کنیم همان استعمار می‌شود. البته ارسطو نه پادشاه و امپراطور بود و نه به دنبال رفاه و ثروت. لذا نظریه‌اش در باب بردگی غیریونانیان برای مصالح یا منافع شخصی نیست. او بر اساس دیدگاهی فلسفی چنان حکمی صادر کرد. از نظر او فقط مردان آزاد یونان از عقل برخوردارند و غیریونانیان یا همان بربرها عاقل نیستند و لذا نمی‌توانند امور خود را درست سروسامان دهند. یونانیان در حق آنها لطف می‌کنند و ارباب‌شان می‌شوند و آنها را در زندگی راهنمایی می‌کنند. این نگرش را مدرن کنیم و کمی رنگ‌ولعاب علمی بدهیم می‌شود شرق‌شناسی. وقتی در قرن بیستم و در رسانه‌های رسمی می‌نویسند «بربرهای جدید در ایران رها هستند»، پژواک همان صدا را می‌شنویم. البته در همان‌جا نیز صداهای متفاوتی به گوش می‌رسد؛ برای مثال ادوارد سعید.

نام ادوارد سعید (1935-2003)، اندیشمند فقید، با کتاب «شرق‌شناسی» گره خورده است. این کتاب جنجالی و اثرگذار آن‌قدر مشهور است که نویسنده‌اش را با آن می‌شناسند و نه برعکس! موضوع اصلی این کتاب نقد جریان شرق‌شناسی محققان و مستشرقان غربی است، به ویژه از قرن نوزدهم به بعد. خلاصۀ ساده‌شده و خودمانی این کتاب آن است که شرق‌شناسی همان نگاه عاقل‌اندرسفیه غرب به شرق است. غربِ عاقل و منظم و مترقی، شرق را خیالاتی و شلخته و منحط می‌بیند. شرق از جهت فرهنگی، بدوی و از جهت انسانیت نسبتاً وحشی است و لذا باید مهار شود و نظم‌ونسقی به آن داد. در عمل هم استعمار و دخالت‌های گوناگون این وظیفه را به عهده گرفتند.

اما از نظر ادوارد سعید نگاه غرب به شرق بسیار کلیشه‌ای، متعصبانه، سطحی و ساده‌انگارانه است. شرق کلیتی ساده و یک‌دست نیست. شرق متنوع و پیچیده و لایه‌لایه است. هر کشور و ملت شرقی ویژگی‌های خاص و منحصربه‌فرد خود را دارد. لذا نمی‌توان با عناوینی کلی و انتزاعی، همچون اسلام، همه را یک‌کاسه کرد و برای همۀ آنها حکم واحد کلی صادر کنیم. اما این دقیقاً همان کاری است که غربی‌ها و مستشرقان، با خیال راحت، انجام داده‌اند و از درستی آن مطمئن‌اند. واقعیت این است که شرق آن‌چنانی ساخته و پرداخته ذهن غربیان و مستشرقان است و نه واقعیتی عینی. لذا عجیب نیست که چنین نگاه نامعتبری باعث بدفهمی‌های فجیعی می‌شود. یکی از این بدفهمی‌های بزرگ، به طور مشخص، در حق ایران و انقلاب سال 57 رخ داده است. ادوارد سعید در این چند مقاله اولاً آن نگاه نادرست به ایران را باز می‌کند و ثانیاً تلاش می‌کند آن را تغییر دهد. او به طور مشخص به موضوعاتی می‌پردازد که بیش از همه مربوط به انقلاب اسلامی ایران است؛ چیزهای مثل امام خمینی، خشونت انقلابی، شاه، اسلام، تشیع، جوانان و شخصیت‌های انقلابی. در طی بحث‌ها نیز دلایل خود را عرضه می‌کند. اما به طور کلی او از همان چارچوب دیدگاهش در باب نقد شرق‌شناسی بهره می‌گیرد؛ همان‌طور که طرف مقابل نیز دودستی به همان کلیشه‌های شرق‌شناسان چسبیده است.

ادوارد سعید بارها این نکته را تکرار می‌کند که غربیان، به طور خاص، رسانه‌های آمریکایی ایران، انقلاب ایران و مردمش را نمی‌بینند. به عبارت دیگر، آنها بدون نگاه کردن می‌بینند یا اصلاً نمی‌خواهند واقعیتی را ببینند. این رسانه‌ها پیشاپیش با پیش‌فرض‌های کلیشه‌ای خود بر این باورند که ایران و ایرانیان را می‌شناسند و لذا می‌دانند که دقیقاً در ایران چه می‌گذرد و چه باید کرد. در مقابل، ادوارد سعید این مقالات از روی تعصب شخصی یا قومی نوشته نشده است. وی قصد ندارد از ایران یا انقلابش دفاع کند. هدف او صرفاً حقیقت‌جویی است و نه موضع‌گیری ایدئولوژیک. او حتی می‌گوید که این کار را برای منافع آمریکا انجام می‌دهد:«برای یک روزنامه‌نگار، خدمت کورکورانه به دولتش همان‌قدر خطرناک است که مخاطب را ناتوان از آموختن پنداشتن. هیچ‌کدام از این دو برای جامعه‌ای مثل جامعۀ ما قابل قبول نیست و هیچ میزانی از سخن گفتن دربارۀ رقابت آزاد، فضای باز، و دموکراسی نباید باعث مبهم شدن این مسائل شود. ژورنالیسمِ بد ژورنالیسم بد است، اما برای ایالات متحده حتی بدتر است. میهن‌پرستی حقیقی تمایل به دانستن هر چه بیشتر دربارۀ حقیقت تا حد ممکن است، نه فقط آن بخشی از آن که حس حقانیت ما را تأیید می‌کند.»

اگرچه این مقالات چهل سال پیش نوشته شده‌اند، اما هنوز هم جالب و آموزنده‌اند. علت این امر دیدگاه بدیع ادوارد سعید است. در واقع این کتاب نگاهی متفاوت و از بیرون به انقلاب اسلامی ایران است که تلاش می‌کند بی‌طرف بماند و آن را همان‌گونه که هست ببیند و بفهمد. این نگاه شایسته توجه است، چون کمیاب است. اما فقط این هم نیست. کتاب پر است از نکات و تأملاتی که فراتر از موضوع کتاب می‌روند و به فهم کلیت جهانی کمک می‌کنند که در آن زندگی می‌کنیم. به عبارت دیگر هنوز هم مطالب آن درست و آموزنده است. برای مثال:

«دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم بسیار پیچیده‌تر و بسیار متفاوت‌تر است، و امکان ایجاد موقعیت‌های غیرمتعارف (هر چقدر هم که ممکن است به مذاق ایالات متحده خوش نیاید) در آن بسیار بیشتر از این است که بتوان همۀ وقایع را یا به عنوان اهانتی به آمریکا و یا تقویت قدرت آن تفسیر کرد. برای مثال، آمریکایی‌ها نمی‌توانند همچنان بر این باور باشند که مهم‌ترین مسئله در مورد «اسلام» این است که آیا طرف‌دار آمریکاست یا ضدآمریکایی. تعصب فکری موجود در نگاهی این‌چنین دیگرهراسانه و کوتاه‌بینانه نسبت به جهان متضمن رویارویی پیوسته‌ای مابین ایالات متحده و مابقی بشریت سرسخت است.»

*دکترای فلسفه